یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: منصور هاشمی خراسانی را دیدم که بر درخت توتی تکیه داده است و گروهی از مردم را پند میدهد و میفرماید:
ای بندگان خدا که به گرد آوردن اموال سرگرم شدهاید و برای تحصیل قدرت مسابقه گذاشتهاید! بدانید که زندگی شما ناپایدار و مرگ شما نزدیک است. گورها را برای شما کندهاند و کفنها را برای شما بریدهاند. به زودی دنیایی که برای آن رنجها کشیدهاید و ستمها کردهاید و دروغها گفتهاید و آبروها بردهاید، به شما پشت میکند و شما را وا میگذارد. نه از سکون شما بعد از حرکت متأسّف میشود و نه از سردی شما بعد از حرارت اندوهگین. بر یتیمی کودکانتان غصّه نمیخورد و بر بیوهگی همسرانتان دریغ نمیورزد؛ چراکه در جبلّت آن رحمی نهاده نشده و در سرشت آن عطوفتی نیست. کودکان شیرخوار را پا بر گلو فشرده و نوعروسان ناکام را خاک بر سر کرده و از جوانان آرزومند و پیران نیازمند در نگذشته است. چه بسیار مظلومانی که دادشان را نستانده و افتادگانی که دستشان را نگرفته است! آه از فریادهایی که از آن به آسمان است و آه از اشکهایی که از آن بر زمین! شما میراثخوار گذشتگانید و آیندگان میراثخوار شما خواهند بود. در خانههای کسانی ساکن شدهاید که اکنون ساکنان گورها هستند و به مناصب کسانی نائل شدهاید که اکنون گوشت بر استخوانشان نیست. چه صورتهای زیبایی که باد کرد و منفجر شد و چه بدنهای ورزیدهای که پوسید و مضمحل شد! پس به چه چیز این دنیا دل بستهاید و به کجای آن چشم دوختهاید؟! در حالی که آنچه گرد آوردهاید، پراکنده خواهد شد و آنچه ساختهاید، ویران. بدنهای خود را برای کرمها فربه کردهاید و اموال خود را برای موریانهها هزینه نمودهاید. جانهای شما به جرعهای آویخته و نفَسهاتان به لقمهای وابسته است. اندام شما ناتوان و آفات دنیا در کمین است. هر جایی که بروید گریبان شما در دست مرگ است و شما را از آن گریزی نیست. نه در قلّههای کوهها از آن در امان خواهید بود و نه در زوایای درّهها از آن پنهان. اکنون که فرصتی دارید و میتوانید، برای آخرت توشهای برگیرید و خود را به کاری وادارید که برایتان سودمند است.
در این هنگام، جوانی از میان مردم گفت: «ای استاد! بهترین توشه برای آخرت چیست و سودمندترین کار برای ما کدام است؟» آن جناب به او نگاهی انداخت و فرمود:
با تعلیمم تربیت خواهی شد و با رهنمودم راه خواهی یافت؛ چراکه زبانم به حکمت گویاست و از درونم علم میجوشد. بهترین توشه برای آخرت پرهیزکاری است و سودمندترین کار برای شما یاری خلیفهی خداوند؛ چراکه پرهیز از بدی بر انجام خوبی مقدّم است و یاری خلیفهی خداوند از یاری دیگران اولی. زنهار به یاری ستمگران نپردازید تا خون ستمدیدگان را بریزید و جانب فرمانروایان را نگیرید تا جانب مهدی را فرو گذارید! چه کسی بدبختتر از کسی است که آخرت خود را به دنیای دیگران میفروشد و چه کسی گمراهتر از کسی است که گماشتهی خود را بر گماشتهی خداوند مقدّم میسازد؟! حسرت مانند خون، به همهی اجزائش خواهد رسید و پشیمانی مانند پوست، سر تا پایش را فرا خواهد گرفت، هنگامی که مرگ مانند عقاب بر سر او فرود میآید و چنگالهایش را مانند تیر در جان او فرو میبرد، تا او را با خود به جهانی ببرد که بس هولناک و محنتانگیز است و بازگشتی از آن متصوّر نیست.
سپس روی به مردم کرد و با آواز بلند فرمود:
هان ای مردم! از دنیا روی بگیرید پیش از آنکه از شما روی بگیرد و به آخرت روی آورید پیش از آنکه به شما روی آورد. نفسهای خود را به پرهیز وادارید و به خوشی عادت ندهید. دنیا را بر خود سخت بگیرید تا آخرت بر شما آسان شود؛ چراکه به خدا سوگند سختی دنیا پایان میپذیرد، اما سختی آخرت همیشگی است؛ همچنانکه آسایش دنیا دیری نمیپاید و آسایش آخرت جاودان است. آگاه باشید! بهشت جاودان برای کسانی است که بهای آن را پرداختهاند و چه سود کردهاند کسانی که فانی را به باقی فروختهاند! آفرین بر آنان و خوشا به حالشان! گوارایشان باد خشنودی خداوند و پاداشهای او!
پس چون برخاست تا برود، آن جوان به نزد او آمد و گفت: «استاد! به من اذن بده تا با شاگردان تو بیایم؛ چراکه من را پس از این در دنیا رغبتی نیست!» آن جناب به او نگاهی انداخت و فرمود:
اکنون که از دنیا بریدی، با من بیا تا تو را به آخرت رهنمون شوم؛ چراکه راههای کوتاهی را میشناسم و از روشهای نیکویی آگاهی دارم.
پس آن جوان با آن جناب همراه شد و به شاگردان او پیوست تا برای یاری مهدی تعلیم داده شود.