حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام بین همگان با داستان معروف ضمانت برای جان آهو شناخته میشوند. آیا جان ولیّ خداوند باید ضامن جان آهوی ناچیزی شود؟! آیا این داستان در وهلهی اول اصلاً واقعیت دارد؟ اگر بله، چرا اماممان حضرت رضا که ولیّ خداوند بودند، تکالیف خود را به کناری انداختند و حاضر شدند که کاری غیر عقلایی برای نجات جان یک آهو انجام دهند؟! حتّی اگر خداوند به ایشان از قبل این یقین را داده باشد که اتفاقی برای ایشان نخواهد افتاد، با این حال این رویداد، وجههی مناسبی برای دین عقلانی و مبین اسلام نزد دیگران نخواهد داشت.
داستان ضمانت کردن آهو توسّط امام رضا علیه السلام، به صورتی که میان شیعه شهرت یافته، در هیچ یک از منابع روایی آنان نیامده است. چیزی که در این منابع آمده و احتمالاً خاستگاه داستان مذکور و علّت اطلاق «ضامن آهو» بر امام رضا علیه السلام بوده، داستانی است که محمّد بن علیّ بن بابویه معروف به شیخ صدوق (د.۳۸۱ق) در کتاب «عیون أخبار الرضا»، از مردی صیّاد به نام «أبو منصور بن عبد الرزاق» نقل کرده که گفته قصد صید آهویی را داشته، ولی آهو به قبر امام رضا علیه السلام پناه آورده[۱]، در حالی که این داستان مربوط به قبر آن حضرت است و طبعاً بر ضمانت کردن آهو توسّط او دلالتی ندارد. بنابراین، درستتر آن بود که از او، با عنوان «پناهدهنده به آهو» یاد شود، نه «ضامن آهو»؛ چنانکه ابن شهر آشوب (د.۵۸۸ق) در کتاب «مناقب آل أبي طالب»، از ابن حمّاد نقل کرده که در شعری، او را «الَّذِي لَاذَ بِهِ الظَّبْيَةُ»؛ «کسی که آهو به او پناه آورده»، خوانده است[۲].
آری، داستانی که میان شیعه دربارهی امام رضا علیه السلام شهرت یافته، دربارهی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده؛ چنانکه از انس بن مالک رسیده است: «مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَلَى قَوْمٍ قَدِ اصْطَادُوا ظَبْيَةً، فَشَدُّوهَا عَلَى عَمُودِ فُسْطَاطٍ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أُخِذْتُ وَإِنَّ لِي خَشْفَيْنِ، فَاسْتَأْذِنْ لِي أَنْ أُرْضِعَهُمَا وَأَعُودَ إِلَيْهِمْ، فَقَالَ: أَيْنَ صَاحِبُ هَذِهِ؟ قَالَ الْقَوْمُ: نَحْنُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: خَلُّوا عَنْهَا حَتَّى تَأْتِيَ خَشْفَيْهَا تُرْضِعَهُمَا وَتَرْجِعَ إِلَيْكُمْ، قَالُوا: وَمَنْ لَنَا بِذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَنَا، فَأَطْلَقُوهَا، فَذَهَبَتْ فَأَرْضَعَتْ ثُمَّ رَجَعَتْ إِلَيْهِمْ، فَأَوْثَقُوهَا، فَمَرَّ بِهِمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: أَيْنَ صَاحِبُ هَذِهِ؟ قَالُوا: هُوَ ذَا يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: تَبِيعُونِيهَا؟ قَالُوا: هِيَ لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ: خَلُّوا عَنْهَا، فَأَطْلَقُوهَا، فَذَهَبَتْ»[۳]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بر گروهی گذشت که مادّهآهویی را صید کرده و به عمود خیمه بسته بودند، پس مادّهآهو گفت: ای رسول خدا! من را در حالی گرفتهاند که دو بچهی کوچک دارم، پس برای من از آنها اذن بگیر که بروم و آن دو را شیر بدهم و به نزدشان بازگردم، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: صاحب این مادّهآهو کیست؟ گفتند: ما هستیم ای رسول خدا! پس فرمود: این را رها کنید تا برود و دو بچّهی کوچکش را شیر بدهد و به نزدتان بازگردد، گفتند: چه کسی ضمانتش میکند ای رسول خدا؟ فرمود: من، پس آزادش کردند، پس رفت و بچّههایش را شیر داد و بازگشت، پس او را بستند، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بر آنها گذشت و فرمود: صاحب این کجاست؟ گفتند: اینجاست ای رسول خدا! پس فرمود: این را به من میفروشید؟ گفتند: آن برای تو باشد ای رسول خدا! فرمود: پس رهایش کنید، پس رهایش کردند و رفت». این داستان، توسّط علی[۴]، زید بن أرقم[۵]، ابو سعید خدری[۶] و امّ سلمة[۷] نیز دربارهی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده و داستانی نزدیک به آن دربارهی امام علیّ بن الحسین[۸] و امام جعفر صادق علیهم السلام[۹] نیز روایت شده است و با این وصف، معلوم نیست که چرا شیعه آن را به امام رضا علیه السلام نسبت میدهد!
البته این داستان، خصوصاً دربارهی امام علیّ بن الحسین و امام جعفر صادق علیهم السلام، به صورت متواتر روایت نشده است و از این رو، نمیتوان آن را ثابت و قطعی دانست، ولی صرف نظر از این نکته، اشکالی عقلی در آن وجود ندارد و استبعاد آن توسّط شما نابجاست؛ چراکه در جهانبینی اسلامی، حیوانات موجوداتی فاقد شعور و ارزش نیستند، بل امّتهایی مانند انسانها هستند که خداوند را میشناسند و تسبیح میگویند و از بیشتر انسانها بهترند و مانند انسانها در روز قیامت محشور خواهند شد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ ۚ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾[۱۰]؛ «و هیچ جنبندهای در زمین و پرندهای که با بالهایش پرواز میکند نیست مگر امّتهایی مانند شما؛ چیزی را در کتاب فرو نگذاشتهایم؛ سپس به سوی پروردگارشان محشور خواهند شد» و فرموده است: ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾[۱۱]؛ «آیا ندیدی که هر کس در آسمانها و زمین است و پرندگان در دستههای خود، خداوند را تسبیح میگویند؟ هر یک از آنها نماز خود و تسبیح خود را میشناسد و خداوند به کاری که انجام میدهند، آگاه است» و فرموده است: ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾[۱۲]؛ «و هیچ چیزی نیست مگر اینکه او را با ستایشش تسبیح میگوید، ولی شما تسبیحشان را نمیفهمید» و فرموده است: ﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ ۚ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ ۖ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾[۱۳]؛ «آیا میپنداری که بیشتر انسانها گوش میدهند یا عقل را به کار میبرند؟! آنها مانند حیوانات هستند، بلکه گمراهترند» و یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«رَأَى الْمَنْصُورُ رَجُلًا يُؤْذِي كَلْبًا، فَقَالَ لَهُ: لَا تُؤْذِهِ، فَإِنَّهُ يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيَقْتَصُّ مِنْكَ»؛ «منصور مردی را دید که سگی را آزار میدهد، پس به او فرمود: آزارش نده؛ چراکه در روز قیامت محشور میشود، پس از تو تقاص میگیرد».
بر این اساس، محافظت از حیوانات و نجات جانشان، در مواردی که کشتن آنها وجه شرعی یا عقلایی ندارد، کاری بیهوده محسوب نمیشود، بلکه کاری نیک و پسندیده است، تا حدّی که حتّی کافران -بر خلاف پندار وارونهی شما- آن را تحسین میکنند و جز افراد سنگدل از آن کراهت ندارند؛ همچنانکه عمل به یکی از تکالیف انسانی و اخلاقی است و بر خلاف ادّعای عجیب شما، منافاتی با عمل به سایر تکالیف ندارد؛ زیرا واضح است که در صورت صحّت داستان، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و امامان اهل بیت، تکالیف خود را به کناری نینداختند تا کاری غیر عقلایی برای نجات جان یک حیوان انجام دهند، بلکه در کنار عمل به سایر تکالیف خود، به این تکلیف انسانی و اخلاقیشان نیز عمل کردند و از «حیوانآزاری» و کشتن بیدلیل جانداران بازداشتند و به مردم درس احسان و ترحّم نسبت به همهی آفریدگان خداوند را آموختند؛ چنانکه از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ كَتَبَ الْإِحْسَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ»[۱۴]؛ «خداوند احسان نسبت به هر چیزی را واجب کرده است»، یا فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْإِحْسَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ»[۱۵]؛ «خداوند احسان نسبت به هر چیزی را دوست میدارد».
به خداوند پناه میبریم از سطحینگری و کجاندیشی که میان مردم شیوع یافته و شدّت گرفته است، تا حدّی که حتّی زیباترین آموزههای اسلامی را نمیپسندند و از نیکوترین گفتارها و کردارهای اولیاء خداوند ایراد میگیرند!