آیا جناب منصور هاشمی خراسانی از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام است؟ آیا در میان یارانش شخصی به نام یا لقب شعیب بن صالح وجود دارد؟
عجیب است که جنابعالی حتّی از گفتن نام خود به ما خودداری میکنید، ولی از ما دربارهی نسب جناب منصور هاشمی خراسانی و نام یارانش میپرسید! اگر از ما بیمناک هستید، ما نیز از شما بیمناک هستیم و اگر از دشمنان ما بیمناک هستید، ما نیز از آنان بیمناک هستیم و در هر دو صورت، نباید از ما توقّع داشته باشید که به این پرسش شما پاسخ بدهیم! چیزی که دانستن آن برای شما از دانستن نسب جناب منصور هاشمی خراسانی و نام یارانش سودمندتر است، اندیشهها و آرمانهای حقّ اوست که شما را به حقّانیّت او دلالت میکند، اگرچه نسب او و نام یارانش را ندانید.چیزی که دانستن آن برای شما از دانستن نسب جناب منصور هاشمی خراسانی و نام یارانش سودمندتر است، اندیشهها و آرمانهای حقّ اوست که شما را به حقّانیّت او دلالت میکند، اگرچه نسب او و نام یارانش را ندانید. از این رو، پیشنهاد ما به شما این است که کتاب شریف «بازگشت به اسلام» و سایر گفتارها و نوشتارهای این عالم بزرگوار را مطالعه کنید تا با اندیشهها و آرمانهای او آشنا شوید و چند و چون زمینهسازی عملی برای ظهور آقایمان مهدی علیه السلام را فرا بگیرید؛ زیرا آنان که بانگ طبل ادّعاهاشان گوش فلک را کر کرده است، در عمل برای ظهور آن حضرت زمینهای نمیسازند و تنها معرکهگیران دورهگردی هستند که گروهی بیدانش و خرافاتی را به گرد خود فراهم میآورند و عمر و مال و آبروی آنان را صرف هیچ و پوچ خود میسازند؛ بلکه آنان با دعاوی بیپایه و القاب عجیب و کرامات موهوم و خوابهای تلقینشده و روایات ساختگیشان، کمر مهدی علیه السلام را شکستهاند و روز منصور هاشمی خراسانی را به شبی سرد و تاریک تبدیل کردهاند؛ چنانکه در ضمن خطبهای، با اشاره به آنان فرموده است:
«از بالای آسمان هفتم و زیر زمین چهارم خبر میدهند، ولی از عقاید اسلام آگاهی درستی ندارند و از حلال و حرام آن چیز درخوری نمیدانند و کلمات قصارشان چون غار غار کلاغان بیمعنا و نامفهوم است! نه در زمین علم ریشهای دارند و نه در آسمان تقوا ستارهای! یکی را با خوابی نادیده از راه به در میکنند، دیگری را با ندایی ناشنیده! یکی را با آیتی نازلنشده در چاه میاندازند، دیگری را با روایتی نارسیده! یکی را با گفتاری بیهوده میفریبند، دیگری را با طلسمی پیچیده! پس بدین سان هیچ درِ گشودهای را به سوی مهدی نمیگذارند مگر آنکه میبندند و هیچ راه کوتاهی را به روی یارانش نمیگذارند مگر آنکه سد میکنند و هیچ منزلگاه بکر و پاکیزهای را برای دوستدارانش نمیگذارند مگر آنکه به گند میکشند! هر روز به رنگی در میآیند و دربارهی خود ادّعای جدیدی میکنند و به کشف تازهای نائل میشوند؛ چراکه جاهطلبیها و گزافهگوییهاشان را پایانی نیست. حق را به باطل میآمیزند و راست را به دروغ میآلایند، تا جایی که نه برای حقّ حرمتی میماند و نه برای راست قیمتی! هنگامی که پرچم حق برافراشته میشود کیست که آن را بشناسد و هنگامی که سخن راست گفته میشود کیست که آن را بپذیرد؟! چشمها کور و گوشها کر و دستها خسته شده است و دیگر حوصلهای برای سنجش و بررسی نیست؛ چراکه مدّعیان، تخم بدگمانی را در هر جا پاشیدهاند و غبار بدبینی را در زمین و زمان برانگیختهاند و جان را به گلو و کارد را به استخوان رساندهاند»[۱].
در این میان، منصور هاشمی خراسانی برکنار از ادّعاها و مدّعیان، راه خود را در پیش گرفته است و میپیماید و وظیفهی عقلی و شرعی خود را انجام میدهد و با تکیه بر کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش و مقتضیات روشن عقلی، برای ظهور مهدی علیه السلام زمینهسازی میکند و این کار را در عمل و بدون هیچ ادّعایی انجام میدهد؛ چراکه با وجود عمل، نیازی به ادّعا ندارد و ادّعا را برای بیعملان میگذارد، هر چند به فضل خداوند دربارهی خویش امیدوار است و از اینکه مورد رحمت او قرار گرفته باشد ناامید نیست؛ چراکه او فضلی عظیم دارد و هر کس از بندگانش را که بخواهد مشمول رحمتش میگرداند و جز گمراهان و ناسپاسان از درگاهش ناامید نیستند و همهی کارها به او بازگشت داده میشود[۲].منصور هاشمی خراسانی برکنار از ادّعاها و مدّعیان، راه خود را در پیش گرفته است و میپیماید و وظیفهی عقلی و شرعی خود را انجام میدهد و با تکیه بر کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش و مقتضیات روشن عقلی، برای ظهور مهدی علیه السلام زمینهسازی میکند و این کار را در عمل و بدون هیچ ادّعایی انجام میدهد.