۱ . أَخْبَرَنَا يُونُسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْخَتْلَانِيُّ، قَالَ: قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ الْهَاشِمِيِّ الْخُرَاسَانِيِّ: إِنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يُدْرَكُ كُلُّهُ لَا يُتْرَكُ كُلُّهُ، قَالَ: كَذَبُوا الْجُهَّالُ الْحَمْقَى كَأَشْبَاهِ الْحُمُرِ! مَا جَعَلَ اللَّهُ دِينًا إِلَّا وَجَعَلَ لَهُ مَنْ أَدْرَكَ كُلَّهُ، فَإِنْ عَجَزُوا عَنْ إِدْرَاكِ كُلِّهِ فَلْيَذْهَبُوا وَلْيَأْتِ مَنْ يَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ، لِأَنَّهُ لَا يُغْنِي إِلَّا كُلُّهُ، وَلَا يَزِيدُهُمْ جُزْئُهُ غَيْرَ تَخْسِيرٍ، قُلْتُ: أَلَيْسَ فِي ذَلِكَ تَعْلِيقُ حُدُودِ اللَّهِ؟ قَالَ: لَا يَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ يَا بُنَيَّ، إِنَّ حُدُودَ اللَّهِ لَا يُجْرِيهَا غَيْرُ وَلِيِّهِ، فَلَا بُدَّ مِنْ أَنْ يُحَكِّمُوهُ، وَذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَا جَعَلَ حَدًّا إِلَّا بِاعْتِبَارِ دَوْلَةِ الْعَدْلِ، وَأَمَّا دَوْلَةُ الْجَوْرِ فَلَيْسَ لَهَا أَنْ تُجْرِيَ حَدًّا، بَلْ لِلَّهِ عَلَيْهَا حُدُودٌ سَوْفَ تُجْرَى عَلَيْهَا.
ترجمهی گفتار:
یونس بن عبد الله ختلانی ما را خبر داد، گفت: به حضرت منصور هاشمی خراسانی گفتم: آنها میگویند چیزی که همهاش به دست نمیآید همهاش واگذاشته نمیشود. فرمود: دروغ میگویند جاهلهای احمق که مانند خرهایند! خداوند دینی را قرار نداده مگر اینکه برای آن کسی را قرار داده است که همهی آن را به دست آورد، پس اگر آنها از به دست آوردن همهی آن ناتوانند باید بروند و کسی بیاید که توانایی این کار را دارد؛ چراکه آن جز همهاش کفایت نمیکند و یک جزئش به تنهایی جز بر زیان آنها نمیافزاید. گفتم: آیا این حدود خداوند را به تعلیق نمیکشاند؟ فرمود: مذهبهای گوناگون تو را به سوی خود نبرند فرزندم! هرآینه حدود خداوند را جز ولیّ او جاری نمیکند، پس چارهای نیست جز آنکه او را حاکم سازند و این از آن جهت است که خداوند حدّی را وضع نکرده است مگر به اعتبار دولت عدل و امّا دولت ظلم را نمیرسد که حدّی را جاری کند، بل برای خداوند بر آن حدودی است که به زودی بر آن جاری خواهد شد.
شرح گفتار:
منظور از «حدود خداوند» در این گفتار، مجازاتهای خاصّ شرعی مانند قطع کردن دست در سرقت و زدن هشتاد تازیانه در شرابخواری و صد تازیانه در زنای غیر محصن و سنگسار کردن در زنای محصن است که در صورت اجتماع همهی شروط لازم، تعیّن پیدا میکند و بنا بر نظر صائب آن بزرگوار، یکی از این شروط لازم، حاکمیّت خلیفهی خداوند در زمین است. برای آگاهی بیشتر در این باره، به کتاب شریف «بازگشت به اسلام»، «مبحث مشروط بودن اقامهی برخی اجزاء اسلام به اقامهی کلّ آن»[۱] مراجعه کنید.
۲ . أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ الْغَنِيِّ الْخَارُوغِيُّ، قَالَ: أَتَيْتُ بَيْتَ الْمَنْصُورِ لِأَسْأَلَهُ عَنْ إِقَامَةِ الْحُدُودِ فِي غَيْبَةِ الْمَهْدِيِّ، فَقِيلَ لِي: إِنَّهُ فِي الْمَزْرَعَةِ -وَكَانَ لِبَعْضِ جِيرَانِهِ مَزْرَعَةٌ يَعْمَلُ فِيهَا- فَأَتَيْتُ الْمَزْرَعَةَ فَوَجَدْتُهُ يَحْرُثُ الْأَرْضَ وَكَانَتِ الْحِرَاثَةُ تُعْجِبُهُ، فَقُلْتُ لَهُ: يَا حَارِثُ، أَيُقِيمُ النَّاسُ الْحُدُودَ فِي غَيْبَةِ الْمَهْدِيِّ؟ فَنَظَرَ إِلَيَّ وَقَالَ: إِنْ أَقَامُوهَا ظَلَمُوا، وَإِنْ لَمْ يُقِيمُوهَا ظَلَمُوا، فَهُمُ الظَّالِمُونَ فِي كُلِّ حَالٍ! قُلْتُ: لِمَاذَا؟! قَالَ: لِأَنَّهُمْ أَرْغَمُوهُ عَلَى الْغَيْبَةِ! قُلْتُ: إِنَّ هَذَا لَمَخْمَصَةٌ! فَهَلْ لَهُمْ مِنْ مَنْدُوحَةٍ؟! قَالَ: نَعَمْ، يُرْغِمُونَهُ عَلَى الظُّهُورِ! ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۲].
ترجمهی گفتار:
حسین بن عبد الغنی خاروغی ما را خبر داد، گفت: به درِ خانهی منصور آمدم تا از او دربارهی اقامهی حدود در زمان ظاهر نبودن مهدی بپرسم، پس به من گفته شد که آن جناب در مزرعه است -و برای برخی همسایگان او مزرعهای بود که او در آن کار میکرد- پس به مزرعه آمدم و آن جناب را در حالی یافتم که زمین را برای کشت شخم میزد و چنین بود که شخمزنی را دوست میداشت، پس به او گفتم: ای شخم زننده! آیا مردم حدود را در زمان غیبت مهدی اقامه میکنند؟ پس به من نگاهی افکند و فرمود: اگر آن را اقامه کنند ستم کردهاند و اگر آن را اقامه نکنند ستم کردهاند، پس آنان در هر حالی ستمکارند! گفتم: برای چه؟ فرمود: برای اینکه آنان او را به غیبت وادار کردهاند! گفتم: بیگمان این یک مخمصه است، پس آیا برای آنان راه چارهای هست؟ فرمود: آری، او را به ظهور وادار میکنند! سپس تلاوت فرمود: «و نیکی آن نیست که به خانهها از پشتهاشان درآیید، بل نیکی آن است که پرهیزکار شوید و به خانهها از درهاشان درآیید و از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار شوید».
شرح گفتار:
مراد آن جناب از تلاوت این آیهی شریفه، توجّه دادن به این نکتهی خطیر بود که حدود خداوند مانند خانهای است که برای آن دری وجود دارد و آن در، خلیفهی خداوند در زمین است و با این وصف، نیکی آن نیست که حدود خداوند از غیر طریق خلیفهی خداوند در زمین اجرا شود، بل نیکی آن است که حدود خداوند از طریق او اجرا شود؛ زیرا خداوند او را برای این کار صالح دانسته و تعیین کرده، بل حدود خود را با لحاظ اجرای مناسب و عادلانهی او تشریع فرموده است.
همچنین، برای آگاهی بیشتر از «وجوب ظاهر کردن مهدی بر مردم» و «تبعات ظاهر نبودن مهدی برای مردم»، به کتاب بزرگ «بازگشت به اسلام»[۳] مراجعه کنید.