۱ . أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَلْخِيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ الْهَاشِمِيَّ الْخُرَاسَانِيَّ يَقُولُ: إِذَا سَكَتَ الْعَالِمُ عَنْ قَوْلِ الْحَقِّ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ، وَإِذَا قَالَ بَاطِلًا غَضِبَ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا!
ترجمهی گفتار:
عبد الله بن محمّد بلخی ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور هاشمی خراسانی میفرماید: هرگاه عالم از گفتن حق سکوت کند، خداوند بر دلش مهر مینهد و هرگاه باطلی گوید، بر او خشم میگیرد و او را لعنت میکند و برایش عذابی عظیم فراهم میسازد!
۲ . أَخْبَرَنَا صَالِحُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّبْزَوارِيُّ، قَالَ: قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: لَقَدْ أَتْعَبَنَا مُجَادَلَةُ الْجُهَّالِ فِيكَ! فَقَالَ: لَوْ أَنَّ الْعُلَمَاءَ تَكَلَّمُوا لَسَكَتَ الْجُهَّالُ، وَلَكِنَّهُمْ سَكَتُوا فَتَكَلَّمَ الْجُهَّالُ، وَلَا يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا عُلَمَاؤُهُمْ سُكُوتٌ وَجُهَّالُهُمْ يَتَكَلَّمُونَ! أَوْ قَالَ: وَكَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ؟! الشَّكُّ مِنْ صَالِحِ بْنُ مُحَمَّدٍ.
ترجمهی گفتار:
صالح بن محمّد سبزواری ما را خبر داد، گفت: به منصور گفتم: مجادله با جاهلان دربارهی تو ما را خسته کرد! پس فرمود: اگر عالمان سخن میگفتند، جاهلان سکوت میکردند، ولی آنان سکوت کردند، پس جاهلان به سخن آمدند و خداوند هدایت نمیکند قومی را که عالمانشان ساکتند و جاهلانشان سخن میگویند! یا فرمود: و خداوند چگونه هدایت کند؟! شک از صالح بن محمّد است.
۳ . أَخْبَرَنَا حَمْزَةُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُمِّيُّ، قَالَ: قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: بَلَّغْتُ قَوْلَكَ عَالِمَيْنِ مِنْ عُلَمَاءِ قُمَّ، فَكَذَّبَهُ أَحَدُهُمَا وَسَكَتَ الْآخَرُ! قَالَ: هَلَكَ الْأَوَّلُ، وَنَظَرَ الْآخَرُ لِنَفْسِهِ! أَلَا إِنَّهُ لَوْ دَامَ عَلَى سُكُوتِهِ هَلَكَ! وَيْلَهُ، كَيْفَ يَسْكُتُ؟! وَلَا يَرَى إِلَّا جَمِيلًا! ثُمَّ قَالَ: لَيْسَ مَنْ سَرَقَ عِلْمًا عَالِمًا، وَلَكِنَّ الْعَالِمَ مَنْ مَلَكَهُ وَأَحْرَزَهُ فِي قَلْبِهِ.
ترجمهی گفتار:
حمزة بن جعفر قمی ما را خبر داد، گفت: به منصور گفتم: سخن تو را به دو تن از علمای قم رساندم، پس یکی از آن دو تکذیبش کرد و دیگری سکوت نمود! فرمود: اوّلی هلاک شد و دیگری به خود مهلت داد! بدان که او (نیز) اگر به سکوت خود ادامه دهد، هلاک میشود! وای بر او! چگونه سکوت میکند؟! در حالی که جز زیبایی نمیبیند! سپس فرمود: کسی که علمی را دزدیده، عالم نیست، بل عالم کسی است که آن را مالک شده و در قلب خود جای داده است.
۴ . أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْقاسِمِ الطِّهْرانِيُّ، قَالَ: ذُكِرَ عِنْدَ الْمَنْصُورِ عُلَمَاءُ إِيرَانَ، فَقَالَ: هَلْ بَلَغَتْهُمْ دَعْوَتِي؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَمَا لَهُمْ لَا يَتَكَلَّمُونَ؟! قُلْتُ: هُمْ أَصْنَافٌ مُخْتَلِفَةٌ: مِنْهُمْ جَاحِدٌ يُرِيدُ إِنْسَاءَ ذِكْرِكَ، وَمِنْهُمْ مُسْتَكْبِرٌ يَسْتَضْعِفُكَ وَيَزْدَرِيكَ، وَمِنْهُمْ حَاسِدٌ يَحْسُدُكَ وَيَعْلُو عَلَيْكَ، وَمِنْهُمْ شَاكٌّ يَشُكُّ فِيكَ وَيَتَرَبَّصُ بِكَ، وَمِنْهُمْ خَائِفٌ يَخَافُ أَنْ يَمَسَّهُ سُوءٌ مِنْ أَعْدَائِكَ! فَقَالَ: قَاتَلَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ الْفُسَّاقَ الْأَخْبَاثَ الَّذِينَ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى إِطْفَاءِ نُورِ اللَّهِ! يَقُولُ اللَّهُ: أَبِي يَغْتَرُّونَ؟! أَمْ إِيَّايَ يُخَادِعُونَ؟! أَمْ عَلَيَّ يَجْتَرِؤُونَ؟! فَبِي حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ فِتْنَةً يُتْرَكُ الْحَلِيمُ فِيهَا حَيْرَانَ، وَقَدْ فَعَلَ، وَنَحْنُ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِهِ وَسَطْوَتِهِ.
ترجمهی گفتار:
حسن بن قاسم طهرانی ما را خبر داد، گفت: نزد منصور از علمای ایران یاد شد، پس فرمود: آیا دعوت من به آنان رسیده است؟ گفتم: آری، فرمود: پس آنان را چه میشود چرا سخن نمیگویند؟! گفتم: آنان گروههای مختلفی هستند: برخیشان منکرند و میخواهند تو را از یادها ببرند و برخیشان متکبّرند و تو را ضعیف و کوچک میشمارند و برخیشان حسودند و به تو حسادت میکنند و بر تو برتری میجویند و برخیشان شکّاکند و دربارهی تو تردید دارند و درنگ میکنند و برخیشان ترسو هستند و میترسند که آسیبی از دشمنان تو به آنان برسد! پس فرمود: خداوند (همهی) این فاسقان خبیث را بکشد که بر خاموش کردن نور خداوند اجماع کردهاند! خداوند میفرماید: آیا به من مغرور شدهاند؟! یا با من نیرنگ میکنند؟! یا بر من جرأت یافتهاند؟! پس به خودم سوگند میخورم که بر آنان فتنهای را برانگیزم که خردمندترینشان در آن حیران بماند و این کار را کرده است و ما به خداوند پناه میبریم از خشم او و قهرش.