آیا سفر به بلاد کفر (کشورهای غیر اسلامی) یا اقامت در آنها جایز است؟ معیار تشخیص اینکه کشوری از بلاد کفر است، چیست؟
هر کشوری که حاکم آن غیر مسلمان باشد، از بلاد کفر است و سفر به آن در زمان صلح، هرگاه جان و دین در امان باشد، برای تجارت یا دعوت به اسلام یا اهداف مشروع دیگر اشکالی ندارد، اما اقامت در آن به دلایل زیر جایز نیست:
یکم اینکه آن مستلزم پذیرش حاکمیّت کافران است که جایز نیست؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۚ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾[۱]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! کافران را به جای مؤمنان، اولیاء خود نگیرید! آیا میخواهید که برای خداوند بر ضدّ خود حجّتی آشکار قرار دهید؟!» و فرموده است: ﴿الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۚ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا﴾[۲]؛ «کسانی که کافران را اولیائی به جای مؤمنان میگیرند، آیا نزد آنان عزّت میجویند؟! حال آنکه عزّت همه برای خداوند است» و فرموده است: ﴿تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ﴾[۳]؛ «بسیاری از آنان را میبینی که کافران را ولی میگیرند، بد چیزی است آنچه نفسهاشان برایشان پیش انداخته است که خداوند بر آنان خشم گیرد و در عذاب جاودان باشند» و فرموده است: ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[۴]؛ «و خداوند هرگز برای کافران بر ضدّ مسلمانان راهی قرار نخواهد داد» و از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَلَا يُعْلَى عَلَيْهِ»[۵]؛ «اسلام بالادست است و زیردست نمیشود».
دوم اینکه آن نوعی گرایش به ظالمان است که جایز نیست؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ﴾[۶]؛ «و به سوی کسانی که ظلم کردند گرایش پیدا نکنید که شما را آتش میگیرد و برایتان جز خداوند سرپرستانی نیست، آن گاه یاری نمیشوید» و فرموده است: ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۷]؛ «و کافران همان ظالمانند».
سوم اینکه آن مستلزم اختلاط با کافران است که جایز نیست؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا﴾[۸]؛ «و بر شما در کتاب نازل کرده است که هرگاه شنیدید به آیات خداوند کفر ورزیده میشود و استهزاء میشود، پس با آنان ننشینید تا آن گاه که در گفتار دیگری فرو روند، شما آن گاه مانند آنانید، هرآینه خداوند جمع کنندهی همهی منافقان و کافران در جهنّم است» و فرموده است: ﴿وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۹]؛ «و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما فرو میروند، از آنان روی بگیر تا در سخنی دیگر فرو روند و اگر شیطان از یادت برد، پس از یادآوری با گروه ظالمان ننشین» و فرموده است: ﴿وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۰]؛ «و از مشرکان دوری بجوی» و به نقل از نوح علیه السلام فرموده است: ﴿يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۱]؛ «ای پسرم! با ما سوار شو و همراه کافران نباش» و به نقل از موسی علیه السلام فرموده است: ﴿فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾[۱۲]؛ «پس میان ما و میان گروه فاسقان جدایی بینداز» و به نقل از مؤمنان فرموده است: ﴿وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾[۱۳]؛ «و به رحمتت ما را از قوم کافران نجات بده» و روایتی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که فرموده است: «لَا تُسَاكِنُوا الْمُشْرِكِينَ، وَلَا تُجَامِعُوهُمْ، فَمَنْ سَاكَنَهُمْ أَوْ جَامَعَهُمْ فَهُوَ مِثْلُهُمْ»[۱۴]؛ «در میان مشرکان سکونت نکنید و با آنان همنشین نشوید؛ چراکه هر کس در میان آنان سکونت کند یا با آنان همنشین شود، مانند آنان است» و در روایتی دیگر: «مَنْ جَامَعَ الْمُشْرِكَ وَسَكَنَ مَعَهُ فَإِنَّهُ مِثْلُهُ»[۱۵]؛ «هر کس با مشرک همنشین شود و با او زندگی کند، مانند اوست» و فرموده است: «لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ مُشْرِكٍ بَعْدَمَا أَسْلَمَ عَمَلًا حَتَّى يُفَارِقَ الْمُشْرِكِينَ إِلَى الْمُسْلِمِينَ»[۱۶]؛ «خداوند از هیچ مشرکی پس از اسلام آوردنش عملی را قبول نمیکند تا آن گاه که از مشرکان به سوی مسلمانان جدا شود» و فرموده است: «مَنْ أَقَامَ مَعَ الْمُشْرِكِينَ فِي دِيَارِهِمْ فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّةُ»[۱۷]؛ «هر کس با مشرکان در سرزمینشان اقامت کند، ذمّه از او بری شده است» و فرموده است: «أَنَا بَرِيءٌ مِنْ كُلِّ مُسْلِمٍ يُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِ الْمُشْرِكِينَ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَلِمَ؟ قَالَ: لَا تَرَاءَى نَارَاهُمَا[۱۸]»[۱۹]؛ «من از هر مسلمانی که میان مشرکان اقامت دارد بیزارم، گفتند: برای چه ای رسول خدا؟! فرمود: نباید آتش (خانههای) یکدیگر را ببینند» و روایت جریر بن عبد الله بجلی که گفته است: «أَتَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ يُبَايِعُ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، ابْسُطْ يَدَكَ حَتَّى أُبَايِعَكَ، وَاشْتَرِطْ عَلَيَّ، فَأَنْتَ أَعْلَمُ، فَقَالَ: أُبَايِعُكَ عَلَى أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ، وَتُقِيمَ الصَّلَاةَ، وَتُؤْتِيَ الزَّكَاةَ، وَتُنَاصِحَ الْمُسْلِمِينَ، وَتُفَارِقَ الْمُشْرِكِينَ»[۲۰]؛ «نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمدم در حالی که بیعت میگرفت، پس گفتم: ای رسول خدا! دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم و بر من چیزی را شرط کن؛ چراکه تو داناتری، پس فرمود: با تو بیعت میکنم به این شرط که خداوند را بپرستی و نماز را بر پا داری و زکات را بپردازی و برای مسلمانان خیرخواهی کنی و از مشرکان جدا شوی».
چهارم اینکه آن به سیاهی جمعیّت کافران میافزاید که به معنای تقویت آنان و اعانتشان بر ضدّ مسلمانان است، در حالی که خداوند فرموده است: ﴿وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۲۱]؛ «و به یکدیگر در گناه و تعدّی کمک نکنید و از خداوند بترسید که عقوبت خداوند شدید است» و عکرمه روایت کرده است: «أَخْبَرَنِي ابْنُ عَبَّاسٍ: أَنَّ أُنَاسًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ كَانُوا مَعَ الْمُشْرِكِينَ، يُكَثِّرُونَ سَوَادَ الْمُشْرِكِينَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَيَأْتِي السَّهْمُ فَيُرْمَى فَيُصِيبُ أَحَدَهُمْ فَيَقْتُلُهُ، أَوْ يَضْرِبُهُ فَيَقْتُلُهُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ﴾[۲۲]»[۲۳]؛ «ابن عبّاس به من خبر داد که گروهی از مسلمانان همراه مشرکان بودند و این گونه بر سیاهی لشکر مشرکان در برابر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میافزودند، پس تیر پرتاب میشد و به یکی از آنان اصابت میکرد و او را میکشت یا (یکی از مسلمانان) به او ضربه میزد و او را میکشت، پس خداوند بلندمرتبه (این آیه را) نازل کرد: ”هرآینه کسانی که فرشتگان در حال ظالم بودن آنها به خودشان جانشان را میگیرند“» و ابن عبّاس و دیگران روایت کردهاند: «كَانَ رَجُلٌ مِنْ بَنِي لَيْثٍ اسْمُهُ جُنْدُبُ بْنُ ضَمْرَةَ اللَّيْثِيُّ، وَكَانَ ذَا مَالٍ، وَكَانَ لَهُ أَرْبَعَةُ بَنِينَ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَنْصُرُ نَبِيَّكَ بِنَفْسِي غَيْرَ أَنِّي أَعُوذُ عَنْ سَوَادِ الْمُشْرِكِينَ إِلَى دَارِ الْهِجْرَةِ، فَأَكُونُ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَأُكَثِّرُ سَوَادَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ، فَقَالَ لِبَنِيهِ: احْمِلُونِي إِلَى دَارِ الْهِجْرَةِ، فَأَكُونُ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ، فَحَمَلُوهُ، فَلَمَّا بَلَغَ التَّنْعِيمَ مَاتَ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ: ﴿وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ﴾[۲۴] الْـآيَةَ»[۲۵]؛ «مردی از بنی لیث به نام جندب بن ضمرهی لیثی بود که مال فراوان و چهار پسر داشت، گفت: خدایا! من پیامبرت را با جانم یاری میکنم، افزون بر اینکه از سیاهی لشکر مشرکان به دار الهجرة (یعنی مدینه) پناه میبرم تا نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم باشم، پس بر سیاهی لشکر مهاجران و انصار بیفزایم، پس به پسرانش گفت: مرا تا دار الهجرة حمل کنید تا با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و مهاجرین و انصار باشم، پس او را حمل کردند، پس چون به منطقهی تنعیم رسید از دنیا رفت، پس خداوند عزّ و جلّ بر پیامبرش این آیه را نازل کرد: ”و هر کس از خانهاش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش خارج شود، سپس مرگ او را دریابد، پس پاداش او بر عهدهی خداوند است“».
پنجم اینکه آن مستلزم ترک هجرت است که جایز نیست؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا﴾[۲۶]؛ «هرآینه کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با مالها و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند و کسانی که جا دادند و یاری رساندند، آنان دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آوردند ولی هجرت نکردند شما را هیچ دوستی با آنان نیست تا آن گاه که هجرت کنند» و فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۲۷]؛ «هرآینه کسانی که فرشتگان در حال ظالم بودن آنها به خودشان جانشان را میگیرند، به آنها گویند: در چه حال بودید؟! گویند: در زمین مستضعف بودیم! گویند: آیا زمین خداوند گسترده نبود تا در آن هجرت کنید؟! پس آنها جایگاهشان جهنّم است و بد بازگشتگاهی است»، بل آن برای کسی که در سرزمین اسلامی متولّد شده، سپس آنجا را ترک کرده و در سرزمین کفر اقامت گزیده، به منزلهی «تعرّب بعد الهجرة» یعنی بازگشت به بادیهنشینی پس از هجرت به سرزمین اسلامی است که از گناهان کبیره شمرده شده؛ چنانکه روایت شده است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر منبر فرمود: «اجْتَنِبُوا الْكَبَائِرَ السَّبْعَ، فَسَكَتَ النَّاسُ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ أَحَدٌ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: أَلَا تَسْأَلُونِي عَنْهُنَّ؟ الشِّرْكُ بِاللَّهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ، وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ، وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ، وَأَكْلُ الرِّبَا، وَقَذْفُ الْمُحْصَنَةِ، وَالتَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ»[۲۸]؛ «از کبائر هفتگانه دوری کنید، پس مردم سکوت کردند و کسی سخن نگفت، پس پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آیا دربارهی آنها از من نمیپرسید؟ شرک به خداوند، قتل نفس، فرار از میدان نبرد، خوردن مال یتیم، خوردن ربا، تهمت زدن به زن پاکدامن و تعرّب بعد از هجرت» و نظیرش از اهل بیت نیز روایت شده است[۲۹].
ششم اینکه آن مستلزم قرار گرفتن در معرض فتنه و آزار دیدن به خاطر دین است؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ﴾[۳۰]؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از کسانی که کافر شدهاند پیروی کنید شما را به عقب بر میگردانند، پس زیانکار میگردید» و فرموده است: ﴿وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا﴾[۳۱]؛ «و حتماً از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شد و از کسانی که شرک ورزیدند آزار بسیاری خواهید شنید» و فرموده است: ﴿مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ﴾[۳۲]؛ «کسانی از اهل کتاب که کافر شدند و مشرکان دوست ندارند که از جانب پروردگارتان بر شما خیری نازل شود» و فرموده است: ﴿إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا﴾[۳۳]؛ «بیگمان کافران برای شما دشمنی آشکار هستند» و به نقل از مؤمنان فرموده است: ﴿رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا﴾[۳۴]؛ «پروردگارا! ما را فتنهای برای کافران قرار نده».
هفتم اینکه آن مستلزم قرار گرفتن در معرض عذاب خداوند است که هر روز انتظار میرود بر کافران نازل شود؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْـآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾[۳۵]؛ «و اما کسانی که کافر شدند، پس آنان را در دنیا و آخرت به سختی عذاب میکنم و برایشان هیچ یاریکنندهای نیست» و فرموده است: ﴿وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۳۶]؛ «و پیوسته عذابی کوبنده به کسانی که کافر شدند به سبب آنچه انجام دادند میرسد یا نزدیک خانهیشان فرود میآید تا آن گاه که وعدهی خداوند برسد، بیگمان خداوند وعده را خلاف نمیکند» و فرموده است: ﴿أَفَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۳۷]؛ «آیا پس ایمن شدند از اینکه فراگیرندهای از عذاب خداوند آنان را بیاید یا قیامت آنان را بیاید در حالی که توجّه ندارند؟!» و فرموده است: ﴿هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ ۚ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۖ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۳۸]؛ «آنان کسانی هستند که کافر شدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و از اینکه قربانی که (در حال احرام) با خود نگاه داشته بودید، به محلّش برسد و اگر مردان و زنان مؤمنی نبودند که آنان را نمیشناختید و ممکن بود پایمالشان کنید، پس شما را تاوانی نادانسته برسد، تا خداوند هر کس را میخواهد به رحمت خود داخل کند، اگر از هم جدا میشدند حتماً کسانی از آنان که کافر شدند را عذابی دردناک میرساندیم».
بر این اساس، تردیدی در عدم جواز اقامت در سرزمینهای غیر اسلامی باقی نمیماند، مگر برای کسی که «مضطرّ» یا «محسن» است و مراد از «مضطرّ»، کسی از مسلمانان است که در آنجا متولّد شده یا کسی از کافران است که در آنجا اسلام آورده، ولی امکان ترک آنجا را نیافته است و چیزی که بر این دلالت دارد، سخن خداوند است که فرموده است: ﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا﴾[۳۹]؛ «مگر مستضعفانی از مردان و زنان و کودکان که چارهای نمیتوانند و راهی پیدا نمیکنند؛ پس امید میرود که خداوند آنان را ببخشاید و خداوند بخشایندهای آمرزگار است»؛ همچنین است مظلومی که بر جان خود در سرزمینهای اسلامی ترسان است و جز در سرزمینهای کافران امنیت ندارد و چیزی که بر این دلالت دارد، سخن خداوند است که فرموده است: ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ﴾[۴۰]؛ «هر کس مضطر شود بدون ستم یا زیادهخواهی گناهی بر او نیست» و فرموده است: ﴿وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ﴾[۴۱]؛ «برای شما چیزی که بر شما حرام ساخته را تبیین کرده است مگر چیزی که به آن ناگزیر شوید» و فرموده است: ﴿إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ﴾[۴۲]؛ «مگر کسی که إکراه شود در حالی که دلش مطمئن به ایمان است» و فرموده است: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۴۳]؛ «مؤمنان کافران را سرپرستانی به جای مؤمنان نگیرند و هر کس این کار را انجام دهد از خداوند در چیزی نیست مگر اینکه با تقیّه از آنان بپرهیزید و خداوند شما را از خود بر حذر میدارد و بازگشت به سوی خداوند است» و مراد از «محسن»، کسی است که تنها با هدف دعوت کافران به اسلام در سرزمین آنان اقامت میگزیند، هرگاه امکان دعوت آنان از طریق مسافرت بدون اقامت گزیدن را نداشته باشد و چیزی که بر این دلالت دارد، سخن خداوند است که فرموده است: ﴿مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ﴾[۴۴]؛ «بر احسان کنندگان راهی (به مؤاخذه) نیست» و فرموده است: ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۴۵]؛ «و باید از شما گروهی باشند که به سوی خیر فرا میخوانند و به معروف امر و از منکر نهی میکنند و آنان همانا رستگارانند» و فرموده است: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۗ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ ۚ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۴۶]؛ «بهترین گروهی بودهاید که برای مردم پدیدار شدهاند، به معروف امر و از منکر نهی میکنید و به خداوند ایمان میآورید و اگر اهل کتاب نیز ایمان آورند، برایشان بهتر است، برخی از آنان مؤمنند و بیشترشان فاسق هستند» و از حمّاد سمندری روایت شده است که گفت: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ -يَعْنِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ- عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِنِّي أَدْخُلُ بِلَادَ الشِّرْكِ، وَإِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَقُولُونَ: إِنْ مُتَّ ثَمَّ حُشِرْتَ مَعَهُمْ، فَقَالَ: يَا حَمَّادُ، إِذَا كُنْتَ ثَمَّ تَذْكُرُ أَمْرَنَا وَتَدْعُو إِلَيْهِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَإِذَا كُنْتَ فِي هَذِهِ الْمُدُنِ -مُدُنِ الْإِسْلَامِ- تَذْكُرُ أَمْرَنَا وَتَدْعُو إِلَيْهِ؟ قُلْتُ: لَا، فَقَالَ لِي: إِنَّكَ إِنْ مُتَّ ثَمَّ حُشِرْتَ أُمَّةً وَحْدَكَ، وَسَعَى نُورُكَ بَيْنَ يَدَيْكَ»[۴۷]؛ «به امام صادق علیه السلام گفتم: من به سرزمینهای مشرکان داخل میشوم و کسانی که نزدمان هستند، میگویند: اگر در آنجا بمیری با آنان محشور میشوی، پس فرمود: ای حمّاد، اگر در آنجا باشی، امر ما را به یاد (مردم) میآوری و به سوی آن دعوت میکنی؟ گفتم: بله، فرمود: اگر در این شهرها -شهرهای اسلامی- باشی، امر ما را به یاد (مردم) میآوری و به سوی آن دعوت میکنی؟ گفتم: نه، پس به من فرمود: اگر در آنجا بمیری مانند یک امّت محشور میشوی و نورت پیشاپیش تو میدرخشد».
حکم موضوع این است، ولی برخی از ظاهریّه افراط کردهاند و گفتهاند: «مَنْ لَحِقَ بِأَرْضِ الشِّرْكِ بِغَيْرِ ضَرُورَةٍ فَهُوَ مُحَارِبٌ، هَذَا أَقَلُّ أَحْوَالِهِ إِنْ سَلِمَ مِنَ الرِّدَّةِ بِنَفْسِ فِرَاقِهِ جَمَاعَةَ الْإِسْلَامِ، وَانْحِيَازِهِ إِلَى أَرْضِ الشِّرْكِ»[۴۸]؛ «هر کس بدون ضرورت در سرزمین مشرکان مقیم شود، محارب است. این کمترین احوال اوست اگر به دلیل جدا شدن از جماعت مسلمانان و پیوستن به سرزمین شرک، مرتد محسوب نشود» و در جای دیگری تصریح کردهاند که اگر از روی اضطرار و اکراه این کار را انجام نداده باشد، مرتدّ است و باید کشته شود[۴۹]، در حالی که آن بنا بر قاعدهی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی دیدگاهی ضعیف محسوب میشود. آری، از اهل بیت روایت شده است که محاربی که از سرزمین خود تبعید شده است، اگر قصد ورود به سرزمین مشرکان را داشته باشد، کشته میشود و در روایت دیگری آمده است: «إِنْ تَوَجَّهَ إِلَى أَرْضِ الشِّرْكِ لِيَدْخُلَهَا قُوتِلَ أَهْلُهَا»[۵۰]؛ «اگر رهسپار سرزمین مشرکان بشود تا در آنجا مستقر شود، با مردم آنجا جنگ میشود»، ولی این حکم به خاطر لزوم منع فاسقان مسلمان از پناه بردن به سرزمین کافران است، نه به این خاطر که مرتدّ محسوب میشوند.