جشن ازدواج در سنّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت او چگونه بوده است؟
مهمانی دادن، غذا دادن و دف زدن در ازدواج سنّت است، مشروط به اینکه با کارهای حرامی مانند اسراف، اختلاط با نامحرم و غنای حرام همراه نباشد؛ چنانکه روایت شده است: «إِنَّ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِينَ الْإِطْعامَ عِنْدَ التَّزْوِيجِ»[۱]؛ «از سنّتهای پیامبران، غذا دادن به هنگام ازدواج است» و روایت شده است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برای ازدواجش با صفیّة دختر حُيي، آرد و خرما[۲] و برای ازدواجش با میمونة دختر حارث، خرمای مخلوط با روغن[۳] و برای ازدواجش با زینب دختر جَحْش، نان و گوشت داد[۴] و روایت شده است: «لَمّا خَطَبَ عَلِيٌّ فاطِمَةَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: إِنَّهُ لا بُدَّ لِلْعُرْسِ مِنْ وَلِيمَةٍ، فَقالَ سَعْدٌ: عَلَيَّ كَبْشٌ، وَقالَ فُلانٌ: عَلَيَّ كَذا وَكَذا مِنْ ذُرَةٍ»[۵]؛ «هنگامی که علي از فاطمه خواستگاری کرد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: عروسی بدون ولیمه (یعنی مهمانی دادن و غذا دادن) نمیشود، پس سعد گفت: من گوسفندی میدهم و یکی دیگر گفت: من فلان مقدار ارزن (برای نان) میدهم»، ولی واضح است که اسراف در این کار جایز نیست؛ چنانکه به عنوان نمونه روایت شده است: «الْوَلِيمَةُ أَوَّلَ يَوْمٍ حَقٌّ وَالثّانِيَ مَعْرُوفٌ وَما زادَ رِياءٌ وَسُمْعَةٌ»[۶]؛ «ولیمه یک روز حقّ است و دو روز نیکی است و بیش از آن ریا و خودنمایی است»؛ همچنانکه شایسته نیست تنها افراد بینیاز را دعوت کرد، بل شایسته است که افراد نیازمند را در اولویّت قرار داد؛ چنانکه روایت شده است: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَنْ طَعامِ وَلِيمَةٍ يُخَصُّ بِهَا الْأَغْنِياءُ وَيُتْرَكُ الْفُقَراءُ»[۷]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از غذای ولیمهای که مخصوص بینیازان است و نیازمندان به آن دعوت نشدهاند نهی فرمود».
همچنین، أبو بلج روایت کرده است: «قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ حاطِبٍ الْجُمَحِيِّ: إِنِّي قَدْ تَزَوَّجْتُ امْرَأَتَيْنِ لَمْ يُضْرَبْ عَلَيَّ بِدُفٍّ، قالَ: بِئْسَما صَنَعْتَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: فَصْلُ ما بَيْنَ الْحَلالِ وَالْحَرامِ الصَّوْتُ وَضَرْبُ الدُّفِّ»[۸]؛ «به محمّد بن حاطب جمحي گفتم: من با دو زن ازدواج کردم، بدون اینکه برایم دف زده شود، گفت: کار بدی کردی، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: فرق میان حلال و حرام در صدا داشتن و دف زدن است»، ولی تردیدی نیست که این کار نیز نباید با ترانههای زشت و ناروا همراه شود؛ چنانکه روایت شده است: «لَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الَّتِي بَنَى فِيهَا عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِفَاطِمَةَ، سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ضَرْبَ الدُّفِّ فَقَالَ: مَا هَذَا؟ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَذِهِ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ تَضْرِبُ بِالدَّفِّ أَرَادَتْ فِيهِ فَرَحَ فَاطِمَةَ، تَرَى أَنَّهُ لَمَّا مَاتَتْ أُمُّهَا لَمْ تَجِدْ مَنْ يَقُومُ لَهَا، فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَسْمَاءٍ ابْنَةِ عُمَيْسٍ السُّرُورَ كَمَا أَفْرَحَتِ ابْنَتِي، ثُمَّ دَعَا بِهَا، فَقَالَ: يَا أَسْمَاءُ! مَا تَقُولُونَ إِذَا نَقَرْتُمْ بِالدُّفِّ؟ فَقَالَتْ: مَا نَدْرِي مَا نَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فِي ذَلِكَ وَإِنَّمَا أَرَدْتُ فَرَحَهَا، قَالَ: فَلَا تَقُولُوا هُجْرًا»[۹]؛ «در شبی که زفاف علی علیه السلام و فاطمه بود، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نوای دف را شنید، پس فرمود: این چیست؟ امّ سلمه گفت: ای رسول خدا! این اسماء بنت عمیس است که دف میزند، خواسته است که فاطمه را شادمان کند، میپندارد چون مادرش از دنیا رفته کسی را نیافته است که به او برسد، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دست خود را به سوی آسمان بالا برد و فرمود: خدایا! شادمانی را بر اسماء بنت عمیس وارد کن همان طور که دخترم را شادمان کرد، سپس او را طلبید و فرمود: ای اسماء! چه میگویید هنگامی که دف مینوازید؟ گفت: نمیدانیم در آن چه بگوییم ای رسول خدا! تنها میخواستم او را شادمان کنم، آن حضرت فرمود: چیز بدی نگویید» و از ربیع دختر معوذ بن عفراء رسیده است که گفت: «دَخَلَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَوْمَ عُرْسِي فَقَعَدَ عَلَى مَوْضِعِ فِرَاشِي هَذَا وَعِنْدِي جَارِيَتَانِ تَنْدُبَانِ آبَائِيَ الَّذِينَ قُتِلُوا يَوْمَ بَدْرٍ تَضْرِبَانِ بِالدُّفُوفِ، فَقَالَتْ جَارِيَةٌ: وَفِينَا نَبِيٌّ يَعْلَمُ مَا فِي غَدٍ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: أَمَّا هَذَا فَلَا تَقُولِي وَقُولِي مَا كُنْتِ تَقُولِينَ»[۱۰]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در روز عروسیام بر من وارد شد، پس بر همین جای بستر من نشست، در حالی که دو کنیزک نزدم بودند و بر پدرانم که روز بدر شهید شدند ندبه میخواندند و دف میزدند، تا اینکه کنیزکی گفت: و میان ما پیامبری است که آنچه در فرداست را میداند، پس آن حضرت فرمود: اما این را نگو و همان را بگو که میگفتی»؛ همچنانکه نباید با اختلاط مردان و زنان نامحرم همراه باشد؛ چنانکه ابو بصیر روایت کرده است: «سَأَلْتُ أَبا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ كَسْبِ الْمُغَنِّياتِ، فَقالَ: الَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرِّجالُ حَرامٌ، وَالَّتِي تُدْعَى إِلَى الْأَعْراسِ لَيْسَ بِه بَأْسٌ، وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ﴾[۱۱]»[۱۲]؛ «از ابو جعفر باقر علیه السلام دربارهی درآمد زنان آوازهخوان پرسیدم، پس فرمود: درآمد زنی که مردان بر او وارد میشوند حرام است، ولی درآمد زنی که به نزد عروس فراخوانده میشود اشکالی ندارد و این سخن خداوند است که فرموده است: ”برخی از مردم سخن لهو را میخرند تا از راه خداوند گمراه کنند“» و از ابو عبد الله صادق علیه السلام روایت کرده است: «أَجْرُ الْمُغَنِّيَةِ الَّتِي تَزُفُّ الْعَرائِسَ لَيْسَ بِه بَأْسٌ، لَيْسَتْ بِالَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرِّجالُ»[۱۳]؛ «درآمد زن آوازهخوانی که عروسها را همراهی میکند اشکالی ندارد، نه زنی که مردان بر او وارد میشوند».