جمعه ۷ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۳ هجری شمسی برابر با ۱۷ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 نکته‌ی جدید: نکته‌ی «عید منتظران» نوشته‌ی «حسنا منتظر المهدی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً بفرمایید که «ترس از خداوند» به چه دلیل است؟ آیا ترس از ذات اوست یا از صفات او؟ با توجّه به اینکه او عادل است و ظلم نمی‌کند و حکیم است و کار عبث نمی‌کند و به عبارتی بدون حکمت ضرری از او به کسی نمی‌رسد. پس چرا باید از او ترسید؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر در این باره؛ حدیث ۲۱. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
پرسش و پاسخ
 

آیا این تصوّر که در اسلام، عرب بر عجم برتری دارد، تصوّر صحیحی است؟ آیا این موضوع که پیامبر از عرب بوده، دلیل بر برتری عرب است؟ برخی روایت می‌کنند که پیامبر فرمود: «من از عرب هستم، ولی عرب از من نیست». آیا این روایت صحیح است؟

روایتی از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم با این مضمون که من از عربم ولی عرب از من نیست، نرسیده است. از این رو، ابن تیمیّه (د.۷۲۸هـ) آن را در «أَحَادِیثُ الْقُصَّاصِ» یعنی «نقل‌های قصّه‌گویان» آورده[۱] و در برخی فتاوای خود گفته است: «هَذَا لَيْسَ مِنْ كَلَامِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ»[۲]؛ «این از سخنان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نیست».

آری، واضح است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از عرب بوده، ولی در اینکه آیا آن به ذات خود فضیلتی برای عرب محسوب می‌شود یا نه، اختلاف است. بیشتر مسلمانان برآنند که محسوب می‌شود؛ همان طور که قریش بر سایر عرب و بنی هاشم بر سایر قریش و اهل بیت بر سایر بنی هاشم فضیلت دارند، به دلیل اینکه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از آنان بوده است، ولی برخی دیگر برآنند که محسوب نمی‌شود و انصاف آن است که حق با آنان است؛ چراکه خداوند به صراحت فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۳]؛ «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبایلی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، هرآینه گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست» و فرموده است: ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ[۴]؛ «پس چون در صور دمیده شود، در آن روز پیوندهای قومی میانشان نیست و (از آن) سؤال نمی‌کنند» و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به صراحت فرموده است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ، وَإِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ، لَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ، وَلَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ، وَلَا أَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ، وَلَا أَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ، إِلَّا بِالتَّقْوَى»[۵]؛ «ای مردم! هرآینه پروردگار شما یکی و پدرتان یکی است، هیچ عربی بر هیچ عجمی و هیچ عجمی بر هیچ عربی و هیچ سفیدی بر هیچ سیاهی و هیچ سیاهی بر هیچ سفیدی فضیلت ندارد مگر با تقوا» و فرموده است: «النَّاسُ لِـآدَمَ وَحَوَّاءَ، كَطَفِّ الصَّاعِ لَمْ يَمْلَؤُوهُ، إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْأَلُكُمْ عَنْ أَحْسَابِكُمْ وَلَا أَنْسَابِكُمْ، أَكْرَمُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»[۶]؛ «مردم همگی از آدم و حوّاء هستند، مانند یک پیمانه که آن را پر نکرده‌اند[۷]. بی‌گمان خداوند از شما درباره‌ی موقعیّت خانوادگی و نسب‌تان سؤال نمی‌کند و گرامی‌ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست» و فرموده است: «إِنَّ أَنْسَابَكُمْ هَذِهِ لَيْسَتْ بِمَسَبَّةٍ عَلَى أَحَدٍ، كُلُّكُمْ بَنُو آدَمَ، طَفُّ الصَّاعِ لَمْ تَمْلَؤُوهُ، لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ فَضْلٌ إِلَّا بِالدِّينِ أَوْ عَمَلٍ صَالِحٍ»[۸]؛ «این نسب‌های شما دستمایه‌ی بی‌احترامی به هیچ کس نیست. همه‌ی شما فرزندان آدم هستید؛ یک پیمانه که آن را پر نکرده‌اید. هیچ کس بر دیگری فضیلت ندارد مگر با دین یا عملی صالح» و فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ عُبِّيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَفَخْرَهَا بِالْـآبَاءِ، مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ، وَفَاجِرٌ شَقِيٌّ، وَالنَّاسُ بَنُو آدَمَ، وَآدَمُ مِنْ تُرَابٍ، لَيَنْتَهِيَنَّ أَقْوَامٌ فَخْرَهُمْ بِرِجَالٍ، أَوْ لَيَكُونُنَّ أَهْوَنَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ عِدَّتِهِمْ مِنَ الْجِعْلَانِ الَّتِي تَدْفَعُ بِأَنْفِهَا النَّتَنَ»[۹]؛ «خداوند نخوت جاهلیّت و افتخار آن به پدران را از بین برده است. هر کس مؤمنی پرهیزکار یا فاجری شقی است. همه‌ی مردم فرزندان آدمند و آدم از خاک است. پس برخی افتخار به برخی دیگر را واگذارند، وگرنه نزد خداوند از سوسک‌هایی که با بینی خود پهن را هل می‌دهند پست‌تر خواهند بود» و روایت شده است که یکی از منافقان، سلمان فارسی، صهیب رومی و بلال حبشی را در جمعی دید، پس گفت: «هَؤُلَاءِ الْأَوْسُ وَالْخَزْرَجُ عَذَرْنَاهُمْ بِنُصْرَةِ هَذَا الرَّجُلِ، فَمَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْأَعْجَمِینَ؟!»؛ «گیرم اوس و خزرج در نصرت این مرد معذورند، این عجم‌ها چرا او را یاری می‌کنند؟!» پس معاذ بن جبل برخاست و گریبان او را گرفت و او را به نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برد و سخنش را به اطلاع آن حضرت رساند، پس آن حضرت به خشم آمد و به منبر رفت و فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ الرَّبَّ وَاحِدٌ، وَالدِّينَ وَاحِدٌ، وَالْأَبَ وَاحِدٌ، أَلَا وَإِنَّ الْعَرَبِيَّةَ لَيْسَتْ لَكُمْ بِأُمٍّ وَلَا أَبٍ، وَإِنَّمَا هُوَ لِسَانٌ، فَمَنْ تَكَلَّمَ بِالْعَرَبِيَّةِ فَهُوَ عَرَبِيٌّ»؛ «ای مردم، خدای شما یکی و دین شما یکی و پدر شما یکی است. آگاه باشید که عرب بودن برای شما به مادر یا پدر نیست. آن تنها یک زبان است. هر کس به عربی سخن بگوید، عرب است»[۱۰].

اما فضیلت قریش بر سایر عرب و فضیلت بنی هاشم بر سایر قریش صرفاً به دلیل نزدیکی بیشتر با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم مسلّم نیست؛ چنانکه بنی امیّه از قریش بودند، ولی بر سایر عرب برتری نداشتند، بلکه از آنان پست‌تر بودند؛ چراکه بیش از آنان با اسلام جنگیدند و به مسلمانان زیان رساندند و بنی عبّاس از بنی هاشم بودند، ولی بر سایر عرب برتری نداشتند، بلکه از آنان پست‌تر بودند؛ چراکه بیش از آنان در زمین ستم کردند و فساد انگیختند و با این وصف، نزدیکی بیشتر آنان با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برایشان سودی نداشت، بلکه به زیانشان بود؛ چراکه هر کس از نزدیکان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم کفر بورزد یا گناه کند، عذاب بیشتری خواهد داشت؛ چنانکه خداوند از باب مثال، به همسران پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده است: ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ ۚ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا[۱۱]؛ «ای همسران پیامبر! هر کس از شما کار زشت آشکاری مرتکب شود، عذاب برایش دوچندان می‌شود و این برای خداوند آسان است»؛ از این رو که کار زشت، از نزدیکان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم زشت‌تر است؛ با توجّه به اینکه آنان زودتر و بیشتر از دیگران در معرض تعلیم و تربیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم قرار گرفته‌اند و با این وصف، به تبعیّت از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از دیگران سزاوارترند. این معنای سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است که فرموده است: «مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ»[۱۲]؛ «هر کس عملش او را عقب بیندازد، نسبش او را جلو نمی‌اندازد».

آری، اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر دیگران فضیلت دارند، ولی فضیلت آنان قابل سرایت به سایر قریش یا بنی هاشم نیست؛ چراکه آنان در خانه‌ی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به دنیا آمده‌اند و زندگی کرده‌اند و این یعنی مستقیماً توسّط او تغذیه و تربیت شده‌اند و به دلیل تماس و معاشرت مستمر با او در خانه‌اش، بیش از دیگران مشمول برکات او قرار گرفته‌اند و با عقاید، اخلاق و آموزه‌های او آشنا شده‌اند و این آنان را در جایگاهی ویژه و استثنایی قرار داده است که با جایگاه دیگران قابل مقایسه نیست؛ چنانکه خود با اشاره به این نکته فرموده‌اند: «نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ»[۱۳]؛ «هیچ کس با ما اهل بیت مقایسه نمی‌شود». بنابراین، نمی‌توان از برتری آنان نتیجه گرفت که سایر بنی هاشم یا قریش نیز برتری دارند؛ زیرا سایر بنی هاشم یا قریش از موقعیّت آنان برخوردار نبوده‌اند؛ با توجّه به اینکه در خانه‌ی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به دنیا نیامده و زندگی نکرده‌اند و از این جهت با دیگران برابر بوده‌اند، جز اینکه زودتر از بعثت و سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم مطّلع شده‌اند و تبعاً فرصت آن را داشته‌اند که با ایمان و عمل صالح بیشتر -یعنی تقوا-، به برتری بیشتری دست یابند.

وانگهی باید توجّه داشت که هر کس در خانه‌ی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به دنیا آمده یا زندگی کرده است نیز لزوماً از اهل بیت او محسوب نمی‌شود؛ چراکه «اهل بیت» در قرآن و سنّت، تنها معنای لغوی ندارد، بل یک اصطلاح به معنای کسانی از نزدیکان و حتّی دوستان پیامبر است که مورد اعتماد و تأیید کامل او هستند؛ چنانکه خداوند پسر نوح علیه السلام را از اهل بیت او ندانسته و خطاب به او فرموده است: ﴿يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ[۱۴]؛ «ای نوح! او از اهل بیت تو نیست؛ چراکه کاری نادرست انجام داده» و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سلمان را از اهل بیت خود دانسته، به دلیل اینکه مورد اعتماد و تأیید کامل او بوده است، بی‌آنکه در خانه‌ی او به دنیا آمده یا زندگی کرده باشد. از این رو، نمی‌توان گرامی‌تر بودن اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را مخصّصی برای سخن خداوند دانست که فرموده است: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ؛ «هرآینه گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست»؛ چراکه اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، باتقواترین مردم هستند و هر کس باتقواترین مردم نباشد، از آنان نیست، اگرچه در خانه‌ی آنان به دنیا آمده یا زندگی کرده باشد.

این یعنی تقوا در اسلام بر پیوندهای نسبی و سببی حاکم است و حتّی می‌تواند در حکم آن‌ها محسوب شود؛ چنانکه از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «مَنْ دَخَلَ فِي هَذَا الدِّينِ فَهُوَ عَرَبِيٌّ»[۱۵]؛ «هر کس به این دین وارد شود، عرب است»، یعنی به منزله‌ی آنان محسوب می‌شود و از اهل بیت او روایت شده است که فرمودند: «نَحْنُ قُرَيْشٌ، وَشِيعَتُنَا الْعَرَبُ، وَسَائِرُ النَّاسِ عُلُوجٌ»[۱۶]؛ «ما قریش هستیم و پیروان ما عرب هستند و سایر مردم بیگانگانند» و روایت شده است: «قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ: مَنْ لَمْ يَكُنْ عَرَبِيًّا صُلْبًا أَوْ مَوْلًى صَرِيحًا فَهُوَ سَفَلِيٌّ، فَقَالَ: وَأَيُّ شَيْءٍ الْمَوْلَى الصَّرِيحُ؟ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ: مَنْ مُلِكَ أَبَوَاهُ، قَالَ: وَلِمَ قَالُوا هَذَا؟ قَالَ: قَالُوا لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: <مَوْلَى الْقَوْمِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ>، فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ، أَمَا بَلَغَكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَالَ: <أَنَا مَوْلَى مَنْ لَا مَوْلَى لَهُ، وَأَنَا مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ عَرَبِيِّهَا وَعَجَمِيِّهَا>؟ فَمَنْ وَالَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَلَيْسَ يَكُونُ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ؟ ثُمَّ قَالَ: أَيُّهُمَا أَشْرَفُ، مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، أَوْ مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ أَعْرَابِيٍّ جِلْفٍ بَائِلٍ عَلَى عَقِبَيْهِ؟ ثُمَّ قَالَ: مَنْ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ رَغْبَةً خَيْرٌ مِمَّنْ دَخَلَ رَهْبَةً، وَدَخَلَ الْمُنَافِقُونَ رَهْبَةً، وَالْمَوَالِي دَخَلُوا رَغْبَةً»[۱۷]؛ «مردی به امام صادق علیه السلام گفت: مردم می‌گویند: هر کس عرب اصیل یا مولای خالص نباشد، پست‌تر محسوب می‌شود، پس فرمود: مولای خالص دیگر چیست؟! آن مرد گفت: کسی که پدر و مادرش هر دو مملوک بوده‌اند، پس فرمود: برای چه این را می‌گویند؟! گفت: به خاطر سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که فرمود: <مولای قوم از خودشان است>، فرمود: سبحان الله، آیا سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به تو نرسیده است که فرمود: <من مولای کسی هستم که مولایی ندارد و من مولای هر مسلمانی از عرب و عجم هستم>؟ پس هر کس ولایت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را پذیرفته، از خود رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است. سپس فرمود: کدام یک شریف‌تر است؟ کسی که از خود رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است، یا کسی که از عربی بیابان‌گرد و تندخوست که بر پاشنه‌های خود ادرار می‌کند؟! سپس فرمود: کسی که با میل خود به اسلام وارد شده از کسی که از ترس به آن وارد شده، بهتر است و منافقان از ترس وارد شدند و موالی (فارسی‌زبانان و سایر مردم غیر عرب) با میل خود وارد شدند» و در روایتی دیگر آمده است که فرمود: «الْمُؤْمِنُ عَلَوِيٌّ، لِأَنَّهُ عَلَا فِي الْمَعْرِفَةِ، وَالْمُؤْمِنُ هَاشِمِيٌّ، لِأَنَّهُ هَشَمَ الضَّلَالَةَ، وَالْمُؤْمِنُ قُرَشِيٌّ، لِأَنَّهُ أَقَرَّ بِالشَّيْءِ الْمَأْخُوذِ عَنَّا، وَالْمُؤْمِنُ عَرَبِيٌّ، لِأَنَّ نَبِيَّهُ عَرَبِيٌّ، وَكِتَابَهُ الْمُنْزَلَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»[۱۸]؛ «مؤمن علوی است؛ چراکه در معرفت علوّ پیدا کرده و هاشمی است؛ چراکه گمراهی را در هم شکسته و قریشی است؛ چراکه به آنچه از ما رسیده اقرار کرده و عرب است؛ چراکه پیامبرش عرب است و کتابی که بر او نازل شده به زبان عربی روشن است» و روایت شده است: «كَانَ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ، فَجَعَلَ يَذْكُرُ قُرَيْشًا وَالْعَرَبَ، فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ ذَلِكَ: دَعْ هَذَا، النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَرَبِيٌّ، وَمَوْلًى، وَعِلْجٌ، فَنَحْنُ الْعَرَبُ، وَشِيعَتُنَا الْمَوَالِي، وَمَنْ لَمْ يَكُنْ عَلَى مِثْلِ مَا نَحْنُ عَلَيْهِ فَهُوَ عِلْجٌ، فَقَالَ الْقُرَشِيُّ: تَقُولُ هَذَا يَا أَبَا الْحَسَنِ؟! فَأَيْنَ أَفْخَاذُ قُرَيْشٍ وَالْعَرَبِ؟! فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: هُوَ مَا قُلْتُ لَكَ»[۱۹]؛ «مردی از قریش نزد موسی بن جعفر علیه السلام بود، پس شروع کرد به تعریف کردن از قریش و عرب، پس موسی بن جعفر علیه السلام به او فرمود: این سخنان را رها کن، مردم سه دسته هستند: عرب، وابسته و بیگانه. ما عرب هستیم و پیروانمان وابستگانند و هر کس بر چیزی که ما بر آنیم نیست بیگانه است. قریشی گفت: آیا نظر تو این است ای ابا الحسن؟! پس تیره‌های قریش و عرب چه می‌شوند؟! پس موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: همان است که به تو گفتم» و از عمر بن خطاب روایت شده است که گفت: «وَاللَّهِ لَئِنْ جَاءَتِ الْأَعَاجِمُ بِالْأَعْمَالِ، وَجِئْنَا بِغَيْرِ عَمَلٍ، فَهُمْ أَوْلَى بِمُحَمَّدٍ مِنَّا يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَلَا يَنْظُرُ رَجُلٌ إِلَى قَرَابَةٍ، وَلْيَعْمَلْ لِمَا عِنْدَ اللَّهِ، فَإِنَّ مَنْ قَصَّرَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ»[۲۰]؛ «به خدا سوگند اگر غیر عرب‌ها اعمال صالح انجام دهند و ما انجام ندهیم، آنان در روز قیامت به محمّد از ما سزاوارتر خواهند بود، پس هیچ کس نباید به خویشاوندی خود نگاه کند، بلکه باید برای چیزی که نزد خداوند است عمل کند؛ زیرا هر کس عملش او را عقب بیندازد، نسبش او را جلو نخواهد انداخت».

↑[۱] . نگاه کنید به: أحاديث القصاص لابن تيميّة، ص۸۰.
↑[۲] . مجموع الفتاوى لابن تيميّة، ج۱۸، ص۳۸۲
↑[۳] . الحجرات/ ۱۳
↑[۴] . المؤمنون/ ۱۰۱
↑[۵] . مسند عبد اللّه بن المبارك، ص۱۴۶؛ مسند أحمد، ج۳۸، ص۴۷۴؛ البيان والتبيين للجاحظ، ج۲، ص۲۴؛ مسند الحارث، ج۱، ص۱۹۳؛ أمالي المحاملي (رواية ابن مهدي الفارسي)، ص۱۳۷؛ حديث نضر الله امرءًا لابن حكيم المديني، ص۳۲؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۱۸، ص۱۲؛ التوبيخ والتنبيه لأبي الشيخ الأصبهاني، ص۱۰۹؛ حلية الأولياء وطبقات الأصفياء لأبي نعيم الأصبهاني، ج۳، ص۱۰۰؛ معرفة الصحابة لأبي نعيم الأصبهاني، ج۶، ص۳۱۷۲؛ شعب الإيمان للبيهقي، ج۴، ص۲۸۹
↑[۶] . الطبقات الكبرى لابن سعد، ج۱، ص۱۸؛ مسند الروياني، ج۱، ص۱۶۸؛ تفسير الطبري، ج۲۲، ص۳۱۳
↑[۷] . یعنی همه با هم برابرند و هیچ یک کامل نیستند.
↑[۸] . الجامع لابن وهب، ص۸۳؛ مسند أحمد، ج۲۸، ص۶۵۱؛ مسند الروياني، ج۱، ص۱۶۹؛ تفسير الطبري، ج۲۲، ص۳۱۳؛ شرح مشكل الآثار للطحاوي، ج۹، ص۸۱؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۱۷، ص۲۹۵
↑[۹] . الزهد للمعافى بن عمران الموصلي، ص۲۶۵؛ الجامع لابن وهب، ص۷۱؛ سيرة ابن هشام، ج۲، ص۴۱۲؛ مسند أحمد، ج۱۴، ص۳۴۹؛ المنتخب من مسند عبد بن حميد، ص۲۵۳؛ أخبار مكة للأزرقي، ج۲، ص۱۲۱؛ سنن أبي داود، ج۴، ص۳۳۱؛ سنن الترمذي، ج۵، ص۳۸۹ و۷۳۴؛ مسند البزار، ج۱۵، ص۱۷۰؛ تفسير عليّ بن إبراهيم القمّي، ج۲، ص۳۲۲؛ الكافي للكليني، ج۸، ص۲۴۶؛ صحيح ابن حبان، ج۷، ص۲۵۳؛ معاني الأخبار لابن بابويه، ص۲۰۷
↑[۱۰] . بنگرید به: تاريخ واسط لبحشل، ص۲۲۵؛ تفسير عليّ بن إبراهيم القمّي، ج۲، ص۹۴؛ الجزء الثاني من الحربيات لعلي بن عمر الحربي، ص۶؛ حديث أبي الحسن السكري، ص۳۳؛ تاريخ دمشق لابن عساكر، ج۲۱، ص۴۰۷.
↑[۱۱] . الأحزاب/ ۳۰
↑[۱۲] . سنن سعيد بن منصور (تكملة التفسير)، ج۷، ص۳۴؛ العلم لزهير بن حرب، ص۱۰؛ مسند أحمد، ج۱۲، ص۳۹۳؛ مسند الدارمي، ج۱، ص۳۶۳؛ صحيح مسلم، ج۸، ص۷۱؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۸۲؛ سنن أبي داود، ج۳، ص۳۱۷؛ سنن الترمذي، ج۵، ص۱۹۵؛ مسند البزار، ج۱۶، ص۷۴
↑[۱۳] . عيون أخبار الرضا لابن بابويه، ج۲، ص۷۱؛ شرح الأخبار لابن حيون، ج۲، ص۲۰۲؛ الإختصاص للمفيد، ص۱۳؛ مناقب علي بن أبي طالب لابن مردويه، ص۲۱۳؛ الفردوس بمأثور الخطاب للديلمي، ج۴، ص۲۴۳؛ تاريخ دمشق لابن عساكر، ج۳۰، ص۳۶۱؛ المشيخة البغدادية لأبي طاهر السلفي، ج۱۹، ص۳۲؛ الدر النظيم لابن حاتم الشامي، ص۷۷۰
↑[۱۴] . هود/ ۴۶
↑[۱۵] . أخبار أصبهان لأبي نعيم الأصبهاني، ج۱، ص۲۷، ج۲، ص۳۴۶
↑[۱۶] . الكافي للكليني، ج۸، ص۱۶۶؛ معاني الأخبار لابن بابويه، ص۴۰۴
↑[۱۷] . معاني الأخبار لابن بابويه، ص۴۰۵
↑[۱۸] . علل الشرائع لابن بابويه، ج۲، ص۴۶۷
↑[۱۹] . الكافي للكليني، ج۸، ص۲۲۶
↑[۲۰] . الطبقات الكبرى لابن سعد، ج۳، ص۲۷۶؛ تاريخ الطبري، ج۴، ص۲۱۰
پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی بخش پاسخگویی به پرسش‌ها
هم‌رسانی
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک گذارید، تا به گسترش علم و معرفت دینی کمک کنید. شکرانه‌ی یاد گرفتن یک نکته‌ی جدید، یاد دادن آن به دیگران است‌.
رایانامه
تلگرام
فیسبوک
توییتر
اگر با زبان دیگری آشنایی دارید، می‌توانید این مطلب را به آن ترجمه کنید. [فرم ترجمه]
نوشتن پرسش
کاربر گرامی! شما می‌توانید پرسش‌های خود درباره‌ی آثار و اندیشه‌های علامه منصور هاشمی خراسانی را در فرم زیر بنویسید و برای ما ارسال کنید تا در این بخش پاسخ داده شود.
توجّه: ممکن است که نام شما به عنوان نویسنده‌ی پرسش، در پایگاه نمایش داده شود.
توجّه: از آنجا که پاسخ ما به پست الکترونیک شما ارسال می‌شود و لزوماً بر روی پایگاه قرار نمی‌گیرد، لازم است که آدرس خود را به درستی وارد کنید.
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
۱ . ممکن است که به پرسش شما در پایگاه پاسخ داده شده باشد. از این رو، بهتر است که پیش از نوشتن پرسش خود، پرسش‌ها و پاسخ‌های مرتبط را مرور یا از امکان جستجو در پایگاه استفاده کنید.
۲ . از ثبت و ارسال پرسش جدید پیش از دریافت پاسخ پرسش قبلی، خودداری کنید.
۳ . از ثبت و ارسال بیش از یک پرسش در هر نوبت، خودداری کنید.
۴ . اولویّت ما، پاسخگویی به پرسش‌های مرتبط با امام مهدی علیه السلام و زمینه‌سازی برای ظهور اوست؛ چراکه در حال حاضر، از هر چیزی مهم‌تر است.