تا کی تکبّر خواهید کرد و دلهاتان را سخت خواهید ساخت؟ تا کی غافل خواهید بود و بر گناهانتان اصرار خواهید نمود؟ تا کی به نصیحتم گوش نخواهید سپرد و هشدارم را جدّی نخواهید گرفت؟ آیا سیل بلا را نمیبینید که از هر طرف سرازیر است و صخرههای سترگ را افکنده و درختان ستبر را برکنده و غریو آن چونان بانگ انفجار است؟! آیا توفان وبا نمیوزد و تگرگ مرگ نمیبارد، چندان که از بیم آن به دخمهها خزیدهاید و در خانهها پنهان شدهاید، در حالی که اگر بیرون آیید از وبا خواهید مرد و اگر بیرون نیایید از گرسنگی؟! پس چرا هنوز غافلید و به گناهان خود ادامه میدهید؟! با چه کسی لج میکنید و از چه رو خود را میفریبید؟! مانند کسی که از آسمان افتاده و با سر به سوی زمین روان است، ولی چشمانش را میبندد و میگوید: «نیفتادهام»! آیا به زودی به صخرهها نخواهد خورد و گوشت و استخوانش متلاشی نخواهد شد؟! یا مانند کسی که جگرش از حلقومش درآمده و بر روی خاک افتاده است، ولی به آن مینگرد و میگوید که چیزی نیست! چگونه چیزی نیست، در حالی که جگرش از حلقومش درآمده و بر روی خاک افتاده است؟! این است مثل شما که از زمین و آسمان در عذابید، ولی میگویید که طبیعی است و عذابی از جانب خداوند نیست!
آیا وقت آن نرسیده است که باور کنید خداوند بر شما خشمگین است و شما را جزا میدهد؟ آیا وقت آن نرسیده است که دست از لجاجت بردارید و خود را اصلاح کنید؟ اینک جهان مانند دیگی بر آتش میجوشد و غلغل میکند، ولی به آن مینگرید و میگویید که عادی است! نه به خدا سوگند، عادی نیست، ولی شما سخت مغرور و گردنکشید و از این رو، اقرار نمیکنید! مانند جبّاری خیرهسر که بر شما مسلّط است، پس شما را وسوسه میکند و میگوید: «این بلای چندان بزرگی نیست و بزرگتر از آن هم بوده است و شاید دشمنانم آن را ساختهاند»[۲]؛ چراکه از خداوند نمیترسد و در برابر او سرکش است و میترسد که مقصّر دانسته شود. لا جرم نخوت او، آتشی خواهد شد و او و کسانی که از او پیروی کنند را خواهد سوخت؛ چراکه در برابر خداوند خاشع نشدند و تضرّع نکردند، هنگامی که خشمش را دیدند و عذابش را لمس کردند، بلکه بر تکبّر افزودند و به کسی که آنان را به حق میخواند گفتند: «آیا برای دشمنی با تو مجازات خواهیم شد؟! هرگز! تو کیستی و چه اهمّیّتی داری؟!» پس او را کوچک شمردند و خود را بزرگ پنداشتند، مانند کسانی که پیش از آنان بودند و فرستادگان خداوند را به سخره گرفتند و گفتند که دیوانهاند و مهمل میگویند و عذابی در کار نیست! اینان کیستند و چه اهمّیّتی دارند؟! اگر خداوند میخواست، فرشتگان را میفرستاد یا یکی از بزرگانمان را بر میانگیخت! پس آنان را کوچک شمردند و خود را بزرگ پنداشتند، تا اینکه عذاب خداوند فرود آمد و چیزی که ناممکن میانگاشتند، واقع شد!
اینک شما آنان را واگذارید؛ زیرا خداوند نخواسته است که آنان را پاکیزه کند، بل خواسته است که آنان را در دنیا خوار سازد و در آخرت هیزم دوزخ گرداند. پس شما از آنان روی بگیرید؛ چراکه قومی بیپروا و گردنکشند و برای آفریدگار جهان گردن افراشتهاند و سینه ستبر کردهاند. پس شما از آنان پیروی نکنید، بلکه از خداوند بترسید و به سوی او بازگردید، باشد که گناهانتان را ببخشاید و از نابود کردنتان صرف نظر کند؛ زیرا اراده فرموده است که نابودتان کند.
نگویید که مگر ما چه کردهایم و چه گناهی مرتکب شدهایم؟! چراکه این سخنتان وقاحت دانسته خواهد شد! آیا به راستی نمیدانید که چه کردهاید و چه گناهی مرتکب شدهاید؟! اگر چنین است، به شما خواهم گفت: حکومت خداوند را از خلیفهاش بازداشتهاید و به طاغوتها سپردهاید! پس آنان دینتان را تباه و دنیایتان را ویران ساختهاند، ولی با این همه، آن را از آنان نمیگیرید تا به خلیفهی خداوند بسپارید! از این رو، در همهی ظلمهای آنان شریکید، بلکه خود از زمرهی آنان هستید!
احکام خداوند را کنار گذاشتهاید و از دل خود احکامی برساختهاید؛ چراکه احکام خداوند را نمیپسندید و میگویید که عادلانه نیست!
به راههای کافران گام نهادهاید و به شیوههای آنان عمل کردهاید، بلکه دوست آنان و دشمن مسلمانان شدهاید!
برای قدرت، با شیطان ساختهاید و برای پول، تن به ذلّت سپردهاید!
چه بسیار کسانی از شما که منکر اسلام گشتهاند و چه بسیار کسانی از شما که در آن شک کردهاند!
صد دین در میانتان پیدا شده و هزار مذهب در میانتان رواج یافته است!
واجبات را ترک میکنید و محرّمات را مرتکب میشوید، سپس میگویید که باکی نیست؛ چراکه دلهامان پاک است!
نماز را سبک میشمارید و زکات را نمیپردازید!
میگویید: «به حج نروید، بلکه نیازمندان را اطعام کنید»، در حالی که دروغ میگویید؛ چراکه نه به حج میروید و نه نیازمندان را اطعام میکنید!
فحش از دهانتان نمیافتد، چونانکه غیبت و دروغ!
از بادهی شهوت مست شدهاید و در باتلاق هوس غوطه میزنید! آیا جوانانتان را نمیبینید که چگونه پردهها را دریدهاند؟!
امانت از مردانتان رخت بسته و عفّت در زنانتان کمیاب شده است! اینک چون فاحشهها جامه میپوشند و در میان بازارها میخرامند؛ چراکه آنان را حیایی نیست و مردان را غیرتی نمانده است!
به ربا عادت کردهاید و در قمار غرق شدهاید، بلکه ربا را حلال نمودهاید و قمار را واجب ساختهاید![۳]
در اختلاس سرآمدید و در رشوهخواری بیمانند! میگویید که هر کس حق دارد هر چه میتواند بردارد! پس یکدیگر را فریب میدهید و اموال یکدیگر را به باطل میخورید و سپس میگویید که زحمت کشیدهایم و حقّمان را گرفتهایم! لا جرم میخورید، ولی سیر نمیشوید و میدوید، ولی به جایی نمیرسید!
به معروف امر نمیکنید و از منکر باز نمیدارید، بلکه به منکر امر میکنید و از معروف باز میدارید؛ چراکه معروف را منکر و منکر را معروف میپندارید!
زندانهاتان پر و مسجدهاتان خالی شده است! هر چند مسجدهاتان، کانون بدعت و گمراهی است!
فقر ساز میزند و فحشا رقص میکند!
این سو مردان افیونی! آن سو زنان تنفروش!
از عدالت در میانتان نشانی نمانده و نه از شرافت و بزرگواری! کجایند آزادمردان؟! کجایند عدالتخواهان؟!
علم از عالمانتان گرفته شده، چونانکه عمل! بلکه کجایند عالمانتان؟! انگار که نیستند! بلکه ای کاش نبودند!
دیندارانتان از فاسقانتان خطرناکترند؛ یعنی خوبانتان از بدانتان بدتر! چراکه بر فسق خود نام دین نهادهاند و گناه میکنند تا ثواب برند! مشتی نادانِ گمراهِ خیرهسر که به تقلید، نمازی میگزارند و سپس به یاری جبّاری میروند یا در پی دجّالی میدوند یا در آتش تفرقه میدمند یا بر من -که به سوی حق میخوانم- میپرند و بدین سان، ضرری میرسانند که ترک کنندگان نماز نمیرسانند! وای بر آنان؛ چراکه زنا، از نمازی که میگزارند بهتر است! اینک شیعهیشان سنّیشان را قذف میکند و سنّیشان شیعهیشان را تکفیر! برخی در برخی دیگر افتادهاند و جهان را از نفرت آکندهاند! نه از علم بهرهای دارند و نه از ادب نصیبی! با انصاف بیگانهاند و در تعصّب محکم! مانند خرس غرّش میکنند و مانند گرگ زوزه میکشند، مانند مار میخزند و مانند سگ بو میکشند، تا هر که چون آنان نمیاندیشد را فرو بلعند! دین را نمیشناسند، ولی فتوا میدهند و عقل را به کار نمیبرند، ولی فلسفه میگویند! جزماندیش و عیبجو و کجاندیش و بدزبان! شرارت در نگاهشان پنهان است و حماقت در کلامشان آشکار! هنگامی که دهان میگشایند، دشنام میدهند و بهتان میزنند و چون دهان میبندند، دسیسه میچینند و تدارک میبینند! میگویند: «فحش دهید؛ چراکه جایز است و تهمت زنید؛ چراکه ثواب دارد»، پس شیطان از شیطنتشان تعجّب میکند و دیو از شرارتشان متحیّر میماند! بر کُندهی دین ارّه میکشند و بر ریشهی آن تبر میزنند و میگویند که ما پاسدار آنیم! کجاست کسی که دین را از آنان پاسداری کند؟! چراکه برای آن، دشمنی بزرگتر از آنان نیست!
اینانند دینداران شما و این است وصف حالتان! آیا اکنون دانستید که چه کردهاید و چه گناهی مرتکب شدهاید؟! آیا اکنون دریافتید که خداوند چرا بر شما خشمگین است و شما را جزا میدهد؟! بیداد حاکمان و فساد عالمان و سکوت صالحان و گمراهی دینداران و فسق مردان و زنانتان، او را به خشم آورده و واداشته است که جزایتان دهد؛ چراکه همگی بر بدی گرد آمدهاید و هیچ خوبی در میانتان نمانده است! پس چه کند؟! آیا تا ابد رهایتان کند که به بدی خود ادامه دهید؟! ممکن نیست؛ زیرا او را وعدهای است که باید به انجام رساند. پس مهلت شما محدود است. اگر بازگشتید، خوشا به حالتان؛ چراکه نجات یافتهاید و خوشبخت شدهاید و اگر باز نگشتید، شما را میبرد و قومی دیگر میآورد و آنان مانند شما نخواهند بود. پس اکنون بنگرید که چه میکنید؛ زیرا من شما را آگاه کردم؛ هر کس را که این سخنم به او میرسد؛ خواه در شرق باشد و خواه در غرب و خواه از این مذهب باشد و خواه از آن مذهب و خواه من را دوست بدارد و خواه دشمن؛ چراکه سخنم به او رسیده و حجّت بر او تمام شده است.
از خداوند برای خودم و هر کس از شما که توبه کند و اصلاح نماید، آمرزش میطلبم.