چهار شنبه ۲۳ مهر (میزان) ۱۴۰۴ هجری شمسی برابر با ۲۳ ربیع الثانی ۱۴۴۷ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 پرسش جدید: شخصی دست دختر بچه‌ی بازیگوشی که به امانت به او سپرده شده بود و النگویی در دست داشت را محکم گرفت تا به این طرف و آن طرف ندود، اما بعداً متوجّه شد که جای النگوی دخترک با فشار دست او قرمز شده و اکنون می‌خواهد بداند که آیا دیه‌ای بر گردن اوست؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ آیاتی از قرآن در این باره؛ آیه‌ی ۱۹. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. گفتار جدید: چهار گفتار از آن جناب در بیان اینکه علم حروف و حساب جمّل، اعتباری ندارد، بلکه کهانت محسوب می‌شود. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نکته‌ی جدید: شعر «افتاده یوغ ستم بر گردن جهان...» سروده‌ی «مهدی رضوی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
پرسش و پاسخ
 

از شما بزرگواران تقاضا دارم که حدود غیرت اسلامی -اگر این تعبیر درست باشد- را برای مرد مسلمان نسبت به زنان خانواده‌اش بیان کنید تا حدّ درست آن را از حدّ نادرست آن تشخیص دهیم. برای مثال، آیا لازم است که زن صدای مردان را نشنود، درحالی‌که او برای یادگیری دین به این امر نیاز دارد؟ از شما خواهشمندیم که حدود اسلامی این مسأله را بر اساس نظر حضرت علامه توضیح دهید. خداوند به شما پاداش نیکو دهد.

غیرت مرد، اهتمام او به بازداشتن محارمش از افتادن در حرام است که امری فطری و اخلاقی است و با سخن خداوند موافق است که فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا[۱]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! خودتان و خانواده‌ی‌تان را از آتش باز دارید». از این رو، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «الْغَيْرَةُ مِنَ الْإِيمَانِ»[۲]؛ «غیرت از ایمان است» و فرمود: «كَانَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلَامُ غَيُورًا وَأَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَجَدَعَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا يَغَارُ»[۳]؛ «ابراهیم علیه السلام باغیرت بود و من از او باغیرت‌ترم و خداوند بینی کسی که غیرت ندارد را قطع کند!» و در روایتی دیگر فرمود: «إِنِّي غَيُورٌ، وَإِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ غَيُورًا، وَمَا مِنِ امْرِئٍ لَا يَغَارُ إِلَّا مَنْكُوسُ الْقَلْبِ»[۴]؛ «من فردی غیرتمند هستم و ابراهیم نیز غیرتمند بود و هیچ کس نیست که غیرت نورزد مگر اینکه قلبش وارونه است» و فرمود: «الْمُؤْمِنُ يَغَارُ، وَاللَّهُ أَشَدُّ غَيْرَةً»[۵]؛ «مؤمن غیرت می‌ورزد و خداوند غیرت بیشتری دارد» و منظور از غیرت خداوند، حرام کردن کارهای زشت و مجازات کردن مرتکبین آن‌هاست؛ چنانکه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يَغَارُ، وَالْمُؤْمِنُ يَغَارُ، وَغَيْرَةُ اللَّهِ أَنْ يَأْتِيَ الْمُؤْمِنُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ»[۶]؛ «خداوند غیرت می‌ورزد و مؤمن نیز غیرت می‌ورزد و غیرت خداوند این است که (نمی‌خواهد) مؤمن مرتکب چیزی شود که خداوند بر او حرام کرده است» و فرمود: «لَيْسَ شَيْءٌ أَغْيَرُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى، مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ»[۷]؛ «کسی از خداوند بلندمرتبه غیورتر نیست و از این روست که کارهای زشت را حرام کرده است» و روایت شده است: «بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ يَقُولُ: لَوْ وَجَدْتُ مَعَ امْرَأَتِي رَجُلًا لَضَرَبْتُهَا بِالسَّيْفِ، غَيْرَ مُصْفَحٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: أَتَعْجَبُونَ مِنْ غَيْرَةِ سَعْدٍ؟! فَوَاللَّهِ لَأَنَا أَغْيَرُ مِنْ سَعْدٍ، وَاللَّهُ أَغْيَرُ مِنِّي، وَلِذَلِكَ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ»[۸]؛ «به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم رسید که سعد بن عبادة می‌گوید: اگر مردی را با زنم بیابم، او را با شمشیرم به قصد کشت می‌زنم، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آیا از غیرت سعد تعجّب می‌کنید؟! به خدا سوگند من از سعد باغیرت‌ترم و خداوند از من باغیرت‌تر است و از این روست که کارهای زشت را حرام کرده است، چه آشکار باشند و چه پنهان» و در روایتی از اهل بیت آمده است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى غَيُورٌ، يُحِبُّ كُلَّ غَيُورٍ، وَلِغَيْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَبَاطِنَهَا»[۹]؛ «هرآینه خداوند تبارک و تعالی غیور است و هر مرد غیوری را دوست می‌دارد و به خاطر غیرتش است که کارهای زشت را چه آشکار باشند و چه پنهان، حرام کرده است».

آری، مراد از غیرتی که در این روایات ستایش شده، اهتمام مرد به بازداشتن محارمش از ارتکاب کارهایی است که خداوند بر آنان حرام کرده، نه بازداشتن آنان از کاری که خداوند بر آنان حرام نکرده؛ چراکه چنین غیرتی نکوهیده است و مصداق حرام شمردن چیزی است که خداوند حلال کرده، در حالی که خداوند فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۰]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! چیزهای پاکیزه‌ای که خداوند برایتان حلال کرده است را حرام نشمارید و (از حدود خداوند) تجاوز نکنید. بی‌گمان خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد» و از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که در شب زفاف فاطمه و علی علیهما السلام فرمود: «جَدَعَ الْحَلَالُ أَنْفَ الْغَيْرَةِ»[۱۱]؛ «حلال بینی غیرت را قطع کرده است» و امام صادق علیه السلام فرموده است: «لَا غَيْرَةَ فِي الْحَلَالِ بَعْدَ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لَا تُحْدِثَا شَيْئًا حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكُمَا»[۱۲]؛ «در حلال غیرتی نیست، پس از سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که (به علی و فاطمه) فرمود: کاری انجام ندهید تا به نزد شما بازگردم»؛ همچنانکه سخت‌گیری بر آنان در کاری که شرعاً نیازی به سخت‌گیری ندارد، به سوء ظن به آنان بازمی‌گردد، در حالی که خداوند فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا[۱۳]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! از بسیاری گمان‌ها بپرهیزید؛ چراکه برخی گمان‌ها گناهند و تجسّس نکنید». از این رو، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «مِنَ الْغَيْرَةِ مَا يُحِبُّ اللَّهُ وَمِنْهَا مَا يُبْغِضُ اللَّهُ، فَأَمَّا الَّتِي يُحِبُّهَا اللَّهُ فَالْغَيْرَةُ فِي الرِّيبَةِ، وَأَمَّا الْغَيْرَةُ الَّتِي يُبْغِضُهَا اللَّهُ فَالْغَيْرَةُ فِي غَيْرِ رِيبَةٍ»[۱۴]؛ «غیرتی هست که خداوند دوست می‌دارد و غیرتی هست که خداوند دوست نمی‌دارد. اما غیرتی که خداوند دوست می‌دارد، غیرت در هنگام کاری ناهنجار است و اما غیرتی که خداوند دوست نمی‌دارد، غیرت در هنگامی است که کار ناهنجاری انجام نشده» و کعب بن مالک روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَالَ: الْغَيْرَةُ غَيْرَتَانِ: فَغَيْرَةٌ يُحِبُّ اللَّهُ، وَأُخْرَى يَكْرَهُهَا، قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا الْغَيْرَةُ الَّتِي يُحِبُّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ يَغَارَ؟ قَالَ: تُؤْتَى مَعَاصِي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَتُنْتَهَكُ مَحَارِمُهُ، قُلْنَا: فَمَا الْغَيْرَةُ الَّتِي يَكْرَهُ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ؟ قَالَ: غَيْرَةُ أَحَدِكُمْ فِي غَيْرِ كُنْهِهِ»[۱۵]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: غیرت بر دو نوع است: غیرتی که خداوند دوست می‌دارد و غیرتی که خداوند دوست نمی‌دارد. گفتیم: ای رسول خدا! غیرتی که خداوند دوست می‌دارد به کار بسته شود چیست؟ فرمود: هنگامی که معصیت خداوند صورت بگیرد و احکامش زیر پا گذاشته شود. گفتیم: غیرتی که خداوند دوست نمی‌دارد چیست؟ فرمود: غیرت یکی از شما در غیر موضعش» و از علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «الْغَيْرَةُ غَيْرَتَانِ: غَيْرَةٌ حَسَنَةٌ جَمِيلَةٌ يُصْلِحُ بِهَا الرَّجُلُ أَهْلَهُ، وَغَيْرَةٌ تُدْخِلُهُ النَّارَ، تَحْمِلُهُ عَلَى الْقَتْلِ، فَيَقْتُلُ»[۱۶]؛ «غیرت بر دو نوع است: غیرتی نیکو و زیبا که مرد به وسیله‌ی آن خانواده‌اش را اصلاح می‌کند و غیرتی که او را وارد آتش می‌کند؛ (چراکه) او را به قتل وا می‌دارد، پس مرتکب قتل می‌شود» و فرمود: «إِيَّاكَ وَالتَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ، فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ وَالْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ»[۱۷]؛ «از غیرت ورزیدن در غیر جایش بر حذر باش؛ چراکه آن زن سالم را بیمار می‌کند و زن بی‌گناه را به اضطراب می‌اندازد» و شاعر به نیکویی گفته است:

مَا أَحْسَنَ الْغَيْرَةَ فِي حِينِهَا ... وَأَقْبَحَ الْغَيْرَةَ فِي غَيْرِ حِينٍ

مَنْ لَمْ يَزَلْ مُتَّهِمًا عِرْسَهُ ... مُنَاصِبًا فِيهَا لِرَجْمِ الظُّنُونِ

يُوشَكُ أَنْ يُغْرِيَهَا بِالَّذِي ... يَخَافُ، أَوْ يَنْصُبَهَا لِلْعُيُونِ[۱۸]

«غیرت به‌جا چقدر نیکو و غیرت نابه‌جا چقدر زشت است! مردی که همواره به همسرش اتهام می‌زند، او را در تیررس بدگمانی‌ها قرار می دهد؛ پس بیم آن می‌رود که او را به همان چیزی که می‌ترسد سوق دهد یا او را در معرض نگاه مردم قرار دهد».

بر این اساس، غیرت ورزیدن نسبت به محارم تنها در سه حالت به‌جا و پسندیده است:

۱ . هنگامی که حرامی آشکار مرتکب می‌شوند؛ مانند زنا یا دوستی با مردان یا اخلال در حجاب واجب یا آرایش برای غیر محارم یا سخن گفتن به نرمی نزد آنان یا نگاه کردن به آنان در حالی که بدنشان برهنه است؛ چنانکه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ! إِذَا سَجَدَ الرِّجَالُ فَاغْضُضْنَ أَبْصَارَكُنَّ لَا تَرَيْنَ عَوْرَاتِ الرِّجَالِ مِنْ ضِيقِ الْأُزُرِ»[۱۹]؛ «ای گروه زنان! هنگامی که مردان سجده می‌کنند چشمان خود را پایین اندازید تا عورت‌های مردان را به سبب کوتاهی لباس‌شان نبینید» و در روایتی دیگر آمده است که فرمود: «لَا تَرْفَعْنَ رُءُوسَكُنَّ حَتَّى يَرْفَعَ الرِّجَالُ»[۲۰]؛ «پیش از آنکه مردان از سجده برخیزند، سرهای خود را بالا نیاورید».

۲ . هنگامی که مرتکب فعلی می‌شوند که مقدّمه‌ی افتادن در حرامی آشکار است؛ مانند خلوت با غیر محارم، یا نظر کردن طولانی‌مدت به چهره‌ی آنان، یا گفتار زیاد و غیر ضروری با آنان، یا داخل شدن در مکان‌های شلوغ؛ چنانکه از علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ، نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَكُمْ يُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ، أَمَا تَسْتَحْيُونَ؟»[۲۱]؛ «ای اهل عراق! به من خبر رسیده است که زنان شما در خیابان به مردان می‌خورند. آیا شرم نمی‌کنید؟» و در روایت دیگری آمده است که فرمود: «أَلَا تَسْتَحْيُونَ أَوْ تَغَارُونَ؟ فَإِنَّهُ بَلَغَنِي أَنَّ نِسَاءَكُمْ يَخْرُجْنَ فِي الْأَسْوَاقِ يُزَاحِمْنَ الْعُلُوجَ»[۲۲]؛ «آیا شرم نمی‌کنید یا غیرت نمی‌ورزید؟ زیرا به من رسیده است که زنانتان به بازارها می‌روند و با مردان بیگانه برخورد می‌کنند»، ولی گوش سپردن به دروس اهل علم و موعظه‌های آن‌ها از این موارد محسوب نمی‌شود؛ چراکه در آن مصلحت وجود دارد و مفسده‌ی آشکاری نیست؛ چنانکه روایت شده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ يَوْمَ عِيدٍ، فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ خَطَبَ، فَظَنَّ أَنَّهُ لَمْ يُسْمِعِ النِّسَاءَ، فَمَشَى إِلَيْهِنَّ وَبِلَالٌ مَعَهُ، فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ بِالصَّدَقَةِ، فَجَعَلَتِ الْمَرْأَةُ تُهْوِي بِيَدِهَا إِلَى أُذُنِهَا وَحَلْقِهَا، تُلْقِي الْقُرْطَ وَالْخَاتَمَ فِي ثَوْبِ بِلَالٍ»[۲۳]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در روز عید بیرون آمد و دو رکعت نماز گزارد و خطبه ایراد کرد. سپس احتمال داد که زنان سخنان او را نشنیده باشند، پس همراه بلال نزد آنان رفت و آنان را پند داد و به صدقه امر کرد، پس هر زن دست خود را به سمت گوش و گردنش می‌برد و گوشواره و انگشتر خود را در لباس بلال می‌انداخت» و روایت شده است: «أَنَّ النِّسَاءَ قُلْنَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: غَلَبَنَا عَلَيْكَ الرِّجَالُ، فَاجْعَلْ لَنَا يَوْمًا مِنْ نَفْسِكَ، فَوَعَدَهُنَّ يَوْمًا لَقِيَهُنَّ فِيهِ، فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ، فَكَانَ فِيمَا قَالَ لَهُنَّ: مَا مِنْكُنَّ امْرَأَةٌ تُقَدِّمُ ثَلَاثَةً مِنْ وَلَدِهَا، إِلَّا كَانَ لَهَا حِجَابًا مِنَ النَّارِ، فَقَالَتِ امْرَأَةٌ: أَوِ اثْنَيْنِ؟ فَإِنَّهُ مَاتَ لِي اثْنَانِ، فَقَالَ: أَوِ اثْنَيْنِ»[۲۴]؛ «زنان به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گفتند: مردان تو را از ما گرفته‌اند، پس برای ما نیز روزی را اختصاص بده، پس آن حضرت روزی را به آنان وعده داد و در آن روز با آنان دیدار کرد، پس آنان را پند داد و امر کرد، پس از جمله چیزهایی که به آنان فرمود این بود: هیچ یک از شما نیست که سه فرزندش را از دست بدهد مگر اینکه سپر او در برابر آتش خواهند بود، پس زنی گفت: اگر دو فرزند باشد هم؟ چراکه دو فرزند من از دنیا رفته است، پس فرمود: دو فرزند نیز چنین است».

۳ . هنگامی که مردی نامحرم با دست یا زبان یا چشم خود به آنان تعدّی می‌کند که در این صورت باید او را از آنان دفع کرد و این بافضیلت‌ترین نوع غیرت است و از این رو، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «مَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ»[۲۵]؛ «هر کس در راه دفاع از خانواده‌اش کشته شود، شهید است» و امام حسین علیه السلام در روز عاشورا هنگامی که دشمنانش میان او و خیمه‌اش فاصله انداختند، فریاد برآورد: «وَيْلَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ! إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ، وَكُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ، فَكُونُوا أَحْرَارًا فِي دُنْيَاكُمْ، وَارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عُرُبًا كَمَا تَزْعُمُونَ، فَنَادَاهُ شِمْرٌ فَقَالَ: مَا تَقُولُ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ؟ قَالَ: أَقُولُ: أَنَا الَّذِي أُقَاتِلُكُمْ، وَتُقَاتِلُونِي، وَالنِّسَاءُ لَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ، فَامْنَعُوا عُتَاتَكُمْ وَجُهَّالَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِي مَا دُمْتُ حَيًّا، فَقَالَ شِمْرٌ: لَكَ هَذَا، ثُمَّ صَاحَ شِمْرٌ: إِلَيْكُمْ عَنْ حَرَمِ الرَّجُلِ، فَاقْصُدُوهُ فِي نَفْسِهِ، فَلَعَمْرِي لَهُوَ كُفْؤٌ كَرِيمٌ»[۲۶]؛ «وای بر شما ای شیعیان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از روز معاد نمی‌هراسید، دست کم در دنیای خود آزاده باشید و اگر عرب هستید چنانکه گمان می‌برید، به اصل و نسب خود بازگردید. پس شمر او را ندا داد و گفت: چه می‌گویی ای فرزند فاطمه؟ فرمود: می‌گویم: من کسی هستم که با شما می‌جنگم و شما نیز با من سر جنگ دارید، ولی زنان گناهی ندارند، پس تا زمانی که زنده هستم، طاغیان و جاهلان‌تان را از تعرّض به حرم من بازدارید. پس شمر گفت: خواسته‌ات مورد قبول است. سپس شمر فریاد برآورد: متعرّض حرم این مرد نشوید، بلکه خود او را هدف بگیرید؛ چراکه به جانم سوگند، او همتایی کریم برای ما در نبرد است».

این حکم مسأله است، ولی باید توجه داشت که نه مجازات محارم و نه مجازات کسی که به آنان تعدّی کرده است، نباید از چهارچوب احکام شرع خارج باشد و این نکته‌ی بسیار مهمی است؛ چراکه جنایات بسیاری به نام غیرت انجام می‌شود، در حالی که شرع به آن‌ها اجازه نداده است؛ مانند کسی که خواهر یا دختر مجرّدش را به سبب اینکه با معشوقش فرار کرده است می‌کشد، در حالی که شرع به کشتن او حکم نکرده است، بلکه مجازات او را در صورتی که خود به زنا اقرار کند یا چهار شاهد به زنای او شهادت دهند، صد تازیانه قرار داده و در غیر این صورت، مجازات او را تعزیر قرار داده است، یا کسی که مرد مجرّدی را به سبب زنا با یکی از محارمش می‌کشد، در حالی که شرع به کشتن او حکم نکرده، بلکه مجازات او را در صورت اثبات زنایش با اقرار یا شاهد صد تازیانه قرار داده است؛ چنانکه در حدیث مشهور آمده است: «أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، الرَّجُلُ يَجِدُ مَعَ امْرَأَتِهِ رَجُلًا أَيَقْتُلُهُ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: لَا، قَالَ سَعْدٌ: بَلَى وَالَّذِي أَكْرَمَكَ بِالْحَقِّ، قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: اسْمَعُوا إِلَى مَا يَقُولُ سَيِّدُكُمْ»[۲۷]؛ «سعد بن عبادة گفت: ای رسول خدا! کسی با زنش مرد دیگری را می‌یابد، آیا او را بکشد؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: نه. سعد گفت: آری سوگند به کسی که تو را به حق گرامی داشت. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: گوش کنید بزرگ قومتان چه می‌گوید!» و در روایتی دیگر آمده است: «قَالَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَوْ وَجَدْتُ مَعَ أَهْلِي رَجُلًا لَمْ أَمَسَّهُ حَتَّى آتِيَ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: نَعَمْ، قَالَ: كَلَّا وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ، إِنْ كُنْتُ لَأُعَاجِلُهُ بِالسَّيْفِ قَبْلَ ذَلِكَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: اسْمَعُوا إِلَى مَا يَقُولُ سَيِّدُكُمْ، إِنَّهُ لَغَيُورٌ، وَأَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ، وَاللَّهُ أَغْيَرُ مِنِّي»[۲۸]؛ «سعد بن عبادة گفت: ای رسول خدا! اگر مردی را با زنم بیابم آیا دست نگاه دارم تا چهار شاهد بیاورم؟! رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری. (سعد) گفت: نه سوگند به کسی که تو را به حق برانگیخت، پیش از آن او را با شمشیر می‌کشم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: گوش کنید بزرگ قومتان چه می‌گوید! او مردی باغیرت است و من از او با غیرت‌ترم و خداوند از من باغیرت‌تر است» و منظور آن حضرت این بود که من او را از قتل زناکار بدون حکم حاکم نهی می‌کنم با وجود اینکه از او غیرت بیشتری دارم؛ همچنانکه خداوند بلندمرتبه از آن نهی فرموده است با وجود اینکه از من غیرت بیشتری دارد؛ زیرا غیرت، کاری که حق نیست را مباح نمی‌کند و در روایتی دیگر آمده است: «أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ قَالَ: حَضَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَجَدْتُ عَلَى بَطْنِ امْرَأَتِي رَجُلًا أَضْرِبُهُ بِالسَّيْفِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَبَيِّنَةٌ أَبْيَنُ مِنَ السَّيْفِ؟! ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ: كِتَابُ اللَّهِ وَالشُّهَدَاءُ، فَقَالَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَيَّةُ بَيِّنَةٍ أَبْيَنُ مِنَ السَّيْفِ؟ فَقَالَ: كِتَابُ اللَّهِ وَالشُّهَدَاءُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ، هَذَا سَيِّدُكُمُ اسْتَفَزَّتْهُ الْغَيْرَةُ حَتَّى خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ سَعْدًا رَجُلٌ غَيُورٌ مَا تَزَوَّجَ امْرَأَةً ثَيِّبًا قَطُّ لِغَيْرَتِهِ، وَمَا قَدَرَ أَحَدٌ مِنَّا أَنْ يَتَزَوَّجَ امْرَأَةً طَلَّقَهَا لِغَيْرَتِهِ! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: سَعْدٌ غَيُورٌ وَأَنَا أَغْيَرُ مِنْ سَعْدٍ وَاللَّهُ تَعَالَى أَغْيَرُ مِنِّي، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ: عَلَى أَيِّ شَيْءٍ يَغَارُ اللَّهُ تَعَالَى؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: يَغَارُ عَلَى رَجُلٍ مُجَاهِدٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُخَالَفُ إِلَى أَهْلِهِ»[۲۹]؛ «سعد بن عبادة گفت: نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم حاضر بودم که مردی نزد او آمد و گفت: ای رسول خدا! اگر بر شکم زنم مردی را بیابم، آیا او را با شمشیر بزنم؟ پس رسول خدا فرمود: آیا دلیلی روشن‌تر از شمشیر سراغ داری؟! سپس از این سخن بازگشت و فرمود: کتاب خدا و چهار شاهد، پس سعد بن عبادة رضی الله عنه گفت: ای رسول خدا! کدامین دلیل از شمشیر روشن‌تر است؟ پس فرمود: کتاب خدا و چهار شاهد، سپس فرمود: ای گروه انصار! این بزرگ قوم شماست که غیرت، او را برانگیخته است تا جایی که با کتاب خدا مخالفت می‌کند، پس مردی از انصار گفت: ای رسول خدا! سعد مردی باغیرت است و به خاطر غیرتش تاکنون با هیچ زن غیرباکره‌ای ازدواج نکرده و هیچ یک از ما نیز به خاطر غیرت او جرئت نیافته است تا با زنی که او طلاق داده است ازدواج کند! پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: سعد مردی باغیرت است و من از سعد باغیرت‌ترم و خداوند بلندمرتبه از من باغیرت‌تر است، پس مردی از انصار گفت: خداوند بلندمرتبه نسبت به چه چیزی غیرت می‌ورزد؟ پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: نسبت به مردی که در راه خداوند به جهاد رفته است و (در نبود او) خانواده‌اش مورد تعرّض قرار می‌گیرد» و در روایتی دیگر آمده است: «أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: أَرَأَيْتَ لَوْ وَجَدْتُ مَعَ امْرَأَتِي رَجُلًا أُمْهِلُهُ حَتَّى آتِيَ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ؟ قَالَ: نَعَمْ»[۳۰]؛ «سعد بن عبادة به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم گفت: اگر مردی را با زنم بیابم، می‌گویی به او مهلت دهم تا اینکه چهار شاهد حاضر کنم؟! فرمود: آری» و در روایت اهل بیت آمده است: «إِنَّ أُنَاسًا مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ كَانَ فِيهِمْ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ فَقَالُوا: يَا سَعْدُ، مَا تَقُولُ لَوْ ذَهَبْتَ إِلَى مَنْزِلِكَ فَوَجَدْتَ فِيهِ رَجُلًا عَلَى بَطْنِ امْرَأَتِكَ، مَا كُنْتَ صَانِعًا بِهِ؟ فَقَالَ سَعْدٌ: كُنْتُ وَاللَّهِ أَضْرِبُ رَقَبَتَهُ بِالسَّيْفِ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَهُمْ فِي هَذَا الْكَلَامِ، فَقَالَ: يَا سَعْدُ، مَنْ هَذَا الَّذِي قُلْتَ أَضْرِبُ عُنُقَهُ بِالسَّيْفِ؟ فَأَخْبَرَهُ بِالَّذِي قَالُوا وَمَا قَالَ سَعْدٌ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عِنْدَ ذَلِكَ: يَا سَعْدُ، فَأَيْنَ الشُّهُودُ الْأَرْبَعَةُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ؟! فَقَالَ سَعْدٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، بَعْدَ رَأْيِ عَيْنِي وَعِلْمِ اللَّهِ فِيهِ أَنَّهُ قَدْ فَعَلَ؟! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: إِي وَاللَّهِ يَا سَعْدُ، بَعْدَ رَأْيِ عَيْنِكَ وَعِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ حَدًّا، وَجَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى حُدُودَ اللَّهِ حَدًّا، وَجَعَلَ مَا دُونَ الشُّهُودِ الْأَرْبَعَةِ مَسْتُورًا عَلَى الْمُسْلِمِينَ»[۳۱]؛ «گروهی از اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که سعد بن عبادة نیز در میانشان بود گفتند: ای سعد! چه می‌گویی اگر به خانه‌ات بروی و مردی را بر شکم زنت بیابی؟ با او چه می‌کنی؟ پس سعد گفت: به خدا سوگند، گردنش را با شمشیر می‌زنم. در این هنگام، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نزدشان آمد و فرمود: ای سعد! این کیست که گفتی گردنش را با شمشیر می‌زنی؟ پس آن حضرت را از سخن اصحاب و پاسخ خودش مطلع کرد، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: ای سعد! پس چهار شاهدی که خداوند عزّ و جلّ فرموده است، کجا هستند؟! پس سعد گفت: ای رسول خدا! حتی پس از دیدن با چشمان خودم و علم خداوند به اینکه آن عمل را مرتکب شده است؟! پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری به خدا سوگند ای سعد! حتی پس از دیدن با چشمان خودت و علم خداوند عزّ و جلّ. هرآینه خداوند عزّ و جلّ برای هر چیزی حدّی قرار داده و بر کسی که حدودش را زیر پا گذاشته نیز حدّی قرار داده است و عملی که چهار شاهد ندارد را بر مسلمانان پوشیده داشته است».

البته توضیحات فوق تماماً ناظر به غیرت مرد نسبت به زنش و سایر محارمش است، ‌ولی غیرت زن نسبت به شوهرش در کارهایی که برخلاف شرع نیستند، جایز نیست؛ مانند ازدواج مجدّد؛ چراکه آن مصداق کراهت داشتن از چیزی است که خداوند نازل کرده و موجب حبط اعمال می‌شود؛ چنانکه فرموده است: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ[۳۲]؛ «این به سبب آن بود که آنان از چیزی که خداوند نازل کرد کراهت یافتند پس اعمالشان را نابود کرد» و روایت شده است: «كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِيمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ وَمَعَهُ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ، فَأَصَابَ مِنْ جَارِيَةٍ لَهُ، فَأَمَرَهَا فَغَسَلَتْ جَسَدَهَا وَتَرَكَتْ رَأْسَهَا، وَقَالَ لَهَا: إِذَا أَرَدْتِ أَنْ تَرْكَبِي فَاغْسِلِي رَأْسَكِ - وفي رواية أخرى أنّه أمرها بغسل رأسها أوّلًا-، فَفَعَلَتْ ذَلِكَ، فَعَلِمَتْ بِذَلِكَ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ فَحَلَقَتْ رَأْسَهَا، فَلَمَّا كَانَ مِنْ قَابِلٍ انْتَهَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِلَى ذَلِكَ الْمَكَانِ، فَقَالَتْ لَهُ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ: أَيُّ مَوْضِعٍ هَذَا؟ قَالَ لَهَا: هَذَا الْمَوْضِعُ الَّذِي أَحْبَطَ اللَّهُ فِيهِ حَجَّكِ عَامَ أَوَّلٍ»[۳۳]؛ «امام صادق علیه السلام میان مکّه و مدینه بود و همسرش امّ اسماعیل نیز با او بود، پس با کنیز خود آمیزش کرد، پس به او امر کرد تا بدنش را به جز سرش بشوید، پس به او فرمود: هرگاه خواستی سوار مرکب شوی، سرت را نیز بشوی -و در روایتی دیگر آمده است که او را ابتدا به شستن سرش امر کرد- پس همین کار را انجام داد، پس امّ اسماعیل از این ماجرا مطّلع شد و سر خود را تراشید. در سال بعد، هنگامی که امام صادق علیه السلام به آن مکان رسید، امّ اسماعیل به او گفت: اینجا کجاست؟ آن حضرت به او فرمود: اینجا همان جایی است که خداوند در سال گذشته حجّت را باطل کرد» و نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يَجْعَلِ الْغَيْرَةَ لِلنِّسَاءِ، وَإِنَّمَا تَغَارُ الْمُنْكِرَاتُ مِنْهُنَّ، فَأَمَّا الْمُؤْمِنَاتُ فَلَا، إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ الْغَيْرَةَ لِلرِّجَالِ، لِأَنَّهُ أَحَلَّ لِلرَّجُلِ أَرْبَعًا وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُهُ، وَلَمْ يَجْعَلْ لِلْمَرْأَةِ إِلَّا زَوْجَهَا، فَإِذَا أَرَادَتْ مَعَهُ غَيْرَهُ كَانَتْ عِنْدَ اللَّهِ زَانِيَةً»[۳۴]؛ «خداوند عزّ و جلّ غیرت را برای زنان قرار نداده است و تنها زنانی که منکر (احکام دین) هستند غیرت می‌ورزند، ولی زنان مؤمن غیرت نمی‌ورزند. خداوند غیرت را تنها برای مردان قرار داده است؛ با توجه به اینکه او برای مرد چهار زن و کنیزانی که مالکشان است را حلال کرده، ولی برای زن تنها شوهرش را حلال کرده است، پس اگر در کنار شوهرش مرد دیگری را بخواهد، نزد خداوند زناکار است». غیرت زن، گاه عقل او را از کار می‌اندازد و او را به کاری شبیه جنون وا دارد؛ چنانکه روایت شده است: «بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَاعِدٌ إِذْ جَاءَتِ امْرَأَةٌ عُرْيَانَةٌ حَتَّى قَامَتْ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي فَجَرْتُ فَطَهِّرْنِي! فَجَاءَ رَجُلٌ يَعْدُو فِي أَثَرِهَا وَأَلْقَى عَلَيْهَا ثَوْبًا فَقَالَ: مَا هِيَ مِنْكَ؟ فَقَالَ: صَاحِبَتِي يَا رَسُولَ اللَّهِ، خَلَوْتُ بِجَارِيَتِي فَصَنَعَتْ مَا تَرَى! فَقَالَ: ضُمَّهَا إِلَيْكَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ الْغَيْرَاءَ لَا تُبْصِرُ أَعْلَى الْوَادِي مِنْ أَسْفَلِهِ»[۳۵]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نزد ما نشسته بود که زنی برهنه پیش او آمد و در برابرش ایستاد، پس گفت: ای رسول خدا! من زنا کرده‌ام، پس مرا تطهیر کن! در این هنگام مردی دوان دوان به دنبال او آمد و لباسی بر او انداخت، پس آن حضرت فرمود: این زن با تو چه نسبتی دارد؟ پس گفت: این زنِ من است ای رسول خدا! با کنیزم خلوت کردم و او نیز این کاری که می‌بینی را انجام داد! پس فرمود: او را همراه خود ببر. سپس فرمود: همانا زنی که غیرت بر او چیره شده است، بالای درّه را از پایین آن تشخیص نمی‌دهد!» و در روایتی دیگر آمده است: «أَنَّ امْرَأَةً وَجَدَتْ زَوْجَهَا عَلَى جَارِيَةٍ لَهَا، فَغَارَتْ، فَانْطَلَقَتْ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَاتَّبَعَهَا حَتَّى أَدْرَكَهَا، فَقَالَتْ: إِنَّهَا زَنَتْ، فَقَالَ: كَذَبَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَلَكِنَّهَا كَانَ مِنْ أَمْرِهَا كَذَا وَكَذَا، وَأَخَذَتْ بِلِحْيَتِهِ، فَانَتَهَرَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَأَرْسَلَتْهُ، فَقَالَ: مَا تَدْرِي الْـآنَ أَعْلَى الْوَادِي مِنْ أَسْفَلِهِ»[۳۶]؛ «زنی شوهرش را با کنیزش یافت، پس دچار غیرت شد، پس نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رفت و شوهرش نیز به دنبال او رفت تا به او رسید، پس آن زن گفت که زنا کرده است، پس آن مرد گفت: دروغ می‌گوید ای رسول خدا! بلکه ماجرا این‌گونه است و آن زن ریش شوهرش را گرفت، پس پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم او را تشر زد، پس شوهرش را رها کرد، سپس آن حضرت فرمود: اکنون بالای درّه را از پایین آن تشخیص نمی‌دهی!» و روایت شده است: «أَنَّ امْرَأَةً جَاءَتْ إِلَى عَلِيٍّ، فَقَالَتْ أَنَّ زَوْجَهَا وَقَعَ عَلَى جَارِيَتِهَا، فَقَالَ: إِنْ تَكُونِي صَادِقَةً نَرْجُمْهُ، وَإِنْ تَكُونِي كَاذِبَةً نَجْلِدْكِ، فَقَالَتْ: يَا وَيْلَهَا غَيْرَى نَغِرَةٌ! قَالَ: وَأُقِيمَتِ الصَّلَاةُ، فَذَهَبَتْ»[۳۷]؛ «زنی نزد علی آمد و به او گفت که شوهرش با کنیز او همبستر شده است. پس آن حضرت فرمود: اگر راست بگویی او را سنگسار می‌کنیم و اگر دروغ بگویی تو را تازیانه می‌زنیم. پس آن زن گفت: ای وای بر من! این تنها غیرتی بود که به آن دچار شدم! (راوی) می‌گوید: پس وقت نماز رسید و آن زن رفت».

با این حال، کمتر زنی را می‌توان یافت که خالی از غیرت باشد و از این رو، امّهات المؤمنین نیز خالی از غیرت نبودند؛ چنانکه روایت شده است: «أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ كَانَ عِنْدَ بَعْضِ نِسَائِهِ، فَأَرْسَلَتْ إِحْدَى أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ بِصَحْفَةٍ فِيهَا طَعَامٌ، فَضَرَبَتِ الَّتِي النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِي بَيْتِهَا يَدَ الْخَادِمِ، فَسَقَطَتِ الصَّحْفَةُ فَانْفَلَقَتْ، فَجَمَعَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِلَقَ الصَّحْفَةِ، ثُمَّ جَعَلَ يَجْمَعُ فِيهَا الطَّعَامَ الَّذِي كَانَ فِي الصَّحْفَةِ، وَيَقُولُ: غَارَتْ أُمُّكُمْ! ثُمَّ حَبَسَ الْخَادِمَ حَتَّى أُتِيَ بِصَحْفَةٍ مِنْ عِنْدِ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا، فَدَفَعَ الصَّحْفَةَ الصَّحِيحَةَ إِلَى الَّتِي كُسِرَتْ صَحْفَتُهَا، وَأَمْسَكَ الْمَكْسُورَةَ فِي بَيْتِ الَّتِي كَسَرَتْ»[۳۸]؛ «پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نزد یکی از همسرانش بود که یکی دیگر از امّهات المؤمنین ظرف غذایی را فرستاد، پس آن همسری که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در خانه‌اش بود به دست خدمتکار زد و ظرف بر زمین افتاد و شکست، پس پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم تکه‌های ظرف را جمع کرد و غذایی که در ظرف بود را مجدد در آن گرد آورد و فرمود: مادرتان دچار غیرت شد! سپس خدمتکار را نگاه داشت تا اینکه ظرفی از خانه‌ی همسرش که در آن بود آورد، پس ظرف سالم را به کسی داد که ظرفش شکسته شد و ظرف شکسته را در خانه‌ی کسی که ظرف را شکسته بود، نگاه داشت» و عایشه روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا لَيْلًا، قَالَتْ: فَغِرْتُ عَلَيْهِ، فَجَاءَ فَرَأَى مَا أَصْنَعُ، فَقَالَ: مَا لَكِ يَا عَائِشَةُ؟ أَغِرْتِ؟ فَقُلْتُ: وَمَا لِي لَا يَغَارُ مِثْلِي عَلَى مِثْلِكَ؟! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: أَقَدْ جَاءَكِ شَيْطَانُكِ؟ قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَوْ مَعِيَ شَيْطَانٌ؟ قَالَ: نَعَمْ قُلْتُ: وَمَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ؟ قَالَ: نَعَمْ قُلْتُ: وَمَعَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَلَكِنَّ رَبِّي أَعَانَنِي عَلَيْهِ حَتَّى أَسْلَمَ»[۳۹]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شبی از نزد او خارج شد، (عایشه) گفت: من دچار غیرت شدم، پس آمد و دید چه کاری انجام می‌دهم، پس فرمود: تو را چه شده است ای عایشه؟ آیا دچار غیرت شدی؟ پس گفتم: چگونه کسی مانند من به خاطر کسی مانند تو غیرت نورزد؟! پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آیا شیطانت به سراغت آمد؟ گفت: ای رسول خدا! آیا شیطانی همراه من است؟ فرمود: آری، گفتم: و همراه هر انسانی؟ فرمود: آری، گفتم: حتی همراه تو ای رسول خدا؟ فرمود: آری، ولی پروردگارم مرا بر ضدّ او یاری کرد تا اینکه اسلام آورده است» و در روایتی دیگر آمده است که گفت: «فَقَدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ لَيْلَةٍ، فَظَنَنْتُ أَنَّهُ ذَهَبَ إِلَى بَعْضِ نِسَائِهِ، فَتَجَسَّسْتُهُ، فَإِذَا هُوَ رَاكِعٌ أَوْ سَاجِدٌ، يَقُولُ: سُبْحَانَكَ وَبِحَمْدِكَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، فَقُلْتُ: بِأَبِي وَأُمِّي، إِنَّكَ لَفِي شَأْنٍ، وَإِنِّي لَفِي شَأْنٍ آخَرَ»[۴۰]؛ «شبی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را نیافتم، پس گمان کردم که نزد یکی از همسرانش رفته است، پس در جستجوی او رفتم، پس او را در حال رکوع یا سجود یافتم که می‌فرماید: سُبْحَانَكَ وَبِحَمْدِكَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، پس گفتم: پدر و مادرم به فدایت باد! تو در چه کاری هستی و من در چه در کارم!» از این رو، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ كَتَبَ الْغَيْرَةَ عَلَى النِّسَاءِ، وَالْجِهَادَ عَلَى الرِّجَالِ، فَمَنْ صَبَرَ مِنْهُنَّ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا كَانَ لَهَا مِثْلُ أَجْرِ الشُّهَدَاءِ»[۴۱]؛ «خداوند عزّ و جلّ غیرت را بر زنان و جهاد را بر مردان مقرّر کرده است، پس هر زنی که از روی ایمان و شکیبایی بر غیرت صبر کند، برای او اجری مانند اجر شهید است»؛ چراکه صبر بر غیرت بر زنان دشوار است، همان طور که جهاد بر مردان دشوار است. هر چند در روایتی آمده که غیرتی در زنان نیست و آن تنها حسادت است؛ چنانکه از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: «غَيْرَةُ النِّسَاءِ الْحَسَدُ، وَالْحَسَدُ هُوَ أَصْلُ الْكُفْرِ، إِنَّ النِّسَاءَ إِذَا غِرْنَ غَضِبْنَ وَإِذَا غَضِبْنَ كَفَرْنَ إِلَّا الْمُسْلِمَاتُ مِنْهُنَّ»[۴۲]؛ «غیرت زنان همان حسادت است و حسادت ریشه‌ی کفر است. هنگامی که زنان غیرت می‌ورزند، خشم می‌گیرند و چون خشم می‌گیرند، کفر می‌ورزند، مگر زنان مسلمان» و از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «لَيْسَ الْغَيْرَةُ إِلَّا لِلرِّجَالِ، وَأَمَّا النِّسَاءُ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْهُنَّ حَسَدٌ، وَالْغَيْرَةُ لِلرِّجَالِ، وَلِذَلِكَ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النِّسَاءِ إِلَّا زَوْجَهَا وَأَحَلَّ لِلرِّجَالِ أَرْبَعًا، وَإِنَّ اللَّهَ أَكْرَمُ أَنْ يَبْتَلِيَهُنَّ بِالْغَيْرَةِ وَيُحِلَّ لِلرِّجَالِ مَعَهَا ثَلَاثًا»[۴۳]؛ «غیرت جز برای مردان نیست و زنان تنها به حسادت دچار می‌شوند و غیرت برای مردان است و به همین دلیل، خداوند بر زنان جز شوهرشان را حرام نموده و برای مردان چهار زن را حلال کرده است. هرآینه خداوند بزرگوارتر از آن است که زنان را به غیرت دچار کند و سپس در کنار هر زن سه زن دیگر را نیز برای مردان حلال نماید». البته این دو روایت تعارضی با سایر روایات ندارند؛ زیرا منظور از غیرت در آن دو، غیرتی است که خداوند از روی فضل و حکمت خود در بندگان قرار داده و این غیرتی است که خداوند در مردان قرار داده و در زنان قرار نداده است و غیرت زنان از شیطان است؛ چراکه آن از حسادت نشأت می‌گیرد و در روایتی نیز آمده که از «دوست داشتن» است[۴۴]،‌ ولی وجه اوّل آشکارتر است.

↑[۱] . التّحريم/ ۶
↑[۲] . الجامع لمعمر بن راشد، ج۱۰، ص۴۰۹؛ تعظيم قدر الصلاة للمروزي، ج۱، ص۴۷۰؛ دعائم الإسلام لابن حيّون، ج۲، ص۲۱۷؛ من لا يحضره الفقيه لابن بابويه، ج۳، ص۴۴۴؛ الإبانة الكبرى لابن بطة، ج۲، ص۶۹۴؛ صفة النفاق ونعت المنافقين لأبي نعيم الأصبهاني، ص۱۹۰؛ مسند الشهاب للقضاعي، ج۱، ص۱۲۳؛ شعب الإيمان للبيهقي، ج۱۳، ص۲۶۰
↑[۳] . المحاسن للبرقي، ج۱، ص۱۱۵؛ الكافي للكليني، ج۵، ص۵۳۶؛ من لا يحضره الفقيه لابن بابويه، ج۳، ص۴۴۴
↑[۴] . مصنف ابن أبي شيبة، ج۴، ص۵۳
↑[۵] . مشيخة ابن طهمان، ج۱، ص۵۸؛ مسند أحمد، ج۱۲، ص۱۴۴؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۱۵؛ مسند البزار، ج۱۵، ص۷۴؛ اعتلال القلوب للخرائطي، ج۲، ص۳۵۵؛ صحيح ابن حبان، ج۱، ص۵۲۸
↑[۶] . مسند أبي داود الطيالسي، ج۴، ص۱۱۴؛ مسند أحمد، ج۱۶، ص۴۲۹؛ صحيح البخاري، ج۷، ص۳۵؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۱۴؛ سنن الترمذي، ج۳، ص۴۶۳؛ السنة لعبد اللّه بن أحمد، ج۲، ص۴۹۴؛ مسند البزار، ج۱۵، ص۲۰۴؛ اعتلال القلوب للخرائطي، ج۲، ص۳۵۵؛ صحيح ابن حبان، ج۱، ص۵۲۸؛ السنن الكبرى للبيهقي، ج۱۰، ص۳۸۱
↑[۷] . الجامع لمعمر بن راشد، ج۱۰، ص۴۱۰؛ مسند أبي داود الطيالسي، ج۱، ص۲۱۴؛ مصنف ابن أبي شيبة، ج۴، ص۵۳؛ مسند أحمد، ج۶، ص۱۱۳؛ مسند الدارمي، ج۳، ص۴۲۸؛ صحيح البخاري، ج۶، ص۵۷؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۱۳؛ سنن الترمذي، ج۵، ص۵۴۲؛ مسند البزار، ج۵، ص۱۲۸؛ السنن الكبرى للنسائي، ج۱۰، ص۹۴؛ مسند أبي يعلى، ج۹، ص۱۰۹؛ اعتلال القلوب للخرائطي، ج۲، ص۳۵۵؛ المسند للشاشي، ج۲، ص۴۴؛ مسند أبي حنيفة رواية أبي نعيم الأصبهاني، ج۱، ص۸۴؛ السنن الكبرى للبيهقي، ج۱۰، ص۳۸۱
↑[۸] . مصنف ابن أبي شيبة، ج۴، ص۵۳؛ مسند أحمد، ج۳۰، ص۱۰۴؛ المنتخب من مسند عبد بن حميد، ص۱۵۱؛ مسند الدارمي، ج۳، ص۴۲۸؛ صحيح البخاري، ج۷، ص۳۵؛ صحيح مسلم، ج۲، ص۱۳۶؛ مستخرج أبي عوانة، ج۳، ص۲۱۴؛ المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج۴، ص۳۹۸
↑[۹] . الكافي للكليني، ج۵، ص۵۳۵
↑[۱۰] . المائدة/ ۸۷
↑[۱۱] . ديوان المعاني للعسكري، ج۱، ص۱۰۱؛ نثر الدر في المحاضرات للآبي، ج۱، ص۱۱۳؛ ثمار القلوب للثعالبي، ص۳۳۰؛ مجمع الأمثال للميداني، ج۱، ص۱۶۳
↑[۱۲] . الكافي للكليني، ج۵، ص۵۳۸
↑[۱۳] . الحجرات/ ۱۲
↑[۱۴] . الجامع لمعمر بن راشد، ج۱۰، ص۴۰۹؛ سنن سعيد بن منصور، ج۲، ص۵۲؛ مصنف ابن أبي شيبة، ج۴، ص۵۳؛ مسند أحمد، ج۲۸، ص۶۱۹، ج۳۹، ص۱۵۹؛ مسند الدارمي، ج۳، ص۴۲۸؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۶۴۳؛ سنن أبي داود، ج۳، ص۵۰؛ سنن النسائي، ج۵، ص۷۸؛ مسند الروياني، ج۱، ص۱۶۰؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۲، ص۱۸۹؛ المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج۱، ص۵۷۸؛ معرفة الصحابة لأبي نعيم الأصبهاني، ج۲، ص۵۳۹؛ شعب الإيمان للبيهقي، ج۱۳، ص۲۶۴
↑[۱۵] . اعتلال القلوب للخرائطي، ج۲، ص۳۵۶؛ أخبار النساء لابن الجوزي، ج۱، ص۸۲
↑[۱۶] . الأحاديث المختارة للمقدسي، ج۲، ص۲۲۷؛ جامع الأحاديث للسيوطي، ج۳۱، ص۳۸
↑[۱۷] . الكافي للكليني، ج۵، ص۵۳۷؛ تحف العقول عن آل الرسول لابن شعبة الحراني، ص۸۷؛ نهج البلاغة للشريف الرضي، ص۴۰۵؛ نزهة الناظر للحلواني، ص۶۰؛ ربيع الأبرار للزمخشري، ج۵، ص۲۴۱
↑[۱۸] . الشعر والشعراء لابن قتيبة، ج۲، ص۸۴۶؛ أمالي المرتضى، ج۱، ص۴۷۶؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۱۶، ص۱۲۷
↑[۱۹] . مصنف ابن أبي شيبة، ج۱، ص۴۰۴؛ مسند أحمد، ج۱۷، ص۲۱؛ المنتخب من مسند عبد بن حميد، ص۳۰۳؛ مسند أبي يعلى، ج۲، ص۵۰۷؛ معجم ابن الأعرابي، ج۳، ص۹۹۴؛ حلية الأولياء وطبقات الأصفياء لأبي نعيم الأصبهاني، ج۹، ص۲۳؛ الثالث من فوائد أبي عثمان البحيري، ص۴۶؛ المحلى بالآثار لابن حزم، ج۲، ص۱۷۱؛ السنن الكبرى للبيهقي، ج۲، ص۲۵
↑[۲۰] . مصنف ابن أبي شيبة، ج۱، ص۴۰۴؛ مسند أحمد، ج۲۴، ص۳۳۴؛ صحيح مسلم، ج۱، ص۳۲۶؛ سنن أبي داود، ج۱، ص۱۷۰؛ حديث السراج، ج۲، ص۲۸؛ مستخرج أبي عوانة، ج۱، ص۳۷۸؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۲۴، ص۹۸
↑[۲۱] . المحاسن للبرقي، ج۱، ص۱۱۵؛ الكافي للكليني، ج۵، ص۵۳۷
↑[۲۲] . مسند أحمد، ج۲، ص۳۴۳؛ الكافي للكليني، ج۵، ص۵۳۷
↑[۲۳] . مسند الشافعي، ص۷۵؛ مصنف عبد الرزاق، ج۳، ص۲۸۰؛ مسند الحميدي، ج۱، ص۴۳۰؛ مصنف ابن أبي شيبة، ج۲، ص۳۵۰؛ مسند أحمد، ج۳، ص۴۴۴؛ صحيح البخاري، ج۲، ص۲۱؛ صحيح مسلم، ج۲، ص۶۰۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۰۶؛ سنن أبي داود، ج۱، ص۲۹۷؛ سنن النسائي، ج۳، ص۱۹۲؛ مسند أبي يعلى، ج۵، ص۹۷؛ شرح معاني الآثار للطحاوي، ج۴، ص۳۵۲؛ حلية الأولياء وطبقات الأصفياء لأبي نعيم الأصبهاني، ج۳، ص۳۱۶
↑[۲۴] . مسند ابن الجعد، ص۱۰۳؛ مصنف ابن أبي شيبة، ج۳، ص۳۵؛ مسند أحمد، ج۱۷، ص۳۹۸؛ المنتخب من مسند عبد بن حميد، ص۲۸۷؛ صحيح البخاري، ج۱، ص۳۲؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۲۰۲۸؛ السنن الكبرى للنسائي، ج۵، ص۳۸۶؛ مسند أبي يعلى، ج۲، ص۴۶۱؛ صحيح ابن حبان، ج۷، ص۲۰۶
↑[۲۵] . مسند أحمد، ج۳، ص۱۹۰؛ المنتخب من مسند عبد بن حميد، ص۶۶؛ سنن أبي داود، ج۴، ص۲۴۶؛ سنن الترمذي، ج۴، ص۳۰؛ مسند الحارث، ج۲، ص۶۶۰؛ سنن النسائي، ج۷، ص۱۱۶؛ السنة لأبي بكر بن الخلال، ج۱، ص۱۸۶؛ المسند للشاشي، ج۱، ص۲۵۱؛ تهذيب الأحكام للطوسي، ج۶، ص۱۵۷
↑[۲۶] . الطبقات الكبرى لابن سعد (متمم الصحابة، الطبقة الخامسة)، ج۱، ص۴۷۳؛ أنساب الأشراف للبلاذري، ج۳، ص۲۰۲؛ تاريخ الطبري، ج۵، ص۴۵۰؛ الفتوح لابن أعثم، ج۵، ص۱۱۷؛ مقاتل الطالبيّين لأبي الفرج الأصفهاني، ص۷۹؛ تجارب الأمم لابن مسكويه، ج۲، ص۷۹؛ مرآة الزمان في تواريخ الأعيان لسبط بن الجوزي، ج۸، ص۱۴۰؛ اللهوف للسيّد بن طاووس، ص۷۱
↑[۲۷] . صحيح مسلم، ج۲، ص۱۳۵؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۸۶۸؛ سنن أبي داود، ج۴، ص۱۸۱؛ مستخرج أبي عوانة، ج۳، ص۲۱۴؛ السنن الكبرى للبيهقي، ج۸، ص۵۸۴
↑[۲۸] . صحيح مسلم، ج۲، ص۱۳۵؛ مستخرج أبي عوانة، ج۳، ص۲۱۳؛ مكارم الأخلاق للخرائطي، ص۱۷۷
↑[۲۹] . مصنف عبد الرزاق، ج۹، ص۴۳۴؛ مسند أحمد، ج۳۹، ص۴۴۸؛ الآحاد والمثاني لابن أبي عاصم، ج۳، ص۴۵۲؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۶، ص۲۳؛ معرفة الصحابة لأبي نعيم الأصبهاني، ج۳، ص۲۴۷
↑[۳۰] . موطأ مالك، ج۲، ص۱۹؛ مسند الشافعي، ص۲۰۱؛ مسند أحمد، ج۱۶، ص۶۳؛ سنن أبي داود، ج۴، ص۱۸۱؛ السنن الكبرى للنسائي، ج۶، ص۴۸۳؛ مستخرج أبي عوانة، ج۳، ص۲۱۳؛ شرح مشكل الآثار للطحاوي، ج۲، ص۳۸۹
↑[۳۱] . المحاسن للبرقي، ج۱، ص۲۷۴؛ الكافي للكليني، ج۷، ص۳۷۵؛ تهذيب الأحكام للطوسي، ج۱۰، ص۳۱۳
↑[۳۲] . محمّد/ ۹
↑[۳۳] . تهذيب الأحكام للطوسي، ج۱، ص۱۳۴
↑[۳۴] . الكافي للكليني، ج۵، ص۵۰۵؛ علل الشرائع لابن بابويه، ج۲، ص۵۰۵
↑[۳۵] . الكافي للكليني، ج۵، ص۵۰۵
↑[۳۶] . مصنف عبد الرزاق، ج۷، ص۲۹۹
↑[۳۷] . مصنف عبد الرزاق، ج۷، ص۳۰۰
↑[۳۸] . مصنف ابن أبي شيبة، ج۷، ص۳۰۱؛ مسند أحمد، ج۲۱، ص۲۹۷؛ مسند الدارمي، ج۳، ص۶۹۲؛ صحيح البخاري، ج۷، ص۳۶؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۷۸۲؛ سنن أبي داود، ج۳، ص۲۹۷؛ سنن النسائي، ج۷، ص۷۰؛ مسند أبي يعلى، ج۶، ص۴۵۵؛ شرح مشكل الآثار للطحاوي، ج۸، ص۴۲۳؛ اعتلال القلوب للخرائطي، ج۲، ص۳۵۸؛ سنن الدارقطني، ج۵، ص۲۶۹
↑[۳۹] . مسند أحمد، ج۴۱، ص۳۴۲؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۶۸؛ دلائل النبوة للبيهقي، ج۷، ص۱۰۲
↑[۴۰] . مصنف عبد الرزاق، ج۲، ص۱۶۱؛ مسند أحمد، ج۴۲، ص۹۶؛ صحيح مسلم، ج۱، ص۳۵۱؛ سنن النسائي، ج۷، ص۷۲؛ مسند السراج، ص۱۲۵؛ مستخرج أبي عوانة، ج۱، ص۴۸۹؛ الدعاء للطبراني، ص۱۹۴
↑[۴۱] . مسند البزار، ج۴، ص۳۰۸؛ الكنى والأسماء للدولابي، ج۳، ص۹۶۵؛ معجم ابن الأعرابي، ج۲، ص۴۲۵؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۱۰، ص۸۷؛ مسند الشهاب للقضاعي، ج۲، ص۱۶۹
↑[۴۲] . الكافي للكليني، ج۵، ص۵۰۵
↑[۴۳] . الكافي للكليني، ج۵، ص۵۰۵
↑[۴۴] . الكافي للكليني، ج۵، ص۵۰۶
پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی بخش پاسخگویی به پرسش‌ها
هم‌رسانی
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک گذارید، تا به گسترش علم و معرفت دینی کمک کنید. شکرانه‌ی یاد گرفتن یک نکته‌ی جدید، یاد دادن آن به دیگران است‌.
رایانامه
تلگرام
فیسبوک
توییتر
می‌توانید این مطلب را به زبان‌های زیر نیز مطالعه کنید:
اگر به زبان دیگری تسلّط دارید، می‌توانید این مطلب را به آن ترجمه کنید و ترجمه‌ی خود را برای ما بفرستید تا در پایگاه منتشر شود. [فرم ترجمه]
نوشتن پرسش
کاربر گرامی! شما می‌توانید پرسش‌های خود درباره‌ی آثار و اندیشه‌های علامه منصور هاشمی خراسانی را در فرم زیر بنویسید و برای ما ارسال کنید تا در این بخش پاسخ داده شود.
توجّه: ممکن است که نام شما به عنوان نویسنده‌ی پرسش، در پایگاه نمایش داده شود.
توجّه: از آنجا که پاسخ ما به پست الکترونیک شما ارسال می‌شود و لزوماً بر روی پایگاه قرار نمی‌گیرد، لازم است که آدرس خود را به درستی وارد کنید.
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
۱ . ممکن است که به پرسش شما در پایگاه پاسخ داده شده باشد. از این رو، بهتر است که پیش از نوشتن پرسش خود، پرسش‌ها و پاسخ‌های مرتبط را مرور یا از امکان جستجو در پایگاه استفاده کنید.
۲ . از ثبت و ارسال پرسش جدید پیش از دریافت پاسخ پرسش قبلی، خودداری کنید.
۳ . از ثبت و ارسال بیش از یک پرسش در هر نوبت، خودداری کنید.
۴ . اولویّت ما، پاسخگویی به پرسش‌های مرتبط با امام مهدی علیه السلام و زمینه‌سازی برای ظهور اوست؛ چراکه در حال حاضر، از هر چیزی مهم‌تر است.