«بیمه» معاملهای معیوب است که ظاهراً در اوایل قرن هفدهم میلادی در انگلستان پدید آمده و سپس به مرور زمان در جهان شیوع یافته و سرزمینهای اسلامی را نیز آلوده کرده است. در این معامله، بیمه کننده متعهّد میشود که در ازای گرفتن مالی معیّن از بیمه شونده، زیان احتمالی او در صورت وقوع حادثهای محتمل در مدّتی معیّن را جبران کند و با این وصف، عوض در آن موجود و معلوم، ولی معوّض در آن مفقود و مجهول است؛ چراکه حادثهی کذایی و زیان ناشی از آن موجود و معلوم نیست، بلکه غالباً در مدّت معیّن واقع نمیشود و همین بیمه را به معاملهای پرسود برای بیمه کننده تبدیل میکند، در حالی که سود بردن در اسلام بدون پرداخت چیزی در ازای آن مشروع نیست و خوردن اموال مردم به باطل محسوب میشود؛ چنانکه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ﴾؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! اموالتان را میانتان به باطل نخورید مگر اینکه داد و ستدی با رضایت دو طرف شما باشد» و از این رو، موجود بودن و معلوم بودن معوّض در معامله برای صحّت آن ضروری است. وانگهی مفقود بودن و مجهول بودن معوّض در بیمه، آن را به معاملهای غرری تبدیل میکند، در حالی که معاملات غرری در اسلام باطل محسوب میشوند، اگرچه از معاملات نوپیدا باشند.
آری، احساس آرامش حاصل از بیمه برای بیمه شونده موجود و معلوم است، ولی پوشیده نیست که این احساس، معوّض در معامله محسوب نمیشود، بل مانند خرسندی از معامله ثمرهی غیر مقصودهی آن است که از معوّض در آن بینیاز نمیکند. فارغ از آنکه این احساس، در بسیاری از موارد به زیان فرد و جامعه تمام میشود؛ چراکه عادتاً به کاهش احتیاط و مبالات در فرد و تبعاً افزایش حوادث در جامعه میانجامد؛ با توجّه به اینکه بیمه شونده مطمئن است اگر سبب حادثهای شود، بیمه کننده تاوان آن را میپردازد و زیانی به خود او نمیرسد، در حالی که این بر خلاف مقاصد شریعت از وضع احکام جزایی و بازدارنده است؛ چنانکه به عنوان نمونه فرموده است: ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾؛ «و برای شما در قصاص زندگی است ای خردمندان! باشد که شما پرهیزکار شوید». با این وصف، چه بسا نگرانی از زیان احتمالی در صورت وقوع حادثهای محتمل، فایدهی بیشتری برای فرد و جامعه دارد، تا عدم نگرانی از آن و این نکتهی ظریفی است که بر خردمندان پوشیده نیست.
حاصل آنکه بر خلاف توهّم شایع، بیمه معاملهای غرری و غیر عقلایی است که شرایط لازم برای صحّت معامله را ندارد، بلکه بنا بر نظر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی گونهای «قمار» محسوب میشود؛ چراکه مبنای سود در آن محض «صُدفه» است؛ به این معنا که اگر تصادفاً حادثهای برای بیمه شونده در مدّت تعیین شده روی دهد، او از این معامله سود میبرد و بیمه کننده زیان میکند و اگر تصادفاً حادثهای برای بیمه شونده در مدّت تعیین شده روی ندهد، او از این معامله زیان میکند و بیمه کننده سود میبرد و از این رو، هر دو با تکیه بر «بخت و اقبال» خود به این معامله اقدام میکنند و این همان است که در اسلام «قمار» نامیده میشود؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ الْهَاشِمِيِّ الْخُرَاسَانِيِّ: إِنَّ لَهُمْ مُعَامَلَةً يُسَمُّونَهَا التَّأْمِينَ، وَفِيهَا يَلْتَزِمُ الْمُؤَمِّنُ جَبْرَ خَسَارَةٍ مُعَيَّنَةٍ إِذَا حَصَلَتْ لِلْمُسْتَأْمِنِ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فِي مُقَابِلِ أَنْ يَدْفَعَ الْمُسْتَأْمِنُ مَالًا مُعَيَّنًا، قَالَ: هِيَ الْمَيْسِرُ بِعَيْنِهِ، قُلْتُ: لِمَاذَا؟! قَالَ: لِأَنَّهَا مُعَامَلَةٌ عَلَى الصُّدْفَةِ»؛ «به منصور هاشمی خراسانی گفتم: برای آنان معاملهای است که آن را بیمه مینامند و در آن بیمه کننده ملتزم به جبران خسارتی معیّن در صورت وقوع آن برای بیمه شونده در مدّتی معیّن میشود در برابر اینکه بیمه شونده مال معیّنی را به او بپردازد، فرمود: این عین قمار است. گفتم: برای چه؟! فرمود: برای اینکه معاملهای بر بنیاد اتّفاق است».
همچنانکه یکی دیگر از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: إِنَّ مِمَّا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْنَا مَعْرِفَتَكَ وَالدُّخُولَ عَلَيْكَ، لِتُعَلِّمَنَا مَعَالِمَ دِينِنَا، وَتُوقِفَنَا عَلَى حَلَالِنَا وَحَرَامِنَا، فَأَخْبِرْنِي عَنِ التَّأْمِينِ، فَإِنَّ الْفُقَهَاءَ عِنْدَنَا يَسْتَصْوِبُونَهُ، وَيَقُولُونَ إِنَّهُ مِنَ الْعُقُودِ، قَالَ: كَلَّا، إِنَّهُ مِنَ الْمَيْسِرِ، أَلَا تَرَى أَنَّهُ مُعَاوَضَةٌ عَلَى الْإِحْتِمَالَاتِ؟!»؛ «به منصور گفتم: یکی از نعمتهایی که خداوند به ما ارزانی داشته، آشنایی با شما و ارتباط با شماست تا معالم دینمان را به ما بیاموزی و ما را از حلال و حراممان آگاه فرمایی، پس ما را از بیمه خبر بده؛ چراکه فقها نزد ما آن را صحیح میشمارند و میگویند که آن از عقود است، فرمود: چنین نیست، آن از قمار است. آیا نمیبینی که آن معاوضهای بر اساس احتمالات است؟!»
همچنانکه یکی دیگر از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«كُنْتُ عِنْدَ الْمَنْصُورِ، فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ التَّأْمِينِ، فَقَالَ: مَيْسِرٌ مَجْهُولٌ، فَحَزِنَ الرَّجُلُ حُزْنًا شَدِيدًا، فَقَالَ لَهُ الْمَنْصُورُ: أَلَا لَوْ لَا أَنِّي أُرِيدُ أَنْ أُزَكِّيَكَ لَمَا أَخْبَرْتُكَ بِهِ»؛ «نزد منصور بودم، پس مردی از آن جناب دربارهی بیمه پرسید، پس فرمود: قماری ناشناخته است، پس مرد بسیار اندوهگین شد، پس منصور به او فرمود: اگر نه این بود که من میخواهم تو را پاکیزه کنم تو را از آن خبر نمیدادم».
با این حال، قاعدتاً در موارد إکراه یا اضطرار، گناهی بر مؤمن نوشته نمیشود؛ مانند موردی که جدّاً به استفاده از وسیلهی نقلیّهی شخصی ناگزیر است و حاکم ظالم او را به بیمه کردن آن إکراه میکند و راه فراری برای او وجود ندارد، یا به درمان بیماری خود یا خانوادهاش ناگزیر است و جز از طریق بیمه -حتّی با قرض گرفتن یا فروش داراییهای غیر ضروری- قادر به تأمین هزینهی آن نیست؛ همچنانکه تا پیش از علم به این حکم گناهی بر او نوشته نمیشود، مشروط به آنکه از اهل تقصیر نباشد؛ چراکه اهل تقصیر خود از علم دوری جستهاند؛ چنانکه خداوند به آنان فرموده است: ﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾؛ «آن به سبب چیزی است که دستهای خودتان پیش فرستاده است و خداوند ظلم کنندهی به بندگان نیست».
خداوند بر این مردم که در حرام غرق شدهاند و نمیدانند، رحم کند؛ چراکه بهترین رحم کنندگان است.
*برای آگاهی بیشتر، به
تعلیقات بنگرید.
پایگاه اطّلاعرسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
بخش پاسخگویی به پرسشها