سخن اینان، یک «سفسطه» است و از سستترین و مضحکترین بهانههایی است که اهل عناد و تعصّب گرفتهاند؛ زیرا واضح است که روایات متواتر رسیده دربارهی ظهور و قیام یک گروه زمینهساز از خراسان، از جهات مختلف بر شخص خراسانی دلالت میکنند:
جهت یکم
روایات متواتر رسیده دربارهی ظهور و قیام یک گروه زمینهساز از خراسان، به «دلالت عقلی» بر شخص خراسانی دلالت میکنند؛ با توجّه به اینکه طبیعتاً ظهور و قیام یک گروه زمینهساز از خراسان، بدون وجود رهبری برای آنان ممکن نیست و با این وصف، امر به بیعت با آنان، امر به بیعت با رهبر آنان محسوب میشود؛ خصوصاً با توجّه به اینکه بیعت با تک تک آنان ممکن نیست و معنا ندارد.
جهت دوم
روایات متواتر رسیده دربارهی ظهور و قیام یک گروه زمینهساز از خراسان، به «دلالت التزام» بر شخص خراسانی دلالت میکنند. دلالت التزام، دلالت لفظ بر لازمهی معنایی است که برای آن وضع شده است، مانند دلالت سپاه بر فرماندهی آن؛ با توجّه به اینکه فرمانده، لازمهی سپاه است و وجود سپاه، با وجود فرماندهای برای آن ملازمه دارد. به همین دلیل است که گاهی کار سپاه را به فرماندهی آن و کار فرماندهی آن را به آن نسبت میدهند؛ چنانکه مثلاً میگویند: «پیامبر مکّه را فتح کرد»، در حالی که سپاه او به فرمان او این کار را کرد، یا گفته میشود: «مسلمانان در حدیبیه صلح کردند»، در حالی که پیامبر به عنوان فرماندهی آنان این کار را کرد. این از تعابیر بسیار شایع در قرآن و سنّت است؛ مانند سخن خداوند که فرموده است: ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا﴾؛ «از شهری که در آن بودیم سؤال کن»، در حالی که منظورش از شهر اهل شهر است، یا سخن او که فرموده است: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾؛ «و هرآینه بنی آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا برداشتیم» در حالی که منظورش از دریا، کشتی است که بر روی دریا شناور است؛ همچنانکه در بسیاری از آیات، خود را با ضمیر جمع یاد کرده، در حالی که یکی است؛ چنانکه فرموده است: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾؛ «ما خود قرآن را نازل کردیم و ما خود پاسدار آن هستیم» و فرموده است: ﴿وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ﴾؛ «و ما هستیم که زنده میکنیم و میمیرانیم و ما هستیم که وارث خواهیم شد» و فرموده است: ﴿نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ﴾؛ «ما شما را خلق کردیم، پس چرا تصدیق نمیکنید؟!» و فرموده است: ﴿نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ﴾؛ «ما شما و آنان را روزی میدهیم». به همین دلیل، نمیتوان ادّعا کرد که این آیات، از آنجا که با صیغهی جمع آمدهاند، دربارهی خداوند نیستند و بر او دلالتی ندارند!
جهت سوم
روایات متواتر رسیده دربارهی ظهور و قیام یک گروه زمینهساز از خراسان، به «دلالت تضمّن» بر شخص خراسانی دلالت میکنند. دلالت تضمّن، دلالت لفظ بر جزئی از معنایی است که برای آن وضع شده است؛ مانند دلالت گروه حق بر رهبر آن؛ با توجّه به اینکه رهبر آن جزئی از آن است. این نیز از تعابیر بسیار شایع در قرآن و سنّت است؛ زیرا آیات و روایات فراوانی وجود دارند که کار یک تن را به همهی گروه او نسبت دادهاند؛ مانند سخن خداوند که فرموده است: ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ﴾؛ «هرآینه انسان ستمگری ناسپاس است»، در حالی که منظورش برخی از انسانها هستند و فرموده است: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ﴾؛ «یهودیان گفتند که عزیر پسر خداست»، در حالی که منظورش برخی از یهودیان زمان پیامبر هستند و فرموده است: ﴿قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾؛ «بگو پس برای چه پیشتر پیامبران خدا را کشتید اگر مؤمن بودید؟!» در حالی که منظورش برخی از یهودیان گذشته هستند. در روایات نیز آمده است: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ إِذَا بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُلِ الشَّيْءُ لَمْ يَقُلْ: مَا بَالُ فُلَانٍ يَقُولُ، وَلَكِنْ يَقُولُ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَقُولُونَ كَذَا وَكَذَا»؛ «پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، هرگاه چیزی از کسی میشنید، نمیفرمود: فلانی را چه میشود که میگوید، بلکه میفرمود: گروهی را چه میشود که چنین و چنان میگویند»؛ یعنی به جای صیغهی مفرد از صیغهی جمع استفاده میکرد؛ با توجّه به اینکه وقتی حکم یک جمع مشخّص شد، حکم افراد آن نیز مشخّص میشود؛ چنانکه گفتهاند: «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» و با این وصف، وقتی وجوب اجابت و یاری گروهی که برای زمینهسازی در خراسان ظهور و قیام میکند مشخّص شد، وجوب اجابت و یاری رهبر آن نیز مشخّص میشود؛ چراکه رهبر آن نیز جزئی از آن است و این واضحتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد!
جهت چهارم
روایات متواتر رسیده دربارهی ظهور و قیام یک گروه زمینهساز از خراسان، «به طریق اولی» بر شخص خراسانی دلالت میکنند؛ چراکه وقتی حقّانیّت کلّ این گروه ثابت است، حقّانیّت بنیانگذار و رهبر آن، به طریق اولی ثابت است و وقتی حمایت از کلّ این گروه واجب است، حمایت از بنیانگذار و رهبر آن، به طریق اولی واجب است؛ چراکه علّت حقّانیّت کلّ این گروه و وجوب حمایت از آن، در شخص بنیانگذار و رهبر آن، «پیشتر» و «بیشتر» وجود دارد و با این وصف، حقّانیّت او و وجوب حمایت از او «قدر متیقّن» حاصل از روایات متواتر محسوب میشود.
بیگمان هر یک از این جهات چهارگانه، در صورتی که هیچ روایتی دربارهی شخص بنیانگذار و رهبر این گروه نرسیده بود، کافی بود، چه رسد به اینکه بیش از ۲۰ روایت مختلف از پیامبر و اهل بیت، دربارهی شخص او رسیده است؛ مانند روایتی که «خُرُوجُ الْخُرَاسَانِيِّ» را از نشانههای پنجگانهی ظهور مهدی دانسته و روایتی که در پاسخ به سؤال «مَتَى يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ؟»؛ «چه وقت خداوند زمین را از ظالمان پاک میکند؟» فرموده است: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِخُرَاسَانَ»؛ «هنگامی که قیامکننده در خراسان قیام کند» و روایتی که از حاکمانی ظالم پیش از ظهور مهدی یاد کرده و فرموده است: «يَخْرُجُ عَلَيْهِمُ الْخُرَاسَانِيُّ وَالسُّفْيَانِيُّ، هَذَا مِنَ الْمَشْرِقِ وَهَذَا مِنَ الْمَغْرِبِ»؛ «خراسانی و سفیانی بر آنان خروج میکنند، این از مشرق و آن از مغرب» و روایتی که از سفیانی یاد کرده و سپس فرموده است: «فَيَبْعَثُ اللَّهُ عَلَيْهِ فَتًى مِنَ الْمَشْرِقِ يَدْعُو إِلَى أَهْلِ بَيْتِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، هُمْ أَصْحَابُ الرَّايَاتِ السُّودِ الْمُسْتَضْعَفُونَ، فَيُعِزُّهُمُ اللَّهُ، وَيُنَزِّلُ عَلَيْهِمُ النَّصْرَ، فَلَا يُقَاتِلُهُمْ أَحَدٌ إِلَّا هَزَمُوهُ»؛ «پس خداوند جوانی از مشرق را در برابر او بر میانگیزد که به سوی اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دعوت میکند، آنان همان صاحبان پرچمهای سیاه هستند که ضعیف شمرده میشوند، ولی خداوند آنان را عزّت میبخشد و یاریاش را بر آنان نازل میکند، تا جایی که هیچ کس با آنان نمیجنگد مگر اینکه او را شکست میدهند» و روایتی که در آن آمده است: «يَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ وَالرَّايَاتُ السُّودُ، فِيهِمْ شَابٌّ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ، فِي كَفِّهِ الْيُسْرَى خَالٌ، فَتَكُونُ بَيْنَهُمْ مَلْحَمَةٌ عَظِيمَةٌ، فَتَظْهَرُ الرَّايَاتُ السُّودُ، وَتَهْرُبُ خَيْلُ السُّفْيَانِيِّ، فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَمَنَّى النَّاسُ الْمَهْدِيَّ وَيَطْلُبُونَهُ»؛ «سفیانی با پرچمهای سیاه روبهرو میشود، در میان آنها جوانی هاشمی است که در کف دست چپش نشانی وجود دارد، پس میانشان جنگ عظیمی در میگیرد، پس پرچمهای سیاه پیروز میشوند و سپاه سفیانی میگریزد، آن هنگام است که مردم تمنّای مهدی مییابند و او را طلب میکنند» و روایتی که در آن آمده است: «يَخْرُجُ شَابٌّ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ، مِنْ خُرَاسَانَ بِرَايَاتٍ سُودٍ، بَيْنَ يَدَيْهِ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ، يُقَاتِلُ أَصْحَابَ السُّفْيَانِيِّ فَيَهْزِمُهُمْ»؛ «جوانی از بنی هاشم خروج میکند، از خراسان با پرچمهای سیاه، در رکابش شعیب بن صالح است، با یاران سفیانی میجنگد و آنان را شکست میدهد» و روایتی که در آن آمده است: «فَعِنْدَ ذَلِكَ تُقْبِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ عَلَى جَمِيعِ النَّاسِ شَابٌّ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ»؛ «پس آن هنگام است که پرچمهای سیاه از خراسان روی میآورند و (رهبر و پیشوا) بر همهی مردم جوانی از بنی هاشم است» و روایتی که در آن آمده است: «تُقْبِلُ رَايَاتٌ مِنْ شَرْقِيِّ الْأَرْضِ غَيْرَ مُعْلَمَةٍ، لَيْسَتْ بِقُطْنٍ وَلَا كَتَّانٍ وَلَا حَرِيرٍ، يَسُوقُهَا رَجُلٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ، تَظْهَرُ بِالْمَشْرِقِ وَتُوجَدُ رِيحُهَا بِالْمَغْرِبِ كَالْمِسْكِ الْأَذْفَرِ»؛ «پرچمهایی از شرقِ زمین روی میآورند که هیچ نشانی در خود ندارند، نه از پنبهاند، نه از کتان، نه از ابریشم، مردی از آل محمّد آنها را رهبری میکند، در مشرق ظهور میکنند، ولی بویشان مانند مشک ناب در مغرب به مشام میرسد» و روایتی که در آن آمده است: «اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمْ طَالِعَ الْمَشْرِقِ سَلَكَ بِكُمْ مَنَاهِجَ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَتَدَاوَيْتُمْ مِنَ الْعَمَى وَالصَّمَمِ وَالْبَكَمِ، وَكُفِيتُمْ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَالتَّعَسُّفِ، وَنَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفَادِحَ عَنِ الْأَعْنَاقِ، وَلَا يُبَعِّدُ اللَّهُ إِلَّا مَنْ أَبَى وَظَلَمَ وَاعْتَسَفَ وَأَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ، ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾»؛ «بدانید که اگر شما از ظهور کننده در مشرق پیروی کنید، شما را به راههای پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رهسپار خواهد ساخت و آن گاه از کوری و کری و گنگی شفا خواهید یافت و از زحمت جستجو و تکلّف بینیاز خواهید شد و بار سنگین را از گردن خود بر خواهید داشت و خداوند دور نمیگرداند مگر کسی را که از این کار خودداری کند و به ظلم و بیانصافی روی آورد و چیزی را بگیرد که برای او نیست <و کسانی که ستم کردند خواهند دانست که به کدامین بازگشتگاه باز میگردند>» و روایتی که به صراحت فرموده است: «إِذَا أَقْبَلَتِ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ فَائْتُوهَا وَلَوْ حَبْوًا عَلَى الثَّلْجِ، فَإِنَّ فِيهَا خَلِيفَةَ الْمَهْدِيِّ»؛ «هرگاه پرچمهای سیاه را دیدید که از خراسان روی آوردهاند، به سوی آنها بشتابید اگرچه چهار دست و پا بر روی برف؛ چراکه خلیفهی مهدی در میان آنهاست» و روایتی که پس از یاد کردن از سیاهپرچمان خراسان فرموده است: «فَإِذَا رَأَيْتُمْ أَمِيرَهُمْ فَبَايِعُوهُ وَلَوْ حَبْوًا عَلَى الثَّلْجِ»؛ «پس چون امیر آنان را دیدید با او بیعت کنید، اگرچه چهار دست و پا بر روی برف» و روایتی که از او نام برده و فرموده است: «رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ مَنْصُورٌ يُوَطِّنُ أَوْ يُمَكِّنُ لِـآلِ مُحَمَّدٍ كَمَا مَكَّنَتْ قُرَيْشٌ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَجَبَ عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ نَصْرُهُ»؛ «مردی که به او منصور میگویند، برای آل محمّد زمینهسازی میکند، همان طور که (مؤمنان) قریش برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم زمینهسازی کردند، یاری او بر هر مؤمنی واجب است» و روایات دیگری از این دست که همگی دربارهی شخص خراسانی و نشانههای او هستند و بر حقّانیّت او و وجوب یاریاش دلالت دارند؛ صرف نظر از آثار صحابه و تابعین در این باره که فراوانند و قاعدتاً از پیامبر و اهل بیت اخذ شدهاند؛ چراکه مسلّماً صحابه و تابعین علم غیب نداشتهاند و کاهن نبودهاند، بلکه از نعمت ارتباط با پیامبر و اهل بیت بهره میبردهاند. با این اوصاف، میتوان گفت که بیش از ۲۰ روایت مختلف از پیامبر و اهل بیت و آثار فراوان رسیده از صحابه و تابعین، در مجموع «متواتر معنوی» یا دست کم «اخبار آحاد محفوف به قرینهی قطعی» محسوب میشوند؛ چراکه به وضوح هماهنگ با روایات متواتر رسیده دربارهی ظهور و قیام یک گروه زمینهساز از خراسان و ضرورت عقلی وجود یک رهبر شایسته برای آن هستند.
از اینجا دانسته میشود که شبههافکنان، یا گروهی بسیار جاهل و بیسوادند که هیچ اطّلاعی از روایات اسلامی و دلالت آنها ندارند و با این حال، دربارهی چیزی که نمیدانند اظهار نظر میکنند و با این کار ناروا، جاهلان و بیسوادانی مانند خود را گمراه میسازند و یا گروهی مغرض و دروغگویند که بغض و حسد نسبت به جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، این زمینهساز راستین ظهور مهدی علیه السلام، چشمانشان را کور کرده و آنان را به مقابله با او به هر نحو ممکن واداشته است؛ تا جایی که از فرط عناد، به کتمان حق، بلکه وارونه ساختن آن روی آوردهاند و چنان بر بازداشتن مردم از آن حریصاند که حتّی از انکار محسوسات و حاشا کردن واضحات باکی به خود راه نمیدهند و خشمگینانه، با چنگ و دندان، به هر دری میزنند و به هر حیلتی متوسّل میشوند تا حق را ضایع سازند و نور خداوند را خاموش گردانند! غافل از آنکه خداوند حق را حفظ میکند و نور خود را گسترش میدهد، اگرچه آنان کراهت داشته باشند؛ چنانکه فرموده است: ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾؛ «میخواهند نور خداوند را با دهانهای خود خاموش کنند، در حالی که خداوند گسترانندهی نور خود است، اگرچه کافران کراهت داشته باشند». با این وصف، برای آنان بهتر است که دست از لجاجت و بهانهگیری بردارند و به سفسطه و خودفریبی پایان دهند و به جای شبههسازی، اشکالتراشی و زیر سؤال بردن واضحات و محسوسات، در برابر حق تسلیم شوند، تا به سعادت دنیا و آخرت دست یابند؛ چراکه خداوند توبهپذیر و مهربان است و کسانی که دست از عقاید و اعمال نادرست بر میدارند را میبخشد، ولی کسانی که پس از آشکار شدن حق، بر عقاید و اعمال نادرست پای میفشارند و تعصّب میورزند را بیکیفر نمیگذارد و کیفر او بسیار سهمگین است.
پایگاه اطّلاعرسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
بخش بررسی نقدها