شیعه به ولایت تکوینی برای پیامبر و اهل بیت اعتقاد دارد. نظر علامه منصور هاشمی خراسانی دربارهی این اعتقاد چیست؟ آیا خلیفة الله بر تمام موجودات جهان تسلّط دارد و حکم میکند؟ نظر ایشان دربارهی ولایت تشریعی چیست؟
یکی از اعتقادات غالیانه و شرکآمیز که میان شیعه رواج یافته، اعتقاد به «ولایت تکوینی» است که آن را در کنار «ولایت تشریعی» برای پیامبر و امامان اهل بیت ثابت میپندارند. مقصود آنان از «ولایت تکوینی» سلطهی پیامبر و امامان اهل بیت بر مخلوقات است، به این معنا که میتوانند با ارادهی خود در آنها تصرّف کنند و مقصود آنان از «ولایت تشریعی» سلطهی پیامبر و امامان اهل بیت بر دین است، به این معنا که میتوانند با صلاحدید خود، واجب یا حرامی قرار دهند. از این دو ولایت، در حدیث و کلام شیعه با عنوان «تفویض» یاد شده است؛ زیرا مبتنی بر این عقیده هستند که خداوند تکوین و تشریع را به پیامبر و امامان اهل بیت «تفویض» کرده است؛ همچنانکه معتقدان به آن «مُفَوِّضَة» یعنی «تفویضباوران» نامیده شدهاند.
در اینکه آیا «ولایت تشریعی» برای پیامبر و امامان اهل بیت ثابت است یا نه، میان قدمای شیعه اختلاف بوده است. بیشتر آنان معتقد بودهاند که ثابت است و دلیل آنان روایاتی بوده که از اهل بیت رسیده است؛ با این مضمون که خداوند امر دین را به پیامبرش و پیامبرش نیز آن را به جانشینان خود «تفویض» کرده است و آنان میتوانند با صلاحدید خود، چیزی را حرام یا واجب کنند؛ چنانکه پیامبر دو رکعت بر نماز ظهر، عصر و عشاء و یک رکعت بر نماز مغرب افزود و هر نوشیدنی مستکنندهای را در حکم خمر قرار داد و علی علیه السلام اسب را مشمول زکات کرد، در حالی که پیامبر آن را مشمول زکات نکرده بود، ولی برخی از قدمای شیعه معتقد بودهاند که چنین ولایتی برای پیامبر و امامان اهل بیت ثابت نیست؛ چراکه آنان نیز مکلّف به پیروی از کتاب خداوند بودهاند و نمیتوانستهاند از آن پیشی بگیرند یا عقب بمانند؛ چنانکه محمّد بن عليّ بن بابویه معروف به «شیخ صدوق» (د.۳۸۱ق) در توضیح حدیثی از امام جعفر صادق علیه السلام که در آن آمده است: «فَرَضَ اللَّهُ الْوُضُوءَ وَاحِدَةً وَاحِدَةً، وَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لِلنَّاسِ اثْنَتَيْنِ اثْنَتَيْنِ»؛ «خداوند وضو را یک بار یک بار تشریع فرموده و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برای مردم دو بار دو بار قرار داده»، نوشته است: «هَذَا عَلَى جِهَةِ الْإِنْكَارِ، لَا عَلَى جِهَةِ الْإِخْبَارِ، كَأَنَّهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: حَدَّ اللَّهُ حَدًّا، فَتَجَاوَزَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَتَعَدَّاهُ؟! وَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾[۱]»[۲]؛ «این از باب انکار است، نه از باب إخبار؛ گویی که فرموده باشد: خداوند حدّی را تعیین نموده و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از آن تجاوز کرده است؟! در حالی که خداوند فرموده است: ”هر کس از حدود خداوند تجاوز کند، به خودش ستم کرده است“». روشن است که این سخن، به معنای عدم اعتقاد به «ولایت تشریعی» برای پیامبر است؛ همچنانکه سیّد مرتضی (د.۴۳۶ق) از دیگر عالمان بزرگ شیعه در «الذریعة» نوشته است: «فَصْلٌ فِي أَنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يُفَوِّضَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى النَّبِيِّ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَوِ الْعَالِمِ أَنْ يَحْكُمَ فِي الشَّرْعِيَّاتِ بِمَا شَاءَ، إِذَا عَلِمَ أَنَّهُ لَا يَخْتَارُ إِلَّا الصَّوَابَ. اعْلَمْ أَنَّ الصَّحِيحَ أَنَّ ذَلِكَ لَا يَجُوزُ، وَلَا بُدَّ فِي كُلِّ حُكْمٍ مِنْ دَلِيلٍ، وَلَا يَرْجِعُ إِلَى اخْتِيَارِ الْفَاعِلِ، وَالْعِلْمُ بِأَنَّهُ لَا يَخْتَارُ إِلَّا الصَّوَابَ غَيْرُ كَافٍ فِي هَذَا الْبَابِ»[۳]؛ «فصلی دربارهی اینکه جایز نیست خداوند به پیامبر علیه السلام یا عالم (یعنی امام) تفویض کند که در شرعیّات به آنچه میخواهد حکم نماید، اگرچه بداند که او جز درست را اختیار نمیکند. بدان صحیح آن است که این کار جایز نیست و هر حکمی باید دلیلی (از جانب خداوند) داشته باشد و به اختیار فاعل ربطی ندارد و علم به اینکه او جز درست را اختیار نمیکند در این زمینه کافی نیست». علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی نیز همین نظر را دارد و از همین رو، نسخ، تخصیص و تعمیم کتاب خداوند توسّط پیامبر یا امام را جایز نمیداند[۴]؛ چراکه به اعتقاد او، پیامبر تنها پیرو وحی بوده و از نزد خود، سخنی نمیگفته و کاری نمیکرده است؛ چنانکه در کتاب خداوند آمده است: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي﴾[۵]؛ «بگو من تنها از چیزی پیروی میکنم که از جانب پروردگارم به من وحی میشود» و آمده است: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۶]؛ «و او از هوای خود سخن نمیگوید. آن جز وحیی که میشود نیست» و امام نیز تنها پیرو کتاب خداوند و سنّت پیامبر بوده و از آن دو پیشی نمیگرفته و عقب نمیافتاده است؛ چنانکه حدیث متواتر ثقلین بر این دلالت دارد و از امام ابو جعفر باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: «وَاللَّهِ لَوْ كَنَّا نُحَدِّثُ النَّاسَ بِرَأْيِنَا لَكُنَّا مِنَ الْهَالِكِينَ، وَلَكِنَّا نُحَدِّثُهُمْ بِآثَارٍ عِنْدَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَتَوَارَثُهَا كَابِرٌ عَنْ كَابِرٍ نَكْنَزُهَا كَمَا يَكْنَزُ هَؤُلَاءِ ذَهَبَهُمْ وَفِضَّتَهُمْ»[۷]؛ «به خدا سوگند اگر ما با مردم بنا بر نظر خودمان سخن میگفتیم از هلاکشوندگان بودیم، ولی ما با آنان بنا بر آثاری از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم سخن میگوییم که نزد خود داریم و نسل به نسل از یکدیگر ارث میبریم و آن را حفظ میکنیم، همان طور که اینها طلا و نقرهی خود را حفظ میکنند» و روایت شده است: «سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ مَسْأَلَةٍ، فَأَجَابَهُ فِيهَا، فَقَالَ الرَّجُلُ: إِنْ كَانَ كَذَا وَكَذَا، مَا كَانَ الْقَوْلُ فِيهَا؟ فَقَالَ لَهُ: مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْءٍ»[۸]؛ «مردی از امام جعفر صادق علیه السلام دربارهی چیزی پرسید و آن حضرت به او پاسخ داد، پس مرد گفت: به نظرت اگر آن طور باشد چگونه خواهد بود؟ پس امام جعفر صادق علیه السلام به او فرمود: هر جوابی که به تو دادم از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بود. ما به نظر خودمان چیزی نمیگوییم» و از سماعة روایت شده است که گفت: «قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ: أَكُلُّ شَيْءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ، أَوْ تَقُولُونَ فِيهِ؟ قَالَ: بَلْ كُلُّ شَيْءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ»[۹]؛ «به امام ابو الحسن موسی علیه السلام گفتم: آیا همه چیز در کتاب خداوند و سنّت پیامبرش آمده است یا شما هم دربارهی آن نظر میدهید؟ فرمود: بلکه همه چیز در کتاب خداوند و سنّت پیامبرش آمده است».
این در خصوص «ولایت تشریعی» بود، اما در خصوص «ولایت تکوینی»، میان قدمای شیعه اختلافی وجود نداشته است؛ چراکه همهی آنان اعتقاد به «تفویض» در رابطه با مخلوقات را مصداق «غلو» دانستهاند و به سختی نکوهش کردهاند؛ چنانکه محمّد بن عليّ بن بابویه معروف به «شیخ صدوق» (د.۳۸۱ق) در کتاب «الإعتقادات في دين الإمامية» که بیانگر اعتقادات رسمی شیعه در قرن چهارم است، نوشته است: «اعْتِقَادُنَا فِي الْغُلَاةِ وَالْمُفَوِّضَةِ أَنَّهُمْ كُفَّارٌ بِاللَّهِ تَعَالَى، وَأَنَّهُمْ أَشَرُّ مِنَ الْيَهُودِ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسِ وَالْقَدَرِيَّةِ وَالْحَرُورِيَّةِ وَمِنْ جَمِيعِ أَهْلِ الْبِدَعِ وَالْأَهْوَاءِ الْمُضِلَّةِ، وَأَنَّهُ مَا صَغَّرَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ تَصْغِيرَهُمْ شَيْءٌ»[۱۰]؛ «اعتقاد ما دربارهی غالیان و تفویضباوران این است که آنان کافر به خداوند هستند و از یهود و نصارا و مجوس و قدریّه و خوارج و همهی اهل بدعتها و گرایشهای انحرافی بدترند و هیچ گروهی خداوند بلندمرتبه را به اندازهی آنان کوچک نپنداشته است». این اتّفاق نظر به خاطر آن بوده که بر خلاف «ولایت تشریعی»، روایات رسیده از اهل بیت در نفی «ولایت تکوینی» یکصدا هستند؛ زیرا حتّی روایاتی که تفویض را در حوزهی تشریع پذیرفتهاند، آن را در حوزهی تکوین رد کردهاند؛ مانند روایت یاسر خادم که در آن آمده است: «قُلْتُ لِلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَا تَقُولُ فِي التَّفْوِيضِ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَمْرَ دِينِهِ، فَقَالَ: ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[۱۱]، فَأَمَّا الْخَلْقُ وَالرَّزْقُ فَلَا، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[۱۲]، وَيَقُولُ: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ۖ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۱۳]»[۱۴]؛ «به امام رضا علیه السلام گفتم: دربارهی تفویض چه میفرمایی؟ پس فرمود: خداوند امر دینش را به پیامبرش تفویض کرده؛ چنانکه فرموده است: ”هر چه پیامبر به شما میدهد بگیرید و هر چه شما را از آن نهی میکند واگذارید“، ولی آفرینش و روزی را نه؛ چنانکه میفرماید: ”خداوند آفرینندهی هر چیزی است“ و میفرماید: ”خداوند است که شما را آفریده و سپس روزی داده است و سپس میمیراند و سپس زنده میکند. بگو آیا کسی از آنان که شریک او قرار دادهاید هیچ یک از این کارها را انجام میدهد؟ او منزّه و برتر از چیزی است که شریکش قرار میدهند“». با این وصف، عجیب و تأسّفبرانگیز است که اعتقاد به تفویض در حوزهی تکوین، با عناوین و توجیهات مختلف، میان متأخّرین شیعه رواج یافته، تا جایی که به یکی از اعتقادات رسمی آنان تبدیل شده است!
حاصل آنکه به نظر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، «ولایت تکوینی» و «ولایت تشریعی»، هیچ یک برای پیامبر و امامان اهل بیت ثابت نیست؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ﴾[۱۵]، فَقَالَ: نَفَى بِذَلِكَ عَنْ نَفْسِهِ وِلَايَةَ التَّكْوِينِ وَالتَّشْرِيعِ»[۱۶]؛ «از منصور دربارهی سخن خداوند به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسیدم که فرموده است: ”بگو من به شما نمیگویم که خزائن خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که فرشتهام، من تنها از چیزی پیروی میکنم که به من وحی میشود“، پس فرمود: (پیامبر) با آن ولایت تکوین و تشریع را از خود نفی فرموده است».
باری، چنین ولایتی تنها برای خداوند ثابت است که پروردگار جهانیان است و هر کس پیامبر و امامان اهل بیت را در آن شریک گرداند، دچار شرک شده است؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: إِنَّهُمْ يَقُولُونَ أَنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ أَمْرَ دِينِهِ، فَكَانَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ، فَقَالَ: كَذَبُوا، لَا يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ إِلَّا اللَّهُ، وَكَانَ النَّبِيُّ يَحْكُمُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ، قُلْتُ: إِنَّهُمْ يَسْتَنِدُونَ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾، فَقَالَ: ذَلِكَ فِي الْمَوْضُوعِ، وَلَيْسَ فِي الْحُكْمِ، قُلْتُ: وَمَا الْفَرْقُ بَيْنَهُمَا؟ قَالَ: الْأَوَّلُ تَبْيِينٌ، وَالْـآخَرُ تَشْرِيعٌ، وَكَانَ النَّبِيُّ يُبَيِّنُ مَا شَرَّعَ اللَّهُ؛ كَمَا قَالَ تَعَالَى: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۷]، فَمَكَثَ هُنَيْئَةً، ثُمَّ قَالَ: صَدَقَ اللَّهُ، ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾[۱۸]»[۱۹]؛ «به منصور گفتم: آنها میگویند که خداوند امر دینش را به پیامبرش تفویض فرمود، پس او به هر چیزی که میخواست حکم میکرد، پس فرمود: دروغ میگویند؛ جز خداوند کسی به هر چیزی که میخواهد حکم نمیکند. گفتم: آنها به سخن خداوند استناد میکنند که فرموده است: ”هر چه پیامبر به شما میدهد بگیرید و هر چه شما را از آن نهی میکند واگذارید“، پس فرمود: آن در موضوع است و در حکم نیست. گفتم: فرق میان آن دو چیست؟ فرمود: اوّلی تبیین و دیگری تشریع است و پیامبر چیزی که خداوند تشریع کرده است را تبیین میکرد؛ چنانکه فرموده است: ”و ذکر را بر تو نازل کردیم تا چیزی که برای مردم نازل شده است را برایشان تبیین کنی و باشد که آنان بیندیشند“. پس اندکی درنگ کرد و سپس فرمود: خداوند راست فرموده است، ”بیشترشان به خداوند ایمان ندارند مگر در حالی که مشرک هستند“»!
و روشن است که شرک، ظلم عظیمی است، اگرچه در کنار ایمان باشد؛ چنانکه از امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمود: «الْغُلَاةُ كُفَّارٌ، وَالْمُفَوِّضَةُ مُشْرِكُونَ، مَنْ جَالَسَهُمْ، أَوْ خَالَطَهُمْ، أَوْ آكَلَهُمْ، أَوْ شَارَبَهُمْ، أَوْ وَاصَلَهُمْ، أَوْ زَوَّجَهُمْ، أَوْ تَزَوَّجَ مِنْهُمْ، أَوْ آمَنَهُمْ أَوِ ائْتَمَنَهُمْ عَلَى أَمَانَةٍ، أَوْ صَدَّقَ حَدِیثَهُمْ، أَوْ أَعَانَهُمْ بِشَطْرِ كَلِمَةٍ، خَرَجَ مِنْ وِلَايَةِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَوِلَايَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَوِلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[۲۰]؛ «غالیان کافر و تفویضباوران مشرک هستند. هر کس با آنان مجالست کند، یا در ارتباط باشد، یا همغذا شود، یا به آنان زن بدهد، یا از آنان زن بگیرد، یا امانتی از آنان بپذیرد یا به آنان بسپارد، یا سخنشان را باور کند، یا با کمتر از کلمهای به آنان یاری برساند، از ولایت خداوند و ولایت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولایت ما اهل بیت خارج شده است».