من کودک خردسالی دارم که سؤالاتی دربارهی وجود خدا و چیستی، چگونگی، مکان، قدرت و اندازهی او میپرسد. مثلاً میپرسد: خدا کجاست؟ و وقتی پاسخ میدهم همه جا هست، میپرسد: درون لامپ هم هست؟! یا میپرسد: خدا بزرگتر و قویتر از ماست؟ و وقتی جواب میدهم بله، میپرسد: پس چرا فلان مشکل ما را حل نمیکند؟! و از این دست سؤالات. لطفاً دربارهی چگونگی پاسخ به این گونه سؤالات کودک راهنمایی بفرمایید.
انسان با فطرتی خداگرا آفریده شده و این یعنی گرایش به خداوند در ذات او قرار گرفته است، تا حدّی که برای شناخت خداوند نیازی به استدلال ندارد، همان گونه که برای درک زیبایی نیازی به استدلال ندارد؛ چنانکه در کتاب خداوند آمده است: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَى ۛ شَهِدْنَا ۛ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ﴾[۱]؛ «و چون پروردگارت از بنی آدم از پشتهاشان ذرّیّهیشان را گرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی دادیم، مبادا در روز قیامت بگویید که ما از این بیخبر بودیم» و علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در تفسیر آن فرموده است: «أَخَذَ جِينَاتِهِمْ، فَجَعَلَ فِيهَا مَعْرِفَتَهُ، وَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲]»؛ «ژنهاشان را گرفت، پس شناخت خود را در آنها نهاد و این سخن اوست که میفرماید: <فطرت خداوند است که مردم را بر آن آفرید، برای آفرینش خداوند دگرگونی نیست، آن دین استوار است، ولی بیشتر مردم نمیدانند>» و در حدیث مشهور نبوی آمده است: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ إِلَّا يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ»[۳]؛ «هیچ نوزادی نیست مگر اینکه بر فطرت زاده میشود، پس پدر و مادرش او را یهودی یا مسیحی یا زرتشتی میکنند». از این رو، بهتر است که در ارتباط با کودکان، اصل وجود خداوند را مسلّم و مفروض گرفت و در عوض، آنان را با نعمتهای خداوند و نشانههایش در آسمان و زمین آشنا ساخت و قرآن، اخلاق، عبادات و احکام مهمّ شرعی را به آنان تعلیم داد تا از کودکی با دین آشنا شوند و قلبشان به نور ایمان روشن گردد.
اما دربارهی چگونگی پاسخ به سؤالهای اعتقادی آنان میتوان گفت: پاسخ به هر سؤالی باید متناسب با عقل پرسشکننده باشد؛ چنانکه از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ نُكَلِّمُ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ»[۴]؛ «ما گروه پیامبران، با مردم به اندازهی عقلشان سخن میگوییم». بنابراین، پاسخ به سؤالهای کودکی که هنوز رشد عقلی کافی برای درک موضوعات اعتقادی پیدا نکرده است، نباید با استدلالهای علمی انتزاعی و پیچیده همراه باشد، بلکه باید با عبارات ساده و مثالهای عینی و ملموس باشد که برای او قابل درک است. به عنوان نمونه، اگر کودکتان پرسید: «خداوند کیست؟» میتوانید بگویید: «خداوند سازندهی آسمان و زمین و خورشید و ماه است» و اگر پرسید: «خداوند کجاست؟» میتوانید بگویید: «او همه جا هست، ولی دیده نمیشود؛ مانند هوا که همه جا وجود دارد، ولی دیده نمیشود» و اگر این پاسخ برای او قابل درک نبود، میتوانید بگویید: «خداوند در آسمان است»؛ چنانکه روایت شده است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از کنیزکی پرسید: «خداوند کجاست؟» و او گفت: «در آسمان». پس از او پذیرفت و به صاحب او که میخواست کنیز مؤمنی را آزاد کند فرمود: «او را آزاد کن؛ چراکه مؤمن است»[۵] و اگر کودکتان پرسید: «خداوند به چه اندازه است؟» میتوانید بگویید: «او از هر چیزی بزرگتر است» و اگر پرسید: «خداوند چه کارهایی میتواند انجام دهد؟» میتوانید بگویید: «او بر هر کاری تواناست» و اگر پرسید: «آیا فلان کار را برای من انجام میدهد؟» هرگاه کار ممکن و مطلوبی بود، میتوانید بگویید: «انجام میدهد، به شرط اینکه خودت هم تلاش کنی، یا به شرط اینکه بچهی خوبی باشی و نمازت را بخوانی و به سخن پدر و مادرت گوش دهی» و هرگاه کار ناممکن یا نامطلوبی بود، میتوانید بگویید: «خداوند هر کاری که بخواهد را انجام میدهد، ولی این کار را نمیخواهد؛ چراکه کار مفید یا خوبی نیست» و اگر پرسید: «خداوند برای ما چه کارهایی انجام داده است؟» میتوانید بگویید: «او ما را آفریده و چشم و گوش و زبان و دست و پا و صورت زیبا داده و آب و غذا و لباس و خانه و هر نعمت دیگری بخشیده و هر وقت نیاز به کمک داشتهایم، کمکمان کرده است» و اگر پرسید: «پس چرا فلان مشکل ما را حل نمیکند؟» میتوانید بگویید: «او این مشکل را برای ما ایجاد نکرده است تا موظّف باشد که آن را حل کند، بلکه خودمان آن را ایجاد کردهایم. بنابراین، اگر آن را حل کند، به ما لطف کرده و اگر آن را حل نکند، به ما قدرت داده است تا خودمان آن را حل کنیم» و اگر این پاسخ برای او سنگین بود، میتوانید بگویید: «خداوند میخواهد ما را امتحان کند که ببیند آیا صبور هستیم تا دوستمان بدارد؛ چراکه او صابران را دوست میدارد»، یا بگویید: «به وقتش همهی مشکلاتمان را حل میکند» و اگر پرسید: «خداوند چرا فلان چیز را آفریده است؟» میتوانید برخی فواید آشکار و محسوس آن را یاد کنید، یا بگویید: «همهی کارهای خداوند از روی حکمت است، اگرچه عقل ما حکمت برخی کارهایش را درک نکند» و اگر سؤالهای جزئیتر و پیچیدهتری پرسید که درک پاسخ آنها از توان او بیرون بود و به یادگیری برخی مقدّمات نیاز داشت، میتوانید پاسخ آنها را به آینده موکول کنید و مثلاً بگویید: «هرگاه بزرگتر شدی و درس خواندی، جواب این سؤالت را خواهی گرفت ان شاء الله»؛ چراکه پاسخ نادرست یا نامناسب به سؤال کودک، گاهی بیشتر از خود سؤال موجب تحیّر او میشود و ممکن است تأثیر بد و ماندگاری بر ذهن و روان او بگذارد. البته ممکن است که کودک، برخی از این سؤالها را از نزد خود نگفته باشد، بلکه از کسی دیگر شنیده و یاد گرفته باشد. از این رو، لازم است که او را از ارتباط زیاد با افراد بزرگتر از خود و نیز تماشای برنامههای تلویزیونی یا ورود به سایتهای اینترنتی یا خواندن کتابهای نامناسب برای سنّ او بازدارید، تا ذهن و روانش از شبهات اعتقادی ایمن بماند.