شرکت در انتخابات با هدف دفع افسد به فاسد چه حکمی دارد؟ برخی معتقدند در انتخاب بین بد و بدتر باید بد را انتخاب نمود و این یک منطق عقلی است، مثل زمانی که در حال مرگ در بیابان هستیم و یک مردار گوسفند و یک مردار خوک وجود دارد و عقل حکم می کند که برای نمردن از مردار گوسفند به قدر ضرورت بخوریم.
دفع افسد به فاسد در جایی معقول است که اولاً دَوَران میان آن دو ثابت باشد، به این معنا که یقیناً گزینهی سومی وجود نداشته باشد و ثانیاً ابتلاء به دوران میان آن دو ناشی از تقصیر مردم در ایجاد گزینهی سوم نباشد و ثالثاً قطع به مصداق آن دو در خارج وجود داشته باشد، به این معنا که معلوم باشد افسد کدام و فاسد کدام است، در حالی که در انتخابات حکومتهای جور، اولاً دوران میان افسد و فاسد ثابت نیست؛ زیرا چنانکه در کتاب شریف «بازگشت به اسلام»[۱] تبیین شده، ظاهر کردن خلیفهی خداوند در زمین همواره برای مردم ممکن است و با این وصف، آنان در پذیرش حکومت غیر او معذور نیستند و ثانیاً ابتلاء به دوران میان افسد و فاسد بنا بر فرض ثبوت آن، ناشی از تقصیر مردم در زمینهسازی برای ظهور خلیفهی خداوند در زمین است و بنا بر قاعده، تقصیر آنان مانع از رفع مسئولیتشان در حال اضطرار است و ثالثاً به فرض ثبوت دوران کذایی و عدم ثبوت تقصیر مردم، به طور قطع معلوم نیست که کدام یک از دو طرف فاسد و کدام یک افسد است: شرکت یا عدم شرکت در انتخابات و انتخاب زید یا انتخاب عمرو و با این اوصاف، «شرکت در انتخابات با هدف دفع افسد به فاسد» وجه عقلی ندارد و شرعاً حرام است، مگر از باب تقیّه برای کسی که به زمینهسازی برای ظهور خلیفهی خداوند در زمین اقدام کرده و در معرض خطری غیر قابل تحمّل است که در این صورت، میتواند در انتخابات شرکت کند و رأی سفید بدهد تا به قدرت یافتن هیچ یک از ظالمان یاری نرسانده باشد یا در اقدامی نمادین و آموزنده، به امام مهدی علیه السّلام رأی بدهد که رأی دادن به او بر هر مسلمانی واجب است.
آری، بیگمان همین توهّم دفع افسد به فاسد بوده که از بعد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم تاکنون، این امّت را به ذلّت و مسکنت دچار کرده و به تحمّل حکومتهای ظالمان در طول تاریخ واداشته است؛ چراکه هر نسلی از مسلمانان، حاکم ظالم خود را از حاکم ظالم دیگری بهتر پنداشته و از ترس آن، این را نگاه داشته است و اتفاقاً حاکمان ظالم نیز با سوء استفاده از همین توهّم شوم، آنان را به حمایت از خود واداشتهاند و فریبکارانه إلقا کردهاند که اگر سلطهی ما را بر خود نپذیرید، فلان کس بر شما سلطه مییابد که از ما بدتر است و آنان نیز با سفاهتی کودکانه که به خصلت تاریخی آنان تبدیل شده است، فریب خوردهاند و با جان و مال و آبروی خود حاکمان ظالمشان را حفظ کردهاند تا به خیال باطل خود دفع افسد به فاسد کرده باشند؛ غافل از آنکه زمین خداوند هیچ گاه از خلیفهی او خالی نبوده است و با این وصف، آنان هیچ گاه مجبور به تحمّل یکی از دو حاکم ظالم نبودهاند، بلکه همواره قادر بودهاند با اراده و اقدام مناسب خود، به سوی خلیفهی خداوند در زمان خود بازگردند و او را برای حکومت بر خود انتخاب کنند؛ چراکه او نیز مانند دیگران برای حکومت بر آنان به رأی آنان نیازمند بوده و اگر تاکنون به حکومت بر آنان دست نیافته به این سبب بوده است که آنان به او رأی ندادهاند؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«كَانَتِ انْتِخَابَاتٌ فِي الْمَدِينَةِ فَقَالَ لِيَ الْمَنْصُورُ: هَلِ انْتَخَبَ النَّاسُ سُلْطَانَهُمْ؟ قُلْتُ: نَعَمْ وَانْتَخَبُوا فُلَانًا! قَالَ: لَوِ انْتَخَبُوا الْمَهْدِيَّ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ! قُلْتُ: مَا كَانَ مُرَشَّحًا فِيهَا -جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَالَ: مَا مِنِ انْتِخَابَاتٍ إِلَّا وَهُوَ مُرَشَّحٌ فِيهَا وَلَكِنَّ النَّاسَ لَا يَنْتَخِبُونَهُ»[۲]؛ «انتخاباتی در شهر برگزار شد، پس منصور به من فرمود: آیا مردم حاکمشان را انتخاب کردند؟ گفتم: آری، فلانی را انتخاب کردند. فرمود: اگر مهدی را انتخاب میکردند برایشان بهتر بود! گفتم: او در آن کاندیدا نبود -فدایت شوم! فرمود: هیچ انتخاباتی نیست مگر اینکه او در آن کاندیدا است، ولی مردم او را انتخاب نمیکنند».
افسوس که چنین بینشی برای مردم وجود ندارد و محدود به این انسان بزرگ و یاران اندک اوست، ولی امید میرود که با مجاهدتهای شبانهروزی آنان، دیر یا زود به باور قلبی بیشتر مسلمانان جهان تبدیل شود و آن هنگام است که زمینه برای ظهور خلیفهی خداوند در زمین فراهم شده است ان شاء الله.