حدّ حجاب را از منظر علامه منصور هاشمی خراسانی با نظر به قرآن و اخبار متواتر بیان فرمایید.
حجاب واجب به معنای پوشاندن قسمتی از بدن است که نظر کردن به آن برای دیگران جایز نیست و آن برای مرد دو فرج است که عورت او شمرده میشود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾[۱]؛ «به مردان مؤمن بگو که دیدگان خود را فرو پوشند و فرجهای خود را پاس دارند، این برایشان پاکیزهتر است، هرآینه خداوند به کاری که میکنند آگاه است»؛ با توجّه به اینکه ظاهر آن وجوب فرو پوشیدن دیدگان خود از نظر به فرجهای دیگران و پاس داشتن فرجهای خود از نظر آنان است و برای زن نیز دو فرج است که عورت او شمرده میشود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ﴾[۲]؛ «و به زنان مؤمن بگو که دیدگان خود را فرو پوشند و فرجهای خود را پاس دارند»؛ با توجّه به اینکه ظاهر آن وجوب فرو پوشیدن دیدگان خود از نظر به فرجهای دیگران و پاس داشتن فرجهای خود از نظر آنان است و مؤیّد این، سخن خداوند دربارهی آدم و حوا علیهما السّلام است که فرموده است: ﴿فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ﴾[۳]؛ «پس چون از درخت چشیدند، عورتشان برایشان نمایان شد و شروع کردند به نهادن برگهای بهشت بر روی آن دو»؛ جز اینکه برای زن حجاب بیشتری واجب است و آن پوشاندن سر، گردن، سینه و سایر زیباییهای بدن به استثنای روی و دو کف دست است که عادتاً در معاشرتها آشکار میشود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۴]؛ «و زیباییهای خود جز چیزهایی از آنها که آشکار میشود را نمایان نکنند و باید روسریهاشان را بر روی گریبانهاشان بیندازند و آرایش خود را نمایان نکنند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (همدین)شان یا بردگانشان یا بستگانی از مردان که گرایش (جنسی) ندارند یا کودکانی که از عورتهای زنان آگاهی نیافتهاند و پاهای خود را به گونهای نزنند که زیورهای پنهانشان معلوم شود و همگی به سوی خداوند بازگردید ای مؤمنان باشد که رستگار شوید» و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ۚ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۵]؛ «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو که چادرهاشان را بر خود فرو کشند، آن نزدیکتر است به اینکه شناخته شوند و آزار نشوند و خداوند آمرزندهای مهربان است»، مگر زنان سالمندی که امیدی به نکاح ندارند و برای آنان جایز است که بدون خودنمایی با آرایش، چادرها و روسریهاشان را کنار گذارند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ ۖ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۶]؛ «و بر زنان ازکارافتادهای که امیدی به نکاح ندارند گناهی نیست که جامههاشان را بدون خودنمایی با آرایش کنار بگذارند و اگر پوشیدگی جویند برایشان بهتر است و خداوند شنوایی داناست».
با عرض سلام و خسته نباشید، نظر جناب علامه را درباره پوشیه و کیفیت آن در جامعه کنونی میخواستم.
مشهور عالمان مسلمان، پوشاندن روی را بر زنان واجب ندانستهاند، بلکه دربارهی عدم وجوب پوشاندن آن ادّعای اجماع شده است[۱] و این به سبب سخن خداوند است که فرموده است: ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ﴾[۲]؛ «و زنان زیباییهای خود جز چیزهایی از آنها که آشکار میشود را نمایان نکنند و باید روسریهاشان را بر روی گریبانهاشان بیندازند»، با توجّه به اینکه از یک سو قدر متیقّن از ﴿مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾؛ «چیزهایی از آنها که آشکار میشود» در میان مسلمانان روی بوده و از سوی دیگر «خِمار» به معنای روسری در میانشان سر را میپوشانده، ولی روی و گاهی گریبان را نمیپوشانده و با این وصف، امر نکردن به پوشاندن روی مانند گریبان، دلیل بر عدم وجوب پوشاندن آن است؛ خصوصاً با توجّه به اینکه پوشاندن آن در غالب موارد مانع از شناختها و تعاملهای ضروری است و این عسر و حرجی بیّن محسوب میشود، در حالی که خداوند فرموده است: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾[۳]؛ «خداوند برای شما آسانی میخواهد و برای شما سختی نمیخواهد» و فرموده است: ﴿مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ﴾[۴]؛ «خداوند نمیخواهد که برای شما در دین تنگنایی قرار دهد».
با این حال، پوشاندن روی برای زنان به شیوههای متعارف، کار پسندیدهای است که در میان سلف صالح مرسوم بوده است؛ چراکه مسلّماً پوشیدگی بیشتر برای آنان از پوشیدگی کمتر بهتر است و سلامت بیشتری برای نفس آنان و نفس مردان به ارمغان میآورد؛ خصوصاً برای کسانی از آنان که روی زیباتری دارند و بدون پوشاندن آن سبب جلب توجّه مردان میشوند؛ بر خلاف زنان کافر و فاسق که از نعمت اسلام بیبهرهاند و شیرینی ایمان را نچشیدهاند و از این رو، در جلب توجّه مردان مسابقه میدهند و میکوشند که مانند فروشندگان دورهگرد محاسن متاعشان را به نمایش گذارند یا مانند متکبّران خودپسند داشتههاشان را به رخ گرسنگان و نیازمندان بکشند، در حالی که با این کارشان تنها ارزش خود نزد صالحان را پایین میآورند و بداندیشان و فرومایگان را به طمع میاندازند و این چیزی است که به سود آنان نیست، بلکه زیانهای بسیاری برای آنان دارد و عاقبت برای پرهیزکاران است.
میخواستم بدانم داشتن حجاب برای زنان در جامعهای مثل اروپا که نگاه مردم نسبت به مسلمانان و حجاب بد شده و گاهی اوقات زخم زبان و یا حتی خطرات جانی را میتواند به همراه داشته باشد تا چه اندازه از نظر اسلام ضروری است؟
تشکر
داشتن حجاب برای زنان مسلمان در حدّی که وجوب آن تبیین شده ضروری است، اگرچه موجب ملامت آنان توسّط مردم شود؛ چراکه نافرمانی خداوند برای خشنود ساختن مردم روا نیست و به ذلّت در دنیا و عذاب در آخرت میانجامد و از این رو، خداوند در ستایش نیکان فرموده است: ﴿وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ﴾[۱]؛ «و از ملامت ملامتگری نمیهراسند». با این وصف، اگر زنان مسلمان در سرزمینی قادر به داشتن حجاب نیستند، بر آنان واجب است که به سرزمین دیگری مهاجرت کنند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۲]؛ «هرآینه کسانی که فرشتگان آنان را در حالی که به خودشان ظالم هستند میمیرانند (به آنان) میگویند: در چه حال بودید؟ میگویند: در زمین (از عمل به احکام خداوند) ناتوان داشته میشدیم، (فرشتگان) میگویند: آیا زمین خداوند پهناور نبود تا در آن مهاجرت کنید؟! پس آنان جایگاهشان جهنّم است و بد بازگشتگاهی است».
از اینجا دانسته میشود اقامت مسلمانان در سرزمینی که قادر به رعایت احکام اسلام در آن نیستند، حرام است، مگر اینکه به هیچ وجه امکان خروج از آن را نداشته باشند که در این صورت امید میرود خداوند آنان را ببخشاید؛ چنانکه فرموده است: ﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا﴾[۳]؛ «مگر مردان و زنان و کودکان مستضعفی که هیچ چارهای نمیتوانند و هیچ راهی پیدا نمیکنند، پس آنان را شاید خداوند ببخشاید و خداوند بخشایندهای آمرزگار است».
با سلام و عرض ادب و آرزوی موفقیت حق و حقطلبان
آیا حجاب جزو ضروریات دین است؟ مجازات کسی که حجاب را شرعی و دستور دینی نمیداند چیست؟
حد و تعزیر زن بدحجاب یا بیحجاب چقدر است؟ آیا اصلاً حاکم مسلمان (در صورت استقرار حکومت منصوب از سوی خداوند) مجاز به تعزیر و مجازات مرد و زن بدپوشش است؟
از تلاشهای شما برای آمادهسازی زمین خداوند برای ذخیره خداوند بسیار سپاسگزار و ممنونم.
به امید سقوط طواغیت و اعتلای پرچم البیعة للّه
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
۱ . بنا بر مبنای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، «ضروری اسلام هر چیزی است که از صریح کلام خداوند در کتابش دانسته میشود»[۱] و با این وصف، وجوب حجاب ضروری اسلام است؛ چراکه از صریح کلام خداوند در کتابش مانند آیهی ۳۱ سورهی نور و آیهی ۵۹ سورهی أحزاب دانسته میشود. این در حالی است که منکر ضروری اسلام، مسلمان نیست؛ چراکه در واقع آیات خداوند را انکار میکند و خداوند فرموده است: ﴿وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ﴾[۲]؛ «و آیات ما را جز کافران انکار نمیکنند». با این وصف، کسی که «حجاب را شرعی و دستور دینی نمیداند»، هرگاه مدّعی مسلمانی باشد، منافق است و هرگاه پس از ادّعای مسلمانی، إظهار کفر کند، مرتد محسوب میشود و مجازات مرتد معلوم است[۳].
۲ . ضروری اسلام، اعتقاد به حجابی است که در قرآن واجب شده است، نه التزام به آن و با این وصف، کسی که به آن ملتزم نیست، هرگاه به آن معتقد باشد، منافق یا مرتد محسوب نمیشود، بلکه تنها مسلمانی گناهکار است. البته عدم رعایت حجاب، از گناهان کبیره نیست؛ چراکه خداوند در کتابش آن را مستوجب آتش ندانسته، ولی روشن است که اصرار بر آن -مانند اصرار بر هر یک از گناهان صغیره- از گناهان کبیره محسوب میشود و به معنای فسق است؛ با توجّه به اینکه خداوند در وصف «متّقین»، «محسنین» و «عاملین» فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[۴]؛ «و کسانی که چون کار زشتی انجام میدهند یا به خودشان ستم میکنند خداوند را به یاد میآورند، پس برای گناهانشان استغفار میکنند و چه کسی جز خداوند گناهان را میآمرزد و بر کاری که کردند اصرار نمیورزند در حالی که میدانند».
۳ . در اسلام حدّی برای زنی که حجاب را رعایت نمیکند، تعیین نشده و تعزیر او نیز در میان سلف صالح سابقه نداشته و این از آن رو بوده که چنین زنی در میان آنان بسیار نادر بوده است. زنان مسلمان در قرون متمادی حجاب را به عنوان فرهنگی جاافتاده و عرفی همگانی رعایت میکردهاند و هیچ نیازی به مجازات آنان به سبب عدم رعایت آن احساس نمیشده است. عدم رعایت آن تنها در قرن اخیر و پس از به قدرت رسیدن حاکمانی غربزده و از فرنگبرگشته در برخی کشورهای اسلامی و نیز سستی و کوتاهی عالمان مسلمان در تعلیم و تربیت مسلمانان شیوع یافته و به یک معضل اجتماعی با پیآمدهای مختلف تبدیل شده است. آری، از برخی روایات دانسته میشود که عدم رعایت حجاب توسّط مردان، در صدر اسلام مصادیقی داشته، هر چند بیشتر این مصادیق ناشی از فقر و کمبود لباس بوده است؛ چنانکه به عنوان نمونه، از طرق فراوانی روایت شده است که زنان در زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم امر میشدند که پیش از مردان سر از سجده برندارند؛ چراکه شلوار مردان بسیار تنگ و کوچک بوده، تا حدّی که امکان داشته است عورت آنان در سجده معلوم شود[۵]؛ همچنانکه از عمرو بن سلمة روایت شده است که گفت: «لَمَّا كَانَ يَوْمُ الْفَتْحِ جَعَلَ النَّاسُ يَمُرُّونَ عَلَيْنَا قَدْ جَاؤُوا مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَأَدْنُو مِنْهُمْ فَأَسْمَعُ حَتَّى حَفِظْتُ قُرْآنًا فَكُنْتُ أَقْرَأُ وَأَنَا غُلَامٌ فَجَاءَ أَبِي بِإِسْلَامِ قَوْمِهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: يَؤُمُّكُمْ أَكْثَرُكُمْ قُرْآنًا، فَنَظَرُوا فَمَا وَجَدُوا فِيهِمْ أَحَدًا أَكْثَرَ قُرْآنًا مِنِّي، فَقَدَّمُونِي فَكُنْتُ أَؤُمُّهُمْ وَعَلَيَّ بُرْدَةٌ لِي صَغِيرَةٌ صَفْرَاءُ، فَكُنْتُ إِذَا سَجَدْتُ تَكَشَّفَتْ عَنِّي فَتَبْدُو عَوْرَتِي، فَقَالَتِ امْرَأَةٌ مِنَ النِّسَاءِ: وَارُوا عَنَّا عَوْرَةَ قَارِئِكُمْ، فَاشْتَرُوا لِي قَمِيصًا عَمَّانِيًا، فَمَا فَرِحْتُ بِشَيْءٍ بَعْدَ الْإِسْلَامِ فَرَحِي بِهِ»[۶]؛ «وقتی روز فتح (مکّه) شد، مردم بر ما میگذشتند، در حالی که از نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میآمدند، پس من به آنها نزدیک میشدم و از آنها میشنیدم تا آن گاه که آیاتی از قرآن را حفظ کردم، پس قرائت میکردم در حالی که نوجوانی بودم، پس پدرم (خبر) اسلام قومش را برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برد، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: کسی از شما که بیشتر قرآن میداند شما را امامت کند، پس نگاه کردند و کسی را در میان خود نیافتند که از من بیشتر قرآن بداند، پس من را پیش کردند، پس من آنها را امامت میکردم در حالی که پارچهی کوچک سفیدی بر پا داشتم که چون به سجده میرفتم از من کنار میرفت و عورتم نمایان میشد، تا اینکه زنی از زنها گفت: عورت قاریتان را از ما بپوشانید! پس برای من یک پیراهن عمانی خریدند، پس بعد اسلام از چیزی به اندازهی آن خوشحال نشدم!». همچنین، برخی از این مصادیق نیز غیر عمدی و ناشی از سهو بوده و تبعاً مستحقّ مجازات محسوب نمیشده است؛ چنانکه به عنوان نمونه، از مسور بن مخرمة روایت شده است که گفت: «أَقْبَلْتُ بِحَجَرٍ أَحْمِلُهُ ثَقِيلٍ وَعَلَيَّ إِزَارٌ خَفِيفٌ قَالَ: فَانْحَلَّ إِزَارِي وَمَعِيَ الْحَجَرُ لَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ أَضَعَهُ حَتَّى بَلَغْتُ بِهِ إِلَى مَوْضِعِهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: ارْجِعْ إِلَى ثَوْبِكَ فَخُذْهُ وَلَا تَمْشُوا عُرَاةً»[۷]؛ «در حالی که سنگ گرانی در دست داشتم و شلوار سستی به پایم بود میآمدم، پس ناگاه شلوارم افتاد، در حالی که سنگ در دستم بود، پس نتوانستم آن را به زمین بگذارم تا اینکه به جای خودش رساندم، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به من فرمود: برگرد و لباست را بردار و برهنه راه نروید!». با این حال، مصادیقی نیز از عدم رعایت حجاب توسّط مردان در صدر اسلام گزارش شده که ناشی از تعمّد و بیمبالاتی آنان بوده و با این حال، به تعزیر آنان نینجامیده است؛ چنانکه به عنوان نمونه، از عبد الله بن حرث بن جزء زبیدی روایت شده است که گفت: «أَنَّهُ مَرَّ وَصَاحِبٌ لَهُ بِأَيْمَنَ وَفِئَةٍ مِنْ قُرَيْشٍ قَدْ حَلُّوا أُزُرَهُمْ فَجَعَلُوهَا مَخَارِيقَ يَجْتَلِدُونَ بِهَا وَهُمْ عُرَاةٌ، قَالَ عَبْدُ اللَّهِ: فَلَمَّا مَرَرْنَا بِهِمْ قَالُوا: إِنَّ هَؤُلَاءِ قِسِّيسُونَ فَدَعُوهُمْ، ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ عَلَيْهِمْ، فَلَمَّا أَبْصَرُوهُ تَبَدَّدُوا، فَرَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ مُغْضَبًا حَتَّى دَخَلَ وَكُنْتُ أَنَا وَرَاءَ الْحُجْرَةِ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: سُبْحَانَ اللَّهِ، لَا مِنَ اللَّهِ اسْتَحْيُوا وَلَا مِنْ رَسُولِهِ اسْتَتَرُوا، وَأُمُّ أَيْمَنَ عِنْدَهُ تَقُولُ: اسْتَغْفِرْ لَهُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ عَبْدُ اللَّهِ: فَبِلَأْيٍ مَا اسْتَغْفَرَ لَهُمْ»[۸]؛ «او و همراهش بر اَیمن و گروهی از قریش گذشتند که شلوارهای خود را درآورده بودند و به نوعی تازیانه تبدیل کرده بودند و (گویا از سر بازی) بر یکدیگر میزدند، در حالی که برهنه بودند، پس چون ما بر آنها گذشتیم (به شوخی) گفتند: اینها کشیش هستند رهاشان کنید! سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به سوی آنها بیرون آمد، پس چون او را دیدند پراکنده شدند، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم با حالت خشم بازگشت تا اینکه داخل شد، در حالی که من بیرون حجره بودم، پس شنیدم میفرماید: سبحان الله! نه از خداوند شرم میکنند و نه از پیامبرش میپوشانند! در حالی که امّ أیمن نزد او بود، پس گفت: برایشان استغفار کن ای رسول خدا! پس با تأخیر بسیاری برایشان استغفار کرد» و از علیّ بن أبی طالب روایت شده است که فرمود: «إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ رَأَى قَوْمًا يَغْتَسِلُونَ فِي النَّهْرِ عُرَاةً لَيْسَ عَلَيْهِمْ أُزُرٌ، فَوَقَفَ فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ، فَقَالَ: ﴿مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا﴾[۹]»[۱۰]؛ «پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گروهی را دید که با حالت برهنه در رود غسل میکنند و شلواری به پایشان نیست، پس ایستاد و با آواز بلند فرمود: <شما را چه میشود که وقاری برای خداوند امید ندارید؟!>» و از مجاهد روایت شده است که گفت: «لَمَّا كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ بِالْحُدَيْبِيَّةِ وَعَلَيْهِ ثَوْبٌ مَسْتُورٌ عَلَيْهِ، هَبَّتِ الرِّيحُ فَكَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْهُ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ يَغْتَسِلُ عُرْيَانًا بِالْبَرَازِ، فَتَغَيَّظَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَقَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ! اتَّقُوا اللَّهَ وَاسْتَحْيُوا مِنَ الْكِرَامِ، فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَا تُفَارِقُكُمْ إِلَّا عِنْدَ إِحْدَى ثَلَاثٍ، إِذَا كَانَ الرَّجُلُ يُجَامِعُ امْرَأَتَهُ وَإِذَا كَانَ فِي الْخَلَاءِ، قَالَ: وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ، قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: فَإِذَا اغْتَسَلَ أَحَدُكُمْ فَلْيَتَوَارِ بِالْأَغْسَالِ إِلَى جِدَارٍ، أَوْ إِلَى جَنْبِ بَعِيرٍ، أَوْ يَسْتُرَ عَلَيْهِ أَخُوهُ»[۱۱]؛ «در حالی که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در حدیبیه بود و در برابر او پردهای آویخته بود، ناگاه بادی وزید و پرده را کنار زد، پس مردی را دید که برهنه در فضای باز غسل میکند، پس پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به خشم آمد و فرمود: ای مردم! از خداوند بترسید و از کریمان شرم کنید؛ چراکه فرشتگان جز در سه وقت از شما جدا نمیشوند: وقتی که مرد با زنش نزدیکی میکند و وقتی که در مستراح است، (راوی) میگوید: من سومی را فراموش کردم، سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: هرگاه یکی از شما غسل میکند باید برای غسل کردن پشت دیواری یا کنار شتری پنهان شود یا برادرش برایش پردهای نگاه دارد» و از عطاء روایت شده است که گفت: «لَمَّا كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ بِالْأَبْوَاءِ أَقْبَلَ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ يَغْتَسِلُ بِالْبَرَازِ عَلَى حَوْضٍ، فَرَجَعَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فَقَامَ فَلَمَّا رَأَوْهُ قَائِمًا خَرَجُوا إِلَيْهِ مِنْ رِحَالِهِمْ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ حَيِيٌّ يُحِبُّ الْحَيَاءَ وَسَتِيرٌ يُحِبُّ السِّتْرَ، فَإِذَا اغْتَسَلَ أَحَدُكُمْ فَلْيَتَوَارِ»[۱۲]؛ «در حالی که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در أبواء بود، ناگاه مردی را دید که بدون پوشش کنار حوضی غسل میکند، پس پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بازگشت و ایستاد، پس چون او را ایستاده دیدند از نزد وسایل خود به سویش آمدند، پس فرمود: هرآینه خداوند باحیا است و حیا را دوست میدارد و پوشیده است و پوشیدگی را دوست میدارد، پس هرگاه یکی از شما غسل میکند باید پنهان شود» و از ابن جریج روایت شده است که گفت: «بَلَغَنِي أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ فَإِذَا هُوَ بِأَجِيرٍ لَهُ يَغْتَسِلُ فِي الْبَرَازِ، فَقَالَ: لَا أَرَاكَ تَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّكَ، خُذْ إِجَارَتَكَ لَا حَاجَةَ لَنَا بِكَ»[۱۳]؛ «به من رسیده است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بیرون آمد، پس اجیر خود را دید که در فضای باز غسل میکند، پس فرمود: نمیبینم که از پروردگارت حیا کنی، مزدت را بگیر، ما را به تو حاجتی نیست» و از عامر بن ربيعة روایت شده است که گفت: «أَتَى عَلَيْنَا عَلِيٌّ وَنَحْنُ نَغْتَسِلُ يَصُبُّ بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَقَالَ: أَتَغْتَسِلُونَ وَلَا تَسْتَتِرُونَ؟ وَاللَّهِ إِنِّي لَأَخْشَى أَنْ تَكُونُوا خَلَفَ الشَّرِّ»[۱۴]؛ «علی به نزد ما آمد، در حالی که ما غسل میکردیم و برخیمان بر روی برخی دیگر آب میریختیم، پس فرمود: آیا در حالی غسل میکنید که خودتان را نمیپوشانید؟! به خدا قسم من میترسم که شما آیندگان شرّی باشید». از این قبیل روایات استنباط میشود که پیامبر و علیّ بن ابی طالب با وجود حاکمیّت بر مسلمانان، در مواجهه با کسانی که حجاب را رعایت نمیکردند، به تذکّر و توبیخ بسنده میفرمودند و به تعزیر آنان نمیپرداختند. آری، روایتی از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رسیده است که بر جواز تعزیر آنان دلالت دارد؛ چنانکه از إسماعیل بن أمية روایت شده است که گفت: «ذَهَبَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ وَأَبُو بَكْرٍ أَوْ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ إِلَى غَدِيرٍ بِظَاهِرِ الْحَرَّةِ فَاغْتَسَلَا، فَرَجَعَا، فَأَخْبَرَا النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَنْ مَخْرَجِهِمَا، حَتَّى أَخْبَرَا عَنِ اغْتِسَالِهِمَا، قَالَ: فَكَيْفَ فَعَلْتُمَا؟ قَالَ: سَتَرْتُ عَلَيْهِ حَتَّى إِذَا اغْتَسَلَ سَتَرَ عَلَيَّ حَتَّى اغْتَسَلْتُ، قَالَ: لَوْ فَعَلْتُمَا غَيْرَ ذَلِكَ لَأَوْجَعْتُكُمَا ضَرْبًا»[۱۵]؛ «عبد الرحمن بن عوف و ابو بکر یا خالد بن ولید به آبگیری در پشت حَرّه رفتند و غسل کردند و بازگشتند، پس به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از رفتن خود خبر دادند، تا اینکه از غسل کردنشان خبر دادند، فرمود: چطور کردید؟ گفت: من برای او پردهای گرفتم تا اینکه غسل کرد، سپس او برای من پردهای گرفت تا اینکه غسل کردم، فرمود: اگر طور دیگری میکردید شما را با زدن به درد میآوردم». این به معنای جواز تعزیر کسانی است که حجاب واجب را رعایت نمیکنند و از این رو، روایت شده است که عمر بن عبد العزیز صاحب حمّام را عقوبت میکرد و کسی که بدون لنگ وارد آن میشد را تازیانه میزد[۱۶] و این موافق با قاعده و موافق با کتاب خداوند است؛ زیرا قاعده آن است که هر جرمی، قابلیت مجازات در دنیا را دارد و عدم رعایت حجاب -خصوصاً هرگاه جنبهی اجتماعی پیدا کند- از این قاعده مستثنا نیست و آن هنگامی است که عرفاً به اشاعهی فحشا در میان مسلمانان بینجامد؛ چراکه خداوند فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْـآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۷]؛ «هرآینه کسانی که دوست میدارند فحشا در میان کسانی که ایمان آوردند شیوع یابد، برایشان در دنیا و آخرت عذابی دردناک است و خداوند میداند و شما نمیدانید»؛ با توجّه به اینکه عذابی دردناک در دنیا، چیزی جز حد یا تعزیر نیست. با این وصف، تعزیر زن یا مردی که عمداً با ظاهری شهوتانگیز به میان مسلمانان میآید و آگاهانه آنان را به سوی فحشا تحریک میکند، وظیفهی حاکم اسلامی است، هر چند وظیفهی او به تعزیر چنین کسی محدود نیست، بل پیش از تعزیر چنین کسی، موظّف است که اولاً عقاید و احکام اسلام را به درستی تبیین کند و ثانیاً تقوا و مکارم اخلاق را به خوبی ترویج دهد و ثالثاً ازدواج را خصوصاً برای جوانان تسهیل و بنیاد خانواده را تحکیم کند و رابعاً با تبلیغات کافران و سایر عوامل شیوع فحشا در میان مسلمانان مقابله نماید؛ چراکه بدون این اقدامات پیشگیرانه و ضروری، تعزیر چنین کسی متناسب و عادلانه نیست و مانند قطع کردن دست کسی است که از روی گرسنگی و عدم دسترسی به غذا، به دزدیدن نان اقدام کرده است! از اینجا دانسته میشود که هرگاه حاکم اسلامی به وظایف خود عمل کند، زمینهای برای شیوع فحشا و عدم رعایت حجاب در میان مسلمانان باقی نمیماند و این کاری است که تنها از خلیفهی خداوند در زمین بر میآید، نه از هر عمامه بر سر یا کت و شلوار پوشیدهای!
۴ . تعزیر، لزوماً به معنای شلاق زدن یا حبس کردن نیست، بل میتواند در الزام مجرم به انجام کاری مصداق یابد که به افزایش علم و تقوای او کمک میکند؛ مانند الزام او به حضور در مدارس یا مجالس اهل علم و با این وصف، غرض قاضی از تعزیر او، باید اصلاح او باشد؛ چراکه او برادر یا خواهر مسلمانش است و مسلمانان ولیّ و دوست یکدیگرند و باید برای اصلاح یکدیگر کوشش کنند. وانگهی تعزیر باید با جرم و مجرم متناسب باشد و نباید خود به جرمی دیگر تبدیل شود، به این صورت که آبروی مسلمانی را به غیر حق بریزد یا مال او را به غیر ضرورت تلف کند؛ چراکه ممکن است گناه چنین کاری از گناه عدم رعایت حجاب بزرگتر باشد.
۵ . کوشش برای اصلاح زن و مردی که حجاب اسلامی را رعایت نمیکنند، به حاکم اسلامی محدود نیست؛ زیرا این کار مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که تکلیف مشترک همهی مسلمانان محسوب میشود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾[۱۸]؛ «و مردان و زنان مؤمن برخی اولیاء برخی دیگرند، به معروف امر و از منکر نهی میکنند» و آن پیش از هر چیز با «قول لیّن» یعنی گفتار نرم انجام میشود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى﴾[۱۹]؛ «پس با او به گفتاری نرم سخن گویید، باشد که متذکّر شود یا (از خداوند) بترسد» و البته به متذکّر شدن هر کسی که ایمان داشته باشد میانجامد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۰]؛ «و تذکّر بده؛ چراکه تذکّر به مؤمنان سود میرساند»، هر چند مرتدّان و منافقان را آزرده و خشمگین میسازد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ ۖ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا ۗ قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكُمُ ۗ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۲۱]؛ «و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده میشود، در روی کسانی که کافر شدند زشتی را میبینی! نزدیک است به کسانی که آیات ما را بر آنان میخوانند، حمله کنند! بگو آیا پس شما را به چیزی بدتر از آن خبر بدهم؟! آتش که خداوند به کسانی که کافر شدند، وعدهاش داده و بد جایگاهی است». بیگمان بخش قابل توجّهی از شیوع فحشا و عدم رعایت حجاب در میان مسلمانان، ناشی از ترک فریضهی امر به معروف و نهی از منکر توسّط آنان است و با این وصف، نمیتوان همهی گناه آن را بر گردن حاکمان ظالم و عالمان خائن انداخت، بل میتوان گفت که بخش قابل توجّهی از ظلم حاکمان ظالم و خیانت عالمان خائن نیز ناشی از سستی و کوتاهی مسلمانان در عمل به فریضهی امر به معروف و نهی از منکر است؛ با توجّه به اینکه اگر مسلمانان به تکلیف خود در این زمینه عمل میکردند و از دانش و اهتمام کافی برای آن برخوردار بودند، هیچ گاه حاکمان ظالم و عالمان خائن زمام دنیا و دین آنان را به دست نمیگرفتند و نمیتوانستند با ظلم و خیانت خود، زمینهی دور شدن فرزندانشان از عقاید و احکام اسلام را فراهم سازند؛ چنانکه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با اشاره به این نکتهی مهم، خطاب به آنان فرموده است:
«اگر شما آگاه بودید، اینان بر شما سلطه نمییافتند و اگر شما دانا بودید، اینان بر شما چیره نمیشدند! آیا در تاریکی شب نیست که دزد به خانه میآید و در آبِ گلآلود نیست که ماهی به تور میافتد؟!»[۲۲].
توفیق همهی مسلمانان جهان در بازگشت به اسلام حقیقی و التزام به عقاید و احکام آن را از درگاه خداوند مهربان مسئلت داریم؛ چراکه این خیر دنیا و آخرت آنان و شرط عبورشان از بحرانها و معضلات کنونی است.
آیا بردن پسر بچهی ۶ تا۱۰ساله به مجلس زنانه که زنها در آن بدون حجاب هستند و لباس راحت به تن دارند، جایز است؟
کودکان غالباً از هفت سالگی خوب و بد را تمییز میدهند و به تدریج شهوت را در مییابند. از این رو، برای زنان بایسته است که حجاب را نزد آنان رعایت کنند؛ زیرا خداوند رعایت حجاب نزد کودکانی را واجب ندانسته است که ﴿لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾[۱]؛ «از عورتهای زنان آگاهی نیافتهاند» و آنان کودکان غیر ممیّز هستند که غالباً کمتر از هفت سال دارند. هر چند شایسته است که چیزهایی مانند روابط جنسی را از آنان هم پنهان داشت؛ چراکه ممکن است بر روی روان و شخصیّت آنان اثر منفی بگذارد؛ چنانکه روایات متعدّدی در نهی از همآغوشی در پیش چشم کودک، اعمّ از ممیّز یا غیر ممیّز، رسیده است؛ مانند روایتی از علی علیه السلام که در آن آمده است: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنْ يُجَامِعَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ وَالصَّبِيُّ فِي الْمَهْدِ يَنْظُرُ إِلَيْهِمَا»[۲]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نهی فرمود از اینکه مرد با زن خود نزدیکی کند، در حالی که کودکی در گهواره به آن دو مینگرد» و روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام که در آن آمده است: «إِيَّاكَ أَنْ تُجَامِعَ أَهْلَكَ وَصَبِيٌّ يَنْظُرُ إِلَيْكَ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ كَانَ يَكْرَهُ ذَلِكَ أَشَدَّ كِرَاهَةً»[۳]؛ «بپرهیز از اینکه با همسرت نزدیکی کنی، در حالی که کودکی به سویت مینگرد؛ چراکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شدیداً از این کار کراهت داشت» و روایتی دیگر از او که در آن آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا غَشِيَ امْرَأَتَهُ وَفِي الْبَيْتِ صَبِيٌّ مُسْتَيْقِظٌ يَرَاهُمَا وَيَسْمَعُ كَلَامَهُمَا وَنَفَسَهُمَا مَا أَفْلَحَ أَبَدًا، إِذَا كَانَ غُلَامًا كَانَ زَانِيًا أَوْ جَارِيَةً كَانَتْ زَانِيَةً»[۴]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: به کسی که جانم به دست اوست سوگند که اگر مردی با زنش همآغوش شود، در حالی که در خانه کودکی بیدار است که آن دو را میبیند و سخنشان و نفسشان را میشنود، هرگز رستگار نخواهد شد، اگر پسر باشد مردی زناکار و اگر دختر باشد زنی زناکار خواهد شد» و روایتی دیگر از او که در آن آمده است: «لَا يُجَامِعِ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ وَلَا جَارِيَتَهُ وَفِي الْبَيْتِ صَبِيٌّ، فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُورِثُ الزِّنَا»[۵]؛ «مرد با زن یا کنیز خود نزدیکی نکند، در حالی که کودکی در اتاق است؛ چراکه آن باعث زنا میشود».