۱ . أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَرَوِيُّ، قَالَ: سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ الْهَاشِمِيَّ الْخُرَاسَانِيَّ عَنِ الْحُرُوفِ الْمُقَطَّعَةِ فِي الْقُرْآنِ، فَقَالَ: أَصْوَاتٌ مِنَ الْمَلَكُوتِ سَمِعَهَا النَّبِيُّ قَبْلَ انْتِظَامِ الْوَحْيِ، قُلْتُ: أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنَ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ، أَفَتَأْذَنُ لِي أَنْ أُقَبِّلَ رَأْسَكَ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ.
ترجمهی گفتار:
محمّد بن عبد الرّحمن هروی ما را خبر داد، گفت: از منصور هاشمی خراسانی دربارهی حروف مقطّعه در قرآن پرسیدم، پس فرمود: آواهایی از ملکوت بود که پیامبر پیش از انتظام وحی شنید. گفتم: گواهی میدهم که تو از راسخان در علم هستی، پس آیا به من اذن میدهی که سرت را ببوسم؟ فرمود: آری، پس سرش را بوسیدم.
شرح گفتار:
مراد آن جناب از این گفتار شگرف آن است که گاهی وحی پیش از نظم یافتن کلمات و شکل گرفتن جملات، به صورت آواهایی از ملکوت به گوش پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم میرسید و این میتوانست نشانهای از سنخ وحی و نزدیک بودن نزول سوره برای آن حضرت و ناشی از آزمودن اصوات توسّط فرشته به منظور جلب توجّه آن حضرت و اطمینان از درستی ارتباط باشد، مانند تلفن کنندهای که پیش از مکالمه «ألو» میگوید یا نوازندهای که ساز خود را پیش از نواختن کوک میکند یا سخنرانی که بلندگوی خود را پیش از سخنرانی میآزماید؛ همچنانکه خواندن این آواها برای مردم توسّط پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم علاوه بر ابلاغ وحی به صورت کامل، برای ساکت کردن آنان و جلب توجّه آنان به آیات بعدی در راستای عمل به امر خداوند بود که فرموده است: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۱]؛ «و هنگامی که قرآن خوانده میشود پس به آن گوش سپارید و سکوت کنید باشد که آمرزیده شوید» و از این رو، اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از آن حضرت دربارهی معنای آنها پرسشی نمیکردند؛ چنانکه در حکمت دیگری از این عالم بزرگ رسیده است:
۲ . أَخْبَرَنَا أَبُو إِبْرَاهِيمَ السَّمَرْقَنْدِيُّ، قَالَ: قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: مَا يُرِيدُ اللَّهُ مِنْ قَوْلِهِ: ألف لام ميم؟ قَالَ: ذَلِكَ كَقَوْلِ أَحَدِكُمْ إِذَا يَتَكَلَّمُ بِالْمِجْهَارِ، فَيَقُولُ قَبْلَ أَنْ يَتَكَلَّمَ: «الْوَاحِدُ الْإِثْنَانِ الثَّلَاثَةُ»، لِيَعْلَمَ أَنَّ الصَّوْتَ بَالِغٌ، وَلِيَنْصُتَ السَّامِعُ، قُلْتُ: إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّهُ سِرٌّ أَسَرَّهُ اللَّهُ إِلَى النَّبِيِّ! قَالَ: لَوْ كَانَ سِرًّا لَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ، أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ لِلنَّاسِ؟! ثُمَّ قَالَ: مَا مِنْ شَيْءٍ أَنْزَلَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ إِلَّا وَهُوَ بَيَانٌ لِلنَّاسِ، إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: ﴿هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۲].
ترجمهی گفتار:
ابو ابراهیم سمرقندی ما را خبر داد، گفت: به منصور گفتم: مراد خداوند از اینکه فرموده الف لام میم چیست؟ فرمود: آن مانند سخن یکی از شماست هنگامی که با بلندگو سخن میگوید، پس پیش از آنکه سخن خود را آغاز کند میگوید: «یک دو سه»، تا بداند که صدا میرسد و تا شنونده سکوت (و توجّه) کند. گفتم: آنها میگویند آن رازی است که خداوند با پیامبرش در میان گذاشته است! فرمود: اگر راز بود خداوند آن را در قرآن نازل نمیکرد. آیا نمیدانند که قرآن برای همهی مردم نازل شده است؟! سپس فرمود: هیچ چیز از آنچه خداوند در قرآن نازل کرده نیست مگر اینکه بیانی برای همهی مردم است. خداوند بلندمرتبه میفرماید: «این بیانی برای همهی مردم و هدایت و پندی برای پرهیزکاران است».
شرح گفتار:
ممکن است از ظاهر گفتار آن جناب برداشت شود که «بسم الله الرّحمن الرّحیم» در آغاز هر سوره نازل نشده و این قول بسیاری از مسلمانان مانند ابو حنیفه، مالک، اوزاعی، داوود و قول قرّاء بصره و اکثر قرّاء و متفقّهین مدینه در سدههای نخستین است، بلکه برخی مانند جصّاص (د.۳۷۰ق) مدّعی اجماع سلف بر آن تا پیش از شافعی شدهاند[۳] و مؤیّد آن اختلاف مذاهب دربارهی جزئیّت آن در سورههایی جز سورهی نمل است که بر خلاف ضرورت یقینی بودن و اجماعی بودن آیات قرآن است، تا جایی که به اتّفاق مذاهب، منکر هر یک از آیات قرآن کافر محسوب میشود، ولی منکر «بسم الله الرّحمن الرّحیم» در آغاز هر سوره کافر محسوب نمیشود. از این رو، برخی اهل علم گفتهاند: «يَكْفِيكَ أَنَّهَا لَيْسَتْ مِنَ الْقُرْآنِ اخْتِلَافُ النَّاسِ فِيهَا وَالْقُرْآنُ لَا يُخْتَلَفُ فِيهِ فَإِنَّ إِنْكَارَ الْقُرْآنِ كُفْرٌ»[۴]؛ «اختلاف مردم در آن کافی است تا بدانی که آن از قرآن نیست؛ چراکه در قرآن اختلافی وجود ندارد و انکار قرآن کفر است».
با این حال، حق آن است که گفتار علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، صریح در این معنا نیست؛ با توجّه به اینکه ممکن است «بسم الله الرّحمن الرّحیم» یک بار بر پیامبر نازل و به او امر شده باشد که آن را در آغاز هر سوره قرار دهد و این جامع میان اقوال است؛ همچنانکه ممکن است «بسم الله الرّحمن الرّحیم» و حروف مقطّعه هر دو نشانهای از سنخ وحی و نزدیک بودن نزول سوره برای پیامبر بوده و به منظور جلب توجّه آن حضرت و آزمودن آواها توسّط فرشته و نیز ساکت ساختن مردم و جلب توجّه آنان به آیات بعدی نازل شده باشند؛ خصوصاً با توجّه به اینکه «بسم الله الرّحمن الرّحیم» برای کافران مانند حروف مقطّعه غریب بوده، تا جایی که مشهور است سهیل بن عمرو نمایندهی آنان در صلح حدیبیّه حاضر به نوشتن آن در صلحنامه نشد و گفت: «مَا نَعْرِفُ بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»؛ «بسم الله الرّحمن الرّحیم را نمیشناسیم» و از پیامبر خواست که به جای آن «بِاسْمِكَ اللَّهُمَّ» بنویسد[۵]؛ همچنانکه از قرآن دانسته میشود که آنان «رحمن» را نمیشناختند؛ چراکه فرموده است: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ﴾[۶]؛ «و چون به آنان گفته میشود که برای رحمن سجده کنید، میگویند که رحمن چیست؟!» بنابراین، «بسم الله الرّحمن الرّحیم» و حروف مقطّعه در قرآن، تا حدّ زیادی برای آنان همگون بودهاند و از این حیث، میتوانستهاند با هم و به منظور جلب توجّه آنان -علاوه بر آغاز وحی و تلاوت آن با نام خداوند- نازل شده باشند.