لطفاً مناسک و اعمال حج را از ابتدا تا انتها بیان فرمایید.
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
أ . حج بر سه گونه است: تمتّع و آن حجّی است که پس از عمره انجام میشود، قِران و آن حجّی است که پیش از عمره با تقدیم قربانی انجام میشود، إفراد و آن حجّی است که پیش از عمره بدون تقدیم قربانی انجام میشود؛ چنانکه از اهل بیت روایت شده است: «الْحَجُّ عِنْدَنَا عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُه: حَاجٌّ مُتَمَتِّعٌ وحَاجٌّ مُفْرِدٌ سَائِقٌ لِلْهَدْيِ وحَاجٌّ مُفْرِدٌ لِلْحَجِّ»[۱]؛ «حج نزد ما بر سه گونه است: حج کننده به تمتّع و حج کننده به إفراد که قربانی تقدیم کند و حج کننده به إفراد برای حج».
ب . بهترین حج در نظر اهل بیت، تمتّع است؛ چنانکه به عنوان نمونه از آنان روایت شده است: «الْحَجُّ ثَلَاثَةُ أَصْنَافٍ: حَجُّ مُفْرَدٍ وقِرَانٍ وتَمَتُّعٍ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ وبِهَا أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ والْفَضْلُ فِيهَا ولَا نَأْمُرُ النَّاسَ إِلَّا بِهَا»[۲]؛ «حجّ بر سه گونه است: حجّ مفرد و قران و تمتّع با عمره به سوی حج و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به آن امر کرده و فضیلت در آن است و ما مردم را جز به آن امر نمیکنیم» و این نظر ابن عباس، ابن عمر، ابن زبیر، حسن بصری، عطاء، طاووس، مجاهد، جابر بن زید، قاسم، سالم، عکرمه و یکی از دو نظر شافعی و یکی از دو روایت رسیده از احمد است؛ با توجّه به روایت جابر بن عبد الله أنصاری که در آن آمده است: «أَنَّهُ حَجَّ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَوْمَ سَاقَ الْبُدْنَ مَعَهُ، وَقَدْ أَهَلُّوا بِالْحَجِّ مُفْرَدًا، فَقَالَ لَهُمْ: أَحِلُّوا مِنْ إِحْرَامِكُمْ بِطَوَافِ الْبَيْتِ وَبَيْنَ الصَّفَا والْمَرْوَةِ وَقَصِّرُوا، ثُمَّ أَقِيمُوا حَلَالًا حَتَّى إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَهِلُّوا بِالْحَجِّ، وَاجْعَلُوا الَّتِي قَدِمْتُمْ بِهَا مُتْعَةً، فَقَالُوا: كَيْفَ نَجْعَلُهَا مُتْعَةً وَقَدْ سَمَّيْنَا الْحَجَّ؟ فَقَالَ: افْعَلُوا مَا أَمَرْتُكُمْ، فَلَوْلَا أَنِّي سُقْتُ الْهَدْيَ لَفَعَلْتُ مِثْلَ الَّذِي أَمَرْتُكُمْ، وَلَكِنْ لَا يَحِلُّ مِنِّي حَرَامٌ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ، فَفَعَلُوا»[۳]؛ «او به همراه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در روزی که با خود شتری برای قربانی آورده بود حج کرد، در حالی که صحابه نیّت حجّ إفراد کرده بودند، پس به آنان فرمود: با طواف کعبه و سعی میان صفا و مروه از إحرام خود خارج شوید و تقصیر کنید، سپس بدون إحرام بمانید تا روز ترویه، آن گاه نیّت حج کنید و چیزی که انجام دادهاید را تمتّع قرار دهید، گفتند: چگونه آن را تمتّع قرار دهیم در حالی که از حج نام بردهایم؟ فرمود: کاری که شما را به آن امر کردم انجام دهید، پس اگر نه این بود که من قربانی آوردهام مانند کاری را انجام میدادم که شما را به آن امر کردم، ولی هیچ حرامی برای من حلال نخواهد شد تا آن گاه که قربانی به قربانگاهش برسد، پس صحابه این کار را انجام دادند».
ج . اعمال تمتّع در قرآن و سنّت به ترتیب زیر است:
۱ . إحرام با نیّت که سبب حرمت کارهای زیر میشود:
یکم؛ شکار جانوران خشکی یا هر گونه دخالت در آن أعم از گرفتن، نگاه داشتن و نشان دادن؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾[۴]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! در حالی که محرم هستید، شکار نکنید» و فرموده است: ﴿أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ ۖ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا﴾[۵]؛ «شکار دریا و خوردنیهای آن برایتان حلال شد تا بهرهای برای شما و برای کاروانیان باشد و شکار خشکی تا هنگامی که محرم هستید بر شما حرام شد».
دوم؛ آمیزش یا هر گونه عمل جنسی أعم از عقد کردن، بوسیدن، لمس کردن و نگاه کردن از روی شهوت؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ﴾[۶]؛ «پس هر کس در آنها حج را بر عهده گیرد، عمل جنسی (در آن) نیست».
سوم؛ فسوق به معنای گناه بزرگ؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿وَلَا فُسُوقَ﴾[۷]؛ «و (در حج) فسوقی نیست» و مصادیق آن در کتاب خداوند، مسخره کردن، عیبجویی کردن، لقب زشت دادن و زیان رساندن به کاتب یا شاهد در معامله است[۸] و در سنّت به دروغ، دشنام و فخرفروشی تفسیر شده است[۹].
چهارم؛ جدال به معنای نزاع و بگومگو؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾[۱۰]؛ «و جدالی در حج نیست».
پنجم؛ تجمّل که شامل سه کار میشود:
یک؛ پوشیدن لباس دوخته شده از قبیل پیراهن، کت و شلوار و چیزی که روی سر یا روی پا تا کعبین را میپوشاند، مگر در حال ضرورت؛ چنانکه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است: «لَا يَلْبَسُ الْمُحْرِمُ: الْقَمِيصَ، وَلَا الْعِمَامَةَ، وَلَا السَّرَاوِيلَ، وَلَا الْبُرْنُسَ، وَلَا ثَوْبًا مَسَّهُ زَعْفَرَانٌ، وَلَا وَرْسٌ، وَلَا الْخُفَّيْنِ، إِلَّا لِمَنْ لَمْ يَجِدِ النَّعْلَيْنِ فَإِنْ لَمْ يَجِدْهُمَا فَلْيَقْطَعْهُمَا أَسْفَلَ مِنَ الْكَعْبَيْنِ»[۱۱]؛ «محرم اینها را نمیپوشد: پیراهن، عمامه، شلوار، کلاه، لباس (رنگی) که به آن زعفران یا اسپرک زده باشند و کفش ساقبلند مگر برای کسی که کفش بدون ساق نمییابد، پس اگر آن را نمییابد باید کفش ساقبلند را از پایین کعبین ببرد».
دو؛ هر گونه استفاده از عطر یا چیزهای خوشبو؛ چنانکه از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است: «لَا يَمَسَّ الْمُحْرِمُ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ»[۱۲]؛ «محرم چیزی از عطر را لمس نمیکند» و احتیاط آن است که از روغن زدن نیز بپرهیزد، اگرچه خوشبو نباشد؛ چراکه تجمّل است.
سه؛ کوتاه کردن مو و ناخن، مگر برای معذور و در ازای فدیه؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ۚ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ﴾[۱۳]؛ «و سرهای خود را نتراشید تا آن گاه که قربانی به جایش برسد، پس هر کس از شما بیمار بود یا ناراحتی در سرش داشت، باید فدیهای از روزه یا صدقه یا قربانی بپردازد».
علاوه بر اینها، احتیاط آن است که محرم در حال سیر از سایبان استفاده نکند؛ چراکه روایت مشهور از اهل بیت، عدم جواز آن است، هر چند رفتن به زیر سایبان در حال نزول اشکالی ندارد. همچنین، برای کسی که در مکّه است هر چند محرم نباشد جایز نیست که جانوران آن را بیازارد یا گیاهان آن را بکند یا بشکند یا مال گمشده در آن را جز برای إعلان بردارد؛ چراکه آن حرم امن الهی است؛ چنانکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مَكَّةَ، فَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِي وَلَا تَحِلُّ لِأَحَدٍ بَعْدِي، وَإِنَّمَا أُحِلَّتْ لِي سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ لَا يُخْتَلَى خَلَاهَا، وَلَا يُعْضَدُ شَجَرُهَا، وَلَا يُنَفَّرُ صَيْدُهَا، وَلَا تُلْتَقَطُ لُقَطَتُهَا إِلَّا لِمُعَرِّفٍ، وَقَالَ الْعَبَّاسُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِلَّا الْإِذْخِرَ لِصَاغَتِنَا وَقُبُورِنَا، فَقَالَ: إِلَّا الْإِذْخِرَ»[۱۴]؛ «هرآینه خداوند مکّه را حرام کرده است، پس آن برای احدی پیش از من حلال نبود و برای احدی پس از من حلال نخواهد بود و تنها یک ساعت از روز (در فتح مکّه) برای من حلال شد، علف آن کنده نمیشود و درخت آن شکسته نمیشود و شکار آن رانده نمیشود و مال گمشده در آن جز برای إعلان برداشته نمیشود. در این هنگام عباس گفت: ای رسول خدا! مگر گیاه إذخر برای ریختهگرانمان و قبرهایمان، پس فرمود: مگر گیاه إذخر» و بهتر است که إحرام در میقات و به همراه تلبیه باشد؛ چراکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین کرد و فرمود: «خُذُوا عَنِّي مَناسِكَكُمْ»[۱۵]؛ «مناسک خود را از من بگیرید» و در روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام آمده است: «مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ والْعُمْرَةِ أَنْ تُحْرِمَ مِنَ الْمَوَاقِيتِ الَّتِي وَقَّتَهَا رَسُولُ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ولَا تُجَاوِزَهَا إِلَّا وأَنْتَ مُحْرِمٌ»[۱۶]؛ «از کمال حج و عمره این است که از میقاتهایی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم تعیین فرموده است محرم شوی و از آنها نگذری مگر در حالی که محرم هستی».
۲ . طواف کعبه؛ چراکه خداوند فرموده است: ﴿وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾[۱۷]؛ «و باید خانهی کهن را طواف کنند» و واجب است که در حال طهارت از خبث باشد؛ چراکه خداوند فرموده است: ﴿وَطَهِّرْ بَيْتِيَ﴾[۱۸]؛ «و خانهام را پاکیزه کن» و بهتر است که در حال طهارت از حدث باشد، بل احتیاط واجب آن است که بدون طهارت از حدث طواف نکند؛ چراکه هر چند نماز نیست، متّصل به نماز است؛ چنانکه در روایتی از امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام آمده است: «أَنَّه سُئِلَ أيَنْسُكُ الْمَنَاسِكَ وهُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ؟ فَقَالَ: نَعَمْ إِلَّا الطَّوَافَ بِالْبَيْتِ فَإِنَّ فِيهِ صَلَاةً»[۱۹]؛ «از او پرسیده شد که آیا کسی مناسک را بدون وضو انجام میدهد؟ فرمود: آری، مگر طواف کعبه؛ چراکه در آن نماز است»؛ بلکه در برخی روایات به منزلهی نماز دانسته شده است؛ مانند روایتی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که در آن آمده است: «الطَّوَافُ بِالْبَيْتِ صَلَاةٌ، إِلَّا أَنَّ اللَّهَ أَحَلَّ فِيهِ الْمَنْطِقَ، فَمَنْ نَطَقَ فِيهِ فَلَا يَنْطِقْ إِلَّا بِخَيْرٍ»[۲۰]؛ «طواف کعبه نماز است، جز اینکه خداوند سخن گفتن را در آن حلال کرده است، پس هر کس در آن سخن میگوید جز به خیر سخن نگوید». همچنین، سنّت است که طواف را از حجر الأسود آغاز کند؛ چراکه روایت شده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ بَدَأَ بِالْحَجَرِ»[۲۱]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از حجر الأسود آغاز کرد» و سنّت است که در صورت امکان، حجر الأسود را مسح کند و ببوسد؛ چنانکه در روایتی از علی علیه السلام آمده است: «أَوَّلُ مَنَاسِكِ الْحَجِّ أَوَّلُ مَا يَدْخُلُ مَكَّةَ يَأْتِي الْكَعْبَةَ يَتَمَسَّحُ بِالْحَجَرِ الْأَسْوَدِ، وَيُكَبِّرُ وَيَذْكُرُ اللَّهَ تَعَالَى وَيَطُوفُ، فَإِذَا انْتَهَى إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ فَذَلِكَ شَوْطٌ، فَلْيَطُفْ كَذَلِكَ سَبْعَ مَرَّاتٍ، فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَتَمَسَّحَ بِالْحَجَرِ فِي كُلِّهِنَّ فَعَلَ، وَإِنْ لَمْ يَجِدْ إِلَى ذَلِكَ سَبِيلًا مَسَحَ ذَلِكَ فِي أَوَّلِهِنَّ وَفِي آخِرِهِنَّ»[۲۲]؛ «نخستین مناسک حج این است که پس از ورود به مکه به نزد کعبه میآید و حجر الأسود را مسح میکند و تکبیر میگوید و خداوند متعال را به یاد میآورد و طواف میکند، پس چون به حجر الأسود رسید یک دور طواف کرده است، پس به همین ترتیب هفت دور طواف میکند، پس اگر توانست که در هر دور حجر الأسود را مسح کند، این کار را میکند و اگر امکان آن را پیدا نکرد، در دور اول و در دور آخر آن را مسح میکند».
۳ . نماز طواف نزد مقام ابراهیم علیه السلام؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى﴾[۲۳]؛ «و از مقام ابراهیم نمازگاهی بگیرید» و در ادامهی روایت پیشین از علی علیه السلام آمده است: «فَإِذَا قَضَى طَوَافَهُ فَلْيَأْتِ مَقَامَ إِبْرَاهِيمَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى نَبِيِّنَا وَعَلَيْهِ وَعَلَى آلِهِمَا وَسَلَّمَ، فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَأَرْبَعَ سَجْدَاتٍ، ثُمَّ لِيُسَلِّمْ، ثُمَّ لِيِتَمَسَّحْ بِالْحَجَرِ الْأَسْوَدِ بَعْدَ التَّسْلِيمِ حِينَ يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ»[۲۴]؛ «پس چون از طواف فارغ شد، به مقام ابراهیم صلّی الله علی نبیّنا و علیه و علی آلهما و سلّم میآید و دو رکعت نماز با چهار سجده به جای میآورد، سپس سلام میدهد، سپس باید بعد از سلام حجر الأسود را مسح کند هنگامی که میخواهد به سوی صفا و مروه برود».
۴ . سعی میان صفا و مروه؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ ۖ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا ۚ وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۲۵]؛ «هرآینه صفا و مروه از شعائر خداوند است، پس هر کس حجّ خانهی خداوند یا عمره به جای میآورد گناهی بر او نیست که میان آن دو بگردد و هر کس خیری را اختیار کند، بیگمان خداوند شکرگزاری داناست» و از عروة بن زبیر روایت شده است که گفت: «قُلْتُ لِعائِشَةَ: إِنِّي لَأَظُنُّ رَجُلًا لَوْ لَمْ يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ مَا ضَرَّهُ، قَالَتْ: لِمَ؟ قُلْتُ: لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ إِلَى آخِرِ الْـآيَةِ، فَقَالَتْ: مَا أَتَمَّ اللَّهُ حَجَّ امْرِئٍ وَلَا عُمْرَتَهُ لَمْ يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، وَلَوْ كَانَ كَمَا تَقُولُ لَكَانَ: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ لَا يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَهَلْ تَدْرِي فِيمَا كَانَ ذَاكَ؟ إِنَّمَا كَانَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْصَارَ كَانُوا يُهِلُّونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لِصَنَمَيْنِ عَلَى شَطِّ الْبَحْرِ، يُقَالُ لَهُمَا: إِسَافٌ وَنَائِلَةُ، ثُمَّ يَجِيئُونَ فَيَطُوفُونَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ يَحْلِقُونَ، فَلَمَّا جَاءَ الْإِسْلَامُ كَرِهُوا أَنْ يَطُوفُوا بَيْنَهُمَا لِلَّذِي كَانُوا يَصْنَعُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، قَالَتْ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ إِلَى آخِرِهَا، قَالَتْ: فَطَافُوا»[۲۶]؛ «به عایشه گفتم: من گمان میکنم که اگر کسی سعی میان صفا و مروه را انجام ندهد زیانی به او نمیرسد، گفت: چرا؟! گفتم: برای اینکه خداوند متعال میفرماید: هرآینه صفا و مروه از شعائر خداوند است تا آخر آیه، گفت: خداوند حجّ یا عمرهی کسی که سعی میان صفا و مروه نکند را نمیپذیرد و اگر چنان بود که تو میگویی میفرمود: گناهی بر او نیست که میان آن دو نگردد. میدانی این سخن خداوند برای چه بود؟ برای آن بود که انصار در زمان جاهلیّت نزد دو بت در ساحل دریا به نام إساف و نائله ندای حج سر میدادند، سپس میآمدند و میان صفا و مروه سعی میکردند، سپس موی خود را میتراشیدند، پس چون اسلام آمد کراهت داشتند که میان آن دو سعی کنند به خاطر کاری که در زمان جاهلیّت میکردند، پس خداوند عزّ وجلّ نازل فرمود: هرآینه صفا و مروه از شعائر خداوند است تا آخر آیه، پس میان آن دو سعی کردند» و این تفسیر صحیحی است؛ زیرا از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «اسْعَوْا فَإِنَّ اللَّهَ كَتَبَ عَلَيْكُمْ السَّعْيَ»[۲۷]؛ «سعی کنید؛ چراکه خداوند سعی را بر شما واجب کرده است».
۵ . تقصیر به معنای کوتاه کردن مقداری از مو یا ناخن که سبب حلال شدن هر چیزی میشود که با إحرام حرام شده است؛ چنانکه در روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام آمده است: «إِذَا فَرَغْتَ مِنْ سَعْيِكَ وأَنْتَ مُتَمَتِّعٌ، فَقَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ مِنْ جَوَانِبِهِ ولِحْيَتِكَ، وخُذْ مِنْ شَارِبِكَ، وقَلِّمْ أَظْفَارَكَ، وأَبْقِ مِنْهَا لِحَجِّكَ، وإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُحِلُّ مِنْه الْمُحْرِمُ وأَحْرَمْتَ مِنْهُ، فَطُفْ بِالْبَيْتِ تَطَوُّعاً مَا شِئْتَ»[۲۸]؛ «هرگاه در تمتّع از سعی خود (میان صفا و مروه) فارغ شدی، از اطراف مو و ریش خود کم کن و از سبیلت بگیر و ناخنهایت را کوتاه کن و از آنها چیزی برای حجّ خود باقی گذار. پس هرگاه این کار را انجام دادی، از هر چیزی که محرم از آن حلال میشود و نسبت به آن إحرام بسته بودی، حلال میشوی و میتوانی هر چه خواستی طواف مستحبّی انجام دهی» و ظاهر این است که حلق به معنای تراشیدن موی سر هم اشکالی ندارد؛ چراکه خداوند فرموده است: ﴿مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ﴾[۲۹]؛ «در حالی که سرهای خود را میتراشید و تقصیر میکنید»، ولی تقصیر در عمرهی تمتّع بهتر است تا حلق برای حج گذاشته شود.
۶ . إحرام برای حج که سبب حرمت کارهای مذکور در فقرهی ۱ میشود و بهتر است که در روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجّه و از مسجد الحرام باشد؛ چنانکه در روایت جابر بن عبد الله أنصاری گذشت و در روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام آمده است: «إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْتَسِلْ، والْبَسْ ثَوْبَيْكَ، وادْخُلِ الْمَسْجِدَ حَافِياً وعَلَيْكَ السَّكِينَةَ والْوَقَارَ، ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عَلَیْهِ السَّلامُ أَوْ فِي الْحِجْرِ، ثُمَّ اقْعُدْ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ، فَصَلِّ الْمَكْتُوبَةَ، ثُمَّ قُلْ فِي دُبُرِ صَلَاتِكَ كَمَا قُلْتَ حِينَ أَحْرَمْتَ مِنَ الشَّجَرَةِ وأَحْرِمْ بِالْحَجِّ، ثُمَّ امْضِ وعَلَيْكَ السَّكِينَةَ والْوَقَارَ، فَإِذَا انْتَهَيْتَ إِلَى الرَّوْحَاءِ دُونَ الرَّدْمِ فَلَبِّ، فَإِذَا انْتَهَيْتَ إِلَى الرَّدْمِ وأَشْرَفْتَ عَلَى الأَبْطَحِ، فَارْفَعْ صَوْتَكَ بِالتَّلْبِيَةِ حَتَّى تَأْتِيَ مِنًى»[۳۰]؛ «ان شاء الله هرگاه روز ترویه رسید، غسل کن و لباس إحرامت را بپوش و با پای برهنه و با حالت سکینه و وقار به مسجد الحرام داخل شو، سپس دو رکعت نماز نزد مقام ابراهیم علیه السلام یا در حجر بگزار، سپس بنشین تا ظهر فرا رسد. آن گاه نماز ظهر را بگزار و سپس در پی نمازت همان چیزی که در هنگام إحرام از میقات گفتی را بگو و برای حج إحرام ببند، سپس با حالت سکینه و وقار راه بیفت، تا آن گاه که به روحاء در نزدیکی ردم (موضعی در مکّه) برسی، پس لبیک بگو، پس چون به ردم رسیدی و به أبطح مشرف شدی، صدای خود را به تلبیه بالا ببر تا اینکه به منا برسی».
۷ . وقوف در عرفات در روز عرفه تا قبل از طلوع فجر و اهمّیت آن تا به حدّی است که از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم رسیده است: «الْحَجُّ عَرَفَةُ»[۳۱]؛ «حج عرفه است» و رسیده است: «مَنْ لَمْ يُدْرِكْ عَرَفَةَ فَيَقِفْ بِهَا قَبْلَ أَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ فَقَدْ فَاتَهُ الْحَجُّ»[۳۲]؛ «هر کس به عرفه نرسد و در آن وقوف نکند پیش از اینکه فجر بدمد، حج را از دست داده است» و بهترین کار در آن دعا است و سنّت این است که هر کس در روز عرفه در آن وقوف کرده است، پس از غروب آفتاب به سوی مزدلفه روانه شود، به نحوی که نماز مغرب و عشاء را با هم در جمع بگزارد؛ چنانکه روایت شده است: «صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ الْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ بِالْمُزْدَلِفَةِ جَمِيعًا»[۳۳]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نماز مغرب و عشاء را در مزدلفه با هم گزارد» و از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است: «لَا تُصَلِّ الْمَغْرِبَ حَتَّى تَأْتِيَ جَمْعاً فَتُصَلِّيَ بِهَا الْمَغْرِبَ والْعِشَاءَ الْـآخِرَةَ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وإِقَامَتَيْنِ»[۳۴]؛ «نماز مغرب را نگزار تا اینکه به جمع بیایی، پس نماز مغرب و عشاء را در آن با یک اذان و دو اقامه بگزاری».
۸ . یاد کردن خداوند نزد مشعر الحرام پس از آمدن از عرفات؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ ۖ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ﴾[۳۵]؛ «پس چون از عرفات کوچ کردید، خداوند را نزد مشعر الحرام یاد کنید و او را یاد کنید که شما را هدایت کرد هر چند پیشتر از گمراهان بودید» و سنّت این است که تا نزدیک به طلوع آفتاب در آن وقوف کند و نماز صبح را در آن بگزارد و سپس به سوی جمرهی عقبه روانه شود؛ چنانکه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است: «أَتَى الْمُزْدَلِفَةَ فَجَمَعَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَالْعِشَاءِ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَإِقَامَتَيْنِ وَلَمْ يُسَبِّحْ بَيْنَهُمَا شَيْئًا، ثُمَّ اضْطَجَعَ حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ، فَصَلَّى الْفَجْرَ حِينَ تَبَيَّنَ لَهُ الصُّبْحُ، ثُمَّ رَكِبَ الْقَصْوَاءَ حَتَّى أَتَى الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ فَرَقِيَ عَلَيْهِ، فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَكَبَّرَهُ وَهَلَّلَهُ، فَلَمْ يَزَلْ وَاقِفًا حَتَّى أَسْفَرَ جِدًّا ثُمَّ دَفَعَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ»[۳۶]؛ «به مزدلفه آمد، پس میان نماز مغرب و عشاء با یک اذان و دو اقامه جمع کرد و میان آن دو نافلهای نگزارد، سپس دراز کشید تا اینکه فجر دمید، پس نماز فجر را هنگامی که صبح برایش آشکار شد به جای آورد، سپس بر شتر خود سوار شد، تا اینکه به مشعر الحرام آمد، پس بر آن بالا رفت و روی به قبله نمود و خداوند را حمد و تکبیر و تهلیل گفت و پیوسته ایستاده بود تا اینکه هوا بسیار روشن شد، سپس پیش از آنکه آفتاب طلوع کند به راه افتاد» و واجب است که در حال کوچ به سوی جمرهی عقبه، خداوند را یاد کند و برای گناهان خود آمرزش طلبد؛ چنانکه فرموده است: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۳۷]؛ «سپس از جایی که مردم کوچ میکنند کوچ کنید و از خداوند آمرزش طلبید؛ چراکه خداوند آمرزندهای مهربان است».
۹ . رمی جمرهی عقبه با هفت سنگریزه در روز عید؛ چنانکه روایت شده است: «أَنّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لَمْ يَزَلْ يُلَبِّي حَتَّى رَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ فَرَمَاهَا بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ يُكَبِّرُ مَعَ كُلِّ حَصَاةٍ»[۳۸]؛ «پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به تلبیه ادامه داد تا اینکه جمرهی عقبه را رمی فرمود، پس آن را با هفت سنگریزه رمی فرمود و با هر سنگریزه تکبیر گفت» و از علی علیه السلام رسیده است: «أَيَّامُ الرَّمْيِ يَوْمُ النَّحْرِ، وَهُوَ يَوْمُ الْعَاشِرِ يَرْمِي فِيهِ جَمْرَةَ الْعَقَبَةَ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ، يُكَبِّرُ مَعَ كُلِّ حَصَاةٍ، وَلَا يَرْمِي يَوْمَئِذٍ مِنَ الْجِمَارِ غَيْرَهَا»[۳۹]؛ «از روزهای رمی، روز نحر است و آن روز دهم است که در آن پس از طلوع آفتاب، جمرهی عقبه را با هفت سنگریزه رمی میکند و با هر سنگریزه تکبیر میگوید و در آن روز جمرهی دیگری را رمی نمیکند».
۱۰ . قربانی کردن در ایّام نحر که روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم ذی الحجّه است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ﴾[۴۰]؛ «پس هر کس با عمره به حج متمتّع میشود، هر چه از قربانی میتواند ذبح کند» و روایت شده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ رَمَى الْجَمْرَةَ الَّتِي عِنْدَ الشَّجَرَةِ بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ يُكَبِّرُ مَعَ كُلِّ حَصَاةٍ ... ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى الْمَنْحَرِ فَنَحَرَ»[۴۱]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم جمرهی عقبه را با هفت سنگریزه رمی کرد و با هر سنگریزه تکبیر گفت ... سپس به قربانگاه رفت و قربانی کرد» و قربانگاه منا است؛ چنانکه روایت شده است: «أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَتَى الْمَنْحَرَ بِمِنًى، فَقَالَ: هَذَا الْمَنْحَرُ وَمِنًى كُلُّهَا مَنْحَرٌ»[۴۲]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به قربانگاه در منا آمد، پس فرمود: این قربانگاه است و منا همهاش قربانگاه است».
۱۱ . حلق یا تقصیر؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ﴾[۴۳]؛ «و سرهای خود را نتراشید تا آن گاه که قربانی به جایش برسد» و فرموده است: ﴿مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ﴾[۴۴]؛ «در حالی که سرهاتان را میتراشید و تقصیر میکنید» و آن سبب حلال شدن هر چیزی میشود که با إحرام حرام شده است مگر زنان؛ چنانکه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است: «إِذَا رَمَى الْجَمْرَةَ وَذَبَحَ وَحَلَقَ فَقَدْ حَلَّ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ إِلا النِّسَاءَ»[۴۵]؛ «هرگاه رمی جمره، ذبح و حلق را انجام داد، همه چیز برایش حلال میشود مگر زنان» و این نظر أبو حنیفه، شافعی، أحمد و یکی از دو روایت رسیده از اهل بیت است؛ چنانکه از سعید بن یسار روایت شده است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه عَلَیْهِ السَّلامُ عَنِ الْمُتَمَتِّعِ إِذَا حَلَقَ رَأْسَه قَبْلَ أَنْ يَزُورَ الْبَيْتَ يَطْلِيهِ بِالْحِنَّاءِ؟ قَالَ: نَعَمْ الْحِنَّاءُ والثِّيَابُ والطِّيبُ وكُلُّ شَيْءٍ إِلَّا النِّسَاءَ، رَدَّدَهَا عَلَيَّ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةً قَالَ: وسَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْهَا فَقَالَ: نَعَمْ الْحِنَّاءُ والثِّيَابُ والطِّيبُ وكُلُّ شَيْءٍ إِلَّا النِّسَاءَ»[۴۶]؛ «از امام جعفر صادق علیه السلام دربارهی کسی پرسیدم که حجّ تمتّع میگزارد، آیا وقتی سرش را تراشید پیش از اینکه طواف زیارت را به جای آورد میتواند بر آن حنا بگذارد؟ فرمود: آری، حنا و لباس و عطر و هر چیزی جز زنان برایش حلال است، این را دو یا سه بار تکرار فرمود و از امام موسی بن جعفر علیهما السلام هم پرسیدم، پس فرمود: آری، حنا و لباس و عطر و هر چیزی جز زنان برایش حلال است». با این حال، احتیاط آن است که از عطر هم بپرهیزد؛ چراکه از دیرباز دربارهی حلال شدن آن اختلاف بوده و اصل بقاء حرمت آن است؛ چنانکه به عنوان نمونه، روایت شده است: «أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ نَهَى عَنِ الطِّيبِ قَبْلَ زِيَارَةِ الْبَيْتِ وَبَعْدَ الْجَمْرَةِ فَقَالَتْ عَائِشَةُ: طَيَّبْتُ رَسُولَ اللَّهِ بِيَدَيَّ لإِحْرَامِهِ قَبْلَ أَنْ يُحْرِمَ، وَلِحِلِّهِ قَبْلَ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ، وَسُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ أَحَقُّ»[۴۷]؛ «عمر بن خطاب از عطر قبل طواف کعبه و بعد رمی جمره نهی کرد، پس عایشه گفت: من با دو دست خودم به رسول خدا عطر زدم، هم برای إحرامش پیش از اینکه محرم شود و هم برای حلال شدنش پیش از اینکه طواف کعبه را انجام دهد و سنّت رسول خدا سزاوارتر است» و روایت شده است: «قالَ ابْنُ عُمَرَ: إِذَا رَمَى وَحَلَقَ فَقَدْ حَلَّ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ إِلا النِّسَاءَ وَالطِّيبَ وَكَانَتْ عَائِشَةُ تَقُولُ: لَهُ كُلُّ شَيْءٍ إِلا النِّسَاءَ، أَنَا طَيَّبْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ»[۴۸]؛ «ابن عمر گفت: هرگاه رمی و حلق را انجام دهد، همه چیز برای او حلال میشود مگر زنان و عطر و عایشه میگفت: همه چیز برای او جز زنان حلال میشود، من خودم به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم عطر زدم» و روایت شده است: «قال ابْنُ عَبَّاسٍ: إِذَا رَمَيْتُمْ الْجَمْرَةَ، فَقَدْ حَلَّ لَكُمْ كُلُّ شَيْءٍ إِلَّا النِّسَاءَ، فَقالَ رَجُلٌ: والطِّيبُ؟ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَمَّا أَنَا فَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يُضَمِّخُ رَأْسَهُ بِالْمِسْكِ، أَفَطِيبٌ ذَاكَ أَمْ لَا؟»[۴۹]؛ «ابن عباس گفت: هرگاه جمره را رمی کردید، هر چیزی جز زنان برایتان حلال میشود، پس مردی گفت: و عطر؟ ابن عباس گفت: من رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را دیدم که بر سرش مشک میمالید، آیا آن عطر است یا نه؟!» و این اختلافی است که در روایات رسیده از اهل بیت هم وجود دارد؛ چنانکه به عنوان نمونه، از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است: «اعْلَمْ أَنَّكَ إِذا حَلَقْتَ رَأْسَكَ فَقَدْ حَلَّ لَكَ كُلُّ شَيْءٍ إِلَّا النِّساءَ وَالطِّيبَ»[۵۰]؛ «بدان که هرگاه سرت را تراشیدی، همه چیز برایت حلال میشود مگر زنان و عطر».
۱۲ . طواف کعبه؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾[۵۱]؛ «سپس باید آلودگیهاشان را بزدایند و نذرهاشان را ادا نمایند و خانهی کهن را طواف کنند» و آن به نظر همهی فقها موجب حلال شدن زنان و عطر میشود، ولی به نظر اهل بیت موجب حلال شدن زنان نمیشود و نظر اهل بیت موافق اصل و احتیاط است.
۱۳ . نماز طواف نزد مقام ابراهیم علیه السلام؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى﴾[۵۲]؛ «و از مقام ابراهیم نمازگاهی بگیرید» و توضیح آن گذشت.
۱۴ . سعی میان صفا و مروه؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ ۖ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا ۚ وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۵۳]؛ «هرآینه صفا و مروه از شعائر خداوند است، پس هر کس حجّ خانهی خداوند یا عمره به جای میآورد گناهی بر او نیست که میان آن دو بگردد و هر کس خیری را اختیار کند، بیگمان خداوند شکرگزاری داناست» و توضیح آن گذشت.
۱۵ . طواف نساء که طواف دوم حجّ و طواف سوم تمتّع است؛ چنانکه از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است: «عَلَى الْمُتَمَتِّعِ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ ثَلَاثَةُ أَطْوَافٍ بِالْبَيْتِ، وسَعْيَانِ بَيْنَ الصَّفَا والْمَرْوَةِ، وعَلَيْه إِذَا قَدِمَ مَكَّةَ طَوَافٌ بِالْبَيْتِ، ورَكْعَتَانِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عَلَیْهِ السَّلامُ، وسَعْيٌ بَيْنَ الصَّفَا والْمَرْوَةِ، ثُمَّ يُقَصِّرُ وقَدْ أَحَلَّ، هَذَا لِلْعُمْرَةِ، وعَلَيْه لِلْحَجِّ طَوَافَانِ، وسَعْيٌ بَيْنَ الصَّفَا والْمَرْوَةِ، ويُصَلِّي عِنْدَ كُلِّ طَوَافٍ بِالْبَيْتِ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عَلَیْهِ السَّلامُ»[۵۴]؛ «بر عهدهی کسی که با عمره به حج متمتّع میشود، سه طواف به گرد خانهی خداوند و دو سعی میان صفا و مروه است، به این ترتیب که وقتی به مکّه وارد میشود، باید یک طواف به گرد خانهی خداوند انجام دهد و دو رکعت نماز نزد مقام ابراهیم علیه السلام بگزارد و یک سعی میان صفا و مروه به جای آورد، سپس تقصیر میکند و از إحرام خارج میشود، این برای عمره و برای حج باید دو طواف و یک سعی میان صفا و مروه انجام دهد و بعد از هر طواف به گرد خانهی خداوند دو رکعت نماز نزد مقام ابراهیم علیه السلام بگزارد» و این طوافی است که به نظر اهل بیت موجب حلال شدن زنان میشود[۵۵].
۱۶ . نماز طواف؛ چنانکه توضیح آن گذشت.
۱۷ . بیتوته در منا در شبهای تشریق یعنی یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذی الحجّه؛ چراکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین کرد و تنها به چوپانهای مکّه[۵۶] و به عبّاس بن عبد المطلب که آب رساندن به حاجیان را بر عهده داشت[۵۷] اذن داد که در مکّه بمانند و از آن دانسته میشود که اگر کسی برای ضرورت یا عبادتی در مکّه بماند، اشکالی ندارد؛ چنانکه از معاویة بن عمار روایت شده است: «قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ: لَا تَبِتْ لَيَالِيَ التَّشْرِيقِ إِلَّا بِمِنًى، فَإِنْ بِتَّ فِي غَيْرِهَا فَعَلَيْكَ دَمٌ، وإِنْ خَرَجْتَ أَوَّلَ اللَّيْلِ فَلَا يَنْتَصِفْ لَكَ اللَّيْلُ إِلَّا وأَنْتَ بِمِنًى، إِلَّا أَنْ يَكُونَ شُغُلُكَ بِنُسُكِكَ أَوْ قَدْ خَرَجْتَ مِنْ مَكَّةَ، وإِنْ خَرَجْتَ نِصْفَ اللَّيْلِ فَلَا يَضُرُّكَ أَنْ تُصْبِحَ بِغَيْرِهَا، قَالَ: وسَأَلْتُه عَنْ رَجُلٍ زَارَ عِشَاءً فَلَمْ يَزَلْ فِي طَوَافِهِ ودُعَائِهِ وفِي السَّعْيِ بَيْنَ الصَّفَا والْمَرْوَةِ حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ، قَالَ: لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ كَانَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ»[۵۸]؛ «امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: شبهای تشریق جز در منا بیتوته نکن، پس اگر در جای دیگری بیتوته کردی، بر عهدهی تو قربانی است و اگر اول شب بیرون رفتی، باید تا قبل از نیمهشب به منا برگردی، مگر اینکه گرفتار کاری از مناسک خود باشی یا از مکّه خارج شده باشی و اگر نیمهشب بیرون رفتی اشکالی ندارد که در غیر منا صبح کنی. معاویه میگوید: از آن حضرت دربارهی مردی پرسیدم که شب به زیارت خانهی خداوند رفته و پیوسته در طواف و دعا و سعی میان صفا و مروه بوده تا آن گاه که فجر دمیده است، فرمود: بر او چیزی نیست؛ چراکه در طاعت خداوند بوده است».
۱۸ . رمی جمرات سهگانه در روزهای تشریق؛ چنانکه روایت شده است: «أَفَاضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ مِنْ آخِرِ يَوْمٍ حِينَ صَلَّى الظُّهْرَ، ثُمَّ رَجَعَ إِلَى مِنًى فَمَكَثَ بِهَا لَيَالِيَ التَّشْرِيقِ يَرْمِي الْجَمْرَةَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ، كُلُّ جَمْرَةٍ بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ يُكَبِّرُ مَعَ كُلِّ حَصَاةٍ، وَيَقِفُ عِنْدَ الأُولَى وَالثَّانِيَةِ فَيُطِيلُ الْقِيَامَ وَيَتَضَرَّعُ، وَيَرْمِي الثَّالِثَةَ وَلا يَقِفُ عِنْدَهَا»[۵۹]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در آخر روز وقتی نماز ظهر را گزارد به راه افتاد، سپس به منا بازگشت و شبهای تشریق را در آن ماند و در وقت ظهر جمرات را رمی کرد، هر جمره را با هفت سنگریزه و با هر سنگریزه تکبیر گفت و نزد جمرهی اول و دوم ایستاد و مدّتی طولانی به ایستادن و تضرّع ادامه داد و سپس جمرهی سوم را رمی کرد و نزد آن نایستاد». آری، برای کسی که در روزهای یازدهم و دوازدهم رمی جمرات را انجام داده، جایز است که از منا برود و رمی جمرات در روز سیزدهم را انجام ندهد، مشروط به اینکه تقوا پیش گرفته باشد؛ چراکه خداوند فرموده است: ﴿وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ ۚ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ ۚ لِمَنِ اتَّقَى﴾[۶۰]؛ «و خداوند را در روزهایی معیّن (یعنی یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذی الحجّه) یاد کنید، پس هر کس در دو روز تعجیل کند، گناهی بر او نیست و هر کس (تا پایان سه روز) تأخیر کند، گناهی بر او نیست، برای کسی که تقوا پیش گرفته باشد» و مراد از تقوا، تقوا در حجّ است که در خودداری از محرّمات إحرام تجلّی مییابد؛ چراکه تنها آن قابل إحراز برای همه است؛ چنانکه از امام محمّد باقر علیه السلام روایت شده است: «لِمَنِ اتَّقَى الرَّفَثَ وَالْفُسُوقَ وَالْجِدالَ وَما حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي إِحْرامِهِ»[۶۱]؛ «برای کسی که از نزدیکی با زنان و فسوق و جدال و هر چیزی که خداوند در إحرامش بر او حرام کرده است خودداری کرده باشد».
با این عمل، مناسک حج پایان مییابد، ولی برای حاجی بهتر است که به مکّه بازگردد، تا پیش از رفتن طوافی دیگر انجام دهد و برخی مانند أبو حنیفه، شافعی و أحمد آن را واجب دانستهاند، مگر برای زن حائض؛ چراکه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است: «لا يَنْفِرَنَّ أَحَدٌ مِنَ الْحَاجِّ حَتَّى يَكُونَ آخِرُ عَهْدِهِ بِالْبَيْتِ»[۶۲]؛ «هیچ یک از حاجیان نرود، مگر اینکه با کعبه وداع کند» و روایت شده است: «أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَكُونَ آخِرُ عَهْدِهِمْ بِالْبَيْتِ إِلَّا أَنَّهُ خُفِّفَ عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ»[۶۳]؛ «مردم امر شدهاند که آخرین کارشان طواف کعبه باشد، جز اینکه برای زن حائض تخفیف داده شده است» و آن برای کسی که طواف نساء را انجام نداده، واجب است تا دو طواف حج را انجام داده باشد و این مراد علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از گفتاری است که یکی از یارانمان ما را از آن خبر داد، گفت: «سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنْ طَوافِ النِّساءِ فَقالَ: واجِبٌ وَكانَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنَ الْمالِكِيَّةِ فَقالَ الرَّجُلُ: وَما طَوافُ النِّساءِ؟! فَقالَ لَهُ الْمَنْصُورُ: يُرِيدُ طَوافَ الْوِداعِ! قالَ الرَّجُلُ: أَهُوَ واجِبٌ؟! قالَ: نَعَمْ إِلّا عَلَى الْحائِضِ إِذا خافَتْ»؛ «از منصور دربارهی طواف نساء پرسیدم، پس فرمود: واجب است، در حالی که مردی از مالکیّه نزد او بود، پس مرد گفت: طواف نساء چیست؟! منصور به او فرمود: منظورش طواف وداع است! مرد گفت: آیا آن واجب است؟! فرمود: آری، مگر بر زن حائض هرگاه (از جا ماندن) بترسد»؛ چنانکه یکی دیگر از یارانمان ما را خبر داد، گفت: «سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنِ الرَّجُلِ يُجَامِعُ أَهْلَهُ قَبْلَ أَنْ يَطُوفَ طَوَافَ النِّسَاءِ، فَقَالَ: يُهْرِيقُ دَمًا وَيَطُوفُ! قُلْتُ: إِنَّهُ قَدْ طَافَ طَوَافَ الْحَجِّ وَهُوَ لَا يَعْلَمُ طَوَافَ النِّسَاءِ! قَالَ: أَيَعْلَمُ طَوَافَ الْوِدَاعِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَيَطُوفُ وَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ»[۶۴]؛ «از منصور دربارهی مردی پرسیدم که با همسر خود نزدیکی میکند پیش از آنکه طواف نساء را انجام دهد، پس فرمود: خونی میریزد و طواف میکند! گفتم: او طواف حج را انجام داده است و از طواف نساء آگاهی ندارد! فرمود: آیا از طواف وداع آگاهی دارد؟ گفتم: بله، فرمود: پس طواف میکند و بر او چیزی نیست» و این قول اهل بیت است؛ چنانکه از آنان روایت شده است: «لَوْلا ما مَنَّ اللَّهُ بِهِ عَلَى النَّاسِ مِنْ طَوافِ الْوِداعِ لَرَجَعُوا إِلَى مَنَازِلِهِمْ وَلا يَنْبَغِي لَهُمْ أَنْ يَمَسُّوا نِساءَهُمْ»[۶۵]؛ «اگر نه این بود که خداوند با طواف وداع بر مردم منّت نهاده است، در حالی به خانههای خود باز میگشتند که شایسته نبود زنانشان را لمس کنند» و روایت شده است: «فِيمَنْ تَرَكَ طَوافَ النِّساءِ أَنَّهُ إِنْ كانَ طافَ طَوافَ الْوِداعِ فَهُوَ طَوافُ النِّساءِ»[۶۶]؛ «کسی که طواف نساء را انجام نداده، اگر طواف وداع را انجام داده، همان طواف نساء است» والحمد لله ربّ العالمین.