لطفاً احکام آبها و کیفیّت تطهیر انواع نجاستها با آنها را بیان کنید.
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
۱ . آب بزرگترین نعمت مادّی خداوند و منشأ پیدایش موجودات زنده است که خداوند آن را سبب طهارت از آلودگیها قرار داده و فرموده است: ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾[۱]؛ «و از آسمان آبی پاک کننده فرو فرستادیم» و فرموده است: ﴿وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ﴾[۲]؛ «و بر شما از آسمان آبی فرو میفرستد تا شما را با آن پاکیزه کند و پلیدی شیطان را از شما بزداید». با این وصف، هر چیزی که به صورت مطلق «آب» نامیده میشود، پاک کننده است؛ به این معنا که میتوان با آن خَبَث و حَدَث را برطرف نمود و برای اقامهی نماز آماده شد، ولی چیزی که به صورت مطلق «آب» نامیده نمیشود، بلکه به صورت مضاف «آب» نامیده میشود، در واقع «آب» نیست و دست کم نمیتواند پاک کنندهی حَدَث باشد؛ مانند آب میوه و آبی که از فرط آمیختگی به موادّ دیگر، به صورت مطلق «آب» نامیده نمیشود؛ چراکه خداوند به انجام وضو و غسل با «آب» امر کرده و فرموده است: ﴿فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا﴾[۳]؛ «پس (اگر برای وضو و غسل) آب نیافتید، با خاکی پاکیزه تیمّم کنید»؛ هر چند پاک کننده بودن آن برای خَبَث، خصوصاً در صورتی که دسترسی به آب مطلق وجود نداشته باشد، ممکن است؛ زیرا در تطهیر خَبَث -بر خلاف حَدَث- قصد قربت شرط نیست و مقصود از آن تنها ازالهی نجاست است که با هر چیز پاکیزهای حاصل میشود؛ چنانکه به عنوان نمونه، مخرج غائط با سنگ و کفش متنجّس با زمین و اشیاء متنجّس با تابش آفتاب پاک میشوند، هر چند پاک کردنشان با آب بهتر است.
۲ . آب را از حیث حرکت طبیعیاش به جاری و راکد تقسیم میکنند. آب جاری به آبی مانند آب چشمه، قنات، نهر، باران و دریا میگویند که به ذات خود جریان دارد و از این رو، نجاست را نگاه نمیدارد، مگر اینکه مغلوب آن شود، به این صورت که رنگ یا بو یا مزهی آن را بگیرد. چنین آبی -خواه اندک باشد و خواه بسیار- تا هنگامی که رنگ یا بو یا مزهی نجاست را نگرفته، پاک و تبعاً پاک کننده است. اما آب راکد به آبی میگویند که به ذات خود جریان ندارد و از این رو، نجاست را نگاه میدارد و با این وصف، در صورت افتادن نجاست در آن پاک کننده نیست؛ مگر اینکه بسیار باشد، به اندازهای که احتمال رسیدن نجاست به همهی اجزاء آن نرود؛ زیرا در این صورت میتوان اجزائی از آن که علم به وجود نجاست در آنها نیست را استفاده کرد و آن بنا بر نظر ابو حنیفه اندازهای است که چون یک طرف آن حرکت داده میشود، طرف دیگر آن حرکت نمیکند؛ با توجّه به اینکه نجاست مانند حرکت به همهی اجزاء آن نمیرسد و بنا بر نظر شافعی «دو قلّه» است؛ با توجّه به روایتی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که فرموده است: «إِذا بَلَغَ الْماءُ قُلَّتَیْنِ لَمْ یَحْمِلِ الْخَبَثَ»[۴]؛ «هرگاه آب به دو قلّه رسید نجاست را بر نمیدارد» و بنا بر نظر اهل بیت «یک کرّ» است[۵]، هر چند بنا بر نظر منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی هر سه مصداق واحدی دارند؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: إِنَّ النَّاسَ رَوَوْا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: إِذَا بَلَغَ الْمَاءُ قُلَّتَيْنِ لَمْ يَحْمِلِ الْخَبَثَ، قَالَ: صَدَقُوا، قُلْتُ: وَمَا الْقُلَّتَانِ؟ قَالَ: بِرْمِيلَانِ وَهُمَا قَدْرُ كُرٍّ مِنَ الْمَاءِ وَهُوَ مَاءٌ كَثِيرٌ لَا يَنْتَشِرُ فِيهِ الْخَبَثُ»[۶]؛ «به منصور گفتم: مردم از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کردهاند که فرمود: هرگاه آب به دو قلّه رسید نجاست را بر نمیدارد، فرمود: راست گفتهاند، گفتم: دو قلّه چیست؟ فرمود: دو بشکه و آن به اندازهی یک کرّ آب است و آن آب بسیاری است و نجاست در آن منتشر نمیشود».
این به معنای آن است که هر «قلّه» در نظر آن جناب یک «بشکه» است، در حالی که هر «بشکه» بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ لیتر گنجایش دارد و با این وصف، «دو قلّه» یا «یک کر» آب در نظر آن جناب، معادل ۲۰۰ تا ۴۰۰ لیتر آب است که ۲۰۴، ۲۱۰، ۲۱۷، ۲۷۰ و ۳۰۷ لیتر مذکور در میان اهل سنّت و ۳۷۷ و ۳۸۴ لیتر مذکور در میان شیعه را در بر میگیرد، هر چند بیشتر بشکههای متداول که بشکههای نفت هستند حدود ۱۵۹ لیتر گنجایش دارند و از این رو، میتوان متوسّط «دو قلّه» یا «یک کر» آب را حدود ۳۱۸ لیتر آب دانست. با این حال، حق آن است که ورود این اندازه در سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت او و در سخن منصور هاشمی خراسانی، جنبهی ارشادی و تقریبی دارد، نه مولوی و تعیینی؛ زیرا عدم انتشار نجاست در «آب کثیر»، یک واقعیّت عینی و طبیعی ناشی از کثرت آب در مقایسه با حجم و نوع نجاست است و با این وصف، سخن شرع دربارهی آن إخبار است نه إنشاء. از این رو، قاعده در این باب عدم نجاست هر آبی است که نجاست افتاده در آن به همهی اجزاء آن سرایت نمیکند و آن اندازهی ثابت و معیّنی ندارد و میتواند بسته به حجم و نوع نجاست افتاده در آن میان ۲۰۰ تا ۴۰۰ لیتر در نوسان باشد و حتّی مقداری کمتر یا بیشتر شود، ولی قدر متیقّن آن بنا بر حکم عقل آبی است که اگر جزئی از آن حرکت داده شود، همهی اجزاء آن به حرکت در نمیآید و قدر متوسّط آن بنا بر خبر شرع «دو قلّه» یا «یک کرّ» معادل حدود ۳۱۸ لیتر آب است که روایات مشهور و متواتری از پیامبر و اهل بیت او در تأیید آن رسیده و این مستفاد از گفتار منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است که یکی از یارانمان ما را از آن خبر داد، گفت:
«سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ يَقُولُ: الْمَاءُ لَا يَنْجُسُ وَلَوْ كَانَ يَنْجُسُ لَمَا كَانَ يَطْهُرُ شَيْءٌ أَبَدًا، قُلْتُ: أَلَيْسَ الْمَاءُ الْقَلِيلُ يَنْجُسُ إِذَا لَقِيَ نَجَاسَةً؟! قَالَ: الْمَاءُ لَا يَنْجُسُ وَلَكِنْ إِذَا كَانَ قَلِيلًا وَوَقَعَتْ فِيهِ نَجَاسَةٌ تُخَالِطُهُ النَّجَاسَةُ وَتِلْكَ الَّتِي تُنَجِّسُ النَّاسَ، قُلْتُ: أَفَلَا يُطَهِّرُهَا إِذَا تَقَعُ فِيهِ؟ قَالَ: إِنَّمَا يُطَهِّرُهَا إِذَا يَمُرُّ عَلَيْهَا، قُلْتُ: وَمَا الْكَثِيرُ مِنَ الْمَاءِ؟ قَالَ: مَا لَا تُخَالِطُهُ النَّجَاسَةُ إِذَا تَقَعُ فِيهِ، قُلْتُ: وَمَا هُوَ؟ قَالَ: لَا عَلَيْكَ أَنْ تَتَحَرَّاهُ، قُلْتُ: أَرْشِدْنِي إِلَيْهِ فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيهِ، قَالَ: مَا إِذَا تَحَرَّكَ جُزْئُهُ لَمْ يَتَحَرَّكْ كُلُّهُ، قُلْتُ: وَمَا مِقْدَارُهُ؟ قَالَ: قُلَّتَانِ وَهُمَا بِرْمِيلَانِ وَهُمَا كُرٌّ، قُلْتُ: وَمَا سَعَتُهُ بِالْأَشْبَارِ؟ قَالَ: سِتَّةٌ وَثَلَاثُونَ شِبْرًا، ثُمَّ قَالَ: اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ مَا فَرَضَ كُرًّا وَلَا أَشْبَارًا وَلَكِنَّ النَّاسَ لَمَّا جَاءُونَا حَيَارَى وَسَأَلُونَا نَظَرْنَا إِلَى مَا هُمْ عَلَيْهِ فَقَدَّرْنَا لَهُمْ»[۷]؛ «شنیدم منصور میفرماید: آب نجس نمیشود و اگر نجس میشد هیچ گاه چیزی پاک نمیشد، گفتم: آیا آب اندک هنگامی که با نجاستی برخورد میکند نجس نمیشود؟! فرمود: آب نجس نمیشود، ولی هنگامی که اندک است و نجاستی در آن میافتد، نجاست با آن مخلوط میشود و این نجاست است که مردم را نجس میکند، گفتم: آیا آب، نجاست را هنگامی که در آن میافتد پاک نمیکند؟ فرمود: هنگامی آن را پاک میکند که بر آن میگذرد، گفتم: آب کثیر چیست؟ فرمود: چیزی که نجاست هرگاه در آن میافتد با آن مخلوط نمیشود، گفتم: آن چیست؟ فرمود: (باکی) بر تو نیست که (خود) آن را تشخیص دهی، گفتم: من را به آن ارشاد کن؛ چراکه مردم در آن اختلاف کردهاند، فرمود: چیزی که هرگاه جزء آن حرکت میکند کلّ آن به حرکت در نمیآید، گفتم: مقدار آن چیست؟ فرمود: دو قلّه و آن دو بشکه است و آن کرّ است، گفتم: مساحتش چند وجب است؟ فرمود: سی و شش وجب (مکعب معادل ۲۸۸ لیتر با احتساب هر وجب حدود ۲۰ سانتی متر و ۳۱۸ لیتر با احتساب هر وجب حدود ۲۱ سانتی متر و ۳۸۴ لیتر با احتساب هر وجب حدود ۲۲ سانتی متر)، سپس فرمود: بدان که خداوند کرّی یا وجبهایی را فرض نکرد، ولی هنگامی که مردم در حال سرگردانی به نزد ما آمدند و از ما سؤال کردند، به چیزی که بر آن بودند نگریستیم پس برایشان اندازهگیری کردیم».
از اینجا دانسته میشود که اندازهی تعیین شده برای «آب کثیر» صرفاً یک برآورد تقریبی با نظر به موارد شایع است و تبعاً نباید آن را یک حکم تعبّدی و ثابت دانست؛ زیرا وظیفهی مکلّف این است که از نجاست دوری کند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾[۸]؛ «و از پلیدی دوری کن» و با این وصف، هرگاه بداند که نجاستی در آب منتشر شده، مکلّف است که از آن دوری کند و این هنگامی پیش میآید که نجاستی منتشر شونده در آبی اندک میافتد؛ با توجّه به اینکه حتّی اگر رنگ یا بو یا مزهی آن را به گونهی محسوسی تغییر ندهد، طبیعتاً به همهی آن میرسد و با این وصف، استعمال آن برای نوشیدن یا وضو گرفتن بر خلاف بهداشت و بر خلاف طهارت مطلوب برای نماز است. با این حال، اگر مکلّف بداند که نجاست افتاده در آب به دلیل ناچیز بودن یا خشک بودنش یا به دلیل عریض بودن سطح آب یا به دلیل دیگری به همهی آن نرسیده است، میتواند از آن پس از بیرون ریختن عین نجاست و آب پیرامونش استفاده کند، اگرچه کمتر از اندازهی تعیین شده باشد؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنْ سَطْلٍ مِنَ الْمَاءِ يَقَعُ فِيهِ قَطْرَةٌ مِنَ الدَّمِ، فَقَالَ: إِذَا عَلِمْتَ مَوْقِعَهَا فَخُذْ مِنْهُ كَفًّا قَبْلَ أَنْ تَنْتَشِرَ فِيهِ فَإِنِ انْتَشَرَتْ فِيهِ فَلَا تَشْرَبْ مِنْهُ وَلَا تَتَوَضَّأْ، قُلْتُ: فَإِنْ وَقَعَ فِيهِ نَجَاسَةٌ يَابِسَةٌ مِثْلُ شَيْءٍ مِنَ الْمَيْتَةِ وَلَمْ تَنْتَشِرْ فِيهِ فَتَرَى الشُّرْبَ وَالتَّوَضُّأَ مِنْهُ جَائِزًا؟ قَالَ: نَعَمْ»[۹]؛ «از منصور دربارهی سطلی از آب پرسیدم که یک قطره خون در آن میافتد، پس فرمود: هرگاه جای افتادنش را دانستی پیش از اینکه در آن پخش شود یک کف از آن بگیر، پس اگر در آن پخش شد از آن ننوش و وضو نگیر، گفتم: پس اگر در آن نجاست خشکیدهای مانند چیزی از مردار افتاد و در آن پخش نشد، نوشیدن و وضو گرفتن از آن را جایز میدانی؟ فرمود: آری».
این نظر آن جناب هر چند بر خلاف نظر سایر عالمان است، حقیقت نظر اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است که در روایات فراوانی از آنان انعکاس یافته؛ چنانکه به عنوان نمونه، از عبد الله بن یحیی کاهلی رسیده است که گفت: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه عَلَیْهِ السَّلامُ يَقُولُ: إِذَا أَتَيْتَ مَاءً وَ فِيه قِلَّةٌ فَانْضِحْ عَنْ يَمِينِكَ وَ عَنْ يَسَارِكَ وَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ تَوَضَّأْ»[۱۰]؛ «شنیدم ابو عبد الله (جعفر بن محمّد صادق) علیه السلام میفرماید: هرگاه به نزد آبی آمدی و در آن قلّتی بود، پس از راست و چپ و روبهروی خود (مقداری) بیرون بریز و (سپس) وضو بگیر» و از ابو بصیر رسیده است که گفت: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ: إِنّا نُسافِرُ فَرُبَّما بُلِينا بِالْغَدِيرِ مِنَ الْمَطَرِ يَكُونُ إِلَى جانِبِ الْقَرْيَةِ فَتَكُونُ فِيهِ الْعَذِرَةُ وَ يَبُولُ فِيهِ الصَّبِيُّ وَ تَبُولُ فِيهِ الدّابَّةُ وَ تَرُوثُ فَقالَ: إِنْ عَرَضَ فِي قَلْبِكَ مِنْهُ شَيءٌ فَافْعَلْ هَكَذَا يَعْنِي افْرَجِ الْماءَ بِيَدِكَ ثُمَّ تَوَضَّأْ فَإنَّ الدِّينَ لَيْسَ بِمُضَيَّقٍ فَإنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: ﴿مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾»[۱۱]؛ «به ابو عبد الله علیه السلام گفتم: ما سفر میکنیم، پس گاهی به آبگیری از باران بر میخوریم که کنار قریه است، پس در آن مدفوع است و کودک در آن بول میکند و چهارپایان در آن بول میکنند و پهن میاندازند، پس فرمود: اگر در دلت چیزی از آن پیدا شد این طور کن یعنی با دستت آب را کنار بزن؛ چراکه دین مضیّق نیست؛ چنانکه خداوند عزّ وجلّ فرموده است: ”در دین برایتان تنگنایی قرار نداده است“[۱۲]» و از بکار بن ابی بکر رسیده است که گفت: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّه عَلَیْهِ السَّلامُ: الرَّجُلُ يَضَعُ الْكُوزَ الَّذِي يَغْرِفُ بِه مِنَ الْحُبِّ فِي مَكَانٍ قَذِرٍ ثُمَّ يُدْخِلُه الْحُبَّ قَالَ: يَصُبُّ مِنَ الْمَاءِ ثَلَاثَةَ أَكُفٍّ ثُمَّ يَدْلُكُ الْكُوزَ»[۱۳]؛ «به ابو عبد الله علیه السلام گفتم: مردی کوزهای که با آن از خمره آب بر میدارد را در جای ناپاکی قرار میدهد، سپس آن را در خمره داخل میکند، فرمود: سه کف از آب (خمره) بیرون میریزد و سپس کوزه را دست میکشد» و از ابو مریم انصاری رسیده است که گفت: «كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِي حائِطٍ لَهُ فَحَضِرَتِ الصَّلاةُ فَنَزَحَ دَلْواً لِلْوُضُوءِ مِنْ رَكِيٍّ لَهُ فَخَرَجَ عَلَيْهِ قَطْعَةٌ مِنْ عَذِرَةٍ يابِسَةٍ فَأَكْفَأَ رَأْسَهُ وَ تَوَضَّأَ بِالْباقِي»[۱۴]؛ «به همراه ابو عبد الله علیه السلام در بوستان آن حضرت بودم، پس چون وقت نماز شد یک سطل آب از چاه برای وضو کشید، پس بر روی آن تکّهای مدفوع خشکیده دید، پس سر سطل را کج کرد (و مقداری از آب را به همراه نجاست بیرون ریخت) و با باقی وضو گرفت» و از سماعة رسیده است که گفت: «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُرُّ بِالْمَيْتَةِ فِي الْماءِ فَقالَ: يَتَوَضَّأُ مِنَ النّاحِيَةِ الَّتِي لَيْسَ فِيهَا الْمَيْتَةُ»[۱۵]؛ «از آن حضرت دربارهی مردی پرسیدم که بر مرداری در آب میگذرد، پس فرمود: از طرفی که در آن مردار نیست وضو میگیرد» و از زراره رسیده است که گفت: «قُلْتُ لَهُ [یَعْنِي لِأَبي جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ] راوِيَةٌ مِنْ ماءٍ سَقَطَتْ فِيها فَأرَةٌ أَوْ جُرَذٌ أَوْ صَعْوَةٌ مَيْتَةٌ، قالَ: إِذا تَفَسَّخَ فِيها فَلا تَشْرَبْ مِنْ مائِها وَ لا تَتَوَضَّأْ مِنْها وَ إِنْ كانَ غَيْرَ مُتَفَسِّخٍ فَاشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ وَ اطْرَحِ الْمَيْتَةَ إِذا أَخْرَجْتَها طَرِيَّةً وَ كَذَلِكَ الْجَرَّةُ وَ حُبُّ الْماءِ وَ الْقِرْبَةُ وَ أَشْباهُ ذَلِكَ مِنْ أَوْعِيَةِ الْماءِ، قالَ: وَ قالَ أَبُو جَعْفَرٍ: إِذا كانَ الْماءُ أَكْثَرَ مِنْ راوِيَةٍ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْءٌ تَفَسَّخَ فِيهِ أَوْ لَمْ يَتَفَسَّخْ إِلّا أَنْ يَجِيءَ لَهُ رِيحٌ يَغْلِبَ عَلَى رِيحِ الْماءِ»[۱۶]؛ «به آن حضرت [یعنی ابو جعفر باقر علیه السلام] گفتم: در یک راویه آب (ظرف بزرگی ساخته شده از سه پوست)، مردار موش خانگی یا موش صحرایی یا گنجشک افتاده است، فرمود: اگر در آن متلاشی شده است از آن ننوش و از آن وضو نگیر و اگر متلاشی نشده است پس از آن بنوش و وضو بگیر و مردار را هرگاه تازه درآوردی بیرون بینداز و دربارهی سبو و خمرهی آب و مشک و مانند آن از ظروف دیگر آب نیز همین طور است. ابو جعفر علیه السلام همچنین فرمود: هرگاه آب بیشتر از یک راویه بود، چیزی آن را نجس نمیکند خواه در آن متلاشی شده باشد و خواه متلاشی نشده باشد، مگر اینکه برای آن بویی پیدا شود که بر بوی آب غلبه داشته باشد».
از اینجا دانسته میشود که علّت وجوب اجتناب از «آب قلیل» پس از افتادن نجاست در آن، صرفاً پخش شدن نجاست در آن است و از این رو، هرگاه نجاست در آن پخش نشده باشد، اجتناب از آن واجب نیست، بلکه میتوان نجاست و آب اطراف آن را بیرون ریخت و از باقی استفاده کرد. به عبارت دیگر، «آب قلیل» به محض ملاقات با نجاست نجس نمیشود، بل هر جزئی از آن که نجاست به آن میرسد، نجس میشود و با این وصف، نجاستی که در آن حل میشود، همهی آن را نجس میکند؛ چراکه طبیعتاً به همهی اجزاء آن میرسد، ولی نجاستی که در آن حل نمیشود، بلکه از آن متمایز است، تنها اجزاء مجاور خود را نجس میکند، بلکه در واقع اجزاء مجاور خود را نیز نجس نمیکند؛ چراکه بنا بر قاعدهی «الْمَاءُ لَا يَنْجُسُ»، آب نجس نمیشود، بلکه نجاست را حمل میکند (يَحْمِلُ الْخَبَثَ) و با این وصف، اگر نجاست چیز جامدی مانند مردار تازه باشد که ذرّاتی از آن جدا نشده، کافی است که از «آب قلیل» بیرون آورده شود، بدون اینکه نیازی به کم کردن از آب باشد. از اینجا دانسته میشود که شبههی عالمان مبنی بر نامعقول بودن تطهیر نجاست با «آب قلیل» نظر به نجس شدن آن با ملاقات نجاست، اصلی ندارد؛ زیرا «آب قلیل» با ملاقات نجاست -خواه نجاست بر آن وارد شود و خواه آن بر نجاست- نجس نمیشود، بل هنگامی که نجاست بر آن وارد شود، در آن میماند و چه بسا انتشار مییابد و در این هنگام استعمال آن جایز نیست و هنگامی که آن بر نجاست وارد میشود، آن را میزداید و تبعاً تطهیر میکند و در این هنگام استعمال آن جایز است.
۳ . آب کثیر متغیّر با نجاست، پس از زوال تغیّرش به سبب آمیخته شدن با آب کثیر غیر متغیّر، قابل استفاده میشود. همچنین، آب قلیلی که با نجاست آمیخته است، پس از آمیخته شدن با آب کثیر غیر آمیخته، قابل استفاده میشود. همچنین، آب جاری متغیّر با نجاست، پس از زوال تغیّرش به سبب جوشش یا جریانش، قابل استفاده میشود. البته آبهای جوشنده و بدون جریانی مانند آب چاه و آب چشمهای که جریان نمییابد، هر چند به اقتضای جوشنده بودنشان مانند آب جاری هستند، به اقتضای عدم جریانشان مانند آب راکدند و نجاستی که در آنها میافتد را نگاه میدارند و از این رو، در صورتی که قلیل باشند باید به تناسب نجاست افتاده در آنها از آبشان بیرون ریخت، هر چند در صورتی که کثیر باشند و رنگ یا بو یا مزهی نجاست را نگرفته باشند، چنین کاری واجب نیست.
۴ . تطهیر چیزهای متنجّس، به معنای ازالهی نجاست از آنهاست که به صورت طبیعی با آب انجام میشود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ﴾[۱۷]؛ «و بر شما از آسمان آبی فرو میفرستد تا شما را با آن پاکیزه کند و پلیدی شیطان را از شما بزداید» و فرموده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱۸]؛ «جز این نیست که خداوند میخواهد تا آلودگی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً تطهیر کند». بنابراین، هرگاه عین نجاست و رطوبت ناشی از آن، با گذر آب برطرف شود، طهارت حاصل شده است؛ چنانکه در گفتار منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی گذشت: «إِنَّمَا يُطَهِّرُهَا إِذَا يَمُرُّ عَلَيْهَا»؛ «هنگامی آن را پاک میکند که بر آن میگذرد»؛ به این معنا که با عبور از محلّ نجاست، عین نجاست و رطوبت ناشی از آن را با خود میبرد و با این وصف، گذر آب از محلّ نجاست و نماندن در آن -خواه با جریان طبیعی و خواه با فشار- ضروری است؛ چراکه اگر در آن بماند، نجاست را در آن نگاه میدارد؛ همچنانکه یک بار گذر از آن هرگاه عین نجاست و رطوبت ناشی از آن را ببرد کفایت میکند و نیازی به تکرار نیست.