با توجه به آیه ۱۱ سوره تغابن، نظر جناب علامه منصور هاشمی خراسانی در مورد چشم زخم چیست و راه مقابله با آن را بیان کنید.
«چشمزخم» به معنای ضرر رساندن به دیگری با نگریستن به سوی او از روی حسد یا إعجاب، عقلاً و شرعاً ممکن است؛ عقلاً به دلیل اینکه وجهی برای استحالهی آن وجود ندارد و ضرر رساندن به دیگری از طرق غیر عادی مانند سحر با تجربه ثابت شده و شایع است و چه بسا برای آن توضیحاتی علمی وجود دارد، مانند اینکه انرژی منفی ناشی از حسد یا إعجاب، میتواند بر روی مادّه اثر منفی بگذارد و شرعاً به دلیل اینکه خداوند در کتاب خود فرموده است: ﴿وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ﴾[۱]؛ «و نزدیک است کسانی که کافر شدند تو را با چشمهای خود بیندازند هنگامی که قرآن را میشنوند و میگویند که او دیوانه است» و روایات رسیده از پیامبر با این مضمون که «الْعَيْنُ حَقٌّ»؛ «چشمزخم حقّ است»، تواتر معنوی، بلکه لفظی دارند[۲]. البته روشن است که این ضرر رساندن به دیگری با نگریستن به سوی او از روی حسد یا إعجاب مانند ضرر رساندن به او از طرق دیگر، با آیهی ۱۱ سورهی تغابن منافاتی ندارد؛ زیرا در این آیه آمده است: ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ﴾؛ «هیچ مصیبتی نمیرسد مگر با اذن خداوند» و «چشمزخم» نیز مصیبتی از مصائب است و با این وصف، جز با اذن خداوند نمیرسد و مراد از اذن خداوند برای مصائب، «اذن تشریعی» او نیست، بلکه «اذن تکوینی» او به معنای ایجاد امکان برای آنها در نظام آفرینش و مانع نشدن از آنها پس از ایجاد اسبابشان توسّط مردم است، با توجّه به اینکه اگر میخواست امکانی برای آنها قرار نمیداد یا پس از ایجاد اسبابشان توسّط مردم مانع از آنها میشد و از این رو، فرموده است: ﴿وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ﴾[۳]؛ «و هر مصیبتی که به شما میرسد به سبب چیزی است که دستهاتان کسب کرده است و از بسیاری چشم میپوشد»، به این معنا که از بسیاری مانع میشود تا به مصیبت نینجامند، ولی عدالت او و مصالح عالیهی جهان ایجاب میکند که در مجموع اختیار مردم را سلب نکند و به آنان اجازه دهد که مسیر زندگی خود را انتخاب کنند و نتایج اعمالشان را ببینند. بنابراین، چشم زدن دیگران بدون اذن خداوند نیست، همچنانکه قتل، جرح، ضرب و آزار آنان بدون اذن او واقع نمیشود، در حالی که همهی این کارها نزد او حرام است.
اما از آیات و روایات دانسته میشود که پیشگیری از «چشمزخم» توسّط چشمزننده و کسی که چشم زده میشود، ممکن است؛ به این ترتیب که چشمزننده از حسادت دوری جوید و هرگاه چیز إعجاببرانگیزی در دیگران میبیند، آفریدگارش را یاد کند و بزرگ شمارد و بگوید: ﴿مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ﴾؛ «این چیزی است که خداوند خواسته است و هیچ قوّتی جز به سبب خداوند نیست»؛ چنانکه خداوند به عنوان نمونه فرموده است: ﴿وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَوَلَدًا﴾[۴]؛ «چرا هنگامی که به باغ خود داخل شدی نگفتی: ما شاء الله لا قوّة إلا بالله اگر میبینی که من از تو مال و فرزند کمتری دارم؟!» و کسی که میترسد چشم زده شود، تا حدّ ممکن از خودنمایی دوری جوید و مانند قارون نباشد که خداوند دربارهی او فرموده است: ﴿فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ ۖ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ﴾[۵]؛ «پس در زینت خود به میان قومش بیرون شد، کسانی که زندگی دنیا را میخواهند گفتند ای کاش برای ما هم چیزی بود که به قارون داده شد، او به راستی دارای بهرهای عظیم است» و مانند پسران یعقوب علیه السّلام باشد که خداوند دربارهی آنان فرموده است: ﴿وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ ۖ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ۖ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ﴾[۶]؛ «و گفت ای پسران من! همگی از یک دروازه وارد نشوید (که توجّه دیگران را به خود جلب کنید) و از دروازههای مختلف وارد شوید و من شما را از خداوند دربارهی چیزی بینیاز نمیکنم، حکم تنها برای خداوند است، بر او توکّل میکنم و توکّل کنندگان باید بر او توکّل کنند» و خداوند را بسیار یاد کند و بر نعمتی که به او داده است سپاس گزارد و مانند قارون نباشد که خداوند دربارهی او فرموده است: ﴿قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي﴾[۷]؛ «گفت جز این نیست که آن را با علمی از پیش خودم به دست آوردهام» و سپس از شرّ حاسدان به خداوند پناه برد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ﴾[۸]؛ «بگو به پروردگار سپیدهی صبح پناه میبرم از شرّ چیزی که آفریده است و از شرّ هر تاریکی هنگامی که فرا میگیرد و از شرّ زنان افسونگر که در گرهها میدمند و از شرّ هر حاسدی هنگامی که حسادت میکند» و مانند مشرکان نباشد که سنگی را به خود میبندند و میپندارند که آنان را حفظ میکند، در حالی که آن قادر به حفظ چیزی نیست؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«رَأَى الْمَنْصُورُ حَجَرًا فِي عُنُقِ رَجُلٍ فَقَالَ لَهُ: مَا هَذَا؟! قَالَ: حَجَرٌ يَدْفَعُ عَنِّي الْبَلَاءَ! فَأَخَذَهُ مِنْ عُنُقِهِ وَأَلْقَاهُ فِي النَّهْرِ ثُمَّ قَالَ: مَا دَفَعَ عَنْ نَفْسِهِ الْبَلَاءَ فَكَيْفَ يَدْفَعُهُ عَنْكَ؟! تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا»[۹]؛ «منصور سنگی را بر گردن مردی دید، پس به او فرمود: این چیست؟ گفت: سنگی است که بلا را از من دفع میکند! پس آن را از گردن او گرفت و در جوی انداخت و سپس فرمود: بلا را از خودش دفع نکرد، پس چگونه از تو دفعش میکند؟! بر خدا توکّل کن که خدا به عنوان مدافع کافی است».
اما آیا برای درمان کسی که چشم زده شده است راهکاری افزون بر دعا و معالجات عادی وجود دارد؟ روایات فراوانی با این مضمون رسیده است که اگر چشمزننده از آبی وضو بگیرد یا دست و روی و پای خود را در آن بشوید و سپس از آن بر روی کسی که چشم زده شده است ریخته شود یا او از آن وضو بگیرد، به او سود میرساند و چه بسا او را درمان میکند ان شاء الله[۱۰] و این چیزی است که عقلاً محال نیست و اگر کسی -با توجّه به روایات مذکور- از روی رجاء انجام دهد، اشکالی ندارد.
آیا همراه داشتن دعا یا حرز یا سورههایی از قرآن که برای حفظ از چشمزخم خوب است، اشکالی دارد؟ اگر اشکالی ندارد، کدامها خوب است که با خود داشته باشیم؟ آنها به صورت نوشتهشده روی کاغذ یا پوست حیوان است. از توضیحات شما سپاسگزارم.
به خود بستن یا با خود داشتن اشیاء برای دفع بلا، از خرافات جاهلیّت است که در اسلام شدیداً نکوهش شده؛ چنانکه در روایتی آمده است: «أَنَّ عَشَرَةً أَتَوُا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يُبَايِعُونَ، فَبَايَعَ تِسْعَةً وَأَمْسَكَ عَنْ وَاحِدٍ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، بَايَعْتَ تِسْعَةً وَتَرَكْتَ هَذَا؟ قَالَ: إِنَّ عَلَيْهِ تَمِيمَةً، فَأَدْخَلَ يَدَهُ فَقَطَعَهَا، فَبَايَعَهُ، وَقَالَ: مَنْ عَلَّقَ تَمِيمَةً فَقَدْ أَشْرَكَ»[۱]؛ «ده نفر به نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمدند تا با او بیعت کنند، پس بیعت نه نفر از آنان را پذیرفت و بیعت یکی را نپذیرفت، پس گفتند: ای رسول خدا! چرا بیعت نه نفر را پذیرفتی و بیعت این را نپذیرفتی؟ فرمود: برای اینکه او آویزی (برای دفع بلا) بر خود دارد، پس او دست خود را دراز کرد و آن را برید، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بیعت او را پذیرفت و فرمود: هر کس آویزی (برای دفع بلا) بر خود بیاویزد، مشرک شده است». از این رو، در حکمتی از علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی آمده است: «إِيَّاكُمْ وَهَذِهِ التَّمَائِمَ؛ فَإِنَّهَا بَقِيَّةٌ مِنَ الْأَوْثَانِ»[۲]؛ «از این آویزها بپرهیزید؛ چراکه آنها باقیماندهای از بتها هستند»؛ با توجّه به اینکه بتها نیز اشیایی بیجان مانند آنها بودند که به باور مشرکان، شرّی را دور میکردند یا خیری میرساندند، در حالی که بر مبنای توحید، تنها خداوند شر را دور میکند و خیر میرساند و او از وجود چنین تأثیری برای اشیاء بیجان خبر نداده است.
همچنین، شکّی نیست که به خود بستن یا با خود داشتن کلمات و عبارات نامفهوم، یا کلمات و عباراتی که معنایی مخالف با آموزههای اسلام دارند، یا کلمات و عباراتی که برای یاری خواستن از کسی جز خداوند نوشته شدهاند، همین حکم را دارد، بلکه مشرکانهتر است، ولی آیا به خود بستن یا با خود داشتن آیاتی از قرآن یا دعاهای صحیحی که از پیامبر یا اهل بیت او رسیده است نیز همین حکم را دارد؟ در این باره میان علما اختلاف است. برخیشان آن را نیز ناروا دانستهاند؛ مانند عبد الله بن مسعود که از او نقل شده است: «أَنَّهُ كَرِهَ تَعْلِيقَ شَيْءٍ مِنَ الْقُرْآنِ»[۳]؛ «آویختن چیزی از قرآن را نمیپسندید» و ابراهیم نخعی که این را نظر صحابه دانسته و گفته است: «كَانُوا يَكْرَهُونَ التَّمَائِمَ كُلَّهَا مِنْ الْقُرْآنِ وَغَيْرِ الْقُرْآنِ»[۴]؛ «آنان هیچ یک از آویزها را نمیپسندیدند، از قرآن باشد یا از غیر قرآن»؛ با این استدلال که روایات رسیده در نهی از به خود بستن یا با خود داشتن اشیاء برای دفع بلا، عام و مطلق است و شامل آیات قرآن و دعاهای صحیح نیز میشود. به علاوه، به خود بستن یا با خود داشتن آیات قرآن و دعاهای صحیح، با توجّه به حالات متفاوتی که برای انسان پیش میآید، مظنّهی بیاحترامی به آنهاست، ولی برخی دیگر از علما آن را روا دانستهاند؛ مانند انس بن مالک که تعویذی از قرآن را بر فرزند خود میآویخت؛ چنانکه از ابن شهاب روایت شده است: «دَخَلْتُ عَلَى أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، فَرَأَيْتُهُ يُعَلِّقُ التَّعْوِيذَ عَلَى ابْنٍ لَهُ، فَقُلْتُ لَهُ: يَا أَبَا حَمْزَةَ، هَلْ نَزَلَ بِهِ بَلَاءٌ؟ قَالَ: لَا، ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى مَنْكِبِي، فَقَالَ: يَا أَبَا بَكْرٍ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: لَا بَأْسَ بِتَعْلِيقِ التَّعْوِيذِ مِنَ الْقُرْآنِ قَبْلَ نُزُولِ الْبَلَاءِ وَبَعْدَ نُزُولِ الْبَلَاءِ»[۵]؛ «بر انس بن مالک وارد شدم، پس دیدم که بر پسرش تعویذ میآویزد، پس به او گفتم: ای ابا حمزه! آیا بلایی بر او نازل شده است؟ گفت: نه، سپس با دست به شانهی من زد و گفت: ای ابا بکر! شنیدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: آویختن تعویذ از قرآن قبل نزول بلا و بعد نزول بلا اشکالی ندارد» و مانند عبد الله بن عمرو بن عاص که دعایی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را به فرزندان بالغش میآموخت تا بخوانند و برای فرزندان کوچکش که نمیتوانستند بخوانند، مینوشت و بر آنان میآویخت[۶] و مانند سعید بن جبیر و مجاهد که برای مردم تعویذ مینوشتند تا با خود داشته باشند یا بر خود بیاویزند[۷] و مانند سعید بن مسیّب، عطاء، ابن سیرین و ضحّاک که چنین کاری را بدون اشکال میدانستند[۸] و مانند مالک که گفته است: «لَا بَأْسَ بِتَعْلِيقِ الْكُتُبِ الَّتِي فِيهَا أَسْمَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلَى أَعْنَاقِ الْمَرْضَى عَلَى وَجْهِ التَّبَرُّكِ بِهَا»[۹]؛ «آویختن نوشتههایی که در آنها اسماء خداوند است بر گردن بیماران از باب تبرّک به آنها اشکالی ندارد»؛ با این استدلال که روایات رسیده در نهی از به خود بستن یا با خود داشتن اشیاء برای دفع بلا، عام و مطلق نیست، بل ناظر و منصرف به اشیائی جز آیات قرآن و دعاهای صحیح است که در میان مشرکان و عوام خرافاتی معمول بوده است؛ زیرا کسی که آیات قرآن و دعاهای صحیح را به خود میبندد یا با خود نگاه میدارد، بر خلاف کسی که اشیاء دیگر را به خود میبندد یا با خود نگاه میدارد، پیرو خرافات نیست، بلکه به خداوند توجّه دارد و به چیزی که او نازل کرده یا پیامبرش تعلیم داده است تبرّک میجوید و این اشکالی ندارد. برای جلوگیری از بیاحترامی به آیات قرآن و دعاهای صحیح نیز کافی است که آنها را در حال جنابت، حیض و قضاء حاجت از خود جدا کند، یا در محفظهای پوشیده و پاک قرار دهد تا با سطح بدن او در تماس نباشد و این نظر صحیحی است که اهل بیت آن را تأیید کردهاند؛ چنانکه روایت شده است: «أَنَّ عَلِيًّا عَلَيْهِ السَّلَامُ سُئِلَ عَنِ التَّعْوِيذِ يُعَلَّقُ عَلَى الصِّبْيَانِ، فَقَالَ: عَلِّقُوا مَا شِئْتُمْ إِذَا كَانَ فِيهِ ذِكْرُ اللَّهِ»[۱۰]؛ «از علی علیه السلام دربارهی تعویذ پرسیدند که بر کودکان آویخته میشود، پس فرمود: هر چه میخواهید بیاویزید اگر در آن ذکر خداوند است» و از یونس بن خبّاب روایت شده است: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ التَّعْوِيذِ يُعَلَّقُ عَلَى الصِّبْيَانِ، فَرَخَّصَ فِيهِ»[۱۱]؛ «از ابو جعفر (باقر) دربارهی تعویذ پرسیدم که بر کودکان آویخته میشود، پس آن را جایز دانست» و در روایتی دیگر از او آمده است: «اسْتَشَرْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ فِي تَعْلِيقِ الْعَاذَةِ، قَالَ: نَعَمْ، إِذَا كَانَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، أَوْ عَنْ كَلَامٍ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَأَمَرَنِي أَنْ أَسْتَشْفِيَ بِهِ مَا اسْتَطَعْتُ»[۱۲]؛ «با ابو جعفر محمّد بن علی (باقر) دربارهی آویختن تعویذ مشورت کردم، پس فرمود: آری، اگر از کتاب خداوند یا از کلام پیامبر خداوند صلّی الله علیه و آله و سلّم باشد و من را امر کرد که تا میتوانم از آن شفا بجویم» و از زرارة بن أعین روایت شده است: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْمَرِيضِ، هَلْ يُعَلَّقُ عَلَيْهِ تَعْوِيذٌ وَشَيْءٌ مِنَ الْقُرْآنِ، قَالَ: نَعَمْ، لَا بَأْسَ بِهِ، إِنَّ قَوَارِعَ الْقُرْآنِ تَنْفَعُ، فَاسْتَعْمِلُوهَا»[۱۳]؛ «از ابو جعفر باقر علیه السلام دربارهی مریض پرسیدم که آیا تعویذ و چیزی از قرآن بر او آویخته میشود؟ فرمود: آری، اشکالی ندارد، آیات کوبندهی قرآن سود میرسانند، پس از آنها استفاده کنید» و از اسحاق بن عمّار روایت شده است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرَّجُلِ تَكُونُ بِهِ الْعِلَّةُ، فَيُكْتَبُ لَهُ الْقُرْآنُ فَيُعَلَّقُ عَلَيْهِ، أَوْ يُكْتَبُ لَهُ فَيَغْسِلُهُ وَيَشْرِبُهُ، قَالَ: لَا بَأْسَ بِهِ كُلِّهِ»[۱۴]؛ «ابو عبد الله (امام جعفر صادق) علیه السلام دربارهی مردی که دچار بیماری است، پس قرآن برای او نوشته میشود، پس آن را بر خود میآویزد، یا برای او نوشته میشود، پس آن را میشوید و مینوشد، فرمود: هیچ یک اشکالی ندارد» و از حلبی روایت شده است: «سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَقُلْتُ: يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، هَلْ نُعَلِّقُ شَيْئًا مِنَ الْقُرْآنِ وَالرُّقَى عَلَى صِبْيَانِنَا وَنِسَائِنَا؟ فَقَالَ: نَعَمْ، إِذَا كَانَ فِي أَدِيمٍ تَلْبَسُهُ الْحَائِضُ، وَإِذَا لَمْ يَكُنْ فِي أَدِيمٍ لَمْ تَلْبِسْهُ الْمَرْأَةُ»[۱۵]؛ «از جعفر بن محمّد علیه السلام پرسیدم، پس گفتم: ای پسر رسول خدا! آیا چیزی از قرآن و دعا را بر کودکان و زنان خود بیاویزیم؟ پس فرمود: آری، اگر در پوششی بود زن حائض آن را بپوشد، ولی اگر در پوششی نبود، زن آن را نپوشد» و از معمر بن خلاد روایت شده است: «أَمَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَعَمِلْتُ لَهُ دُهْنًا فِيهِ مِسْكٌ وَعَنْبَرٌ، فَأَمَرَنِي أَنْ أَكْتُبَ فِي قِرْطَاسٍ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَأُمَّ الْكِتَابِ وَالْمُعَوِّذَتَيْنِ وَقَوَارِعَ مِنَ الْقُرْآنِ، وَأَجْعَلَهُ بَيْنَ الْغِلَافِ وَالْقَارُورَةِ، فَفَعَلْتُ، ثُمَّ أَتَيْتُهُ بِهِ فَتَغَلَّفَ بِهِ، وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهِ»[۱۶]؛ «ابو الحسن رضا علیه السلام من را امر کرد که برایش روغنی تهیّه کنم که در آن مشک و عنبر باشد و من را امر کرد که بر روی کاغذی آیة الکرسی و فاتحة و معوّذتین (یعنی سورهی فلق و ناس) و آیات کوبندهای از قرآن را بنویسم و آن را بین روکش و شیشه قرار دهم، پس این کار را کردم و برایش بردم، پس آن را پوشید، در حالی که من نگاهش میکردم».
بنابراین، به خود بستن یا با خود داشتن آیاتی از قرآن یا دعاهای صحیحی که از پیامبر یا اهل بیت او رسیده است، به شرط دور کردن آنها از خود در حال جنابت، حیض و قضاء حاجت، یا حمل کردن آنها در محفظهای پوشیده و پاک به نحوی که با سطح بدن در تماس نباشد، اشکالی ندارد.
اما آیاتی از قرآن که با اذن خداوند میتوانند برای دفع بلا و چشمزخم مفید باشند، بسیارند؛ مانند آیات سورهی فلق و ناس که برای تعویذ نازل شدهاند و آیهای که در آن آمده است: ﴿مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ﴾[۱۷]؛ «هر چه خداوند بخواهد، نیرویی جز از خداوند نیست» و آیهای که در آن آمده است: ﴿إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا﴾[۱۸]؛ «من از تو به خدای مهربان پناه میبرم اگر پرهیزکار هستی» و آیاتی که در آنها آمده است: ﴿رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ﴾[۱۹]؛ «پروردگارا! من از القائات شیاطین به تو پناه میآورم و به تو پناه میآورم از اینکه نزدم حاضر شوند» و آیهای که در آن آمده است: ﴿إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ﴾[۲۰]؛ «من به پروردگارم و پروردگارتان پناه میبرم از هر متکبّری که به روز حساب باور ندارد» و آیاتی که در آنها آمده است: ﴿نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ ۖ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ﴾[۲۱]؛ «پروردگارش را ندا داد که من را آسیب رسیده است و تو مهربانترین مهربانان هستی، پس او را اجابت کردیم و آسیبی که به او رسیده بود را برطرف نمودیم و خانوادهاش و مانند آنان را علاوه بر آنان به او دادیم به عنوان رحمتی از نزدمان و مایهی تذکّری برای عابدان» و آیهای که در آن آمده است: ﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ﴾[۲۲]؛ «یا کیست که بیچاره را اجابت میکند هنگامی که او را میخواند و بدی را برطرف مینماید؟» و آیهای که در آن آمده است: ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[۲۳]؛ «و چون کسانی که کافر شدند نقشه میکشیدند که تو را بگیرند یا بکشند یا بیرون کنند و مکر میکردند، در حالی که خداوند هم مکر میکرد و خداوند بهترین مکرکنندگان است» و آیهای که در آن آمده است: ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ ۚ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۴]؛ «و اگر بخواهند که تو را فریب دهند، بیگمان خداوند برایت کافی است، او کسی است که تو را با یاری خود و با مؤمنان تقویت کرد» و آیهای که در آن آمده است: ﴿وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ ۖ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ﴾[۲۵]؛ «و کسانی که نقشهی بدیها را میکشند برایشان عذابی شدید است و نقشهی آنان به نتیجه نمیرسد» و آیاتی که در آنها آمده است: ﴿قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ﴾[۲۶]؛ «گفتند: خداوند ما را بس است و او بهترین نگاهبان است، پس با نعمت و فضلی از خداوند بازگشتند در حالی که هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود و از خشنودی خداوند پیروی کردند و خداوند دارای فضلی عظیم است» و آیهای که در آن آمده است: ﴿فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۲۷]؛ «پس خداوند بهترین حفظکننده است و او مهربانترین مهربانان است» و آیاتی دیگر از این قبیل که میتوان از آنها با توجّه به تناسبشان با خطرات موجود، برای تعویذ استفاده کرد.
دعاهای معتبری نیز برای دفع بلا و چشمزخم رسیده که هرگاه با درک معانی آنها و برای تبرّک خوانده و نگاه داشته شود، مفید است ان شاء الله؛ مانند دعای رسیده از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برای مسافر و برای کسی که از گزیدگی میترسد: «أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»[۲۸]؛ «به کلمات کامل خداوند پناه میبرم از شرّ هر چیزی که خلق کرده است» و دعای رسیده از او برای کسی که وحشت کرده است: «أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ مِنْ غَضَبِهِ وَشَرِّ عِبَادِهِ، وَمِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَأَنْ يَحْضُرُونِ»[۲۹]؛ «به کلمات کامل خداوند پناه میبرم از غضبش و شرّ بندگانش و از القائات شیاطین و اینکه نزدم حاضر شوند» و دعای رسیده از او برای تعویذ کودکان: «أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ، مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ وَهَامَّةٍ، وَمِنْ كُلِّ عَيْنٍ لَامَّةٍ»[۳۰]؛ «به کلمات کامل خداوند پناه میبرم از هر شیطان و جانور موذی و از هر چشم آسیبرسان» و دعای رسیده از او برای دفع بلا در آغاز و پایان روز: «بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لَا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ، وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»[۳۱]؛ «به نام خداوندی که با نام او چیزی در زمین یا آسمان گزندی نمیرساند و او شنوای داناست» و دعای رسیده از او برای شفای بیمار: «أَذْهِبِ الْبَأْسَ رَبَّ النَّاسِ، وَاشْفِ أَنْتَ الشَّافِي، لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ، شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا»[۳۲]؛ «گزند را برطرف کن ای پروردگار مردم و شفا بده که شفادهنده تو هستی و شفایی جز شفای تو نیست، شفایی که مرضی باقی نگذارد» و دعاهای معتبر دیگری که امکان ذکر همهی آنها در اینجا نیست و از بهترین و جامعترین آنها دعایی است که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی آن را به یاران خود تعلیم داده و سفارش کرده است؛ چنانکه برخی از یاران او ما را خبر دادند، گفتند:
«كَانَ الْمَنْصُورُ يُعَلِّمُ أَصْحَابَهُ هَذَا الدُّعَاءَ وَيَقُولُ لَهُمْ: قُولُوا حِينَ تُصْبِحُونَ وَحِينَ تَخَافُونَ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ خَيْرِ الْأَسْمَاءِ، بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَالسَّمَاءِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لَا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ سَمٌّ وَلَا دَاءٌ، بِسْمِ اللَّهِ أَصْبَحْتُ وَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ، بِسْمِ اللَّهِ عَلَى نَفْسِي وَبَدَنِي، بِسْمِ اللَّهِ عَلَى عَقْلِي وَدِينِي، بِسْمِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِي وَمَالِي، بِسْمِ اللَّهِ عَلَى مَا أَعْطَانِي رَبِّي، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لَا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ، اللَّهُ اللَّهُ رَبِّي، لَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ وَأَعَزُّ وَأَجَلُّ مِمَّا أَخَافُ وَأَحْذَرُ، عَزَّ جَارُكَ، وَجَلَّ ثَنَاؤُكَ، وَلَا إِلَهَ غَيْرُكَ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسِي، وَمِنْ شَرِّ كُلِّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ، وَمِنْ شَرِّ كُلِّ سُلْطَانٍ شَدِيدٍ، وَمِنْ شَرِّ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ، وَمِنْ شَرِّ قَضَاءِ السُّوءِ، وَمِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا، إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ، وَإِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٍ، ﴿إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ ۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ﴾[۳۳]، ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾[۳۴]»[۳۵]؛ «منصور این دعا را به یاران خود میآموخت و به آنان میفرمود: هرگاه صبح میکنید و هرگاه میترسید، بگویید: به نام خداوند بخشایندهی مهربان؛ به نام خداوند که بهترین نامهاست؛ به نام خداوند که پروردگار زمین و آسمان است؛ به نام خداوند که با نامش هیچ سمّی و دردی زیانی نمیرساند؛ به نام خداوند صبح کردهام و بر خداوند توکّل کردهام؛ نام خداوند (را میبرم) بر جانم و بدنم؛ نام خداوند (را میبرم) بر عقلم و دینم؛ نام خداوند (را میبرم) بر خانوادهام و مالم؛ نام خداوند (را میبرم) بر هر چیزی که پروردگارم به من داده است؛ به نام خداوند که با نامش هیچ چیز در زمین یا در آسمان زیانی نمیرساند و او شنوای داناست. خداوند، خداوند پروردگار من است؛ چیزی را با او شریک نمیسازم. خداوند بزرگتر است، خداوند بزرگتر و نیرومندتر و مهمتر از چیزی است که از آن میترسم و حذر میکنم. پناهندهی تو گرامی است و ثنای تو عظیم است و خدایی جز تو نیست. خداوندا! من به تو پناه میآورم از شرّ نفسم و از شرّ هر شیطان شریر و از شرّ هر حاکم سختگیر و از شرّ هر جبّار خیرهسر و از شرّ قضای بد و از شرّ هر جنبندهای که تو موی جلوی سرش را در دست داری. به راستی که تو بر طریقهی درستی هستی و به راستی که تو هر چیزی را نگاهبانی. <هرآینه ولیّ من کسی است که کتاب را نازل کرده و او متولّی صالحان است>، <پس اگر روی برتافتند بگو: خداوند من را کافی است، جز او خدایی نیست، بر او توکّل کردهام و او پروردگار عرش عظیم است>».