چطور ممکن است که این همه مسائل دربارهی عقاید و احکام اسلام را این همه عالم و فقیه و مجتهد در طول قرون و اعصار نفهمیده باشند و در این زمان منصور هاشمی خراسانی فهمیده باشد؟!!
شما بفرمایید که چطور ممکن نیست، تا ما بگوییم که چطور ممکن است! وانگهی این طور نبوده است که هیچ یک از این عقاید و احکام را هیچ یک از علما و فقها و مجتهدین در طول قرون و اعصار نفهمیده باشند، بلکه برخی از آنان خصوصاً از متقدّمین به بسیاری از این عقاید و احکام تفطّن داشتهاند، ولی پس از آنان در گذر قرون و اعصار بر متأخرین پوشیده شده است؛ چنانکه به عنوان مثال، از میان اهل تشیّع، علما و فقها و مجتهدینی چون شریف مرتضی (د.۴۳۶ق) و شیخ طوسی (د.۴۶۰ق) در کتب و رسائل خود، به برخی تذکّرات حضرت منصور مانند عدم حجّیت خبر واحد و نقش مردم در ظاهر نبودن مهدی اشاره کردهاند و علما و فقها و مجتهدینی دیگر حتّی در دهههای اخیر، به اشکالات وارد بر ولایت مطلقهی فقیه اذعان نمودهاند و بسیاری از علما و فقها و مجتهدین اهل سنّت و جماعت، با حضرت منصور دربارهی عدم جواز تقلید از عالمان همنظر بودهاند. از این رو، حضرت منصور هاشمی خراسانی مدّعی نیست که چیز جدیدی را آورده، بلکه در واقع عقاید و احکامی اصیل و ریشهدار را یادآوری کرده و به إحیاء معالم و معارف نخستین اسلام پرداخته که در گذر قرون و اعصار مندرس شده و از یادها رفته است. بنابراین، ایشان تنها یک یادآوری کننده است و یک بدعتگذار در حوزهی عقاید و احکام اسلام نیست.