لطفاً براهین عدم امکان وجود خدایان متعدّد را به تفصیل بیان کنید. آیا ممکن نیست که یک خانه با همهی بخشها و امکاناتش، توسّط چند مهندس که همهیشان بر یک نقشه اتفاق کردهاند ساخته شود، در حالی که آن نقشه مخلوق خودشان است؟
وجود دو یا چند خدا عقلاً محال، بلکه بیمعناست؛ زیرا مقصود از «خدا»، موجودی کامل است که از ازل وجود داشته و بر هر کاری تواناست و این صفت، با تعدّد او قابل جمع نیست؛ با توجّه به اینکه تعدّد، جز با تمایز حاصل نمیشود و تمایز، به معنای تفاوت است که در داشتن صفتی خاص جلوه میکند، در حالی که موجود کامل، همهی صفات کمالی را دارد و فاقد هیچ یک از آنها نیست و از این رو، وجود دو یا چند خدا عقلاً محال، بلکه بیمعناست؛ زیرا مستلزم آن است که هر یک از خدایان، صفت کمالیِ خاصّی داشته باشد که سایر خدایان فاقد آنند و این یعنی هر یک از آنان نقصی دارد و با این وصف، هیچ یک از آنان کامل نیست و تبعاً نمیتواند خدا باشد! به علاوه، اگر دو یا چند خدا وجود داشته باشد، هیچ یک از آنان بر هر کاری توانا نیست؛ چراکه هیچ یک از آنان نمیتواند بر خلاف خواستهی دیگری چیزی بخواهد و کاری انجام دهد، در حالی که هر یک از آنان، به اقتضای تعدّد و تبعاً تمایز و تفاوتشان، صفت خاصّی دارد که اراده و فعل خاصّی را اقتضا میکند و با این وصف، اراده و فعل هر یک از آنان، محدود به اراده و فعل دیگری است و این یعنی هیچ یک از آنان شایستهی مقام خدایی نیست! فارغ از اینکه هرگاه هیچ یک از آنان نتواند بر خلاف خواستهی دیگری چیزی بخواهد و کاری انجام دهد، در واقع هیچ یک از آنان نمیتواند مانع از خواستن چیزی و انجام کاری توسّط دیگری شود و این یک تناقض است که معنا ندارد. وانگهی وجود دو یا چند خدا، اگر از ازل بوده، به این معناست که میان آنان از ازل فضایی پر یا خالی وجود داشته است و این نقص دیگری برای آنان محسوب میشود؛ با توجّه به اینکه از یک سو، به معنای محدودیّت مکانی آنان مانند محدودیّت مکانی اجسام است و از سوی دیگر، به معنای وجود چیز دیگری از ازل به همراه آنان است که تبعاً مستقلّ از آنان بوده و نیازی به آنان نداشته است؛ همچنانکه وجود دو یا چند خدا، اگر از ازل نبوده و بعداً پدید آمده، به معنای حدوث و تغییر حال آنان است که با خدایی آنان قابل جمع نیست. بنابراین، واضح است که خدایی جز خداوند یگانه و بیهمتا وجود ندارد و تنها اوست که از ازل بوده و تنها اوست که بر هر کاری تواناست.
اما قیاس وجود دو یا چند خدا برای جهان، با وجود دو یا چند مهندس برای خانه، قیاسی مع الفارق است؛ زیرا همهی صفاتی که برای خدای جهان ضروری است، برای مهندس خانه ضرورت ندارد؛ با توجّه به اینکه مهندس خانه، آن را با الگو گرفتن از دیگران و ترکیب موادّ موجود، طرّاحی و بنا میکند و کسی هم مدّعی نیست که طرح و بنای او بدون عیب و نقص است، در حالی که خدای جهان بدون الگوی قبلی، آن را از هیچ آفریده و به همه چیز رسانده و آفریدهاش بدون عیب و نقص است و از این رو، ممکن است که مهندس خانه دو یا چند تن باشد، ولی ممکن نیست که خدای جهان دو یا چند تن باشد. فارغ از اینکه وجود دو یا چند مهندس برای یک خانه نیز، با استقلال نظر و عمل آنان از یکدیگر معقول نیست؛ چراکه به ویرانی خانه میانجامد؛ چنانکه گفتهاند: «آشپز چون دو تا شود، آش یا شور شود یا بینمک»! در حالی که عدم استقلال نظر و عمل آنان از یکدیگر، به معنای همفکری و همکاری آنان با هم، بدون وجود یک مهندس ارشد که نتیجهی همفکری و همکاری آنان با هم را ارزیابی و تأیید کند، عاقلانه نیست؛ زیرا همفکری و همکاری دو یا چند مهندس برای یک خانه، تنها هنگامی ضروری است که هر یک از آنان به تنهایی، دانش یا توان طرّاحی و ساخت خانه را نداشته باشد و در این صورت، وجود یک مهندس ارشد با دانش و توان کافی، برای نظارت بر روی طرح و بنای آنان ضروری است؛ زیرا وقتی امکان خطای هر یک از آنان به تنهایی وجود دارد، امکان خطای همهی آنان با هم نیز وجود دارد. از این رو، عاقلان وجود یک مدیر اصلح در رأس هر مجموعهای را ضروری میدانند و حتّی هنگامی که هیئتی از مدیران را برای مجموعهای تعیین میکنند، برای همهی آنان صلاحیّت و اختیار یکسانی قرار نمیدهند، بلکه برای یکی از آنان که به نظرشان دانش و توان بیشتری دارد، صلاحیّت و اختیار بیشتری قرار میدهند تا در هنگام بروز اختلاف، تصمیم نهایی را اتّخاذ کند. بنابراین، قیاس وجود دو یا چند خدا برای جهان با وجود دو یا چند مهندس برای خانه، علاوه بر اینکه قیاسی مع الفارق است، با واقعیّت موجود و رویّهی معمول میان عاقلان نیز سازگار نیست.
حاصل آنکه بدون شک، خداوند یکی است و برای او شریکی وجود ندارد و کسانی که برای او شریکی میپندارند، در گمراهی دور و آشکاری هستند.