۱ . أَخْبَرَنَا أَبُو إِبْرَاهِيمَ السَّمَرْقَنْدِيُّ، قَالَ: سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنِ الرَّجُلِ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ: أَقْرِضْنِي، فَيَقُولُ: أُقْرِضُكَ عَلَى أَنْ تَبِيعَنِي دَارَكَ بِثَمَنِ مِثْلِهَا، أَيَصْلُحُ ذَلِكَ؟ قَالَ: إِذَا كَانَ بِثَمَنِ مِثْلِهَا وَتَرَاضَيَا فَلَا بَأْسَ وَإِنَّمَا أَكْرَهُهُ لِنُقْصَانِ الْأَجْرِ.
ترجمهی گفتار:
ابو ابراهیم سمرقندی ما را خبر داد، گفت: از منصور دربارهی مردی پرسیدم که به دوست خود میگوید: به من قرض بده! پس میگوید: به تو قرض میدهم در ازای اینکه خانهات را با بهای مثل آن به من بفروشی، آیا این درست است؟ فرمود: هرگاه با بهای مثل آن باشد و هر دو راضی باشند اشکالی ندارد و من تنها به خاطر کم شدن اجرش (در آخرت) از آن کراهت دارم.
۲ . أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ الطِّهْرَانِيُّ، قَالَ: سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنِ الْمُقْرِضِ يَشْتَرِطُ بَيْعًا أَوْ إِجَارَةً بِالْعَدْلِ، فَكَرِهَهُ وَقَالَ: مَنْ أَقْرَضَ قَرْضًا فَلَا يَشْتَرِطْ إِلَّا أَدَاءَهُ، قُلْتُ: أَهُوَ رِبًا إِذَا لَمْ يَظْلِمْ فِي الثَّمَنِ أَوْ فِي الْأُجْرَةِ وَكَانَ الْمُقْتَرِضُ رَاضِيًا بِالْبَيْعِ أَوْ بِالْإِجَارَةِ؟ قَالَ: هُوَ إِلَى الصُّلْحِ أَقْرَبُ، ثُمَّ قَالَ: مَنْ أَقْرَضَ قَرْضًا أَرَادَ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ كَانَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ.
ترجمهی گفتار:
حسن بن قاسم طهرانی ما را خبر داد، گفت: از منصور دربارهی قرضدهندهای پرسیدم که (در ضمن قرض) بیع یا اجارهای عادلانه را شرط میکند، پس این کار را ناپسند دانست و فرمود: هر کس قرضی میدهد، جز بازپرداخت آن را شرط نکند. گفتم: آیا آن رباست هرگاه در قیمت یا اجرت ظلم نکند و قرضگیرنده به بیع یا اجاره راضی باشد؟ فرمود: آن به صلح نزدیکتر است. سپس فرمود: هر کس برای خشنودی خداوند قرضی دهد، برای او اجر باارزشی است.
شرح گفتار:
برای خواندن شرحی بر این دو گفتار، به پرسش و پاسخ ۱۰۳ مراجعه کنید.
۳ . أَخْبَرَنَا صَالِحُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّبْزَوَارِيُّ، قَالَ: سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنْ رَجُلٍ كَانَ لَهُ عَلَيَّ خَمْسُ مِائَةِ أَلْفِ تُومَانَ فَأَرَدْتُ أَنْ أَقْضِيَهُ بَعْدَ سَنَتَيْنِ فَقَالَ لِي: إِقْضِنِي بِسِعْرِ الْيَوْمِ وَقَدْ غَلَا! قَالَ: لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَ شَيْئًا مَعْلُومًا وَلَمْ يُشْتَرَطْ فَإِنَّمَا يَجِيءُ الرِّبَاءُ مِنْ قِبَلِ الشُّرُوطِ.
ترجمهی گفتار:
صالح بن محمّد سبزواری ما را خبر داد، گفت: از منصور دربارهی مردی پرسیدم که از من پانصد هزار تومان پول طلب داشت، پس بعد از دو سال خواستم که آن را به او بازگردانم، پس به من گفت: به نرخ روز به من بازگردان و آن بالا رفته است! فرمود: اشکالی ندارد هرگاه چیز معلومی باشد و شرط نشده باشد؛ چراکه ربا از جانب شروط میآید.
شرح گفتار:
برای خواندن شرحی بر این گفتار، به پرسش و پاسخ ۱۵۹ مراجعه کنید.