پاسخ پرسشهای شما به ترتیب زیر است:
۱ . عقد عبارت از ایجاب یک طرف و قبول طرف دیگر است و با این وصف، یک طرف نمیتواند هم ایجاب و هم قبول را انجام دهد. بنابراین، قبول دختر برای انعقاد نکاح، ضروری است و آن بدون آگاهی او از ایجاب پدر پدرخوانده امکان ندارد. آری، پدر دختر در صورتی که سفیه نباشد و مصلحت دختر تشخیص دهد، میتواند ایجاب پدر پدرخوانده را از طرف دختر قبول کند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ﴾؛ «گفت من میخواهم یکی از دو دخترم را به نکاح تو درآورم در ازای آنکه هشت سال برای من مزدوری کنی» و فرموده است: ﴿إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ﴾؛ «مگر آنکه زنان (مهر را) ببخشند یا مردی که عقد نکاح به دست اوست ببخشد»؛ جز آنکه در این صورت، تمتّع پدر پدرخوانده از دختر بدون آگاهی او از عقد نکاح خالی از حرج نیست، مگر اینکه در حدّ نظر به موی یا روی او در حین غفلت باشد.
۲ . برای نکاح دختر، اذن پدر او کافی است و حضورش در مکان عقد ضرورت ندارد.
۳ . محرمیّت پدرخوانده به دختر، پس از زوال زوجیّت او با پدر پدرخوانده، از بین نمیرود.
۴ . برای نکاح دختر، اذن پدرش ضروری است و اذن پدرخواندهاش کفایت نمیکند، ولی اگر تحصیل اذن پدرش -ولو بدون حضور او در مکان عقد- عسر و حرج یا مفسدهای بیّن داشته باشد، رضایت دختر برای انعقاد نکاح کافی است؛ جز آنکه در این صورت پدر میتواند نکاح را پس از آگاهی از آن، هرگاه بر خلاف مصلحت دختر باشد، نقض کند؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: هَلْ يَحِلُّ لِلْعَذْرَاءِ أَنْ تَتَزَوَّجَ بِغَيْرِ إِذْنِ أَبِيهَا؟ قَالَ: لَا وَلَا كَرَامَةَ، قُلْتُ: وَإِنْ كَانَتْ رَشِيدَةً؟ قَالَ: وَإِنْ كَانَتْ رَشِيدَةً، قُلْتُ: فَإِنْ تَزَوَّجَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ أَبِيهَا فَتَرَى أَنَّ زَوَاجَهَا بَاطِلٌ؟ قَالَ: لَا، إِلَّا أَنْ تَزَوَّجَتْ بِغَيْرِ كُفْوٍ وَجَاءَ أَبُوهَا يُخَاصِمُهَا، فَلَهُ أَنْ يَنْقُضَ النِّكَاحَ»؛ «به منصور گفتم: آیا برای باکره حلال است که بدون اذن پدرش ازدواج کند؟ فرمود: نه و ارزشی ندارد، گفتم: اگرچه رشیده باشد؟ فرمود: اگرچه رشیده باشد، گفتم: پس اگر بدون اذن پدرش ازدواج کند، ازدواج او را باطل میدانید؟ فرمود: نه، مگر آنکه با غیر کفو ازدواج کند و پدرش بیاید و با او مخاصمه کند، پس (پدرش) میتواند نکاح را نقض کند».
با این وصف، نکاح باکره بدون اذن پدرش، در صورتی که رشید باشد، حرام است، ولی باطل نیست.
۵ . سرپرستی از کودکی که دارای پدر و مادر است، وجهی ندارد، مگر اینکه پدر و مادرش به سبب عذری قادر به سرپرستی از او نباشند یا به سبب عیبی اهلیّت آن را نداشته باشند و در این صورت، بر سرپرست واجب است که کودک را پس از رسیدنش به سنّ تمییز، از پدر و مادرش آگاه کند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿ادْعُوهُمْ لِـآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ﴾؛ «آنان را به نام پدرانشان بخوانید، آن نزد خداوند عادلانهتر است» و با این وصف، بیخبر نگاه داشتن کودک از پدر و مادرش جایز نیست؛ همچنانکه منسوب کردن او به خود حرام است و برای او محرمیّت و سهمی از ارث ایجاد نمیکند. البته سرپرستی از کودکان بیسرپرست با رعایت این احکام، اشکالی ندارد، بلکه کار بسیار پسندیدهای است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى ۖ قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ ۖ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ﴾؛ «از تو دربارهی یتیمان میپرسند، بگو ساماندهی به آنان بهتر است و اگر با آنان (در زندگیتان) آمیخته شوید، برادران (و خواهران دینی) شما هستند».
پایگاه اطّلاعرسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
بخش پاسخگویی به پرسشها