از شما بزرگواران تقاضا دارم که حدود غیرت اسلامی -اگر این تعبیر درست باشد- را برای مرد مسلمان نسبت به زنان خانوادهاش بیان کنید تا حدّ درست آن را از حدّ نادرست آن تشخیص دهیم. برای مثال، آیا لازم است که زن صدای مردان را نشنود، درحالیکه او برای یادگیری دین به این امر نیاز دارد؟ از شما خواهشمندیم که حدود اسلامی این مسأله را بر اساس نظر حضرت علامه توضیح دهید. خداوند به شما پاداش نیکو دهد.
غیرت مرد، اهتمام او به بازداشتن محارمش از افتادن در حرام است که امری فطری و اخلاقی است و با سخن خداوند موافق است که فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا﴾[۱]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! خودتان و خانوادهیتان را از آتش باز دارید». از این رو، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «الْغَيْرَةُ مِنَ الْإِيمَانِ»[۲]؛ «غیرت از ایمان است» و فرمود: «كَانَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلَامُ غَيُورًا وَأَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَجَدَعَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا يَغَارُ»[۳]؛ «ابراهیم علیه السلام باغیرت بود و من از او باغیرتترم و خداوند بینی کسی که غیرت ندارد را قطع کند!» و در روایتی دیگر فرمود: «إِنِّي غَيُورٌ، وَإِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ غَيُورًا، وَمَا مِنِ امْرِئٍ لَا يَغَارُ إِلَّا مَنْكُوسُ الْقَلْبِ»[۴]؛ «من فردی غیرتمند هستم و ابراهیم نیز غیرتمند بود و هیچ کس نیست که غیرت نورزد مگر اینکه قلبش وارونه است» و فرمود: «الْمُؤْمِنُ يَغَارُ، وَاللَّهُ أَشَدُّ غَيْرَةً»[۵]؛ «مؤمن غیرت میورزد و خداوند غیرت بیشتری دارد» و منظور از غیرت خداوند، حرام کردن کارهای زشت و مجازات کردن مرتکبین آنهاست؛ چنانکه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يَغَارُ، وَالْمُؤْمِنُ يَغَارُ، وَغَيْرَةُ اللَّهِ أَنْ يَأْتِيَ الْمُؤْمِنُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ»[۶]؛ «خداوند غیرت میورزد و مؤمن نیز غیرت میورزد و غیرت خداوند این است که (نمیخواهد) مؤمن مرتکب چیزی شود که خداوند بر او حرام کرده است» و فرمود: «لَيْسَ شَيْءٌ أَغْيَرُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى، مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ»[۷]؛ «کسی از خداوند بلندمرتبه غیورتر نیست و از این روست که کارهای زشت را حرام کرده است» و روایت شده است: «بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ يَقُولُ: لَوْ وَجَدْتُ مَعَ امْرَأَتِي رَجُلًا لَضَرَبْتُهَا بِالسَّيْفِ، غَيْرَ مُصْفَحٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: أَتَعْجَبُونَ مِنْ غَيْرَةِ سَعْدٍ؟! فَوَاللَّهِ لَأَنَا أَغْيَرُ مِنْ سَعْدٍ، وَاللَّهُ أَغْيَرُ مِنِّي، وَلِذَلِكَ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ»[۸]؛ «به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم رسید که سعد بن عبادة میگوید: اگر مردی را با زنم بیابم، او را با شمشیرم به قصد کشت میزنم، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آیا از غیرت سعد تعجّب میکنید؟! به خدا سوگند من از سعد باغیرتترم و خداوند از من باغیرتتر است و از این روست که کارهای زشت را حرام کرده است، چه آشکار باشند و چه پنهان» و در روایتی از اهل بیت آمده است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى غَيُورٌ، يُحِبُّ كُلَّ غَيُورٍ، وَلِغَيْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَبَاطِنَهَا»[۹]؛ «هرآینه خداوند تبارک و تعالی غیور است و هر مرد غیوری را دوست میدارد و به خاطر غیرتش است که کارهای زشت را چه آشکار باشند و چه پنهان، حرام کرده است».
آری، مراد از غیرتی که در این روایات ستایش شده، اهتمام مرد به بازداشتن محارمش از ارتکاب کارهایی است که خداوند بر آنان حرام کرده، نه بازداشتن آنان از کاری که خداوند بر آنان حرام نکرده؛ چراکه چنین غیرتی نکوهیده است و مصداق حرام شمردن چیزی است که خداوند حلال کرده، در حالی که خداوند فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۱۰]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! چیزهای پاکیزهای که خداوند برایتان حلال کرده است را حرام نشمارید و (از حدود خداوند) تجاوز نکنید. بیگمان خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد» و از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که در شب زفاف فاطمه و علی علیهما السلام فرمود: «جَدَعَ الْحَلَالُ أَنْفَ الْغَيْرَةِ»[۱۱]؛ «حلال بینی غیرت را قطع کرده است» و امام صادق علیه السلام فرموده است: «لَا غَيْرَةَ فِي الْحَلَالِ بَعْدَ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لَا تُحْدِثَا شَيْئًا حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكُمَا»[۱۲]؛ «در حلال غیرتی نیست، پس از سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که (به علی و فاطمه) فرمود: کاری انجام ندهید تا به نزد شما بازگردم»؛ همچنانکه سختگیری بر آنان در کاری که شرعاً نیازی به سختگیری ندارد، به سوء ظن به آنان بازمیگردد، در حالی که خداوند فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا﴾[۱۳]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! از بسیاری گمانها بپرهیزید؛ چراکه برخی گمانها گناهند و تجسّس نکنید». از این رو، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «مِنَ الْغَيْرَةِ مَا يُحِبُّ اللَّهُ وَمِنْهَا مَا يُبْغِضُ اللَّهُ، فَأَمَّا الَّتِي يُحِبُّهَا اللَّهُ فَالْغَيْرَةُ فِي الرِّيبَةِ، وَأَمَّا الْغَيْرَةُ الَّتِي يُبْغِضُهَا اللَّهُ فَالْغَيْرَةُ فِي غَيْرِ رِيبَةٍ»[۱۴]؛ «غیرتی هست که خداوند دوست میدارد و غیرتی هست که خداوند دوست نمیدارد. اما غیرتی که خداوند دوست میدارد، غیرت در هنگام کاری ناهنجار است و اما غیرتی که خداوند دوست نمیدارد، غیرت در هنگامی است که کار ناهنجاری انجام نشده» و کعب بن مالک روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَالَ: الْغَيْرَةُ غَيْرَتَانِ: فَغَيْرَةٌ يُحِبُّ اللَّهُ، وَأُخْرَى يَكْرَهُهَا، قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا الْغَيْرَةُ الَّتِي يُحِبُّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ يَغَارَ؟ قَالَ: تُؤْتَى مَعَاصِي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَتُنْتَهَكُ مَحَارِمُهُ، قُلْنَا: فَمَا الْغَيْرَةُ الَّتِي يَكْرَهُ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ؟ قَالَ: غَيْرَةُ أَحَدِكُمْ فِي غَيْرِ كُنْهِهِ»[۱۵]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: غیرت بر دو نوع است: غیرتی که خداوند دوست میدارد و غیرتی که خداوند دوست نمیدارد. گفتیم: ای رسول خدا! غیرتی که خداوند دوست میدارد به کار بسته شود چیست؟ فرمود: هنگامی که معصیت خداوند صورت بگیرد و احکامش زیر پا گذاشته شود. گفتیم: غیرتی که خداوند دوست نمیدارد چیست؟ فرمود: غیرت یکی از شما در غیر موضعش» و از علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «الْغَيْرَةُ غَيْرَتَانِ: غَيْرَةٌ حَسَنَةٌ جَمِيلَةٌ يُصْلِحُ بِهَا الرَّجُلُ أَهْلَهُ، وَغَيْرَةٌ تُدْخِلُهُ النَّارَ، تَحْمِلُهُ عَلَى الْقَتْلِ، فَيَقْتُلُ»[۱۶]؛ «غیرت بر دو نوع است: غیرتی نیکو و زیبا که مرد به وسیلهی آن خانوادهاش را اصلاح میکند و غیرتی که او را وارد آتش میکند؛ (چراکه) او را به قتل وا میدارد، پس مرتکب قتل میشود» و فرمود: «إِيَّاكَ وَالتَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ، فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ وَالْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ»[۱۷]؛ «از غیرت ورزیدن در غیر جایش بر حذر باش؛ چراکه آن زن سالم را بیمار میکند و زن بیگناه را به اضطراب میاندازد» و شاعر به نیکویی گفته است:
مَا أَحْسَنَ الْغَيْرَةَ فِي حِينِهَا ... وَأَقْبَحَ الْغَيْرَةَ فِي غَيْرِ حِينٍ
مَنْ لَمْ يَزَلْ مُتَّهِمًا عِرْسَهُ ... مُنَاصِبًا فِيهَا لِرَجْمِ الظُّنُونِ
يُوشَكُ أَنْ يُغْرِيَهَا بِالَّذِي ... يَخَافُ، أَوْ يَنْصُبَهَا لِلْعُيُونِ[۱۸]
«غیرت بهجا چقدر نیکو و غیرت نابهجا چقدر زشت است! مردی که همواره به همسرش اتهام میزند، او را در تیررس بدگمانیها قرار می دهد؛ پس بیم آن میرود که او را به همان چیزی که میترسد سوق دهد یا او را در معرض نگاه مردم قرار دهد».
بر این اساس، غیرت ورزیدن نسبت به محارم تنها در سه حالت بهجا و پسندیده است:
۱ . هنگامی که حرامی آشکار مرتکب میشوند؛ مانند زنا یا دوستی با مردان یا اخلال در حجاب واجب یا آرایش برای غیر محارم یا سخن گفتن به نرمی نزد آنان یا نگاه کردن به آنان در حالی که بدنشان برهنه است؛ چنانکه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ! إِذَا سَجَدَ الرِّجَالُ فَاغْضُضْنَ أَبْصَارَكُنَّ لَا تَرَيْنَ عَوْرَاتِ الرِّجَالِ مِنْ ضِيقِ الْأُزُرِ»[۱۹]؛ «ای گروه زنان! هنگامی که مردان سجده میکنند چشمان خود را پایین اندازید تا عورتهای مردان را به سبب کوتاهی لباسشان نبینید» و در روایتی دیگر آمده است که فرمود: «لَا تَرْفَعْنَ رُءُوسَكُنَّ حَتَّى يَرْفَعَ الرِّجَالُ»[۲۰]؛ «پیش از آنکه مردان از سجده برخیزند، سرهای خود را بالا نیاورید».
۲ . هنگامی که مرتکب فعلی میشوند که مقدّمهی افتادن در حرامی آشکار است؛ مانند خلوت با غیر محارم، یا نظر کردن طولانیمدت به چهرهی آنان، یا گفتار زیاد و غیر ضروری با آنان، یا داخل شدن در مکانهای شلوغ؛ چنانکه از علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ، نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَكُمْ يُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ، أَمَا تَسْتَحْيُونَ؟»[۲۱]؛ «ای اهل عراق! به من خبر رسیده است که زنان شما در خیابان به مردان میخورند. آیا شرم نمیکنید؟» و در روایت دیگری آمده است که فرمود: «أَلَا تَسْتَحْيُونَ أَوْ تَغَارُونَ؟ فَإِنَّهُ بَلَغَنِي أَنَّ نِسَاءَكُمْ يَخْرُجْنَ فِي الْأَسْوَاقِ يُزَاحِمْنَ الْعُلُوجَ»[۲۲]؛ «آیا شرم نمیکنید یا غیرت نمیورزید؟ زیرا به من رسیده است که زنانتان به بازارها میروند و با مردان بیگانه برخورد میکنند»، ولی گوش سپردن به دروس اهل علم و موعظههای آنها از این موارد محسوب نمیشود؛ چراکه در آن مصلحت وجود دارد و مفسدهی آشکاری نیست؛ چنانکه روایت شده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ يَوْمَ عِيدٍ، فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ خَطَبَ، فَظَنَّ أَنَّهُ لَمْ يُسْمِعِ النِّسَاءَ، فَمَشَى إِلَيْهِنَّ وَبِلَالٌ مَعَهُ، فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ بِالصَّدَقَةِ، فَجَعَلَتِ الْمَرْأَةُ تُهْوِي بِيَدِهَا إِلَى أُذُنِهَا وَحَلْقِهَا، تُلْقِي الْقُرْطَ وَالْخَاتَمَ فِي ثَوْبِ بِلَالٍ»[۲۳]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در روز عید بیرون آمد و دو رکعت نماز گزارد و خطبه ایراد کرد. سپس احتمال داد که زنان سخنان او را نشنیده باشند، پس همراه بلال نزد آنان رفت و آنان را پند داد و به صدقه امر کرد، پس هر زن دست خود را به سمت گوش و گردنش میبرد و گوشواره و انگشتر خود را در لباس بلال میانداخت» و روایت شده است: «أَنَّ النِّسَاءَ قُلْنَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: غَلَبَنَا عَلَيْكَ الرِّجَالُ، فَاجْعَلْ لَنَا يَوْمًا مِنْ نَفْسِكَ، فَوَعَدَهُنَّ يَوْمًا لَقِيَهُنَّ فِيهِ، فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ، فَكَانَ فِيمَا قَالَ لَهُنَّ: مَا مِنْكُنَّ امْرَأَةٌ تُقَدِّمُ ثَلَاثَةً مِنْ وَلَدِهَا، إِلَّا كَانَ لَهَا حِجَابًا مِنَ النَّارِ، فَقَالَتِ امْرَأَةٌ: أَوِ اثْنَيْنِ؟ فَإِنَّهُ مَاتَ لِي اثْنَانِ، فَقَالَ: أَوِ اثْنَيْنِ»[۲۴]؛ «زنان به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گفتند: مردان تو را از ما گرفتهاند، پس برای ما نیز روزی را اختصاص بده، پس آن حضرت روزی را به آنان وعده داد و در آن روز با آنان دیدار کرد، پس آنان را پند داد و امر کرد، پس از جمله چیزهایی که به آنان فرمود این بود: هیچ یک از شما نیست که سه فرزندش را از دست بدهد مگر اینکه سپر او در برابر آتش خواهند بود، پس زنی گفت: اگر دو فرزند باشد هم؟ چراکه دو فرزند من از دنیا رفته است، پس فرمود: دو فرزند نیز چنین است».
۳ . هنگامی که مردی نامحرم با دست یا زبان یا چشم خود به آنان تعدّی میکند که در این صورت باید او را از آنان دفع کرد و این بافضیلتترین نوع غیرت است و از این رو، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «مَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ»[۲۵]؛ «هر کس در راه دفاع از خانوادهاش کشته شود، شهید است» و امام حسین علیه السلام در روز عاشورا هنگامی که دشمنانش میان او و خیمهاش فاصله انداختند، فریاد برآورد: «وَيْلَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ! إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ، وَكُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ، فَكُونُوا أَحْرَارًا فِي دُنْيَاكُمْ، وَارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عُرُبًا كَمَا تَزْعُمُونَ، فَنَادَاهُ شِمْرٌ فَقَالَ: مَا تَقُولُ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ؟ قَالَ: أَقُولُ: أَنَا الَّذِي أُقَاتِلُكُمْ، وَتُقَاتِلُونِي، وَالنِّسَاءُ لَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ، فَامْنَعُوا عُتَاتَكُمْ وَجُهَّالَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِي مَا دُمْتُ حَيًّا، فَقَالَ شِمْرٌ: لَكَ هَذَا، ثُمَّ صَاحَ شِمْرٌ: إِلَيْكُمْ عَنْ حَرَمِ الرَّجُلِ، فَاقْصُدُوهُ فِي نَفْسِهِ، فَلَعَمْرِي لَهُوَ كُفْؤٌ كَرِيمٌ»[۲۶]؛ «وای بر شما ای شیعیان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از روز معاد نمیهراسید، دست کم در دنیای خود آزاده باشید و اگر عرب هستید چنانکه گمان میبرید، به اصل و نسب خود بازگردید. پس شمر او را ندا داد و گفت: چه میگویی ای فرزند فاطمه؟ فرمود: میگویم: من کسی هستم که با شما میجنگم و شما نیز با من سر جنگ دارید، ولی زنان گناهی ندارند، پس تا زمانی که زنده هستم، طاغیان و جاهلانتان را از تعرّض به حرم من بازدارید. پس شمر گفت: خواستهات مورد قبول است. سپس شمر فریاد برآورد: متعرّض حرم این مرد نشوید، بلکه خود او را هدف بگیرید؛ چراکه به جانم سوگند، او همتایی کریم برای ما در نبرد است».
این حکم مسأله است، ولی باید توجه داشت که نه مجازات محارم و نه مجازات کسی که به آنان تعدّی کرده است، نباید از چهارچوب احکام شرع خارج باشد و این نکتهی بسیار مهمی است؛ چراکه جنایات بسیاری به نام غیرت انجام میشود، در حالی که شرع به آنها اجازه نداده است؛ مانند کسی که خواهر یا دختر مجرّدش را به سبب اینکه با معشوقش فرار کرده است میکشد، در حالی که شرع به کشتن او حکم نکرده است، بلکه مجازات او را در صورتی که خود به زنا اقرار کند یا چهار شاهد به زنای او شهادت دهند، صد تازیانه قرار داده و در غیر این صورت، مجازات او را تعزیر قرار داده است، یا کسی که مرد مجرّدی را به سبب زنا با یکی از محارمش میکشد، در حالی که شرع به کشتن او حکم نکرده، بلکه مجازات او را در صورت اثبات زنایش با اقرار یا شاهد صد تازیانه قرار داده است؛ چنانکه در حدیث مشهور آمده است: «أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، الرَّجُلُ يَجِدُ مَعَ امْرَأَتِهِ رَجُلًا أَيَقْتُلُهُ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: لَا، قَالَ سَعْدٌ: بَلَى وَالَّذِي أَكْرَمَكَ بِالْحَقِّ، قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: اسْمَعُوا إِلَى مَا يَقُولُ سَيِّدُكُمْ»[۲۷]؛ «سعد بن عبادة گفت: ای رسول خدا! کسی با زنش مرد دیگری را مییابد، آیا او را بکشد؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: نه. سعد گفت: آری سوگند به کسی که تو را به حق گرامی داشت. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: گوش کنید بزرگ قومتان چه میگوید!» و در روایتی دیگر آمده است: «قَالَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَوْ وَجَدْتُ مَعَ أَهْلِي رَجُلًا لَمْ أَمَسَّهُ حَتَّى آتِيَ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: نَعَمْ، قَالَ: كَلَّا وَالَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ، إِنْ كُنْتُ لَأُعَاجِلُهُ بِالسَّيْفِ قَبْلَ ذَلِكَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: اسْمَعُوا إِلَى مَا يَقُولُ سَيِّدُكُمْ، إِنَّهُ لَغَيُورٌ، وَأَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ، وَاللَّهُ أَغْيَرُ مِنِّي»[۲۸]؛ «سعد بن عبادة گفت: ای رسول خدا! اگر مردی را با زنم بیابم آیا دست نگاه دارم تا چهار شاهد بیاورم؟! رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری. (سعد) گفت: نه سوگند به کسی که تو را به حق برانگیخت، پیش از آن او را با شمشیر میکشم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: گوش کنید بزرگ قومتان چه میگوید! او مردی باغیرت است و من از او با غیرتترم و خداوند از من باغیرتتر است» و منظور آن حضرت این بود که من او را از قتل زناکار بدون حکم حاکم نهی میکنم با وجود اینکه از او غیرت بیشتری دارم؛ همچنانکه خداوند بلندمرتبه از آن نهی فرموده است با وجود اینکه از من غیرت بیشتری دارد؛ زیرا غیرت، کاری که حق نیست را مباح نمیکند و در روایتی دیگر آمده است: «أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ قَالَ: حَضَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَجَدْتُ عَلَى بَطْنِ امْرَأَتِي رَجُلًا أَضْرِبُهُ بِالسَّيْفِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَبَيِّنَةٌ أَبْيَنُ مِنَ السَّيْفِ؟! ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ: كِتَابُ اللَّهِ وَالشُّهَدَاءُ، فَقَالَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَيَّةُ بَيِّنَةٍ أَبْيَنُ مِنَ السَّيْفِ؟ فَقَالَ: كِتَابُ اللَّهِ وَالشُّهَدَاءُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ، هَذَا سَيِّدُكُمُ اسْتَفَزَّتْهُ الْغَيْرَةُ حَتَّى خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ سَعْدًا رَجُلٌ غَيُورٌ مَا تَزَوَّجَ امْرَأَةً ثَيِّبًا قَطُّ لِغَيْرَتِهِ، وَمَا قَدَرَ أَحَدٌ مِنَّا أَنْ يَتَزَوَّجَ امْرَأَةً طَلَّقَهَا لِغَيْرَتِهِ! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: سَعْدٌ غَيُورٌ وَأَنَا أَغْيَرُ مِنْ سَعْدٍ وَاللَّهُ تَعَالَى أَغْيَرُ مِنِّي، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ: عَلَى أَيِّ شَيْءٍ يَغَارُ اللَّهُ تَعَالَى؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: يَغَارُ عَلَى رَجُلٍ مُجَاهِدٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُخَالَفُ إِلَى أَهْلِهِ»[۲۹]؛ «سعد بن عبادة گفت: نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم حاضر بودم که مردی نزد او آمد و گفت: ای رسول خدا! اگر بر شکم زنم مردی را بیابم، آیا او را با شمشیر بزنم؟ پس رسول خدا فرمود: آیا دلیلی روشنتر از شمشیر سراغ داری؟! سپس از این سخن بازگشت و فرمود: کتاب خدا و چهار شاهد، پس سعد بن عبادة رضی الله عنه گفت: ای رسول خدا! کدامین دلیل از شمشیر روشنتر است؟ پس فرمود: کتاب خدا و چهار شاهد، سپس فرمود: ای گروه انصار! این بزرگ قوم شماست که غیرت، او را برانگیخته است تا جایی که با کتاب خدا مخالفت میکند، پس مردی از انصار گفت: ای رسول خدا! سعد مردی باغیرت است و به خاطر غیرتش تاکنون با هیچ زن غیرباکرهای ازدواج نکرده و هیچ یک از ما نیز به خاطر غیرت او جرئت نیافته است تا با زنی که او طلاق داده است ازدواج کند! پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: سعد مردی باغیرت است و من از سعد باغیرتترم و خداوند بلندمرتبه از من باغیرتتر است، پس مردی از انصار گفت: خداوند بلندمرتبه نسبت به چه چیزی غیرت میورزد؟ پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: نسبت به مردی که در راه خداوند به جهاد رفته است و (در نبود او) خانوادهاش مورد تعرّض قرار میگیرد» و در روایتی دیگر آمده است: «أَنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: أَرَأَيْتَ لَوْ وَجَدْتُ مَعَ امْرَأَتِي رَجُلًا أُمْهِلُهُ حَتَّى آتِيَ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ؟ قَالَ: نَعَمْ»[۳۰]؛ «سعد بن عبادة به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم گفت: اگر مردی را با زنم بیابم، میگویی به او مهلت دهم تا اینکه چهار شاهد حاضر کنم؟! فرمود: آری» و در روایت اهل بیت آمده است: «إِنَّ أُنَاسًا مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ كَانَ فِيهِمْ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ فَقَالُوا: يَا سَعْدُ، مَا تَقُولُ لَوْ ذَهَبْتَ إِلَى مَنْزِلِكَ فَوَجَدْتَ فِيهِ رَجُلًا عَلَى بَطْنِ امْرَأَتِكَ، مَا كُنْتَ صَانِعًا بِهِ؟ فَقَالَ سَعْدٌ: كُنْتُ وَاللَّهِ أَضْرِبُ رَقَبَتَهُ بِالسَّيْفِ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَهُمْ فِي هَذَا الْكَلَامِ، فَقَالَ: يَا سَعْدُ، مَنْ هَذَا الَّذِي قُلْتَ أَضْرِبُ عُنُقَهُ بِالسَّيْفِ؟ فَأَخْبَرَهُ بِالَّذِي قَالُوا وَمَا قَالَ سَعْدٌ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عِنْدَ ذَلِكَ: يَا سَعْدُ، فَأَيْنَ الشُّهُودُ الْأَرْبَعَةُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ؟! فَقَالَ سَعْدٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، بَعْدَ رَأْيِ عَيْنِي وَعِلْمِ اللَّهِ فِيهِ أَنَّهُ قَدْ فَعَلَ؟! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: إِي وَاللَّهِ يَا سَعْدُ، بَعْدَ رَأْيِ عَيْنِكَ وَعِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ حَدًّا، وَجَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى حُدُودَ اللَّهِ حَدًّا، وَجَعَلَ مَا دُونَ الشُّهُودِ الْأَرْبَعَةِ مَسْتُورًا عَلَى الْمُسْلِمِينَ»[۳۱]؛ «گروهی از اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که سعد بن عبادة نیز در میانشان بود گفتند: ای سعد! چه میگویی اگر به خانهات بروی و مردی را بر شکم زنت بیابی؟ با او چه میکنی؟ پس سعد گفت: به خدا سوگند، گردنش را با شمشیر میزنم. در این هنگام، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نزدشان آمد و فرمود: ای سعد! این کیست که گفتی گردنش را با شمشیر میزنی؟ پس آن حضرت را از سخن اصحاب و پاسخ خودش مطلع کرد، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: ای سعد! پس چهار شاهدی که خداوند عزّ و جلّ فرموده است، کجا هستند؟! پس سعد گفت: ای رسول خدا! حتی پس از دیدن با چشمان خودم و علم خداوند به اینکه آن عمل را مرتکب شده است؟! پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری به خدا سوگند ای سعد! حتی پس از دیدن با چشمان خودت و علم خداوند عزّ و جلّ. هرآینه خداوند عزّ و جلّ برای هر چیزی حدّی قرار داده و بر کسی که حدودش را زیر پا گذاشته نیز حدّی قرار داده است و عملی که چهار شاهد ندارد را بر مسلمانان پوشیده داشته است».
البته توضیحات فوق تماماً ناظر به غیرت مرد نسبت به زنش و سایر محارمش است، ولی غیرت زن نسبت به شوهرش در کارهایی که برخلاف شرع نیستند، جایز نیست؛ مانند ازدواج مجدّد؛ چراکه آن مصداق کراهت داشتن از چیزی است که خداوند نازل کرده و موجب حبط اعمال میشود؛ چنانکه فرموده است: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ﴾[۳۲]؛ «این به سبب آن بود که آنان از چیزی که خداوند نازل کرد کراهت یافتند پس اعمالشان را نابود کرد» و روایت شده است: «كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِيمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ وَمَعَهُ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ، فَأَصَابَ مِنْ جَارِيَةٍ لَهُ، فَأَمَرَهَا فَغَسَلَتْ جَسَدَهَا وَتَرَكَتْ رَأْسَهَا، وَقَالَ لَهَا: إِذَا أَرَدْتِ أَنْ تَرْكَبِي فَاغْسِلِي رَأْسَكِ - وفي رواية أخرى أنّه أمرها بغسل رأسها أوّلًا-، فَفَعَلَتْ ذَلِكَ، فَعَلِمَتْ بِذَلِكَ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ فَحَلَقَتْ رَأْسَهَا، فَلَمَّا كَانَ مِنْ قَابِلٍ انْتَهَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِلَى ذَلِكَ الْمَكَانِ، فَقَالَتْ لَهُ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ: أَيُّ مَوْضِعٍ هَذَا؟ قَالَ لَهَا: هَذَا الْمَوْضِعُ الَّذِي أَحْبَطَ اللَّهُ فِيهِ حَجَّكِ عَامَ أَوَّلٍ»[۳۳]؛ «امام صادق علیه السلام میان مکّه و مدینه بود و همسرش امّ اسماعیل نیز با او بود، پس با کنیز خود آمیزش کرد، پس به او امر کرد تا بدنش را به جز سرش بشوید، پس به او فرمود: هرگاه خواستی سوار مرکب شوی، سرت را نیز بشوی -و در روایتی دیگر آمده است که او را ابتدا به شستن سرش امر کرد- پس همین کار را انجام داد، پس امّ اسماعیل از این ماجرا مطّلع شد و سر خود را تراشید. در سال بعد، هنگامی که امام صادق علیه السلام به آن مکان رسید، امّ اسماعیل به او گفت: اینجا کجاست؟ آن حضرت به او فرمود: اینجا همان جایی است که خداوند در سال گذشته حجّت را باطل کرد» و نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يَجْعَلِ الْغَيْرَةَ لِلنِّسَاءِ، وَإِنَّمَا تَغَارُ الْمُنْكِرَاتُ مِنْهُنَّ، فَأَمَّا الْمُؤْمِنَاتُ فَلَا، إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ الْغَيْرَةَ لِلرِّجَالِ، لِأَنَّهُ أَحَلَّ لِلرَّجُلِ أَرْبَعًا وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُهُ، وَلَمْ يَجْعَلْ لِلْمَرْأَةِ إِلَّا زَوْجَهَا، فَإِذَا أَرَادَتْ مَعَهُ غَيْرَهُ كَانَتْ عِنْدَ اللَّهِ زَانِيَةً»[۳۴]؛ «خداوند عزّ و جلّ غیرت را برای زنان قرار نداده است و تنها زنانی که منکر (احکام دین) هستند غیرت میورزند، ولی زنان مؤمن غیرت نمیورزند. خداوند غیرت را تنها برای مردان قرار داده است؛ با توجه به اینکه او برای مرد چهار زن و کنیزانی که مالکشان است را حلال کرده، ولی برای زن تنها شوهرش را حلال کرده است، پس اگر در کنار شوهرش مرد دیگری را بخواهد، نزد خداوند زناکار است». غیرت زن، گاه عقل او را از کار میاندازد و او را به کاری شبیه جنون وا دارد؛ چنانکه روایت شده است: «بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَاعِدٌ إِذْ جَاءَتِ امْرَأَةٌ عُرْيَانَةٌ حَتَّى قَامَتْ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي فَجَرْتُ فَطَهِّرْنِي! فَجَاءَ رَجُلٌ يَعْدُو فِي أَثَرِهَا وَأَلْقَى عَلَيْهَا ثَوْبًا فَقَالَ: مَا هِيَ مِنْكَ؟ فَقَالَ: صَاحِبَتِي يَا رَسُولَ اللَّهِ، خَلَوْتُ بِجَارِيَتِي فَصَنَعَتْ مَا تَرَى! فَقَالَ: ضُمَّهَا إِلَيْكَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ الْغَيْرَاءَ لَا تُبْصِرُ أَعْلَى الْوَادِي مِنْ أَسْفَلِهِ»[۳۵]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نزد ما نشسته بود که زنی برهنه پیش او آمد و در برابرش ایستاد، پس گفت: ای رسول خدا! من زنا کردهام، پس مرا تطهیر کن! در این هنگام مردی دوان دوان به دنبال او آمد و لباسی بر او انداخت، پس آن حضرت فرمود: این زن با تو چه نسبتی دارد؟ پس گفت: این زنِ من است ای رسول خدا! با کنیزم خلوت کردم و او نیز این کاری که میبینی را انجام داد! پس فرمود: او را همراه خود ببر. سپس فرمود: همانا زنی که غیرت بر او چیره شده است، بالای درّه را از پایین آن تشخیص نمیدهد!» و در روایتی دیگر آمده است: «أَنَّ امْرَأَةً وَجَدَتْ زَوْجَهَا عَلَى جَارِيَةٍ لَهَا، فَغَارَتْ، فَانْطَلَقَتْ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَاتَّبَعَهَا حَتَّى أَدْرَكَهَا، فَقَالَتْ: إِنَّهَا زَنَتْ، فَقَالَ: كَذَبَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَلَكِنَّهَا كَانَ مِنْ أَمْرِهَا كَذَا وَكَذَا، وَأَخَذَتْ بِلِحْيَتِهِ، فَانَتَهَرَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَأَرْسَلَتْهُ، فَقَالَ: مَا تَدْرِي الْـآنَ أَعْلَى الْوَادِي مِنْ أَسْفَلِهِ»[۳۶]؛ «زنی شوهرش را با کنیزش یافت، پس دچار غیرت شد، پس نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رفت و شوهرش نیز به دنبال او رفت تا به او رسید، پس آن زن گفت که زنا کرده است، پس آن مرد گفت: دروغ میگوید ای رسول خدا! بلکه ماجرا اینگونه است و آن زن ریش شوهرش را گرفت، پس پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم او را تشر زد، پس شوهرش را رها کرد، سپس آن حضرت فرمود: اکنون بالای درّه را از پایین آن تشخیص نمیدهی!» و روایت شده است: «أَنَّ امْرَأَةً جَاءَتْ إِلَى عَلِيٍّ، فَقَالَتْ أَنَّ زَوْجَهَا وَقَعَ عَلَى جَارِيَتِهَا، فَقَالَ: إِنْ تَكُونِي صَادِقَةً نَرْجُمْهُ، وَإِنْ تَكُونِي كَاذِبَةً نَجْلِدْكِ، فَقَالَتْ: يَا وَيْلَهَا غَيْرَى نَغِرَةٌ! قَالَ: وَأُقِيمَتِ الصَّلَاةُ، فَذَهَبَتْ»[۳۷]؛ «زنی نزد علی آمد و به او گفت که شوهرش با کنیز او همبستر شده است. پس آن حضرت فرمود: اگر راست بگویی او را سنگسار میکنیم و اگر دروغ بگویی تو را تازیانه میزنیم. پس آن زن گفت: ای وای بر من! این تنها غیرتی بود که به آن دچار شدم! (راوی) میگوید: پس وقت نماز رسید و آن زن رفت».
با این حال، کمتر زنی را میتوان یافت که خالی از غیرت باشد و از این رو، امّهات المؤمنین نیز خالی از غیرت نبودند؛ چنانکه روایت شده است: «أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ كَانَ عِنْدَ بَعْضِ نِسَائِهِ، فَأَرْسَلَتْ إِحْدَى أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ بِصَحْفَةٍ فِيهَا طَعَامٌ، فَضَرَبَتِ الَّتِي النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِي بَيْتِهَا يَدَ الْخَادِمِ، فَسَقَطَتِ الصَّحْفَةُ فَانْفَلَقَتْ، فَجَمَعَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِلَقَ الصَّحْفَةِ، ثُمَّ جَعَلَ يَجْمَعُ فِيهَا الطَّعَامَ الَّذِي كَانَ فِي الصَّحْفَةِ، وَيَقُولُ: ”غَارَتْ أُمُّكُمْ!“ ثُمَّ حَبَسَ الْخَادِمَ حَتَّى أُتِيَ بِصَحْفَةٍ مِنْ عِنْدِ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا، فَدَفَعَ الصَّحْفَةَ الصَّحِيحَةَ إِلَى الَّتِي كُسِرَتْ صَحْفَتُهَا، وَأَمْسَكَ الْمَكْسُورَةَ فِي بَيْتِ الَّتِي كَسَرَتْ»[۳۸]؛ «پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نزد یکی از همسرانش بود که یکی دیگر از امّهات المؤمنین ظرف غذایی را فرستاد، پس آن همسری که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در خانهاش بود به دست خدمتکار زد و ظرف بر زمین افتاد و شکست، پس پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم تکههای ظرف را جمع کرد و غذایی که در ظرف بود را مجدد در آن گرد آورد و فرمود: ”مادرتان دچار غیرت شد!“ سپس خدمتکار را نگاه داشت تا اینکه ظرفی از خانهی همسرش که در آن بود آورد، پس ظرف سالم را به کسی داد که ظرفش شکسته شد و ظرف شکسته را در خانهی کسی که ظرف را شکسته بود، نگاه داشت» و عایشه روایت کرده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا لَيْلًا، قَالَتْ: فَغِرْتُ عَلَيْهِ، فَجَاءَ فَرَأَى مَا أَصْنَعُ، فَقَالَ: ”مَا لَكِ يَا عَائِشَةُ؟ أَغِرْتِ؟“ فَقُلْتُ: ”وَمَا لِي لَا يَغَارُ مِثْلِي عَلَى مِثْلِكَ؟!“ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: ”أَقَدْ جَاءَكِ شَيْطَانُكِ؟“ قَالَتْ: ”يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَوْ مَعِيَ شَيْطَانٌ؟“ قَالَ: ”نَعَمْ“ قُلْتُ: ”وَمَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ؟“ قَالَ: ”نَعَمْ“ قُلْتُ: ”وَمَعَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟“ قَالَ: ”نَعَمْ، وَلَكِنَّ رَبِّي أَعَانَنِي عَلَيْهِ حَتَّى أَسْلَمَ“»[۳۹]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شبی از نزد او خارج شد، (عایشه) گفت: من دچار غیرت شدم، پس آمد و دید چه کاری انجام میدهم، پس فرمود: ”تو را چه شده است ای عایشه؟ آیا دچار غیرت شدی؟“ پس گفتم: ”چگونه کسی مانند من به خاطر کسی مانند تو غیرت نورزد؟!“ پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: ”آیا شیطانت به سراغت آمد؟“ گفت: ”ای رسول خدا! آیا شیطانی همراه من است؟“ فرمود: ”آری“، گفتم: ”و همراه هر انسانی؟“ فرمود: ”آری“، گفتم: ”حتی همراه تو ای رسول خدا؟“ فرمود: ”آری، ولی پروردگارم مرا بر ضدّ او یاری کرد تا اینکه اسلام آورده است“» و در روایتی دیگر آمده است که گفت: «فَقَدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ لَيْلَةٍ، فَظَنَنْتُ أَنَّهُ ذَهَبَ إِلَى بَعْضِ نِسَائِهِ، فَتَجَسَّسْتُهُ، فَإِذَا هُوَ رَاكِعٌ أَوْ سَاجِدٌ، يَقُولُ: ”سُبْحَانَكَ وَبِحَمْدِكَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ“، فَقُلْتُ: ”بِأَبِي وَأُمِّي، إِنَّكَ لَفِي شَأْنٍ، وَإِنِّي لَفِي شَأْنٍ آخَرَ“»[۴۰]؛ «شبی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را نیافتم، پس گمان کردم که نزد یکی از همسرانش رفته است، پس در جستجوی او رفتم، پس او را در حال رکوع یا سجود یافتم که میفرماید: ”سُبْحَانَكَ وَبِحَمْدِكَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ“، پس گفتم: ”پدر و مادرم به فدایت باد! تو در چه کاری هستی و من در چه در کارم!“» از این رو، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ كَتَبَ الْغَيْرَةَ عَلَى النِّسَاءِ، وَالْجِهَادَ عَلَى الرِّجَالِ، فَمَنْ صَبَرَ مِنْهُنَّ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا كَانَ لَهَا مِثْلُ أَجْرِ الشُّهَدَاءِ»[۴۱]؛ «خداوند عزّ و جلّ غیرت را بر زنان و جهاد را بر مردان مقرّر کرده است، پس هر زنی که از روی ایمان و شکیبایی بر غیرت صبر کند، برای او اجری مانند اجر شهید است»؛ چراکه صبر بر غیرت بر زنان دشوار است، همان طور که جهاد بر مردان دشوار است. هر چند در روایتی آمده که غیرتی در زنان نیست و آن تنها حسادت است؛ چنانکه از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: «غَيْرَةُ النِّسَاءِ الْحَسَدُ، وَالْحَسَدُ هُوَ أَصْلُ الْكُفْرِ، إِنَّ النِّسَاءَ إِذَا غِرْنَ غَضِبْنَ وَإِذَا غَضِبْنَ كَفَرْنَ إِلَّا الْمُسْلِمَاتُ مِنْهُنَّ»[۴۲]؛ «غیرت زنان همان حسادت است و حسادت ریشهی کفر است. هنگامی که زنان غیرت میورزند، خشم میگیرند و چون خشم میگیرند، کفر میورزند، مگر زنان مسلمان» و از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «لَيْسَ الْغَيْرَةُ إِلَّا لِلرِّجَالِ، وَأَمَّا النِّسَاءُ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْهُنَّ حَسَدٌ، وَالْغَيْرَةُ لِلرِّجَالِ، وَلِذَلِكَ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النِّسَاءِ إِلَّا زَوْجَهَا وَأَحَلَّ لِلرِّجَالِ أَرْبَعًا، وَإِنَّ اللَّهَ أَكْرَمُ أَنْ يَبْتَلِيَهُنَّ بِالْغَيْرَةِ وَيُحِلَّ لِلرِّجَالِ مَعَهَا ثَلَاثًا»[۴۳]؛ «غیرت جز برای مردان نیست و زنان تنها به حسادت دچار میشوند و غیرت برای مردان است و به همین دلیل، خداوند بر زنان جز شوهرشان را حرام نموده و برای مردان چهار زن را حلال کرده است. هرآینه خداوند بزرگوارتر از آن است که زنان را به غیرت دچار کند و سپس در کنار هر زن سه زن دیگر را نیز برای مردان حلال نماید». البته این دو روایت تعارضی با سایر روایات ندارند؛ زیرا منظور از غیرت در آن دو، غیرتی است که خداوند از روی فضل و حکمت خود در بندگان قرار داده و این غیرتی است که خداوند در مردان قرار داده و در زنان قرار نداده است و غیرت زنان از شیطان است؛ چراکه آن از حسادت نشأت میگیرد و در روایتی نیز آمده که از «دوست داشتن» است[۴۴]، ولی وجه اوّل آشکارتر است.