برادر فاضل!
به نظر میرسد که دربارهی اوضاع مردم، حق با جنابعالی است، ولی برای ما معلوم نشد که مقصودتان از یادآوری آن چیست. ممکن است مقصودتان یکی از چهار چیز باشد:
۱ . دست برداشتن از دعوت مردم
اگر مقصودتان این است که با توجّه به اوضاع مردم، باید از دعوتشان به سوی اسلام راستین دست برداریم، پاسخ ما به شما پاسخ خداوند است که میفرماید: ﴿أَفَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَنْ كُنْتُمْ قَوْمًا مُسْرِفِينَ﴾؛ «آیا پس تذکّر را از شما بازداریم به خاطر اینکه قومی اسرافکارید؟!» توضیح آنکه اوضاع مردم بسیار بد است، شاید بدتر از چیزی که شما توصیف کردید، ولی تردیدی نیست که هر چه اوضاع آنان بدتر باشد، دعوتشان به سوی اسلام راستین ضروریتر است. از این رو، پیامبران همواره در زمانی ظهور میکردند که اوضاع مردم از هر زمانی بدتر بود؛ چراکه در چنین زمانی، نیاز آنان به هدایت الهی از هر زمانی بیشتر بود و لطف خداوند ایجاب میکرد که این نیاز آنان را برآورده کند. از اینجا دانسته میشود که حیرت و تعجّب شما از کار خداوند، بجا نیست؛ چراکه ظهور علامه خراسانی حفظه الله تعالی در چنین زمانی، مقتضای لطف و حکمت خداوند است و با سنّت تغییر ناپذیر او هماهنگی دارد؛ چنانکه آن بزرگوار خود فرموده است:
تا آن گاه که نوبت به مهدی رسید و قیامت نزدیک شد و دلها سخت گردید. پس خداوند بندهای از بندگانش را از جایی که آفتاب میدمد برانگیخت، با حکمت و اندرز نیکو تا عهد او را به یاد آنان آورد و آنان را به سوی خلیفهاش در زمین از عترت و اهل بیت پیامبرش دعوت کند، باشد که آنان بازگردند و آن بنده من هستم. پس دعوتم را اجابت کنید و به سوی مهدی بازگردید، تا گناهانتان آمرزیده شود و کارهاتان سامان یابد، پیش از آنکه روزی بر شما برسد که بر عاد و ثمود و قوم نوح رسید.
۲ . پرهیز از دعوت مردم با شیوهی علمی و استدلالی
اگر مقصودتان این است که با توجّه به اوضاع مردم، باید در دعوتشان به سوی اسلام راستین، از آوردن براهین عقلی و شرعی بپرهیزیم و به خطابه بسنده کنیم یا حتّی به شعر و مغالطه روی آوریم، این بر خلاف امر خداوند است؛ چراکه خداوند شیوهی دعوت را معیّن کرده و فرموده است: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾؛ «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به گونهای جدال نما که آن بهتر است». آری، پیداست که بیشتر مردم، دعوت ما با حکمت، اندرز نیکو و جدال بهتر را نمیفهمند؛ چراکه از عقل سلیم برخوردار نیستند و به بیماری جهل، تقلید، اهواء نفسانی، دنیاگرایی، تعصّب، تکبّر و خرافهگرایی مبتلا هستند، ولی این چیز غریبی نیست؛ چراکه آنان دست کم از زمان نوح علیه السّلام تاکنون همین طور بودهاند و سخنان و براهین پیامبران را نمیفهمیدهاند؛ چنانکه خداوند به عنوان نمونه فرموده است: ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ﴾؛ «گفتند ای شعیب! ما بسیاری از آنچه میگویی را نمیفهمیم»، بلکه به روشنی فرموده است: ﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ ۚ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ ۖ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾؛ «آیا میپنداری که بیشتر آنان گوش میدهند یا تعقّل میکنند؟! آنان جز مانند چهارپایان نیستند، بلکه آنان گمراهترند» و فرموده است: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾؛ «و هرآینه بسیاری از جن و انس را برای جهنّم کشت کردیم، برایشان عقلهایی است که با آن نمیفهمند و برایشان چشمهایی است که با آن نمیبینند و برایشان گوشهایی است که با آن نمیشنوند، آنان جز مانند چهارپایان نیستند، بلکه آنان گمراهترند، آنان همانا بیخبرانند» و فرموده است: ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً ۚ صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ﴾؛ «و مثل (تو در دعوت) کسانی که کافر شدند مانند کسی است که حیوانی را صدا میزند که جز بانگی و آوازی نمیشنود، آنان کر و لال و کورند، پس تعقّل نمیکنند» و فرموده است: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ ۖ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا ۚ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا﴾؛ «و از آنان کسانی هستند که به سخنان تو گوش میسپارند، در حالی که بر دلهاشان پردههایی نهادهایم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینی و اگر هر آیتی ببینند، به آن ایمان نمیآورند» و فرموده است: ﴿فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا﴾؛ «پس این قوم را چه میشود که نزدیک نیست سخنی را دریابند؟!» بنابراین، همیشه بیشتر مردم از فهم سخن حق عاجز بودهاند، ولی این هرگز سبب نشده است که داعیان حق با آنان سخن نگویند، یا برای فهماندن حق به آنان از شیوهای باطل یاری بگیرند. اکنون نیز همان سنّت و قاعده جاری است و علامه خراسانی حفظه الله تعالی نیز یکی از داعیان حق است. بیشتر مردم در زمان این بزرگوار -مانند زمان پیامبران- سخن مستدل را نمیفهمند و از دلیل و استدلال و استدلال کننده بیزارند، در حالی که سخن بیدلیل را -هرگاه آراسته یا موافق با اهوائشان باشد- میپذیرند و از شعر و مغالطه لذّت میبرند؛ چنانکه علامه خراسانی حفظه الله تعالی در این باره فرموده است:
جهالت شیوع یافته و حکمت نایاب شده است. سفاهت مانند طلا معامله میشود، در حالی که حکمت با خاک برابر است. کلمهی لغو دهان به دهان میچرخد، ولی کلمهی حکمت فراموش میشود. بازار اباطیل گرم است، ولی برای حکمت مشتری یافت نمیشود. مسخرگی از وعظ خوشایندتر است و دلقکان از حکیمان ارزشمندترند. هرزگی آفاق را پر کرده است، ولی از فرزانگی در جایی نشانی نیست. همهی روز بطالت کم است، ولی یک ساعت موعظه زیاد شمرده میشود. مردمان به حکمت راغب نیستند و برای آن وقت نمیگذارند. سرها سنگین و سینهها تنگ است. دستها بسته و پاها لنگ است. در چنین هنگامهی شومی، آیا توقّع چیزی جز بیاعتنایی به من را دارید؟! یا در انتظار چیزی جز دشمنی با من به سر میبرید؟! نه به خدا سوگند، بلکه آنان هرگز با من دوستی نخواهند کرد و هرگز با من همراه نخواهند شد، مگر هنگامی که از خواهشهای آنان پیروی کنم یا زمین را از خون و عرق سیراب سازم.
این اوضاع مردم در زمان ماست، ولی دلیل نمیشود که ما سخن حق را به آنان نگوییم یا به شیوهای بگوییم که آنان میپسندند؛ چراکه آنان وقتی این اندازه بدند، طبیعتاً شیوهی خوب را نمیپسندند، در حالی که ما نمیتوانیم برای خوشایند آنان، شیوهی بدی را در پیش گیریم؛ همچنانکه برایمان اهمّیّتی ندارد که آنان سخنمان را میپسندند یا نه، بل چیزی که برایمان اهمّیت دارد این است که سخنمان حق باشد و سخنمان در صورتی حق است که منطبق بر کتاب خداوند و سنّت پیامبر و مبتنی بر عقل باشد. از این رو، ما را گزیری نیست جز اینکه با استناد به آیات قرآن، احادیث متواتر و دلایل عقلی سخن بگوییم، اگرچه بیشتر مردم آن را نفهمند و نپسندند؛ خصوصاً با توجّه به اینکه ما منادی وجوب علم و اجتهاد و عدم کفایت ظن و تقلید هستیم و با این وصف، نمیتوانیم خودمان به سخنانی غیر علمی و بدون دلیل روی آوریم؛ زیرا این ترک کاری است که آنان را به آن امر میکنیم و انجام کاری است که آنان را از آن نهی میکنیم و این بر خلاف حکم خداوند و سنّت پیامبران است؛ چنانکه فرموده است: ﴿أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ﴾؛ «آیا مردم را به نیکی امر میکنید و خودتان را از یاد میبرید؟!» و از قول شعیب علیه السّلام فرموده است: ﴿وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ﴾؛ «و من نمیخواهم کاری را انجام دهم که شما را از آن نهی میکنم». از این رو، ما کاری را انجام میدهیم که آنان را به آن امر میکنیم و آن شناخت دین با استناد به یقینیّات است؛ با توجّه به اینکه از پروردگارمان میترسیم و به دیدار او امیدواریم و نمیخواهیم که مانند عالمان خائن و مدّعیان دروغین، بر جهل مردم سوار شویم و از بیخبری آنان سوء استفاده کنیم تا برای خود مقلّدانی فراهم آوریم، بل میخواهیم که با جهل و بیخبری آنان مبارزه کنیم و علم و اجتهاد را -عملاً- به آنان بیاموزیم؛ با توجّه به اینکه خودمان این گونه تعلیم داده شدهایم و معلّمی که ما را این گونه تعلیم داده، فرموده است:
شما گوش داده نشدهاید مگر برای شنیدن و چشم داده نشدهاید مگر برای دیدن و عقل داده نشدهاید مگر برای تمییزِ آنچه میشنوید و میبینید که کدامین راست و کدامین ناراست است. پس سخنم را با گوش خود بشنوید و با عقل خود بررسید تا اگر راست بود بپذیرید و اگر ناراست بود نپذیرید ... من میدانم کسانی که پیش از من بودهاند، سخن، بسیار گفتهاند و شما را رنجاندهاند؛ چراکه بسیاری از سخنان آنان دروغ بوده است و چیزهایی گفتهاند که به آن دانشی نداشتهاند و گروهی از آنان کسانی هستند که شما را نمیخواهند مگر برای خودهایشان و سخن نمیگویند مگر برای فریب. شما را به سوی حقّی فرا میخوانند که خود از آن بیگانهاند و برای شما خیری میخواهند که خود از آن بیبهرهاند! اینان دین را تکیهگاهی برای قدرت و آخرت را دستآویزی برای دنیا کردهاند؛ و گرنه، نه دین را چنانکه باید میشناسند و نه آخرت را چنانکه شاید میخواهند.
و فرموده است:
این گونه برای شما مثل میزنم تا علم را فراگیرید و به کار بندید، نه برای اینکه از آن لذّت برید یا با آن بر مردمان برتری جویید، مانند کسانی که علم را برای دنیا فرا گرفتند تا با آن بر جاهلان سیطره یابند و اموال آنان را به باطل بخورند؛ بلکه علم را برای عمل فرا گیرید و بدون چشمداشت به جاهلان بیاموزید تا مایهی خیر و برکت باشید، نه مانند شورهزار که امید رویش از آن نمیرود!
بنابراین، از ما انتظار نداشته باشید که خود را تا سطح مردم پایین بیاوریم، بل از مردم انتظار داشته باشید که خود را تا سطح ما بالا بیاورند؛ چراکه ما نمیتوانیم علم خود را به خاطر جهل آنان واگذاریم و در حالی که میدانیم، مانند کسانی سخن بگوییم که نمیدانند.
۳ . پرهیز از دعوت مردم با کلمات نامأنوس و عبارات دشوار
آری، اگر منظور شما این است که با توجّه به اوضاع مردم، باید از دعوتشان با کلمات نامأنوس و عبارات دشوار بپرهیزیم و مستندات عقلی و شرعی را به سادهترین شکل ممکن بیان کنیم، حق با شماست، ولی این کاری است که ما به آن اهتمام داریم و در حدّ توانمان انجام میدهیم؛ چنانکه به عنوان نمونه، کتاب «بازگشت به اسلام» را شرح کردهایم و توضیحاتی کافی دربارهی بسیاری از نامهها و گفتارهای علامه خراسانی حفظه الله تعالی نوشتهایم و در پاسخ به نقدها و پرسشها از استعمال اصطلاحات فنّی -جز در حدّ ضرورت- دوری جستهایم و از مأنوسترین کلمات و روانترین عبارات استفاده کردهایم و هر جا ابهام یا اجمالی یافتهایم، در رفع آن کوشیدهایم؛ همچنانکه فهرستها، نرمافزارها و امکانات مناسبی را برای دسترسی آسان به مطالب پایگاه تهیّه و ارائه کردهایم، تا مطالعه و تحقیق برای مردم مشقّتی نداشته باشد، ولی واقع آن است که آنان بسیار تنبل و بیحوصله شدهاند و وقتی برای مطالعه و تحقیق نمیگذارند و از کمترین زحمت برای شناخت حق گریزانند، تا حدّی که فی المثل اگر لقمه را بجَویم و در دهانشان بگذاریم، حال این را ندارند که آن را فرو دهند! این است که علامه خراسانی حفظه الله تعالی، خطاب به آنان فرموده است:
زنده باد سری که به قدر خویش داناست و پاینده باد دلی که به عیب خویش شناساست. ناشنوای حقیقی آن است که به آواز حق ناشنواست و نابینای واقعی آن است که به جلوهی حق نابیناست. بیتردید حق را نشانتان دادم و نخواستید ببینید و سرودش را بر شما خواندم اما نشنیدید و راهش را برایتان هموار ساختم ولی نپیمودید. به راستی میگویم که شما را اندرز دادم و به سوی خیر دعوت نمودم؛ دانش را برایتان پیراسته کردم و حکمت را جویده در دهانتان نهادم؛ با حجّتهایی که از فولاد استوارتر است و بیّناتی که از برف پاکیزهتر؛ مانند ستارهای که در شب درخشان میشود و مانند چراغی که در تاریکی روشن؛ تا گمگشتگان کوهستانها راه یابند و سرگشتگان بیابانها شاد شوند؛ با تزکیهها و تعلیمها و مثلها و نصیحتها؛ بدون مزدی که بر شما گران آید یا ادّعایی که شما را بترساند؛ ولی با این حال، از من گریختید و با من ستیزه جُستید!
و فرموده است:
وای بر شما! آیا میپندارید که خداوند زمین را به عبث آفریده و اهل آن را به خودشان وا نهاده و برای اصلاح آن کسی را باقی نگذاشته است؟! چه بد گمانی است که به پروردگارتان دارید! چنین نیست، بلکه وعدهی او حقّ است و زمینش از امامی که او قرار دهندهاش باشد خالی نیست ... هرآینه او در میان شماست، ولی از شما میترسد؛ چراکه شما ترسناک و شرور شدهاید و در زمین فساد میانگیزید و از جبّاران فرمان میبرید و از شیوختان تقلید میکنید و اموال یکدیگر را به باطل میخورید و در بیهودگی عمر میگذرانید! نماز را چنانکه شاید بر پا نمیدارید و زکات را چنانکه باید نمیپردازید و امر به معروف و نهی از منکر نمیکنید! عقل خود را به کار نمیاندازید و علم دین را فرا نمیگیرید و در حالی که چیزی نیستید، خود را برتر از دیگران میپندارید! چه هستید جز مشتی فرومایه که جز در پی متاع دنیا نیستید و دینتان را به هر کس که سکّهای بیشتر دهد میفروشید؟! خودخواه و هوسران و دروغگوی و بدعهد و لجوج و بدزبان و ترسو و بیعرضه هستید! همواره از ویرانی زمین مینالید، ولی چون به اصلاح آن فرا خوانده میشوید، میمانید؛ چراکه خود اسباب ویرانی آنید! اف بر شما باد که زبانهای دراز و دستهای کوتاه دارید و همواره از رنگی به رنگ دیگر در میآیید! آیا در میان شما آزادگانی نیستند که برای یاری این مرد گرد آیند، باشد که خویش را به آنان بشناساند؟! به خدا سوگند اگر شماری کافی از شما گرد آیند که او را با مال و جان یاری رسانند و از پدر و مادر و زن و فرزند دوستتر دارند، هرآینه خویش را به آنان میشناساند و آنان را در راه خداوند رهبری میفرماید، ولی واقع آن است که در شما خیری نیست! حبّ گوسالهها در دلهاتان نشسته و سودای بتان در سرهاتان جای گرفته است، چندان که گویی مسحور شدگانید! به خدا سوگند از صحبت شما ملولم و به کوچیدن از میانتان مشتاق؛ چراکه نه در عقیده قدمی استوار دارید و نه در عمل دستی پرهیزکار! علفهای هرز را مانید که نه خود ثمری میآورند و نه دیگران را وا میگذارند. خداوندا! دلهاشان را آب کن و بجوشان؛ چراکه بر آنان بانگ میزنم: «برای ملکوت پروردگارتان آماده شوید»، ولی به سویم سر بر نمیکنند و بیشترشان به وعدهی تو ایمان نمیآورند! خداوندا! بر تو باد به عالمانشان؛ چراکه آنان به غیر علم فتواشان میدهند و از راه تو بازشان میدارند؛ پس نه خود برای خلیفهات کاری میکنند و نه من را وا میگذارند که کاری کنم! پس آنان را شماره کن و یک تنشان از برابرت نگریزد، هنگامی که ملکوتت را بر زمین میآوری و خلیفهات را بر آن مستولی میسازی تا با عصای آهنین میان امّتها داوری کند.
۴ . پرهیز از دعوت نااهلان
آری، اگر منظور شما این است که حکمت را تا حدّ امکان به اهلش بگوییم و به کسانی که اهلش نیستند نگوییم، حق با شماست، ولی علامه خراسانی حفظه الله تعالی خود به این نکته عنایت داشته؛ چنانکه به عنوان نمونه فرموده: «این پند من است برای کسانی که هنوز گوشی شنوا دارند، نه آن هیچ کسان که در گوشی کبر کردهاند و در گوش دیگر هوای نفس». از این رو، خطاب به یاران خود فرموده است:
«دَعْنِي مِنْ هَؤُلَاءِ السَّفَلَةِ الْمَرَدَةِ الْقَائِلِينَ عَلَى اللَّهِ بِمَا لَا يَعْلَمُونَ، أَلَا تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْعِلْمَ كَنْزٌ مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ هَبَطَ مِنْهَا مَعَ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، ثُمَّ انْتَقَلَ مِنْهُ إِلَى النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ، حَتَّى يَرْجِعَ مَعَ آخِرِهِمْ إِلَى الْجَنَّةِ؟! أَفَتُرِيدُ أَنْ تَجْعَلَ مِثْلَ هَذَا الْكَنْزِ فِي أَيْدِي الصِّبْيَانِ وَالْمَجَانِينِ وَالْمُدْمِنِينَ عَلَى الْمُخَدِّرَاتِ؟! لَا وَاللَّهِ لَيْسَ هَؤُلَاءِ بِمَأْمُونِينَ عَلَيْهِ وَلَا مِنْ أَهْلِهِ، وَإِنَّ فِيهِمْ سَارِقِينَ يَسْرُقُونَهُ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا وَيَسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى حُجَجِ اللَّهِ وَأَوْلِيَائِهِ، ﴿فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ﴾»؛ «من را واگذار از این فرومایگان خودبزرگبین که بر خداوند چیزهایی میبندند که به آن علمی ندارند. آیا نمیدانی که این علم گنجی از گنجهای بهشت است که به همراه آدم علیه السّلام از آن فرود آمد و سپس به پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان از فرزندان او انتقال یافت تا آن گاه که به همراه آخرینشان به بهشت بازگردد؟! آیا پس میخواهی که چنین گنجی را در دستان کودکان و دیوانگان و افیونیان قرار دهی؟! نه به خدا سوگند اینان بر آن امین شمرده نمیشوند و از اهل آن نیستند و در میان آنان دزدانی هستند که آن را به سرقت میبرند تا به بهایی اندک بفروشند و بر ضدّ حجّتها و اولیاء خداوند به کار گیرند، ”پس آنان را در سرگردانیشان رها کن تا زمانی“».
و فرموده است:
«إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ الَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ سَيُنْكَرُ وَيُبَطَّلُ وَتُؤْخَذُ رُوَاتُهُ وَيُسَاءُ إِلَى مَنْ يُظْهِرُهُ جَهْلًا وَعُدْوَانًا! فَكُفُّوا عَنِ النَّاسِ، وَلَا تَدْعُوا إِلَى أَمْرِكُمْ مَنْ لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ! أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ لَهُ أَهْلًا ذَخَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فِي عِلْمِهِ، فَإِذَا شَاءَ أَدْخَلَهُمْ فِي ذَلِكَ، لَا يَزِيدُ وَاحِدًا وَلَا يَنْقُصُ؟! ﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾»؛ «هرآینه این امری که شما بر آن هستید انکار خواهد شد و باطل شمرده خواهد شد و راویانش دستگیر خواهند شد و به کسانی که آن را اظهار میدارند از روی نادانی و دشمنی بدی خواهد شد! پس از مردم دست بردارید و کسی که اهلش نیست را به سوی امرتان دعوت نکنید! آیا نمیدانید برای آن اهلی هست که خداوند متعال آنان را در علم خود ذخیره کرده است و هرگاه بخواهد آنان را به آن داخل میکند و یک نفر را نمیافزاید و کم نمیکند؟! ”هرآینه خداوند به کارش رسنده است، خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده است“».
ولی حق آن است که این به معنای وجوب خودداری از دعوت همهی مردم نیست؛ چراکه همهی آنان هر اندازه بد باشند، استحقاق دعوت شدن به سوی خداوند را دارند و از این رو، خداوند کسانی مانند نمرود و فرعون و هامان و قارون و قوم لوط را نیز به سوی خود دعوت کرد و به سبب عقاید و اعمال پلیدشان از فرستادن پیامبر به سویشان خودداری نکرد، بل به معنای جواز ادامه ندادن به دعوت کسانی است که پیشتر به قدر کافی دعوت شدهاند، ولی از قبول آن سر باز زدهاند و تکرار آن برای آنان بیهوده، بلکه زیانبار است و این مراد خداوند است، آنجا که میفرماید: ﴿فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾؛ «پس روی بگیر از کسی که از تذکّر ما روی برتافت و جز زندگی دنیا را نخواست» و میفرماید: ﴿فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا﴾؛ «پس از آنان روی بگیر و بر خداوند توکّل کن که خداوند به عنوان پشتیبان کافی است» و میفرماید: ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ﴾؛ «پس از آنان روی برتاب که نکوهشی بر تو نیست»، تا هنگامی که امکان جهاد با آنان برای واداشتنشان به قبول دعوت فراهم شود و این مراد خداوند است، آنجا که میفرماید: ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ﴾؛ «پس تا مدّتی از آنان روی برتاب» و میفرماید: ﴿فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ﴾؛ «پس از آنان روی بگیر و منتظر باش که آنان هم منتظرانند» و میفرماید: ﴿فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ ۚ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ﴾؛ «پس از آنان چشم بپوش و بگو سلام؛ چراکه خواهند دانست» و میفرماید: ﴿فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾؛ «پس بگذرید و چشم بپوشید تا آن گاه که خداوند امرش را برساند، هرآینه خداوند بر هر کاری تواناست»، در حالی که ادامه دادن به دعوت مؤمنان و کسانی که به ایمان گرایش دارند، سودمند و ضروری است و از این رو، باید با حوصله و جدّیت تداوم پیدا کند و این مراد خداوند است، آنجا که میفرماید: ﴿إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ﴾؛ «تو تنها کسانی را بیم میدهی که از پروردگارشان در نهان میترسند و نماز را بر پا میدارند» و میفرماید: ﴿إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ ۖ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ﴾؛ «تو تنها کسی را بیم میدهی که از تذکّر پیروی میکند و از رحمان در نهان میترسد، پس او را به آمرزش و اجری گرامی بشارت ده» و میفرماید: ﴿إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ ۖ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ﴾؛ «تو دعوت را به گوش مردگان نمیرسانی و به گوش کران نمیرسانی هنگامی که رویگردان میشوند و تو هدایت کنندهی کوران از گمراهیشان نیستی، تو تنها کسانی را میشنوانی که به آیات ما ایمان میآورند و تسلیم هستند» و میفرماید: ﴿فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ﴾؛ «پس با قرآن کسی را متذکّر ساز که از تهدید من میترسد». بنابراین، دعوت همهی کسانی که پیشتر دعوت نشدهاند ضروری است، اگرچه بسیار بدکردار باشند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ﴾؛ «بلکه آن حقّی از جانب پروردگارت است تا قومی که پیشتر بیم دهندهای برایشان نیامده است را بیم دهی، باشد که هدایت یابند» و فرموده است: ﴿لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾؛ «تا قومی که پیشتر بیم دهندهای برایشان نیامده است را بیم دهی، باشد که متذکّر شوند» و فرموده است: ﴿لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ﴾؛ «تا قومی را بیم دهی که پدرانشان بیم داده نشدند و آنان بیخبر هستند» و این علّت انتشار عمومی آثار و اندیشههای علامه خراسانی حفظه الله تعالی است، ولی دعوت کسانی که پیشتر دعوت شدهاند، تنها در صورتی بر ما واجب است که دعوت پیشین ما را اجابت کرده باشند یا دعوت بیشترمان برایشان سودمند باشد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرَى﴾؛ «پس تذکّر بده اگر تذکّر سودمند باشد» و فرموده است: ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾؛ «و تذکّر بده که تذکّر برای مؤمنان سودمند است». از این رو، ما همهی مسلمانان جهان با هر مذهب، ملّیّت و گرایشی را با حکمت، اندرز نیکو و جدال احسن، به سوی اسلام راستین و زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السّلام دعوت میکنیم، تا معلوم شود که چه کسانی از آنان دعوتمان را اجابت و چه کسانی از آنان دعوتمان را رد میکنند. آن گاه با کسانی از آنان که دعوتمان را اجابت میکنند، میپیوندیم و آنان را با اسلام راستین آشنا میکنیم و برای یاری خلیفهی خداوند آماده میسازیم، تا هنگامی که خود با آنان ارتباط گیرد و آنان را به نزد خود فرا بخواند و با کسانی از آنان که دعوتمان را رد میکنند، مجادله نمیکنیم، بلکه از آنان روی میگیریم و بر آزارشان صبر میکنیم تا هنگامی که خداوند دربارهیشان حکم فرماید و ما را بر ضدّشان یاری رساند. این کار درست و شیوهی نیکویی است که بندهی صالح خداوند علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی ما را به آن فرمان داده؛ چنانکه فرموده است:
«إِنِّي وَاللَّهِ لَأَعْلَمُ أَنَّ حَدِيثَكُمْ هَذَا لَتَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ الرِّجَالِ، فَانْبِذُوهُ إِلَيْهِمْ نَبْذًا، فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِيدُوهُ وَمَنْ أَنْكَرَ فَذَرُوهُ! إِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ تَكُونَ فِتْنَةٌ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ ضَلِيعٍ وَدَاهِيَةٍ، حَتَّى يَسْقُطَ فِيهَا مَنْ يَشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَيْنِ، حَتَّى لَا يَبْقَى إِلَّا أَنَا وَأَصْحَابِي، فَنَرْتَحِلُ إِلَى الْمَهْدِيِّ»؛ «هرآینه به خدا سوگند من میدانم که دلهای مردمان از این گفتار شما تنفّر مییابد، پس اندکی از آن را به سویشان بیندازید، پس هر کس به آن اقرار نمود برایش بیفزایید و هر کس آن را انکار کرد رهایش کنید! هرآینه ناگزیر فتنهای خواهد بود که هر متبحّر و زیرکی در آن فرو میریزد تا جایی که کسی که یک مو را به دو مو تقسیم میکند در آن فرو میریزد، تا جایی که جز من و یارانم باقی نمیمانیم، پس به سوی مهدی کوچ میکنیم».
اینک هر کس میخواهد، سخنمان را بفهمد و دعوتمان را اجابت کند و هر کس میخواهد، سخنمان را نفهمد و دعوتمان را اجابت نکند؛ چراکه هر دو سزای عمل خویش را خواهند دید.
پایگاه اطّلاعرسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
بخش بررسی نقدها