لطفاً دربارهی «سیّد حسنی» که در روایات از او یاد شده است توضیح دهید. برخی میپندارند که او همان سیّد خراسانی است.
دربارهی شخصی موسوم به «حسنی»، تنها یک روایت معتبر وجود دارد و آن روایت یعقوب سرّاج است که در آن آمده است: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَتَى فَرَجُ شِيعَتِكُمْ؟ فَقَالَ: إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ، وَوَهَى سُلْطَانُهُمْ، وَطَمِعَ فِيهِمْ مَنْ لَمْ يَكُنْ يَطْمَعُ فِيهِمْ، وَخَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا، وَرَفَعَ كُلُّ ذِي صِيصِيَةٍ صِيصِيَتَهُ، وَظَهَرَ الشَّامِيُّ، وَأَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ، وَتَحَرَّكَ الْحَسَنِيُّ، وَخَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ»[۱]؛ «به ابو عبد الله (یعنی امام جعفر صادق علیه السلام) گفتم: فرج شیعیان شما کی خواهد بود؟ پس فرمود: هنگامی که فرزندان عبّاس با هم اختلاف کنند و حکومتشان سست شود و کسی که در آنها طمعی نداشت، در آنها به طمع بیفتد و عرب عنانش را از کف بدهد و هر کسی که پرچمی دارد، پرچمش را برافرازد و شامی ظهور کند و یمانی روی آورد و حسنی حرکت نماید و صاحب این امر با میراث رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از مدینه به مکّه بیاید». سپس در ادامهی روایت آمده است: «يَسْتَأْذِنُ اللَّهَ فِي ظُهُورِهِ، فَيَطَّلِعُ عَلَى ذَلِكَ بَعْضُ مَوَالِيهِ، فَيَأْتِي الْحَسَنِيَّ، فَيُخْبِرُهُ الْخَبَرَ، فَيَبْتَدِرُهُ الْحَسَنِيُّ إِلَى الْخُرُوجِ، فَيُثْبِتُ عَلَيْهِ أَهْلُ مَكَّةَ، فَيَقْتُلُونَهُ، وَيَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَى الشَّامِيِّ، فَيَظْهَرُ عِنْدَ ذَلِكَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ»[۲]؛ «(مهدی) از خداوند برای ظهور خود اذن میگیرد، پس یکی از اطرافیانش از این مطّلع میشود و به نزد حسنی میآید و به او خبر میدهد، پس حسنی در خروج بر او پیشدستی میکند، پس اهل مکّه او را میگیرند و به قتل میرسانند و سرش را برای شامی میفرستند، پس آن هنگام صاحب این امر ظهور میکند». این تنها روایت معتبری است که در آن از حسنی نام برده شده است و از آن دانسته میشود که او در آستانهی ظهور مهدی در مکّه خروج میکند و توسّط اهل مکّه کشته میشود.
آری، روایات معتبر فراوانی در دستند که از کشته شدن کسی با نام «نفس زکیّه» در آستانهی ظهور مهدی در مکّه خبر میدهند[۳] و به نظر میرسد که مراد آنها همین حسنی است؛ چراکه در روایتی از اهل بیت آمده است: «النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ»[۴]؛ «نفس زکیّه از فرزندان حسن است» و ظاهراً بر همین اساس، محمّد بن عبد الله حسنی در سدهی دوم هجری ادّعا کرد که نفس زکیّه است و با اقبال فراوانی مواجه شد[۵]. بنابراین، تنها حسنی که خروجش ثابت به نظر میرسد، همان نفس زکیّه است که در مکّه خروج میکند و ارتباطی با خراسانی که در خراسان خروج میکند ندارد؛ چنانکه در روایتی از اهل بیت به مغایرت آن دو اشاره شده و آمده است: «إِنَّ قُدَّامَ هَذَا الْأَمْرِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ: النِّدَاءُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ، وَخُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ، وَخُرُوجُ الْخُرَاسَانِيِّ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ، وَخَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ»[۶]؛ «پیش از این امر پنج علامت خواهد بود: ندا در ماه رمضان، خروج سفیانی، خروج خراسانی، کشته شدن نفس زکیّه و فرو رفتن (سپاه) در بیداء» و این یعنی خراسانی کسی جز نفس زکیّه از فرزندان حسن است؛ همچنانکه در سایر روایات از زنده ماندن خراسانی تا ظهور مهدی خبر داده شده و بیان شده که او رسانندهی پرچم به مهدی است[۷].