گروهی از مخالفان علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی که با وسواس و بدبینی شدیدی به عیبجویی در میان آثار ایشان مشغولند، سخن ایشان دربارهی عدم وجود تضاد و تناقض در خلقت خداوند را سخنی سخیف و مضحک میشمارند. البته آنان اقرار دارند که میان عقل و شرع تعارضی نیست، ولی ادّعا میکنند که این عدم تعارض، به عدم تضاد و تناقض در خلقت خداوند ربطی ندارد؛ چراکه به زعم آنان، وجود تناقض در خلقت خداوند محسوس و بدیهی است و خلقت خداوند پر از اضداد است؛ مانند خوبی و بدی و روشنی و تاریکی و گرمی و سردی و واضح است که همهی آنها هم مخلوق خداوند هستند. لذا این دسته از مخالفان علامه، سخن ایشان در این باب را مورد تمسخر قرار میدهند.
تا کی دستهای از جاهلان، علم را به سخره خواهند گرفت و بر عالم خواهند خندید؟! آیا زمان آن نرسیده است که دست از تکبّر و سرکشی بردارند و به سفاهت و بازیگوشی پایان دهند و مانند کسانی نباشند که اولیاء خداوند را استهزاء میکردند، تا آن گاه که خشم خداوند بر آنان افروخته شد و عذابش بر آنان فرود آمد؟! چنانکه برای عبرت دیگران، از آنان خبر داده و فرموده است: ﴿فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۱]؛ «پس چون پیامبرانشان با نشانههای روشن به نزدشان آمدند، به علمی که نزد خود داشتند فریفته شدند و چیزی که آن را استهزاء میکردند، آنان را فرا گرفت» و فرموده است: ﴿فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ ۖ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۲]؛ «پس حق را چون برایشان آمد تکذیب کردند، پس به زودی اخبار چیزی که آن را استهزاء میکردند، به آنان خواهد رسید» و فرموده است: ﴿وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۳]؛ «و پیامبرانی پیش از تو را نیز استهزاء کردند، پس بر سر کسانی که آنان را مسخره میکردند، چیزی که آن را استهزاء میکردند، فرود آمد» و فرموده است: ﴿يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۴]؛ «ای حسرت بر بندگان! هیچ پیامبری به نزدشان نمیآمد مگر اینکه او را استهزاء میکردند»!
آیا جاهلانی که سخن علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی دربارهی عدم وجود تضاد و تناقض در خلقت خداوند را به سخره میگیرند، میدانند که سخن او را به سخره نمیگیرند، بلکه سخن خداوند را به سخره میگیرند؟! زیرا سخن او، ترجمهی سخن خداوند است که فرموده است: ﴿مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ﴾[۵]؛ «در خلقت خداوند، هیچ تضاد و تناقضی نمیبینی»؛ با توجّه به اینکه مراد از تفاوت در سخن خداوند، مسلّماً تفاوت ظاهری به معنای تفاوت در رنگ، بو، مزه، شکل، حجم، وزن و جنس نیست؛ زیرا واضح است که چنین تفاوتی در همهی جهان -اعم از آسمان و زمین- وجود دارد، بل مراد از آن تفاوت حقیقی به معنای تضاد و تناقض در عملکرد طبیعی مخلوقات به گونهای است که عملکرد طبیعی یکی، عملکرد طبیعی دیگری را مختل کند و این همان چیزی است که از آن به عدم تناسب و هماهنگی تعبیر میشود و مراد علامه حفظه الله تعالی از سخنش در این باب است. چنین تضاد و تناقضی، نمیتواند در مخلوقات خداوند وجود داشته باشد؛ زیرا هیچ حکیمی دو چیز نمیسازد که به صورت طبیعی یکدیگر را تخریب کنند و دو کار انجام نمیدهد که به صورت طبیعی با هم منافات داشته باشند و خداوند حکیمترین حکیمان است.
وانگهی تضاد و تناقض میان چیزهایی مانند خوبی و بدی و روشنی و تاریکی و گرمی و سردی که این جاهلان آن را محسوس و بدیهی میشمارند، در حقیقت تضاد و تناقض در خلقت خداوند نیست؛ زیرا چیزی که در واقع خلقت خداوند است، خوبی، روشنی و گرمی است و بدی، تاریکی و سردی، چیزی جز عدم آنها نیست که از محدودیّت ذاتی و قهری آنها نشأت میگیرد، در حالی که عقل و شرع هر دو جنبهی وجودی دارند و از صفاتی کمالی مانند امر و نهی برخوردارند و از این رو، مانند خوبی و بدی و روشنی و تاریکی و گرمی و سردی نیستند که یکی به معنای عدم دیگری است و ماهیّت مستقلّی ندارد و اگر خلقت خداوند دانسته میشود، صرفاً از باب «خلقت ظلّیّه» یعنی سایهوار است. تضاد و تناقضی که خداوند و به پیروی از او، علامه حفظه الله تعالی نفی کردهاند، تضاد و تناقض میان مخلوقات اصلی و مستقلّ خداوند است، نه تضاد و تناقض میان این مخلوقات و عدمشان! هر چند اگر عدمشان را مخلوقاتی در عرض آنها بدانیم هم، میان آنها تضاد و تناقض حقیقی وجود ندارد؛ چراکه هرگاه کوتهبینی و سطحینگری را کنار بگذاریم، میبینیم که آنها، در عین تضاد و تناقض ظاهری، از تناسب و هماهنگی تام برخوردارند و یکدیگر را تکمیل و همپوشانی میکنند و در کنار هم مجموعهای واحد و منسجم را شکل میدهند، در حالی که همگی از یک قانون پیروی میکنند و به سوی یک هدف رهسپارند و با این اوصاف، نمیتوان آنها را در تضاد و تناقض با یکدیگر دانست.
از اینجا دانسته میشود که استهزاءکنندگان، تا چه اندازه از علم بیگانهاند و در کجفهمی و گمراهی به سر میبرند. هر چند در میانشان کسانی هستند که عمداً خود را به نادانی میزنند تا نادانها را فریب دهند و از راه خداوند بازدارند، وگرنه میدانند که سخن علامه حفظه الله تعالی حقّ است و در آن باطلی نیست. ﴿أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[۶]؛ «آنان حزب شیطان هستند. بدانید که حزب شیطان زیانکارانند».