تفاوت نهضت اسلامی آقای منصور هاشمی خراسانی با انجمن حجتیه مهدویه در چیست؟ هر دو مخالف طاغوت هستند و هر دو مخالف حکومت هر کسی غیر از مهدی هستند و هر دو برای ظهور حضرت مهدی زمینهسازی میکنند و ... برخی معتقدند علت شکست انجمن حجتیه وابسته بودن آنها به مراکز استعماری و عدم خلوص آنها و یا نداشتن اذن از سوی حضرت مهدی و ... است. در صورتی که اذنی از سوی حضرت مهدی نباشد چگونه باید به حقانیت یک جنبش پی برد؟ در درگیری بین طرفداران انجمن حجتیه و طرفداران ولایت فقیه در دهه ۶۰ هیچ کدام موفق نشدند باعث ظهور مهدی شوند ... با این وجود در صورتی که اذن و حمایتی از سوی حضرت مهدی نباشد ممکن است نهضت آقای خراسانی هم به همین سرنوشت دچار شود. لطفاً توضیح دهید. وقتی صحبت از نهضت اسلامی آقای خراسانی میشود برخیها میگویند این همان تفکر حجتیه است که شکست خورده است.
تفاوت نهضت اسلامی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با انجمن موسوم به حجتیه در ایران، واضحتر از آن است که بر اهل اطّلاع و انصاف پوشیده ماند، ولی برای کسانی که از اطّلاع و انصاف بهرهی کافی ندارند، میگوییم:
اولاً انجمن موسوم به حجتیه در ایران، گروهی شیعی با رویکردهای اخباری است که از نظر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی مردود است؛ زیرا این عالم مسلمان و فرا مذهبی، «حدیثگرایی» را یکی از موانع بازگشت به اسلام میداند که تبعاً میتواند یکی از موانع ظهور مهدی دانسته شود و با این وصف، گروههایی مانند انجمن مذکور که به ترویج آن میپردازند، نمیتوانند زمینهسازان ظهور مهدی باشند، بل از موانع ظهور آن حضرت هستند که با اشاعهی رویکردهای انحرافی، غیاب او را طولانیتر میکنند.
ثانیاً انجمن موسوم به حجتیه در ایران، مانند سایر گروههای شیعی معتقد است که ظاهر ساختن مهدی بر عهدهی خداوند است و وظیفهی مردم شمرده نمیشود، با این تفاوت که بر خلاف سایر گروهها، معتقد به ضرورت توقّف تا زمان ظهور مهدی است اگرچه به پر شدن جهان از ظلم و جور دامن زند، در حالی که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی ظاهر ساختن مهدی را بر عهدهی مردم میداند نه بر عهدهی خداوند و معتقد است که توقّف آنان تا زمان ظهور مهدی جایز نیست، بلکه مانع از ظهور آن حضرت میشود؛ زیرا ظاهر نبودن آن حضرت نتیجهی طبیعی ترس او از دچار شدن به عاقبت پدرانش است که در خلأ حمایت مردم کشته و مغلوب شدند و با این وصف، تا هنگامی که این ترس او باقی است، ظاهر نبودن او نیز استمرار مییابد و از این رو، مردم موظّف به تضمین امنیّت او از طرق متعارفی مانند اجتماع، تمهید و تعهّد هستند تا زمینه برای ظهور او فراهم شود. این «باب حطّه» و دروازهی نجاتی است که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به روی امّت گشوده و بر انجمن موسوم به حجتیه و سایر گروههای شیعی واجب است که از آن وارد شوند.
ثالثاً انجمن موسوم به حجتیه در ایران، هر چند با تمسّک به ظواهر برخی روایات، هر حکومتی پیش از ظهور مهدی را طاغوت دانسته، ولی عملاً با هر حکومتی پیش از ظهور آن حضرت ساخته و کنار آمده است! البته ممکن است که این رویکرد منافقانه و سازشکارانه، «تقیّه» یا «توقّف» یا «جدایی دین از سیاست» یا چیز دیگری مانند آن تلقّی شود، ولی ممکن نیست که «زمینهسازی برای ظهور مهدی» تلقّی شود! زمینهسازی برای ظهور مهدی، تنها نهضت اسلامی منصور هاشمی خراسانی است که با تمسّک به یقینیّات اسلام و مشترکات مسلمانان، به مبارزهی عملی با همهی طاغوتهای زمان میپردازد و از هر گونه نفاق و سازش با ظالمان برکنار است.
رابعاً مطابقت کامل نهضت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با موازین عقل و شرع بر خلاف سایر گروهها و جریانهای موجود، واقعیّتی مشهود است و میتواند أمارهای قوی از اتّصال آن به خلیفهی خداوند و برخورداریاش از اذن او باشد، هر چند خود چنین ادّعایی نداشته باشد. با این وصف، کسانی که میخواهند در این باره تحقیق کنند، بهتر است از دیوار و با چهرههایی نقابزده داخل نشوند، بل از دروازهای داخل شوند که برای آنان قرار داده شده و آن پر کردن فرم «پیوستن به نهضت» در این پایگاه اسلامی و ارتباط مستقیم با یاران علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است که میتواند به همهی پرسشهای آنان در این باره پاسخ دهد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۱]؛ «و نیکی آن نیست که به خانهها از پشتهاشان درآیید، بل نیکی آن است که پرهیزکار شوید و به خانهها از درهاشان درآیید و از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار شوید».
از اینجا دانسته میشود که قیاس نهضت اسلامی و پاکیزهی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با این قبیل گروههای شکستخورده و جریانهای انحرافی، قیاسی مع الفارق است، بل از آن دست قیاسهایی است که شاعر دربارهی آنها گفته است:
از قیاسش خنده آمد خلق را
کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
همسری با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند
این ندانستند ایشان از عمی
هست فرقی در میان بیمنتهی
هر دو گون زنبور، خوردند از محل
لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
هر دو گون آهو، گیا خوردند و آب
زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب
هر دو نی خوردند از یک آبخور
این یکی خالی و آن پر از شکر
صد هزاران این چنین أشباه بین
فرقشان هفتاد ساله راه بین!