۱ . أَخْبَرَنَا حَمْزَةُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُمِّيُّ، قَالَ: سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنِ الرَّجُلِ يَشُقُّ عَلَيْهِ أَنْ يَسْتَأْذِنَ امْرَأَةً غَيْرَ ذَاتِ مَحْرَمٍ، أَلَهُ أَنْ يَتَزَوَّجَ بِنْتَهَا سَاعَةً أَوْ يَوْمًا لَا لِشَيْءٍ إِلَّا لِيَدْخُلَ عَلَيْهَا بِغَيْرِ إِذْنٍ؟ قَالَ: لَا، إِنَّهَا حِيلَةٌ يَحْتَالُ بِهَا الَّذِينَ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ، قُلْتُ: إِنَّ فُقَهَاءَ الشِّيعَةِ يَقُولُونَ لَا بَأْسَ بِهَا! قَالَ: إِذًا يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا يَعْلَمُونَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ أَصْحَابَ الْحِيَلِ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا.
ترجمهی گفتار:
حمزة بن جعفر قمی ما را خبر داد، گفت: از منصور دربارهی مردی پرسیدم که برایش سخت است از زنی نامحرم (برای وارد شدن بر او) اذن بگیرد، آیا میتواند دختر او را یک ساعت یا یک روز متعه کند تنها برای اینکه بدون اذن گرفتن بر او وارد شود؟ فرمود: نه، این حیلهای است که کسانی که از آنچه خداوند نازل کرده است کراهت دارند انجام میدهند، پس خداوند اعمالشان را باطل میکند. گفتم: فقیهان شیعه میگویند که آن اشکالی ندارد! فرمود: در این صورت به خداوند چیزی را نسبت میدهند که به آن علمی ندارند. سپس فرمود: بیگمان اهل حیله دین خود را به بازی گرفتهاند.
۲ . أَخْبَرَنَا هَاشِمُ بْنُ عُبَيْدٍ الْخُجَنْدِيُّ، قَالَ: قَالَ الْمَنْصُورُ: لَا تُزَوَّجُ مُتْعَةً مَنْ لَا يُسْتَمْتَعُ بِهَا لِصِغَرِهَا، قُلْتُ: أَرَأَيْتَ إِنْ تَزَوَّجَهَا لِيُحَرِّمَهَا عَلَى ابْنِهِ أَوْ أَبِيهِ، أَيَحِلُّ لَهُ ذَلِكَ؟ قَالَ: لَا يُحَرِّمُهَا حَتَّى يَتَزَوَّجَهَا لِيَسْتَمْتِعَ بِهَا.
ترجمهی گفتار:
هاشم بن عبید خجندی ما را خبر داد، گفت: منصور فرمود: کسی که به خاطر خردسالیاش از او تمتّع برده نمیشود، نکاح متعه نمیشود، گفتم: نظرتان چیست اگر او را نکاح کند تا او را به پسر یا پدر خود محرم سازد، آیا این کار برای او حلال است؟ فرمود: او را محرم نمیسازد تا آن گاه که با او به قصد تمتّع از او نکاح کند.
۳ . أَخْبَرَنَا يُونُسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْخَتْلَانِيُّ، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَعْقِدُ عَلَى امْرَأَةٍ لِيُحَرِّمَهَا عَلَى ابْنِهِ أَوْ أَبِيهِ، لَا يُرِيدُ غَيْرَ ذَلِكَ، فَقَالَ: لَيْسَ لَهُ ذَلِكَ حَتَّى يَنَالَ مِنْهَا مَا يَحِلُّ لِزَوْجِهَا، قُلْتُ: أَيَكْفِيهِ أَنْ يَغْمِزَ يَدَهَا أَوْ يَنْظُرَ إِلَى شَعْرِهَا وَبَدَنِهَا؟ قَالَ: يَكْفِيهِ.
ترجمهی گفتار:
یونس بن عبد الله ختلانی ما را خبر داد، گفت: از آن جناب دربارهی مردی پرسیدم که زنی را عقد میکند تا او را بر پسر یا پدر خود محرم سازد و قصدی جز این ندارد، پس فرمود: این برای او نیست تا آن گاه که از او به چیزی برسد که برای شوهر او حلال است، گفتم: آیا برای او کافی است که دست او را بفشارد یا به موی و بدن او بنگرد؟ فرمود: برای او کافی است.
شرح گفتار:
به این ترتیب بنا بر نظر این بزرگوار، عقد نکاح تنها هنگامی سبب محرمیّت زن به پسر و پدر مرد میشود که به نحو متعارف و به منظور تمتّع از او اگرچه در حدّ نظر به او برای لذّت باشد، نه به نحو غیر متعارف و صرفاً به منظور محرم شدن پسر و پدر مرد به او؛ چراکه مقصود از عقد نکاح در شرع و عرف، جواز تمتّع زوجین از یکدیگر است و حصول محرمیّت از آثار آن شمرده میشود و با این وصف، عقد نکاحی که قصد تمتّع زوجین از یکدیگر با هیچ صورتی در آن وجود ندارد، غیر شرعی و غیر عقلایی است و تبعاً موجب محرمیّت نمیشود؛ خصوصاً در مواردی مانند خردسال بودن زن که تمتّع از او عقلاً یا شرعاً متعذّر است و این ظاهر سخن خداوند است که میفرماید: ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۚ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا﴾[۱]؛ «و با کسانی از زنان که پدرانتان نکاح کردند نکاح نکنید مگر چیزی که گذشته؛ چراکه آن کاری زشت و ناپسند و راهی بد است»، با توجّه به اینکه متبادر از آن زنانی هستند که به نحو متعارف و برای تمتّع به نکاح پدران درآمدهاند و لفظ «نساء» در عرف و لغت از دخترکان نابالغ انصراف دارد و اصل نیز عدم حصول محرمیّت است و عدم محرمیّت استصحاب میشود و با این وصف، چنین نکاحی در حکم لغو است.