هان ای عالمان ریاکار که از بادهی قدرت سرمست و با ستمکاران همدستید! (۱) پشتهای خود را به من کردهاید یعنی که نمیشنویم و در برابرم سکوت پیشه ساختهاید یعنی که اعتنا نمیکنیم! (۲) زود باشد که همهی روی خود را به من کنید، در حالی که فریاد میزنید، فریاد زدنِ زنان در وقت زاییدن! (۳) آیا مردم را نمیبینید که شما را به جای خداوند میپرستند و به جای خلیفهی او فرمان میبرند؟! (۴) آری، به خدا سوگند که میبینید، ولی آن را خوش داشتهاید، چونانکه فاحشه دستاندازیِ فاسق را خوش میدارد، پس خود را پس نمیکشد و از اینجا دانسته میشود که فاحشه است! (۵) آیا به راستی پنداشتهاید که ولایت خداوند به شما تفویض شده و مردم را حقّ چون و چرا در کار شما نیست، پس هر کس در کار شما چون و چرا کند، گمراه و فتنهگر است؟! (۶) یا پنداشتهاید که حکم شما در میان آنان چونان حکم خداوند و پیامبر اوست، تا حدّی که نیازی به آوردن دلیل ندارید؟! (۷) یا پنداشتهاید که اموال خداوند و خلیفهاش در زمین به شما واگذار شده است، پس به میل خود در آن تصرّف میکنید و کسی را حقّ نظارت بر شما نیست؟! (۸) یا پنداشتهاید که هر کس با شما دوستی دارد، دوست خداوند است و هر کس با شما دشمنی دارد، دشمن خداوند است و مال و جان و آبرویش را حرمتی نیست؟! (۹) یا پنداشتهاید که شما اولیاء خداوند جز مردم هستید و او را نمیرسد که کسی جز شما را به رحمت خود مخصوص کند، پس بر بندهاش حسد میورزید؟! (۱۰) یا پنداشتهاید که از علم به بام آن و از هدایت به قلّهی آن و از حقّانیّت به آسمان آن رسیدهاید و بهتر از چیزی که شما به آن رسیدهاید چیزی نیست تا دیگری به آن برسد؟! (۱۱) یا پنداشتهاید که مصلحت شما بر شریعت خداوند تقدّم دارد و چیزی که بر دیگران حرام است، برای شما حلال است؟! (۱۲) نه به خدا سوگند، بل نیک میدانید که بر خداوند دروغ بستهاید و بر ضدّ او به هم پیوستهاید و بندگانش را به بندگی گرفتهاید و در دوستی دنیا غرق شدهاید، تا جایی که دیگر امیدی به نجات شما نیست! (۱۳) پس وای بر شما که بندگان خداوند را از ملکوت او باز داشتهاید و به مُلک خویش پایبند ساختهاید؛ چراکه آتش خشم او بر شما افروخته شده و خاموش کنندهای برای آن نیست! (۱۴) به شما راست میگویم: اینک ملکوت او نزدیک شده است، چونانکه توفان به شهر نزدیک میشود و به ذات او سوگند که شما را یارای ایستادن در برابر آن نیست! (۱۵) کوهها را از برابر خود بر میکَند و درّهها را در برابر خود پر میکُند و چون بر دریاها میگذرد آنها را به خشکی مبدّل میسازد! (۱۶) پس پوستها و استخوانهای خود را بردارید و بگریزید و زنهار در برابر آن نایستید که ناپدید میشوید! (۱۷) آیا به چاپلوسان خود دل بستهاید و به مزدوران خود غَرّه شدهاید؟! در حالی که آنان شما را از خداوند بینیاز نخواهند کرد، هنگامی که ملکوت او فرا میرسد، بلکه از شما بیزاری خواهند جست و به دشمنان شما مبدّل خواهند شد! (۱۸) آیا خردمندانی در میان شما نیستند که پندِ پند دهنده را بشنوند یا فروتنانی در میانتان یافت نمیشوند که هشدارِ هشدار دهنده را بپذیرند؟! (۱۹) هرآینه سفاهتِ سر با عمامه پوشیده نمیشود و ضلالتِ دل در عبا پنهان نمیگردد و خر با بارِ کتاب انسانیّت نمییابد و طوطی اگرچه سخنور باشد حیوان است! (۲۰)
شرح گفتار:
اگر از خردمندان فروتن هستی، در هر فقره از این ﴿كَلِمَةً طَيِّبَةً﴾ اندیشه کن، تا بهرهی خویش را از آن بگیری و چراغ دل را با آن برافروزی و درد سینه را با آن درمان کنی و عطش جان را با آن فرونشانی و راه خویش را با آن بیابی و از راه عالمان ریاکار جدا سازی و به راهنمای ملکوت بپیوندی و بدان که «مَلَکُوت» از ریشهی «مُلک» و بر وزن «فَعَلُوت» است که از اوزان مبالغه محسوب میشود و در کتاب خداوند[۱] به معنای «حکومت جهانی» آمده و از این رو، در کتاب شریف «بازگشت به اسلام»[۲] و سایر نوشتارها و گفتارهای نورانی حضرت منصور هاشمی خراسانی به همین معنا استعمال شده است. با این وصف، مراد آن حضرت از «ملکوت خداوند» در این خطبهی مبارکه، حکومت مقتدر و شکوهمند خداوند است که به زودی مانند توفانی عظیم از راه میرسد و به همهی حکومتهای جور در جهان از جمله حکومت عالمان ریاکار پایان میدهد.