۱ . برخی از مفسران قرآن ذوالقرنین را همان کوروش پادشاه بزرگ ایران میدانند. نظر علامه منصور هاشمی خراسانی در این مورد چیست؟
۲ . تفسیر ایشان در مورد یأجوج و ماجوج چیست؟
۱ . برخی از مفسران قرآن ذوالقرنین را همان کوروش پادشاه بزرگ ایران میدانند. نظر علامه منصور هاشمی خراسانی در این مورد چیست؟
۲ . تفسیر ایشان در مورد یأجوج و ماجوج چیست؟
پاسخ پرسشهای جنابعالی به ترتیب زیر است:
۱ . بیشتر کسانی که ذو القرنین در قرآن را همان کوروش پادشاه بزرگ فارس میشمارند، دربارهی او علمی ندارند و تنها از ظن پیروی میکنند و تنها تخمین میزنند و در پی مصادرهی او به مطلوب هستند؛ همچنانکه بیشتر منکران این دیدگاه نیز به همین بلیّه گرفتارند و انگیزههایی نژادپرستانه و ضدّ فارسی دارند، در حالی که موضوعات اسلامی جای این قبیل بازیها نیست و کشاندن منازعات سیاسی و قومی به قلمرو دین خطرناک است. از همین روست که عالم بزرگ حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی این مردمان را شایستهی علم نمیشناسد و از نهادن حکمت در دسترس آنان کراهت دارد؛ چراکه آنان علم را وسیلهی نیل به دنیا میکنند و حکمت را بر ضدّ حکیم به کار میبرند و در حالی از خرمن فضل او خوشه میچینند که با او در انکار و ستیزهاند؛ مانند گذشتگانشان که هرگاه در امری فرو میماندند، به عالم آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم رجوع میکردند و چون نیازشان را بر میآورد، به انکار و ستیزه با او روی میآوردند. هر چند این شرارتها و ناسپاسیها، هیچ گاه آن پیشوایان هدایت را از افادهی علم و افاضهی حکمت باز نداشت و امروز نیز خلف صالح و شاگرد اوّل آنان حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را از این کار باز نمیدارد؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«كُنْتُ عِنْدَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ فِي دَارِهِ فَوَجَدْتُهُ فَارِغًا، فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَسْأَلُكَ؟ فَقَالَ بِرَأْسِهِ: نَعَمْ، فَظَنَنْتُ أَنَّهُ يُسَبِّحُ، فَقُلْتُ: إِنَّ هَؤُلَاءِ يَخْتَلِفُونَ فِي ذِي الْقَرْنَيْنِ، وَأَنْتَ عَالِمُهُمْ وَسَيِّدُهُمْ، فَإِنْ رَأَيْتَ -جُعِلْتُ فِدَاكَ- أَنْ تُخْرِجَهُمْ فِيهِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ فَعَلْتَ، فَمَكَثَ حَتَّى قَضَى سُبْحَتَهُ، ثُمَّ قَالَ: دَعْنِي مِنْ هَؤُلَاءِ السَّفَلَةِ الْمَرَدَةِ الْقَائِلِينَ عَلَى اللَّهِ بِمَا لَا يَعْلَمُونَ، أَلَا تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْعِلْمَ كَنْزٌ مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ هَبَطَ مِنْهَا مَعَ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، ثُمَّ انْتَقَلَ مِنْهُ إِلَى النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ، حَتَّى يَرْجِعَ مَعَ آخِرِهِمْ إِلَى الْجَنَّةِ؟! أَفَتُرِيدُ أَنْ تَجْعَلَ مِثْلَ هَذَا الْكَنْزِ فِي أَيْدِي الصِّبْيَانِ وَالْمَجَانِينِ وَالْمُدْمِنِينَ عَلَى الْمُخَدِّرَاتِ؟! لَا وَاللَّهِ لَيْسَ هَؤُلَاءِ بِمَأْمُونِينَ عَلَيْهِ وَلَا مِنْ أَهْلِهِ، وَإِنَّ فِيهِمْ سَارِقِينَ يَسْرُقُونَهُ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا وَيَسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى حُجَجِ اللَّهِ وَأَوْلِيَائِهِ، ﴿فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ﴾[۱]! فَنَدَمْتُ عَلَى مَسْأَلَتِي حَتَّى رَأَى ذَلِكَ فِي وَجْهِي، فَقَالَ: كَانَ الْيَهُودُ يَجِدُونَ ذَا الْقَرْنَيْنِ عِنْدَهُمْ فِي كِتَابِ دَانِيَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَسَأَلُوا عَنْهُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لِيَعْلَمُوا أَيُوحَى إِلَيْهِ أَمْ لَا، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا﴾[۲]، قُلْتُ: وَمَا كَانَ عِنْدَهُمْ فِي كِتَابِ دَانِيَالَ؟ قَالَ: إِنَّ دَانِيَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ رَأَى فِي الْمَنَامِ كَبَشًا لَهُ قَرْنَانِ طَوِيلَانِ، أَحَدُهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْـآخَرِ، وَرَآهُ يَنْطَحُ غَرْبًا وَشَرْقًا وَشَمَالًا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَقْدِرَ حَيَوَانٌ عَلَى دَفْعِهِ، حَتَّى عَظُمَ شَأْنُهُ، فَأَخْبَرَهُ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِأَنَّ الْكَبَشَ ذَا الْقَرْنَيْنِ هُوَ مَلِكُ مَادِي وَفَارِسَ، قُلْتُ: أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ قَدْ آتَاكَ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ! أَفَأُحَدِّثَهُمْ عَنْكَ بِهَذَا الْحَدِيثِ؟ قَالَ: حَدِّثْهُمْ بِهِ، أَرْغَمَ اللَّهُ أُنُوفَ قَوْمٍ مُسْتَكْبِرِينَ»[۳]؛ «نزد عبد صالح در خانهی آن جناب بودم، پس او را در فراغتی یافتم، پس به او گفتم: فدایت شوم، آیا از تو سؤالی بپرسم؟ پس با اشارهی سر فرمود: آری، پس دریافتم که در حال ذکر است، پس گفتم: اینان دربارهی ذو القرنین اختلاف میکنند و تو عالم آنان و سیّد آنان هستی، پس اگر صلاح میبینی -فدایت شوم- که آنان را دربارهی او از تاریکی به نور بیرون آوری، این کار را بکن. آن جناب درنگی کرد تا ذکرش را به پایان رساند، سپس فرمود: من را واگذار از این فرومایگان خودبزرگبین که بر خداوند چیزهایی میبندند که به آن علمی ندارند. آیا نمیدانی که این علم گنجی از گنجهای بهشت است که به همراه آدم علیه السّلام از آن فرود آمد و سپس به پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان از فرزندان او انتقال یافت تا آن گاه که به همراه آخرینشان به بهشت بازگردد؟! آیا پس میخواهی که چنین گنجی را در دستان کودکان و دیوانگان و افیونیان قرار دهی؟! نه به خدا سوگند اینان بر آن امین شمرده نمیشوند و از اهل آن نیستند و در میان آنان دزدانی هستند که آن را به سرقت میبرند تا به بهایی اندک بفروشند و بر ضدّ حجّتها و اولیاء خداوند به کار گیرند، ”پس آنان را در سرگردانیشان رها کن تا زمانی“! (احمد میگوید:) پس من از پرسش خود پشیمان شدم تا حدّی که ایشان آن را در چهرهام دید، پس فرمود: یهودیان ذو القرنین را نزد خود در کتاب دانیال علیه السّلام مییافتند، پس دربارهی او از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند تا بدانند که آیا به او وحی میشود یا نه، پس خداوند به او وحی کرد: ”از تو دربارهی ذو القرنین میپرسند، بگو من بر شما ذکری از او را خواهم خواند“. گفتم: نزد آنان در کتاب دانیال چه بود؟ فرمود: دانیال علیه السّلام در خواب قوچی را دید که دو شاخ بلند داشت که یکی از آن دو بلندتر از دیگری بود و او را دید که به غرب و شرق و شمال شاخ میزند بیآنکه جانوری بتواند جلوی او را بگیرد تا اینکه کارش بالا گرفت، پس جبرئیل علیه السّلام به او خبر داد که آن قوچ دارای دو شاخ (ذو القرنین)، پادشاه ماد و فارس است. گفتم: گواهی میدهم که خداوند به تو حکمت و گفتار فیصله کننده بخشیده است! پس آیا این گفتار را از تو برای آنان روایت کنم؟ فرمود: برای آنان روایت کن، خداوند بینی گروهی که استکبار میکنند را به خاک بمالد».
از این گفتار حضرت دانسته میشود که ذو القرنین همان کوروش پادشاه بزرگ فارس بود که حکومت فارس و ماد را با هم متّحد کرد و سپس در سه جهت غرب، شرق و شمال به لشکرکشی پرداخت و به فتوحات بسیاری دست یافت؛ چنانکه خداوند در کتاب خود، به این لشکرکشیها و فتوحات او در جهات سهگانه اشاره فرموده و از روشها و کارهای نیکوی او در هر یک از آنها خبر داده است.
۲ . بر خلاف تفاسیر خرافی و وهمآلود مفسّران دربارهی یأجوج و مأجوج، تفسیر حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی دربارهی آنها -با الهام خداوند- همان اندازه بدیع، خارق العاده و فیصله کننده است که تفسیر آن حضرت دربارهی ذو القرنین؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ -رُوحِي فِدَاهُ- يَقُولُ: إِنَّ رُوحَ الْقُدُسِ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ قَبِيلَتَانِ مِنْ قَبَائِلِ الْمُغُولِ كَانُوا يُغِيرُونَ عَلَى قَوْمٍ فِي شَمَالِ فَارِسَ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا، فَاسْتَعَانُوا عَلَيْهِمْ بِكُورَشَ، فَبَنَى لَهُمْ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ سَدًّا، فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا، حَتَّى إِذَا فَتَحَ سَبِيلَهُمْ مَلِكُ خوارَزْمَ فِي الْقَرْنِ السَّابِعِ، فَأَقْبَلُوا كَالسَّيْلِ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ! قُلْتُ: وَاللَّهِ قُلْتَ قَوْلًا عَظِيمًا! قُلْتَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ أَتَى فَمَضَى؟! قَالَ: نَعَمْ، إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ يَأْتِي فَيَمْضِي، وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ! قُلْتُ: إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ كَانُوا قَوْمًا مِنَ الْخَزَرِ أَوْ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ! قَالَ: إِنَّ قَوْمًا مِنَ الْخَزَرِ كَانُوا مُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ فَشُبِّهُوا بِيَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ لِإِفْسَادِهِمْ، كَمَا يُقَالُ لِرَجُلٍ شَرِيرٍ إِبْلِيسُ لِشَرَارَتِهِ، فَكُلُّ مُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ، وَفِي كُلِّ قَرْنَيْنِ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ»[۴]؛ «شنیدم منصور که جان من به فدای او باد میفرماید: هرآینه روح القدس به دلم انداخت که یأجوج و مأجوج دو قبیله از قبایل مغول بودند که به قومی در شمال فارس (ایران کنونی) که به سختی میتوانستند زبانی را فهم کنند یورش میبردند، پس آنان از کوروش در برابر آنها کمک خواستند، پس او برای آنان در بین دو کوه سدّی بنا کرد که آنها نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند از آن نقبی بزنند، تا آن گاه که پادشاه خوارزم (خوارزمشاه) در قرن هفتم راه آنها را باز کرد، پس مانند سیل روی آوردند و در زمین فساد انگیختند، در حالی که از هر بلندی سرازیر میشدند! گفتم: به خدا سوگند گفتار عظیمی گفتی! گفتی که وعدهی خداوند (در قرآن) آمده و گذشته است؟! فرمود: آری، بیگمان وعدهی خداوند میآید و میگذرد، در حالی که بیشتر مردم نمیدانند! گفتم: آنها میگویند که یأجوج و مأجوج قومی از خزر بودند یا قومی در آخر الزّمان خواهند بود! فرمود: قومی از خزر در زمین فساد میانگیختند، پس به خاطر فسادشان به یأجوج و مأجوج تشبیه شدند، چنانکه به مردی شرور به خاطر شرارتش ابلیس گفته میشود، پس هر فساد کنندگانی در زمین یأجوج و مأجوجی هستند و در هر دو قرن یأجوج و مأجوجی وجود دارد».
خداوند این انسان کامل و عالم بزرگ را برای ما حفظ فرماید و ما را از یاران و رهروان او قرار دهد و دشمنان بدبخت و کوردلش را که مصداق بارزی از یأجوج و مأجوج هستند، هدایت کند یا به هلاکت رساند و چشم بد حسودان را از وجود پاک و مبارکش دور گرداند؛ چراکه بر هر کاری تواناست و مهربانترین مهربانان است.
حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در ضمن گفتاری دربارهی یأجوج و مأجوج فرمودهاند: «هرآینه روح القدس به دلم انداخت». لطفاً بفرمایید که مقصود ایشان از این سخن چیست؟ آیا مقصودشان این است که به ایشان وحی شده است؟ ارتباط ایشان با روح القدس چگونه است؟
دیدگاه آن جناب دربارهی یأجوج و مأجوج مؤیَّد به شواهد قرآنی، روایی و تاریخی است و معقولترین و واقعبینانهترین دیدگاه ارائه شده دربارهی آنان است و سخن آن جناب که فرمود: «هرآینه روح القدس به دلم انداخت» به معنای نزول وحی بر او از جانب خداوند نیست؛ زیرا واضح است که او پیامبر نیست و ادّعای پیامبری ندارد، بل به معنای «توفیق» او از جانب خداوند و «فراست» او در نگریستن به شواهد قرآنی، روایی و تاریخی است که خداوند دربارهاش فرموده است: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَـآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ﴾[۱]؛ «هرآینه در آن نشانههایی برای صاحبان فراست است» و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دربارهاش فرموده است: «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»[۲]؛ «از فراست مؤمن برحذر باشید؛ چراکه او با نور خداوند مینگرد»؛ فارغ از آنکه «إلهام» و «إفهام» به دل مؤمن، لطفی شایع از الطاف خداوند است؛ چنانکه روایت شده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْرًا نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً مِنْ نُورٍ وَفَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَوَكَّلَ بِهِ مَلَكًا يُسَدِّدُهُ»[۳]؛ «خداوند عزّ وجلّ هرگاه برای بندهای خیری بخواهد، در دل او نکتهای نورانی میاندازد و گوشهای دلش را میگشاید و فرشتهای را بر او میگمارد که او را راست گرداند»، تا جایی که از ابو عبد الله صادق علیه السلام روایت شده است: «إِنَّا لَا نَعُدُّ الْفَقِيهَ فَقِيهًا حَتَّى يَكُونَ مُحَدَّثًا، فَقِيلَ لَهُ: أَوَ يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُحَدَّثًا؟ قَالَ: يَكُونُ مُفَهَّمًا وَالْمُفَهَّمُ مُحَدَّثٌ»[۴]؛ «ما هیچ فقیهی را فقیه نمیشماریم تا آن گاه که محدَّث باشد (یعنی فرشته با او سخن گوید)، به او گفته شد: آیا مؤمن محدَّث میشود؟ فرمود: مفهَّم میشود (یعنی فرشته به او میفهماند) و مفهَّم محدَّث است» و این صفتی است که راویان شیعه[۵]، برای سلمان فارسی و راویان اهل سنّت[۶]، برای عمر بن خطّاب روایت کردهاند و ابن حجر در توضیح آن گفته است: «اخْتُلِفَ فِي تَأْوِيلِهِ، فَقِيلَ: مُلْهَمٌ قَالَهُ الْأَكْثَرُ، قَالُوا: الْمُحَدَّثُ بِالْفَتْحِ هُوَ الرَّجُلُ الصَّادِقُ الظَّنِّ وَهُوَ مَنْ أُلْقِيَ فِي رُوعِهِ شَيْءٌ مِنْ قِبَلِ الْمَلَأِ الْأَعْلَى فَيَكُونُ كَالَّذِي حَدَّثَهُ غَيْرُهُ بِهِ ... وَقِيلَ: مُكَلَّمٌ أَيْ تُكَلِّمُهُ الْمَلَائِكَةُ بِغَيْرِ نُبُوَّةٍ وَهَذَا وَرَدَ مِنْ حَدِيثِ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ مَرْفُوعًا وَلَفْظُهُ: قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَكَيْفَ يُحَدَّثُ؟ قَالَ: تَتَكَلَّمُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى لِسَانِهِ ... وَيَحْتَمِلُ رَدُّهُ إِلَى الْمَعْنَى الْأَوَّلِ أَيْ تُكَلِّمُهُ فِي نَفْسِهِ وَإِنْ لَمْ يَرَ مُكَلِّمًا فِي الْحَقِيقَةِ فَيَرْجِعُ إِلَى الْإِلْهَامِ وَفَسَّرَهُ ابْنُ التِّينِ بِالتَّفَرُّسِ»[۷]؛ «دربارهی معنای آن اختلاف است. گفته شده مراد از آن کسی است که به او الهام میشود و این نظر اکثر است که گفتهاند: محدَّث مردی است که گمان او درست است و از عالَم بالا چیزی به دلش انداخته میشود و از این رو، مانند کسی است که دیگری آن را به او گفته است ... و گفته شده مراد از آن کسی است که فرشتگان با او سخن میگویند بیآنکه پیامبر باشد و این در حدیث أبو سعید خدری آمده با این لفظ که گفته شد: ای رسول خدا! چگونه با او سخن گفته میشود؟ فرمود: فرشتگان به زبانش سخن میگویند ... و میتوان آن را به معنای نخست باز گرداند؛ یعنی فرشتگان در دلش با او سخن میگویند اگرچه واقعاً گویندهای را نمیبیند و این به الهام باز میگردد و ابن تین آن را به معنای فراست دانسته است»، بل حق آن است که فیض روح القدس -کم یا بیش- شامل هر مؤمنی میشود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾[۸]؛ «آنان کسانی هستند که ایمان را در دلهاشان نوشته و آنان را با روحی از جانبش مؤیّد ساخته است»؛ خصوصاً مؤمنی که به سوی خداوند و خلیفهاش دعوت میکند؛ چنانکه به عنوان نمونه روایت شده است پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم خطاب به حسّان بن ثابت انصاری فرمود: «إِنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لَا يَزَالُ يُؤَيِّدُكَ مَا نَافَحْتَ عَنِ اللَّهِ وَعَنْ رَسُولِهِ»؛ «هرآینه روح القدس همواره تو را یاری میکند مادامی که از خداوند و از پیامبرش حمایت میکنی» و خطاب به او فرمود: «لَا تَزَالُ مُؤَيَّدًا بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ»؛ «همواره مؤیّد به روح القدس هستی مادامی که ما را با زبانت یاری میکنی»[۹] و خطاب به او و عبد الله بن رواحه فرمود: «لَنْ تَزَالَا تُؤَيَّدَانِ بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا ذَبَبْتُمَا عَنَّا بِأَلْسِنَتِكُمَا»[۱۰]؛ «پیوسته توسّط روح القدس پشتیبانی میشوید مادامی که با زبان خود از ما دفاع میکنید» و ابو جعفر باقر علیه السّلام خطاب به کمیت بن زید اسدی فرمود: «لَا تَزَالُ مُؤَيَّدًا بِرُوحِ الْقُدُسِ مَادُمْتَ تَقُولُ فِينَا»[۱۱]؛ «همواره مؤیّد به روح القدس هستی مادامی که دربارهی ما سخن میگویی» و علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام خطاب به دعبل بن علی خزاعی فرمود: «نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِكَ بِهَذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ»[۱۲]؛ «روح القدس این دو بیت را بر زبان تو جاری کرد»، در حالی که واضح است هیچ یک از آنان پیامبر نبودند و ادّعای پیامبری نداشتند، بلکه تنها دعوتکنندگانی به سوی پیامبر و اهل بیتش بودند و این صفتی است که اکنون در علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی متجلّی است.
کسانی که دربارهی ذو القرنین و یأجوج و مأجوج به مطالعه و تحقیق در کتب تاریخی و روایی پرداختهاند، زمانی که دیدگاه افراد مختلف را میشنوند، میتوانند به علم و فراست آنان پی ببرند؛ چنانکه یاران علامه منصور هاشمی خراسانی با شنیدن دیدگاه ایشان در این باره، به علم و حکمت بسیار آن جناب اعتراف کردهاند، اما این شواهد تاریخی و روایی بر امثال من پوشیده است. اگرچه نسبت به علم بسیار آن جناب آگاهی دارم، اما میخواهم نسبت به این شواهد نیز آگاهی حاصل کنم تا در این باره به یقین برسم. علم و حکمت ایشان نیز با آگاهی از این شواهد، بیش از پیش برایم آشکار خواهد شد ان شاء الله.
مهمترین دلیل بر اینکه مراد از ذو القرنین در قرآن، همان کوروش پادشاه پارس و ماد است، آیاتی از تورات است که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به آن اشاره فرموده است؛ چراکه آیات قرآن دربارهی ذو القرنین، در پاسخ به سؤال یهودیان نازل شده است و یهودیان تنها یک ذو القرنین را میشناختهاند و او همان بوده که در کتاب دانیال علیه السلام از او با عنوان «پادشاه پارس و ماد» یاد شده است، از این رو که مانند قوچی «ذو القرنین»؛ «دارای دو شاخ» به شرق و غرب حمله میکند. از نظر تاریخی روشن است که نخستین پادشاه پارس و ماد که فتوحات گسترده و مهمّی در شرق و غرب داشت، کوروش بود. به علاوه، اوصاف نیکویی که قرآن برای ذو القرنین یاد کرده، تنها با اوصاف یاد شده برای کوروش سازگار است و یهودیان نیز چنین اوصافی را تنها برای کوروش میشناختهاند؛ زیرا در تورات دست کم ۲۳ بار و هر بار با احترامی ویژه از کوروش یاد شده؛ چنانکه به عنوان نمونه، از او با عنوان «مسیح خداوند» یاد شده و گفته شده که به او «همهی پادشاهیهای روی زمین» داده شده و این مطابق با سخن قرآن دربارهی ذو القرنین است که فرموده است: ﴿إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا﴾[۱]؛ «ما او را در زمین حکومت دادیم و اسباب هر چیزی را به او عطا کردیم». همچنین، در کتاب إشعیاء آمده است: «این است آنچه خداوند به مسیح خود میگوید، به کوروش، که دست راستش را گرفتم تا قومها را در برابرش به زانو درآورم، و توان ایستادگی را از آنان سلب کنم، تا درها را در برابرش بگشایم و دروازهها دیگر بسته نشوند: من پیش روی تو خواهم خرامید، و بلندیها را هموار خواهم کرد؛ دروازههای برنجین را در هم خواهم شکست و پشتبندهای آهنین را خواهم بُرید. گنجهای نهان در تاریکی را به تو خواهم بخشید، و خزائن پنهان در جایهای مخفی را از آنِ تو خواهم ساخت. تا بدانی که من یهوه، خدای اسرائیل، هستم، که تو را به نام میخوانم»[۲] و آمده است: «”من کوروش را برای اجرای عدالتم برانگیختهام، و راههایش را جملگی راست خواهم گردانید. او شهر مرا بنا خواهد کرد، و اسیرانم را آزاد خواهد ساخت، اما نه برای دستمزد یا پاداش“ این را خداوند لشکرها میگوید»[۳] و آمده است: «آن که دربارهی کوروش میگوید: او شبان من است، و تمامی خشنودی مرا به جا خواهد آورد»[۴]. قطعاً این مطابق با توصیف قرآن از ذو القرنین است که او را مورد عنایت و رضایت خداوند میشمارد و دارای سیرتی نیکو و عادلانه میشمارد. همچنین، در کتاب عزرا آمده است: «در نخستین سال کوروش، شاه پارس، برای اینکه کلام خداوند که به زبان ارمیا گفته شده بود به انجام رسد، خداوند روح کوروش، شاه پارس را برانگیخت و او بیانیهای در سرتاسر قلمرو خود صادر کرد و آن را بدین مضمون بنگاشت: کوروش، شاه پارس چنین میفرماید: یهوه خدای آسمانها، تمامی حکومتهای زمین را به من بخشیده و مرا برگماشته است تا در اورشلیم که در یهودا است، خانهای برای وی بنا کنم»[۵]. این سخن کوروش که دلیلی آشکار بر اعتقاد او به خدای یگانه و اهتمام او به گسترش خداپرستی است، مطابق با سخن قرآن دربارهی ذو القرنین است که حکومت او را از جانب خداوند دانسته و از فرمان خداوند به او یاد کرده و فرموده است: ﴿قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا﴾[۶]؛ «گفتیم: ای ذو القرنین! اگر میخواهی آنان را عقوبت کن و اگر میخواهی با آنان نیکی در پیش گیر». این در حالی است که نه در تاریخ و نه در تورات، از هیچ پادشاه دیگری با این ویژگیها یاد نشده است. بنابراین، تردیدی نیست که مراد از ذو القرنین در قرآن، همان کوروش است که در تورات از او با عنوان ذو القرنین یاد شده و به صفاتی نیکو ستایش شده است.
اما دربارهی یأجوج و مأجوج، بیشتر مسلمانان تحت تأثیر برخی روایات ضعیف و ساختگی، تصوّراتی غیر معقول و خرافی داشتهاند؛ به این صورت که آنان را موجوداتی عجیب و ترسناک شبیه به هیولاهای افسانهای تصویر کردهاند که تعدادشان چند برابر تعداد سایر مردم است و در آخر الزمان از مکانی ناشناخته بیرون میآیند و بر هیچ دریا و رودخانهای نمیگذرند مگر اینکه همهی آب آن را مینوشند! در حالی که تفسیر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، از چنین تصوّرات خرافی و غیر معقولی به دور است و تفسیری بسیار واقعبینانه محسوب میشود که با قرآن و روایات معتبر سازگاری دارد؛ چراکه قرآن، یأجوج و مأجوج را قومی وحشی و غارتگر در گذشته توصیف کرده و فرموده است: ﴿إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ﴾[۷]؛ «هرآینه یأجوج و مأجوج فساد کنندگانی در زمین هستند» و چنین صفتی در هیچ قومی به اندازهی مغولان ظهور و شهرت نداشته است. به علاوه، قرآن خبر داده که این قوم وحشی و غارتگر، یک بار دیگر در آینده از سرزمین خود بیرون میآیند و مانند سیلی بر سرزمینهای مختلف سرازیر میشوند و این حادثهای است که تنها یک مصداق تاریخی برای آن یافت میشود و آن یورش مغولان در قرن هفتم است که پس از باز شدن راهشان توسط خوارزمشاه، تحت فرمان چنگیز از سرزمین خود بیرون آمدند و مانند سیلی بر سرزمینهای مختلف سرازیر شدند و بسیاری از شهرهای آباد را با خاک یکسان کردند و جنایاتی را مرتکب شدند که نظیری برایشان در تاریخ یافت نمیشود. چیزی که بر صحّت این تفسیر دلالت دارد آن است که بنا بر آیات قرآن، یأجوج و مأجوج قومی هستند که قبلاً در تاریخ به عنوان قومی وحشی و غارتگر وجود داشتهاند و شناخته شدهاند، نه موجوداتی بیگانه که صرفاً در آخر الزمان پیدا میشوند. بنابراین، تفاسیری که آنان را موجوداتی عجیب و ترسناک با ظاهری غیر انسانی تصویر میکنند، نمیتوانند صحیح باشند؛ چراکه هیچ دلیل یا مدرک معتبر تاریخی یا علمی برای وجود چنین هیولاهایی در گذشته یا حال موجود نیست. در برابر، دلایل و مدارک فراوانی موجود است که نشان میدهد مغولان در ادوار مختلف تاریخ، به عنوان قومی وحشی و غارتگر معروف بودهاند و هر از چند گاهی به سرزمینهای پیرامون خود حمله میکردهاند؛ چنانکه به عنوان نمونه، گفته شده که هدف از ساخت دیوار چین، حفاظت از این کشور در برابر یورش مغولان بوده است؛ چراکه در شمال این کشور، مغولان زندگی میکردند و چین شی هوانگ پادشاه چین، که بخشهای مختلف چین را با هم متحد ساخته بود، از ترس اینکه مبادا مغولان در هر زمان به چین حملهور شوند، دستور داد تا دیوار بزرگ چین را بنا کنند و پس از او نیز جانشینانش ساخت آن را ادامه دادند. هر چند هیچ یک از آنان با ساخت دیوار به هدف خود نرسیدند؛ چراکه دیوار در جاهای بسیاری شکست و مغولان فرصت یورش به چین را پیدا کردند. این دقیقاً همان کاری بود که بنا بر آیات قرآن، ذو القرنین برای قومی که ﴿لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا﴾[۸] یعنی زبان او را به درستی نمیفهمیدند، انجام داد؛ چنانکه میفرماید: ﴿قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ۖ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا ۖ حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا﴾[۹]؛ «گفتند: ای ذو القرنین! هرآینه یأجوج و مأجوج فساد کنندگانی در زمین هستند، پس آیا برای تو هزینهاش را تأمین کنیم تا میان ما و آنها دیواری بنا کنی؟ گفت: امکاناتی که پروردگارم به من داده بهتر است، پس من را با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آنها دیواری بنا کنم. برای من ورقهای آهن بیاورید، تا اینکه میان دو کوه را برابر کرد، گفت: بدمید، تا اینکه آن را آتش ساخت، گفت: اکنون برای من مس بیاورید تا بر آن بریزم. پس (یأجوج و مأجوج) نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند زیر آن نقب بزنند». تشابه این کار با کار پادشاهان چین، از وجود تهدیدی مشابه حکایت دارد و نشان میدهد که ساخت دیوار میان مغولان و اقوام مجاورشان، کاری رایج بوده است.
وانگهی چیزی که مهر تأییدی بر تفسیر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی محسوب میشود، روایت رسیده از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است که از یورش یأجوج و مأجوج به سرزمینهای اسلامی در آینده خبر داده و آنان را قومی دارای صورتهای پهن، چشمهای کوچک و موهای بستهشده دانسته که بارزترین ویژگی ترکان مغول بوده؛ چنانکه در آن آمده است: «إِنَّكُمْ تَقُولُونَ: لَا عَدُوَّ، وَإِنَّكُمْ لَا تَزَالُونَ تُقَاتِلُونَ عَدُوًّا حَتَّى يَأْتِيَ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ، عِرَاضُ الْوُجُوهِ، صِغَارُ الْعُيُونِ، شُهْبُ الشِّعَافِ، مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ، كَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجَانُّ الْمُطْرَقَةُ»[۱۰]؛ «شما میگویید که دیگر دشمنی نیست، در حالی که پیوسته با دشمنی خواهید جنگید تا آن گاه که یأجوج و مأجوج بیایند، با صورتهای پهن و چشمهای کوچک و موهای بستهشدهی سیاه و سفید، در حالی که از هر بلندی میشتابند و صورتهاشان مانند سپرهای چکشخورده است». هیچ شکّی نیست که مراد از یأجوج و مأجوج در این روایت، ترکان مغول هستند؛ چنانکه در برخی روایات به صراحت از آنان نام برده شده و آمده است: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يُقَاتِلَ الْمُسْلِمُونَ التُّرْكَ قَوْمًا وُجُوهَهُمْ كَالْمَجَانِّ الْمُطْرَقَةِ»[۱۱]؛ «قیامت بر پا نمیشود تا آن گاه که مسلمانان با ترکان بجنگند، قومی که صورتهاشان مانند سپرهای چکشخورده است» و آمده است: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تُقَاتِلُوا التُّرْكَ، صِغَارَ الْعُيُونِ، حُمْرَ الْوُجُوهِ، ذُلْفَ الْأُنُوفِ، كَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجَانُّ الْمُطْرَقَةُ»[۱۲]؛ «قیامت بر پا نمیشود تا آن گاه که با ترکان بجنگید که چشمهای کوچک و صورتهای سرخ و بینیهای نازک دارند و صورتهاشان مانند سپرهای چکشخورده است» و آمده است: «يَجِيءُ بَنُو قَنْطُورَاءَ عِرَاضُ الْوُجُوهِ، صِغَارُ الْعُيُونِ، حَتَّى يَنْزِلُونَ عَلَى جِسْرٍ لَهُمْ يُقَالُ لَهُ دِجْلَةُ»[۱۳]؛ «بنو قنطوراء (یعنی نژاد مغول) با صورتهای پهن و چشمهای کوچک خواهند آمد تا اینکه بر کنار پل رودخانهای که به آن دجله گفته میشود، فرود میآیند» و آمده است: «يَأْتِيكُمْ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ، عِرَاضُ الْوُجُوهِ، صِغَارُ الْعُيُونِ، كَأَنَّمَا ثُقِبَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي الصَّخْرِ، كَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجَانُّ الْمُطْرَقَةُ»[۱۴]؛ «قومی از جانب مشرق به سویتان میآیند با صورتهای پهن و چشمهای کوچک، چنانکه گویی چشمانشان در تختهسنگ فرو رفته و صورتهاشان مانند سپرهای چکشخورده است». به همین دلیل، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، بنا بر برخی روایات، از باز کردن پای ترکان مغول برحذر میداشت و میفرمود: «اتْرُكُوا التُّرْكَ مَا تَرَكُوكُمْ؛ فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ يَسْلُبُ أُمَّتِي مُلْكَهُمْ وَمَا خَوَّلَهُمُ اللَّهُ بَنُو قَنْطُورَاءَ»[۱۵]؛ «ترکان را تا وقتی کاری به کارتان ندارند به حال خودشان بگذارید؛ زیرا نخستین کسانی که حکومت امّت من و چیزی که خداوند به او ارزانی داشته است را سلب میکنند بنو قنطوراء (یعنی ترکان مغول) هستند» و این هشداری بود که خوارزمشاه به آن توجّه نکرد و باعث شد که ترکان مغول به سوی سرزمینهای اسلامی سرازیر شوند.
با توجّه به این دلایل و شواهد تاریخی و روایی، تردیدی باقی نمیماند که تفسیر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی صحیح است و مراد از یأجوج و مأجوج، همان ترکان مغول هستند که سرزمینهای اسلامی را میدان تاخت و تاز خود قرار دادند. هر چند بنا بر گفتار آن جناب، اطلاق یأجوج و مأجوج بر هر قوم مفسد دیگری از باب تشبیه و استعاره جایز است و چه بسا واقع شده است.
پایگاه اطلاعرسانی دفتر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، یک پایگاه اینترنتی بسیار غنی با محتوای علمی و تربیتی است که با هدف دعوت به سوی خیر و امر به معروف و نهی از منکر از طریق معرّفی، ترویج و تبیین آثار و اندیشههای اسلامی این عالم بزرگوار و پاسخگویی به نقدها و پرسشهای مردم دربارهی آنها راهاندازی شده است. این پایگاه اسلامی با اذن خاصّ این عالم مجاهد، توسّط گروهی از شاگردان مبرّز و متعهّد ایشان، زیر نظر مسؤول دفترشان استاد معظّم جناب آقای دکتر ذاکر معروف، اداره میشود و بر پایهی آشنایی کامل با اندیشهها و آموزههای ایشان و نصوص و دروس مکتوب و مضبوطی که از ایشان در اختیار دارد و نیز مراجعه به ایشان در موارد لزوم، پاسخگوی پرسشها و نقدهای مردم است.
در این پایگاه اسلامی به برکت آموزههای نورانی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ... بسیاری از معارف و احکام واقعی اسلام در ابواب مختلف پس از قرنها کتمان یا ابهام آشکار گشته و گرههای علمی بسیاری در حوزهی عقاید، اخلاق و فقه باز شده است، تا جایی که میتوان این پایگاه اینترنتی را دائرة المعارفی از اسلام ناب و گنجینهای بینظیر از حکمت و یقین دانست. (پرسش و پاسخ ۲۹۱)
این پایگاه اسلامی دارای بخشهای زیر است:
این بخش شامل برخی کتابهای نوشته شده توسّط حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی یا جمعآوری شده توسّط شاگردان ایشان و نیز نرمافزارهای مرتبط با آنها است. کتاب شریف «بازگشت به اسلام» تقریر درسهای منتشر شده از این عالم ربّانی است که به مبنای یک نهضت فرهنگی مبارک و شعار مسلمانان مستضعف و آزادیخواه در سراسر جهان تبدیل شده و مطالعهی آن برای هر مسلمانی ضروری است؛ همچنانکه کتاب بسیار مهم و ارزشمند «هندسهی عدالت»، اثر دیگری از آن جناب است که با متانت و إتقانی فوق العاده، استراتژی انقلاب جهانی را تبیین میکند و نقشهی راه زمینهسازی برای حاکمیّت مهدی را به تصویر میکشد و فرایند گذار از عصر تاریک ستم به دوران درخشان عدالت را مرحله به مرحله توضیح میدهد و از این جهات، مکمّل کتاب «بازگشت به اسلام» و طرحی جامع برای عملیاتی کردن آن محسوب میشود.
این بخش شامل برخی درسهای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با محوریّت قرآن و سنّت است که در برخی مجالس ایشان برای شاگردانشان املا شده و توسّط آنان به تقریر درآمده است و به تدریج منتشر میشود ان شاء الله. این درسها، نقش بسیار مهمّی در تبیین مبانی نظری نهضت زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام دارد و پشتوانهی قرآنی و حدیثی گفتمان بازگشت به اسلام محسوب میشود.
این بخش شامل برخی نامههای نوشته شده توسّط حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی برای یاران و شاگردان ایشان و نیز سایر مردم به منظور تعلیم و تربیت آنان است که به مرور زمان و به مناسبت، نامههای دیگری از آن بزرگوار را منتشر میکند ان شاء الله.
این بخش شامل برخی حکمتها، نکتهها، مثلها، اندرزها و پاسخهای شفاهی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است که به دو زبان عربی و فارسی از آن جناب صادر و توسّط یاران و شاگردان ایشان با دقّت حفظ و روایت شده و در چهار بخش «مقدّمات»، «عقاید»، «اخلاق» و «احکام» موضوعبندی و مرتّب گردیده است و به مرور زمان، تکمیل میشود ان شاء الله.
این بخش شامل پرسشهای مردم دربارهی آثار و اندیشههای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و نیز سایر موضوعات اعتقادی، اخلاقی و فقهی، به همراه پاسخهای علمی، مستدل و بسیار دقیق هیئتی از اساتید فاضل از شاگردان آن بزرگوار است که با نظر به تنوّع پرسشهای مردم، در چهار بخش «مقدّمات»، «عقاید»، «اخلاق» و «احکام» موضوعبندی و مرتّب شده است. در این بخش، امکان ثبت پرسش جدید توسّط مردم وجود دارد.
این بخش شامل نقدهای منتقدان بر مبانی، دیدگاهها و اقدامات علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، همراه با بررسیهای علمی، مستدل و بسیار دقیق آنها توسّط هیئتی از اساتید فاضل از شاگردان ایشان است که در سه بخش «مقدّمات»، «عقاید» و «احکام» موضوعبندی و مرتّب شده است. در این بخش، امکان ثبت نقد جدید توسّط مردم وجود دارد.
این بخش شامل مقالهها و نکتههای ارسال شده توسّط مردم برای این پایگاه اسلامی در پیوند با آثار و اندیشههای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است که با نظر به موضوع و سبک نگارش آنها در دو دستهی «مقالهها» و «نکتهها» دستهبندی شدهاند. «مقالهها» غالباً شامل دیدگاههای علمیتر و تحلیلیتر دربارهی موضوعاتی عمومی است و «نکتهها» غالباً شامل نظرها، خاطرهها و دلنوشتههایی است که بیشتر حالتی ادبی و موضوعاتی شخصیتر دارند. در این بخش، فرمی نیز برای نوشتن مقاله یا نکته توسّط مردم قرار داده شده است.
این بخش شامل سه دستهی «عکس»، «فیلم» و «صوت» است. دستهی «عکس» شامل پوسترهایی زیبا و هنری با موضوع «کتابها»، «گفتارها» و «متفرّقه» است که برای حفظ و تبلیغ فرازهای مهمّی از کتابها و گفتارهای حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و برخی مطالب دیگر مفید هستند و دستهی «فیلم» شامل مجموعهای با عنوان «همراه با قرآن» حاوی فیلمهای کوتاهی از آیات برگزیدهی کتاب خداوند با قرائت زیبای قاریان برجسته و ترجمهی دقیق و روان علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و مجموعهای با عنوان «همراه با نهضت بازگشت به اسلام» شامل فیلمهای کوتاهی دربارهی کتاب شریف «بازگشت به اسلام» و برخی نکات مطرح شده در آن و مجموعهای با عنوان «همراه با مردم» شامل فیلمهای کوتاه ارسال شده توسّط مردم به این پایگاه اسلامی است و دستهی «صوت» شامل «سخنرانیها» و «قطعات صوتی» زیبا و تأثیرگذاری است که به تبیین اندیشههای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی میپردازد.
قدم اوّل برای پیوستن به نهضت زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام با رهبری علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، پر کردن «فرم پیوستن به نهضت» در این پایگاه اسلامی است که باب ارتباط، هماندیشی و همکاری با سایر اعضاء نهضت را باز میکند. بنابراین، کسانی که مایل به ارتباط، هماندیشی و همکاری با سایر اعضاء نهضت هستند، باید فرم پیوستن به نهضت را پر کنند. در این صورت، نام آنان در لیست زمینهسازان ظهور امام مهدی علیه السلام و یاران علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی ثبت و امکان بهرهمندی بیشتر از آموزهها و مشارکت در فعّالیتهای تبلیغی نهضت برایشان فراهم میشود ان شاء الله. برای کسانی که مایل به این پیوستن نیستند، بلکه تنها مایل به دریافت اخبار و مطالب جدید پایگاه هستند، کافی است که فرم «عضویّت در خبرنامه» را پر کنند تا اخبار و مطالب جدید پایگاه به صورت رایگان برایشان ارسال شود ان شاء الله.