بیگمان رویکردهای نژادپرستانه و تعصّبات ملّی و مذهبی، از بزرگترین موانع شناخت و اسباب اختلاف میان مسلمانان است، در حالی که اسلام با ظهور خود به این قبیل مفاخرات جاهلی پایان داد و مرزهای ساختگی را از میان انسانها برداشت و ایمان را مبنای برادری و کفر را مبنای دشمنی اعلام کرد، ولی متأسفانه به نظر میرسد که برخی مسلمانان هنوز در جاهلیّت به سر میبرند و کاملاً به اسلام داخل نشدهاند.
با این مقدّمه، توجّه جنابعالی را به نکات زیر جلب میکنیم:
اولاً بر خلاف پندار جنابعالی که «کمتر کسی این اشکال یعنی گسترش اسلام با شمشیر را متوجّه شخص رسول خدا میداند»، بسیاری در جهان این اشکال را متوجّه شخص رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میدانند و با رویکردی مشابه رویکرد شما دربارهی اصحاب آن حضرت، شخص آن حضرت را به سبب کارهایی مانند حمله به کاروانهای غیر نظامی مکّه، اخراج بنی قینقاع و بنی نضیر از مدینه و اعدام دستهجمعی بنی قریظه، جنگطلب و در صدد نشر اسلام با شمشیر میشمارند و برای اثبات مدّعای خود، به آیات جهاد در قرآن و تعارض آنها با چیزی که حقوق بشر مینامند استناد میکنند، در حالی که مدّعای آنان باطل و مغرضانه است و در جای خود به تفصیل پاسخ داده شده است.
ثانیاً در تعلیق خود، «گسترش اسلام به خاطر آموزههای جذّاب آن» را انکار کردهاید و فرمودهاید: «کدام اسلام؟! اسلامی که مهمترین اصل خود یعنی ولایت خلیفهی خدا را فاقد است و رهبری آن را افراد غیر صالح و به تعبیر قرآن طاغوت به عهده دارد»، در حالی که این سخنی به غایت تعصّبآمیز و نادرست است؛ زیرا اگرچه ولایت خلیفهی خدا در زمین، یکی از اصول اسلام است، ولی اصول دیگری مانند نماز، روزه، زکات و حج نیز پس از اعتقاد به توحید، نبوّت و معاد، برای اسلام وجود دارد و با این وصف، کسانی که به این اصول باور دارند، اگرچه ولایت خلیفهی خدا در زمین را نشناسند، مسلمان محسوب میشوند و تبعاً میتوانند به گسترش اسلام در جهان با ارائهی آموزههای جذّاب آن یاری رسانند؛ خصوصاً با توجّه به اینکه اسلام در هر صورت از کفر بهتر است و نمیتوان کفر را بر آن ولو در حدّ شهادتین، ترجیح داد.
ثالثاً مدّعی شدهاید که «مقایسهی ایران و روم کاملاً اشتباه است»؛ چراکه به زعم شما ایرانیان موحّد و رومیان کافر بودند، در حالی که این سخنی نژادپرستانه و غیر علمی است؛ زیرا از نظر شرعی، ایرانیان و رومیان هر دو غیر مسلمان و اهل کتاب بودند و از این جهت، کافر و مشمول قاعدهی «الْكُفْرُ مِلَّةٌ وَاحِدَةٌ» محسوب میشدند؛ بلکه ایرانیان زرتشتی و رومیان مسیحی بودند و مسیحیان از زرتشتیان کتابیتر محسوب میشوند و به همین دلیل، نگرش اسلام و مسلمانان همواره به مسیحیان بهتر از زرتشتیان بوده است. وانگهی برخورد پادشاه روم با دعوتنامهی پیامبر، بسیار بهتر از برخورد پادشاه ایران با آن بود؛ چراکه هرقل پادشاه روم پس از دریافت آن، به پیامبر احترام گذاشت و با احضار گروهی از قریش، دربارهی آن حضرت به تحقیق پرداخت و در نهایت او را تکذیب نکرد، بلکه او را پیامبر شمرد، ولی خسرو پرویز پادشاه ایران، دعوتنامهی آن حضرت را پاره کرد و ضمن اهانت به آن حضرت، به فرستادهی او گفت: «اگر نه این بود که تو فرستاده هستی، گردنت را میزدم»، تا حدّی که بنا بر برخی روایات مشهور، پیامبر او را نفرین کرد و زوال سلطنتش را از خداوند خواست! با این اوصاف، به نظر میرسد که اگر مقایسهی ایران و روم اشتباه باشد، از این جهت است که روم بر ایران برتری داشته و این عکس ادّعای جنابعالی است؛ چنانکه در کتاب خدا نیز هنگامی که وعدهی پیروزی رومیان بر ایرانیان داده شده (سورهی روم، آیهی ۴)، ظاهراً از خرسندی مسلمانان به سبب آن خبر داده شده و این بنا بر برخی روایات و نظر مشهور مفسّران، به سبب برتری رومیان بر ایرانیان در نظر مسلمانان بوده است.
رابعاً با تعصّب ملّی و نژادپرستانهی خود مدّعی شدهاید که «اصرار مسلمین بعد از رسول خدا بر فتح ایران تعجّببرانگیز مینماید»، در حالی که با توجّه به توضیحات فوق، تعجّببرانگیز نمینماید؛ چراکه برخورد ایرانیان نسبت به اعراب مسلمان، بسیار بدتر و تحقیرآمیزتر از برخورد رومیان بود و دین آنان نیز از نظر اسلام -بر خلاف نظر جنابعالی- نادرستتر بود؛ چنانکه احکام اسلام در ابوابی مانند طهارت، نکاح و ذبایح، در رابطه با مجوسیها غالباً سختگیرانهتر از احکام آن در رابطه با نصرانیهاست. وانگهی متواتر و مشهور است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در موارد متعدّدی، به فتح ایران و روم توسّط مسلمانان و سلطهی آنان بر گنجهای کسرا و قیصر بشارت داده بود و جالب آن است که در همهی این موارد، از «کسرا» پیش از «قیصر» یاد کرده بود؛ چنانکه به عنوان نمونه، در جنگ خندق، هنگامی که با دست مبارکش کلنگی بر زمین زد و سنگ بزرگی را شکست، فرمود: «لَقَدْ فُتِحَ عَلَيَّ فِي ضَرْبَتِي هَذِهِ كُنُوزُ كَسْرَى وَقَيْصَرَ»؛ «برای من در این ضربتم گنجهای کسرا و قیصر فتح شد». از این رو، روایات فراوانی در دست است که نشان میدهد مسلمانان در حرکت به سوی ایران پیش از حرکت به سوی روم، به این وعدهی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چشم داشتهاند و پیروزی بر ایران را پیش از پیروزی بر روم متوقّع بودهاند.
امّا ادّعای عجیب شما مبنی بر آنکه «روم هیچ گاه فتح نشد؛ چون خلیفهی مسلمین علاقهای برای فتح آن نداشت»، یا ناشی از بیاطّلاعی شماست و یا ناشی از تعصّب شدید شما؛ چراکه مسلمانان در زمان ابو بکر، همزمان با تصرّف بخشی از قلمرو ساسانیان، به نبرد با رومیان و فتح شام نیز شتافتند، تا جایی که فلسطین را در اختیار گرفتند و دمشق را محاصره کردند و سپس در زمان عمر بن خطاب مناطقی از روم شرقی مانند دمشق، بعلبک، حمص و یرموک را فتح نمودند، تا جایی که هرقل پادشاه روم، شام را رها کرد و به قسطنطنیه گریخت و مسلمانان توانستند به تدریج بر سراسر شام مسلّط شوند و حتّی تا کوههای توروس در آسیای صغیر پیشروی کنند. به علاوه، آنان در زمان عمر، سرزمین مصر را نیز که تحت سلطهی رومیان بود فتح کردند و در زمان عثمان، حتّی تا تنگهی داردانل در دریای مرمره پیش رفتند و با لشکریان بیزانس به جنگ پرداختند. از اینجا دانسته میشود که ادّعای شما مبنی بر «عدم اصرار مسلمانان برای فتح روم بر خلاف ایران» و «عدم علاقهی خلیفه به فتح روم»، محض توهّم است که از عصبیّت قومی و مذهبی شما برخاسته است.
خامساً در ادامهی تعلیق خود، گسترش اسلام به سبب آموزههای جذّاب آن را انکار کردهاید و با استشهاد به سیطرهی مغولان بر ایران، مدّعی شدهاید که گسترش اسلام با تکیه بر شمشیر مسلمانان بوده، در حالی که این نیز مغالطهای عجیب و قیاسی مع الفارق است؛ چراکه در پرسش و پاسخ فوق، سخن دربارهی سیطرهی مسلمانان بر ایران نیست، بل دربارهی گسترش اسلام در ایران است که قطعاً به سبب آموزههای جذّاب آن بوده است نه شمشیر مسلمانان؛ با توجّه به اینکه در حملهی مغولان وحشی و کافر به ایران، ایرانیان هرگز دین آنان را نپذیرفتند، بلکه پس از مدّتی آنان را به دین خود درآوردند، ولی در حملهی مسلمانان به ایران، ایرانیان به سرعت دین آنان را پذیرفتند و پس از مدّتی به مسلمانانی مخلص تبدیل شدند و خدمات علمی فراوانی به اسلام رساندند. از اینجا دانسته میشود که ایرانیان هرگز از بیم شمشیر اعراب مسلمان نشدند، بلکه به خاطر جذّابیّت اسلام مسلمان شدند؛ چراکه اگر این دین آسمانی برای آنان جذّابیّتی نداشت، هرگز تسلیم آن نمیشدند، همان طور که تسلیم دین مغولان نشدند. با این وصف، به نظر میرسد که جنابعالی در صدد احترام گذاشتن به قوم خود هستید، ولی نادانسته بزرگترین توهین را به آنان روا میدارید؛ چراکه ادّعا میکنید ایرانیان نه به خاطر حقّانیّت اسلام، بلکه از بیم شمشیر اعراب به اسلام گرویدند، در حالی که ما این ادّعا را نادرست میدانیم و معتقدیم که ایرانیان به خاطر حقّانیّت اسلام آن را پذیرفتند؛ خصوصاً با توجّه به اینکه بر خلاف توهّم جنابعالی، مسلمانان آنان را به قبول اسلام مجبور نمیکردند، بلکه آنان را در قبول آن یا قبول جزیه آزاد میگذاشتند و دست کم در زمان ابو بکر، عمر، عثمان و علی، احکام اسلام دربارهی جنگ، صلح، جزیه، امان، اسرا و غنائم را فی الجمله رعایت میکردند و تنها در زمان بنی امیّه و بنی عبّاس بود که احیاناً به «جنایاتی چون کشتار، تجاوز، توهین، تحقیر، سوزاندن کتب علمی، کشتار دانشمندان و رفتار بیشرمانه با زنان و دختران که زبان از بیان آن شرم دارد» روی آوردند و به همین دلیل، باید میان فتوحات اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که بعضاً با مشورت علیّ بن ابی طالب و حضور کسانی چون سلمان فارسی، حذیفة بن الیمان، مقداد بن أسود، هاشم بن عتبة، عمّار بن یاسر، حجر بن عدی و براء بن عازب همراه بود و میان فتوحات اموی و عبّاسی تفاوت قائل شد.
وانگهی جای تعجّب است که جنابعالی مقایسهی ایرانیان زرتشتی با رومیان مسیحی را اشتباه میدانید، ولی مقایسهی مسلمانان با وحشیان بیدینی مانند آتیلا و چنگیزخان مغول را اشتباه نمیدانید!! به خدا پناه میبریم از این رویکردهای نژادپرستانه و تعصّبات قومی و مذهبی که از بزرگترین موانع شناخت و اسباب اختلاف در میان مسلمانان است.
به شما برادر مسلمان توصیه میکنیم که با التزام کامل به معیار شناخت و اجتناب کامل از موانع آن، ذهن خود را از این اوهام و اهواء خالی کنید و تحت تأثیر تبلیغات و القائات اسلامستیزان و تفرقهانگیزان قرار نگیرید و اسلام را تنها مبنا و ملاک خود برای عقاید و اعمالتان بدانید.
از خداوند مهربان توفیق شما را مسئلت داریم.
پایگاه اطّلاعرسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
بخش پاسخگویی به پرسشها