از کجا بفهمیم و یقین کنیم که جنزدگی داریم. نشانهها و از همه مهمتر درمانش چیست؟ چگونه جنزدگی یا سحر را برطرف کنیم؟
جنزدگی به معنای حلول جن در جسم انسان ممکن نیست؛ چراکه جن خود دارای جسم است و حلول او در جسم انسان پیش از ترک جسم خود، مستلزم وجود دو جسم برای یک نفس یا اتّحاد دو جسم است که هیچ یک ممکن نیست؛ همچنانکه حلول جن در جسم انسان پس از ترک جسم خود نیز تناسخ محسوب میشود که محال است؛ فارغ از آنکه نفس جن سنخیّت و تناسب لازم برای تعلّق به جسم انسان را ندارد؛ چراکه برآمده از جسمی آتشی است، نه خاکی. وانگهی حلول جن در جسم انسان مستلزم سلطهی شیطان بر او و تبعاً سلب اختیار و رفع مسؤولیّت از اوست که بر خلاف قواعد اسلام است؛ چنانکه خداوند از قول شیطان فرموده است: ﴿وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي ۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ﴾[۱]؛ «و برای من هیچ سلطهای بر شما نبود جز اینکه شما را دعوت کردم، پس اجابتم کردید. پس من را ملامت نکنید و خودتان را ملامت کنید». از این رو، هیچ مجرمی نمیتواند ادعا کند که شیطان در جسم من حلول کرد و جرم را انجام داد و من اختیار و مسؤولیّتی نداشتم. از اینجا دانسته میشود که داستان تسخیر انسان توسّط جن و خارج کردن جن از جسم او توسّط جنگیران، صحّت ندارد و ناشی از یک توهّم و اشتباه است.
آری، جنزدگی به معنای ارتباط و سخن گفتن اغواگرانهی جن با انسان ممکن است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾[۲]؛ «و هرآینه شیاطین در نهان با دوستان خود ارتباط میگیرند تا با شما مجادله کنند» و فرموده است: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا﴾[۳]؛ «و همین گونه برای هر پیامبری شیاطین انسان و جن را دشمن قرار دادیم که برخیشان سخنان آراسته را برای فریب به برخی دیگر میرسانند»؛ همچنانکه جنزدگی به معنای لمس و آزار انسان توسّط جن امکان دارد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾[۴]؛ «و بندهی ما ایّوب را یاد کن، هنگامی که پروردگارش را خواند که شیطان من را به رنج و سختی لمس کرده است» و فرموده است: ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾[۵]؛ «کسانی که ربا میخورند بر نمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر لمس تعادل او را بر هم زده است» و این پدیدهای غیر عادی است که به ندرت برای انسان معلوم میشود؛ چراکه ظهور جن برای انسان نادر است و کارهایی که در خفا انجام میدهد، غالباً به عوامل عادی نسبت داده میشود، ولی راه رهایی از آن، سه چیز است:
۱ . اجتناب از کفر؛ چراکه ایمان سپر انسان در برابر شیاطین محسوب میشود و شیاطین به کسی که این سپر را در دست ندارد، حمله میکنند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾[۶]؛ «آیا ندیدی که ما شیاطین را به سراغ کافران فرستادیم تا آنان را تحریک کنند؟»
۲ . اجتناب از دروغ و گناه؛ چراکه هر کس دروغگوتر و گناهکارتر است، در برابر شیاطین آسیبپذیرتر است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ﴾[۷]؛ «آیا شما را خبر بدهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟ بر هر دروغگوی گناهکار نازل میشوند». بیدلیل نیست که مدّعیان دروغین نبوّت یا امامت، برای خود شیاطینی دارند؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«ذُكِرَ عِنْدَ الْمَنْصُورِ أَحْمَدُ الْحَسَنُ، فَقَالَ: أَدْرَكْتُ شَيْطَانَهُ بِمُلْتَقَى الطَّرِيقَيْنِ، فَأَرَدْتُ أَنْ أَقْتُلَهُ فَهَرَبَ مِنِّي! أَلَا وَاللَّهِ لَوْ قَتَلْتُهُ لَارْتَاحَ الرَّجُلُ كَأَنَّمَا نَشِطَ مِنْ عِقَالٍ! قُلْتُ: أَلَهُ شَيْطَانٌ -جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَيُقَالُ لَهُ الْمُتَكَوِّنُ، يَأْتِيهِ وَأَصْحَابَهُ فِي كُلِّ صُورَةٍ فَيُغْوِيهِمْ، إِلَّا أَنَّهُ لَا يَأْتِيهِمْ فِي صُورَةِ الْمَهْدِيِّ»[۸]؛ «نزد منصور از احمد الحسن یاد شد، پس فرمود: شیطانش را بر سر دوراهی یافتم، پس خواستم که او را بکشم، ولی از من گریخت! به خدا سوگند اگر او را میکشتم، مرد راحت میشد، چنانکه گویی از بند رها شده است! گفتم: آیا برای او شیطانی هست -فدایت شوم؟ فرمود: آری و نام آن <متکوّن> است، با هر چهرهای به نزد او و یارانش میآید و آنان را میفریبد، جز اینکه با چهرهی مهدی به نزد آنان نمیآید».
۳ . پناه بردن به خداوند؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۚ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۹]؛ «و اگر از جای برآوردنی از شیطان تو را از جای برآورد، به خداوند پناه ببر که او شنوایی داناست» و فرموده است: ﴿وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ﴾[۱۰]؛ «و بگو پروردگارا! از دستاندازیهای شیاطین به تو پناه میآورم و به تو پناه میآورم از اینکه نزدم حاضر شوند».
بدین سان، باطل کردن سحر نیز با پناه بردن به خداوند و بسیار یاد کردن او و خواندن کلامش خصوصاً سورهی فاتحه، فلق و آیات مرتبط ممکن است. به علاوه، در صورت امکان باید طلسمی که برای سحر به کار رفته است را یافت و نابود کرد؛ چنانکه شماری از یارانمان ما را خبر دادند، گفتند:
«مَرِضَ الْمَنْصُورُ شَهْرَيْنِ وَلَمْ يَنْفَعْهُ دَوَاءٌ حَتَّى خِفْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ، فَقُلْنَا: لَوْ دَعَوْتَ اللَّهَ أَنْ يَشْفِيَكَ! قَالَ: إِنِّي أَرْجُو مِنْ صَبْرِي مَا أَرْجُو مِنْ دُعَائِي! فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ: إِنِّي دَعَوْتُ رَبِّي، وَإِنِّي نُبِّئْتُ أَنَّ عَدُوًّا لِي قَدْ سَحَرَنِي، فَافْحَصُوا عَنْ عُقْدَةٍ فِي الْبَيْتِ! فَفَحَصْنَا فَلَمْ نَجِدْ شَيْئًا، فَقُلْنَا لَهُ: لَيْسَتْ فِي الْبَيْتِ عُقْدَةٌ! قَالَ: إِنَّهَا فِيهِ، اللَّهُمَّ أَخْرِجْهَا لِي! فَبَعَثَ اللَّهُ هِرَّةً تَبْحَثُ تَحْتَ شَجَرَةٍ فِي الْبَيْتِ، فَأَخْرَجَتْ خَرِيطَةً مِنْ قُمَاشٍ! فَقَالَ الْمَنْصُورُ: اللَّهُ أَكْبَرُ! ثُمَّ جَاءَ إِلَيْهَا حَتَّى أَخَذَهَا، فَوَجَدَ فِيهَا وَرَقَةً مَعْقُودَةً فِيهَا طِلَسْمٌ مَكْتُوبٌ! فَقَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ! آتُونِي بِمَاءٍ طَاهِرٍ، فَأَتَيْنَاهُ بِهِ، فَقَرَأَ عَلَيْهِ <فَاتِحَةَ الْكِتَابِ> وَ<قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ> وَنَفَخَ فِيهِ، ثُمَّ جَلَسَ فِي مُصَلَّاهُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَغَسَلَ الْوَرَقَةَ فِي الْمَاءِ حَتَّى مَحَى الْكَلِمَاتِ وَالْخُطُوطَ بِيَدِهِ وَهُوَ يَقُولُ: ﴿مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ ۖ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۱]، وَيَقُولُ: ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲]، فَلَمَّا فَرِغَ مِنْ ذَلِكَ أَخَذَ الْوَرَقَةَ بِخَرِيطَتِهَا وَخُيُوطِهَا، فَأَخْرَجَهَا مِنَ الْبَيْتِ فَأَحْرَقَهَا وَهُوَ يَقُولُ: ﴿وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا ۖ إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ ۖ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى﴾[۱۳]، ثُمَّ دَخَلَ الْبَيْتَ فَغَسَلَ يَدَيْهِ وَجَدَّدَ وُضُوءَهُ لِلصَّلَاةِ، فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ سَجَدَ وَدَعَا وَهُوَ سَاجِدٌ، ثُمَّ قَامَ وَذَهَبَ إِلَى زَاوِيَةٍ فَنَامَ، فَلَمْ يَسْتَيْقِظْ إِلَّا نَشِيطًا طَيِّبَ النَّفْسِ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ مَرِيضًا مِنْ قَبْلُ، فَقَالَ: شَفَانِي رَبِّي وَأَذْهَبَ عَنِّي رِجْزَ الشَّيْطَانِ، إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ، فَقُلْنَا: جُعِلْنَا فِدَاكَ، وَهَلْ عَرَفْتَ السَّاحِرَ؟ فَقَالَ بِرَأْسِهِ: نَعَمْ، ثُمَّ قَالَ: لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَخْرُجَ ثَلَاثُونَ دَجَّالًا كُلُّهُمْ يَكْذِبُ عَلَى اللَّهِ وَعَلَى رَسُولِهِ»[۱۴]؛ «منصور دو ماه بیمار شد و هیچ دارویی به او سودی نرساند، تا اینکه بر او از مرگ ترسیدیم، پس گفتیم: کاش به درگاه خداوند دعا میکردی تا تو را شفا دهد! فرمود: من به صبر خود امیدی دارم که به دعای خود دارم! پس چون صبح کرد فرمود: من به درگاه پروردگارم دعا کردم و آگاهی یافتم که دشمنم من را سحر کرده است، پس به دنبال گرهی در خانه بگردید! پس گشتیم ولی چیزی نیافتیم، پس به او گفتیم: در خانه گرهی نیست! فرمود: آن در خانه است، خداوندا! آن را برای من بیرون بیاور! پس خداوند گربهای را برانگیخت که زیر درختی در خانه را گشت، پس بستهای پارچهای را بیرون آورد! پس منصور فرمود: الله اکبر! سپس به سوی آن آمد و آن را برداشت، پس در آن کاغذ گره خوردهای یافت که در آن طلسمی نوشته شده بود! پس فرمود: الله اکبر! برای من آب پاکی بیاورید، پس برای او آوردیم، پس <فاتحة الکتاب> و <قل أعوذ بربّ الفلق> را بر آب خواند و در آن دمید، سپس در مصلای خود روی به قبله نشست و کاغذ را در آن شست و کلمات و خطوط را با دست خود محو کرد، در حالی که میفرمود: <چیزی که آوردید سحر است، هرآینه خداوند آن را باطل خواهد ساخت، هرآینه خداوند کار مفسدان را درست نمیکند> و میفرمود: <هرآینه پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید، سپس بر عرش استوا یافت و شب را بر روز میکشد در حالی که آن را با سرعت دنبال میکند و خورشید و ماه به امر او مسخّر هستند، آگاه باشید که آفرینش و فرمان برای اوست، متبارک است خداوند پروردگار جهانیان. پروردگارتان را با تضرّع و در نهان بخوانید، هرآینه او تعدّی کنندگان را دوست نمیدارد و در زمین پس از اصلاحش فساد نینگیزید و او را از روی بیم و امید بخوانید، هرآینه رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است>، پس چون از این کار فارغ شد، کاغذ را به همراه بسته و نخهایش گرفت و از خانه بیرون برد، پس آنها را سوزاند در حالی که میفرمود: <و چیزی که در دستت است را بینداز تا چیزی که ساختند را ببلعد، چیزی که ساختند صرفاً نیرنگ ساحر است و ساحر هر کاری که بکند کامیاب نمیشود>، سپس به خانه درآمد و دستانش را شست و وضویش را برای نماز تازه کرد، پس دو رکعت نماز گزارد، سپس به سجده رفت و در حال سجده دعا کرد، سپس برخاست و به گوشهای رفت و خوابید، پس بیدار نشد مگر با شادابی و سرزندگی چنانکه گویی پیشتر بیمار نبوده است، پس فرمود: پروردگارم من را شفا داد و آلایش شیطان را از من زدود، به راستی که پروردگارم نزدیک و اجابتکننده است، پس گفتیم: فدایت شویم، آیا ساحر را شناختی؟ پس با اشارهی سر فرمود که آری، سپس فرمود: قیامت بر پا نمیشود تا آن گاه که سی دجّال بیرون بیایند که همگی بر خداوند و بر پیامبرش دروغ میبندند».