نماز آیات را در چه مواردی و با چه کیفیتی باید خواند؟
نماز آیات در وقت گرفتن خورشید و ماه، واجب است؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ۚ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ﴾[۱]؛ «و از آیات او شب و روز و خورشید و ماهند، برای خورشید یا ماه سجده نکنید و برای خداوندی سجده کنید که آنها را آفریده است اگر او را پرستش میکنید» و به دلیل سخن متواتر و مشهور پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که فرموده است: «إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَا يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَلَا لِحَيَاتِهِ فَإِذَا رَأَيْتُمْ ذَلِكَ فَافْزَعُوا إِلَى الصَّلَاةِ»؛ «هرآینه خورشید و ماه دو آیت از آیات خداوند هستند که برای مرگ کسی یا زندگی او نمیگیرند، پس چون آن را دیدید به نماز پناه آورید»[۲] و تردیدی نیست که امر ظاهر در وجوب است.
امّا آیا این نماز در وقت سایر حوادث طبیعی ترسآور مانند زلزله، سیل، توفان و صاعقه نیز واجب است؟ در این باره دو قول است: یکی آنکه واجب نیست؛ به دلیل اینکه سخن خداوند و پیامبرش تنها بر وجوب نماز در وقت گرفتن خورشید و ماه دلالت دارد و اصل، عدم وجوب آن در اوقات دیگر است و دیگری آنکه واجب است؛ به دلیل اینکه سخن خداوند و پیامبرش تنها بر وجوب نماز در وقت گرفتن خورشید و ماه دلالت ندارد، بلکه در مقام بیان نمونه است؛ چنانکه عبارت ﴿مِنْ آيَاتِهِ﴾ در سخن خداوند و «آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ» در سخن پیامبرش، صریح در عدم حصر است و با این وصف، هر آیتی از آیات خداوند به معنای حادثهای غیر عادی از حوادث طبیعی که سبب ترس عمومی میشود، نماز را ایجاب میکند و این قول اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و برخی صحابه و قول علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«رَأَى الْمَنْصُورُ صَاعِقَةً عَظِيمَةً فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ فَصَلَّى فَأَطَالَ، ثُمَّ قَالَ: مَا يَمْنَعُهُمْ إِذَا جَاءَهُمْ شَيْءٌ مِمَّا عَذَّبَ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا أَنْ يَرْكَعُوا؟! أَمَا بَلَغَهُمْ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: ﴿فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۳]؟!»[۴]؛ «منصور در روزی توفانی صاعقهای عظیم دید، پس نماز گزارد و (آن را) طولانی کرد و سپس فرمود: چه چیزی آنان را باز میدارد از اینکه وقتی چیزی از آنچه خداوند با آن بندگانش را در زندگی دنیا عذاب کرده است میآیدشان، رکوع کنند؟! آیا سخن خداوند به آنان نرسیده است که میفرماید: ”پس چرا هنگامی که عذاب ما به سویشان آمد تضرّع نکردند؟! بلکه دلهاشان سخت شد و شیطان کاری که انجام میدادند را برایشان آراست“؟!».
همچنانکه یکی دیگر از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«لَمَّا جَاءَتْ زَلْزَلَةُ بَدَخْشَانَ دَخَلْتُ عَلَى الْمَنْصُورِ فَوَجَدْتُهُ يُصَلِّي، فَلَمَّا فَرِغَ مِنْ صَلَاتِهِ سَأَلَنِي عَنِ النَّاسِ فَقُلْتُ: عَافَاهُمُ اللَّهُ وَقَدْ فَزِعُوا، فَحَمِدَ اللَّهَ عَلَى عَافِيَتِهِمْ، ثُمَّ قَالَ: وَهَلْ وَجَدْتَهُمْ رَاكِعِينَ؟ قُلْتُ: لَا وَلَا يَرَى أَكْثَرُهُمْ فِيهَا صَلَاةً! قَالَ: إِنَّ هَؤُلَاءِ لَغَافِلُونَ! ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ﴾[۵]! ثُمَّ قَامَ فَصَلَّى صَلَاةً أُخْرَى»[۶]؛ «هنگامی که زلزلهی بدخشان آمد، بر منصور داخل شدم، پس او را در حال نماز یافتم، پس چون از نماز خود فارغ شد از من دربارهی مردم پرسش کرد، پس گفتم: خداوند آنان را به سلامت داشت، ولی سخت ترسیدهاند، پس خداوند را بر سلامت آنان سپاس گفت و سپس فرمود: آیا آنان را در حال رکوع یافتی؟ گفتم: نه و بیشتر آنان در آن نمازی نمیبینند! فرمود: آنان همانا غافلانند ”و هرآینه آنان را به عذاب دچار کردیم، پس برای پروردگارشان فروتنی نکردند و تضرّع نمیکنند، تا آن گاه که به روی آنان دری دارای عذابی شدید بگشاییم، پس ناگاه در آن ناامید شوند“! سپس برخاست و نمازی دیگر گزارد».
امّا کیفیّت این نماز به پنج صورت روایت شده است:
صورت یکم دو رکعت مانند نماز صبح؛ به دلیل آنکه وجود بیش از یک رکوع در هر رکعت بر خلاف صورت معلوم نماز به تواتر است و جز با تواتر روا داشته نمیشود، در حالی که تواتری برای آن وجود ندارد و با این وصف، اگر کسی در هر رکعت بیش از یک رکوع به جای آورد، نماز او باطل است و این قول عبد الله بن زبیر، نخعی، ثوری و ابو حنیفه است.
صورت دوم دو رکعت با چهار رکوع، به این ترتیب که در رکعت اول حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و دوباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و «سمع الله لمن حمده» گوید و به سجده رود و این کار را در رکعت دوم تکرار کند؛ به دلیل روایت کسانی چون عثمان، عائشه، ابن عبّاس، عبد الله بن عمر، عبد الله بن عمرو و جابر بن عبد الله از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و این قول مالک، شافعی، احمد و بخاری است.
صورت سوم دو رکعت با شش رکوع، به این ترتیب که در رکعت اول حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و دوباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و سهباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و «سمع الله لمن حمده» گوید و به سجده رود و این کار را در رکعت دوم تکرار کند؛ به دلیل روایت عائشه و جابر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و این قول ابن منذر و قولی از ابن راهویه است و ابن حنبل آن را روا دانسته است.
صورت چهارم دو رکعت با هشت رکوع، به این ترتیب که در رکعت اول حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و دوباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و سهباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و چهارباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و «سمع الله لمن حمده» گوید و به سجده رود و این کار را در رکعت دوم تکرار کند؛ به دلیل روایت علیّ بن ابی طالب، ابن عباس و حذیفه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و این قول حبیب بن أبی ثابت است.
صورت پنجم دو رکعت با ده رکوع، به این ترتیب که در رکعت اول حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و دوباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و سهباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و چهارباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و پنجباره حمد و سورهای دیگر بخواند و رکوع کند و سپس برخیزد و «سمع الله لمن حمده» گوید و به سجده رود و این کار را در رکعت دوم تکرار کند؛ به دلیل روایت علیّ بن ابی طالب و أبیّ بن کعب از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و این قول مشهور از اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است، هر چند صورت یکم و چهارم نیز از آنان روایت شده است.
با این وصف، حق آن است که هر یک از این صورتهای پنجگانه جایز است و این قول إسحاق بن راهویه و قول ظاهریّه و برخی از شافعیّه و زیدیّه است؛ چراکه امر خداوند به سجده در ﴿وَاسْجُدُوا لِلَّهِ﴾ و امر پیامبرش به نماز در «فَافْزَعُوا إِلَى الصَّلَاةِ»، مطلق است و شامل همهی این صورتهای پنجگانه میشود و دلیلی قطعی برای خصوص هیچ یک از آنها به عنوان تنها صورت نماز آیات وجود ندارد، مگر روایات رسیده از اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دربارهی صورت پنجم که به معنای بطلان صورتهای دیگر نیست و با توجّه به روایات رسیده از آنان دربارهی صورتهای یکم و چهارم، حمل بر استحباب میشود و با این وصف، نماز آیات به صورت پنجم، سنّت است، هر چند به صورتهای دیگر نیز -خصوصاً هرگاه رکوع را به نسبت آنها طولانیتر انجام دهد- اشکالی ندارد؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنْ صَلَاةِ الْكُسُوفِ، فَقَالَ: السُّنَّةُ فِيهَا عَشْرُ رَكَعَاتٍ وَلَوْ رَكَعَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ لَمَا كَانَ بِهِ بَأْسٌ إِذَا أَطَالَ الرُّكُوعَ»[۷]؛ «از منصور دربارهی نماز کسوف پرسیدم، پس فرمود: سنّت در آن ده رکوع است، ولی اگر کمتر از آن رکوع کند اشکالی ندارد هرگاه رکوع را طولانی کند».
به علاوه، اختلافی وجود ندارد که وقت این نماز، از آغاز حادثهی طبیعی ترسآور تا پایان آن است، اما آیا قضاء آن هرگاه در وقتش گزارده نشود، واجب است؟ در این باره دو روایت است که یکی بر وجوب و دیگری بر عدم وجوب دلالت دارد و حاصل جمع آن دو، استحباب قضاء این نماز است، خصوصاً در خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی هرگاه کامل و معلوم بوده باشند. آری، وقت این نماز در خصوص زلزله که مدّت آن از مدّت نماز کمتر است، مدّتی پس از زلزله است که هنوز بیم آن برای عموم مردم وجود دارد و اگر از این مدّت گذشت، به نحوی که عموم مردم از آن ایمن شدند، وقت نماز گذشته و قضاء آن مستحبّ است؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«قَالَ الْمَنْصُورُ: وَقْتُ صَلَاةِ الزَّلْزَلَةِ مَا لَمْ يَذْهَبِ الْخَوْفُ، فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ فَقَدْ ذَهَبَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَقَالَ فِيمَنْ فَاتَتْ عَنْهُ صَلَاةُ الْـآيَاتِ: إِنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ فِي الْوَقْتِ فَقَدْ أَجْزَأَتْهُ وَلَيْسَ عَلَيْهِ قَضَاءٌ -يَعْنِي فِي الْـآيَاتِ كُلِّهَا»[۸]؛ «شنیدم منصور میفرماید: وقت نماز زلزله تا هنگامی است که ترس از بین نرفته است، پس چون ترس از بین رفت وقت نماز گذشته است و دربارهی کسی که نماز آیات از او فوت شده است فرمود: اگر در وقت (نماز آیات)، دو رکعت نماز (با نیّت نافله یا هر نیّتی) گزارده باشد او را کفایت کرده است و دیگر بر او قضائی نیست -یعنی در همهی آیات».