لطفاً به نکات زیر توجه فرمایید:
۱ . هیچ کس جز خداوند از هر گونه سهو، خطا و نسیان منزّه نیست و با این وصف، منزّه شمردن پیامبران از آن، غلو شمرده میشود؛ چراکه پیامبران خدایان نیستند، بلکه بشر هستند و بشر هر اندازه مؤمن و صالح باشد، به اقتضای ضعف ذاتی خود، از سهو، خطا و نسیان مصون نیست؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ﴾؛ «پیامبرانشان به آنان گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم» و فرموده است: ﴿وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا﴾؛ «و انسان ضعیف آفریده شد». از این رو، کتاب خداوند با صراحت از سهو، خطا و نسیان پیامبران خبر داده و پیداست که از این کار مقصودی داشته و آن همانا جلوگیری از تنزیه پیامبران مانند تنزیه خداوند بوده است؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنْ عِصْمَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَمَا فِي الْقُرْآنِ مِنْ نَفْيِهَا، فَقَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ لَا يُزَكِّي عَلَى اللَّهِ أَحَدًا، فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ، وَلَا تُزَكُّوا عَلَى اللَّهِ أَحَدًا»؛ «از منصور دربارهی عصمت پیامبران و آیاتی در قرآن که به نفی آن پرداخته است پرسیدم، پس فرمود: هرآینه قرآن کسی را بر خداوند پاک نشمرده است، پس خودتان را پاک نشمارید و کسی را بر خداوند پاک نشمارید».
از اینجا دانسته میشود تأویل آیاتی در قرآن که با صراحت از سهو، خطا و نسیان پیامبران خبر داده، از مصادیق بارز تفسیر باطنی و تفسیر به رأی است که با حجّیّت ظواهر قرآن منافات دارد.
البته سهو، خطا و نسیان، معصیت شمرده نمیشود؛ چراکه معصیت، تخلّف از امر و نهی خداوند با قصد و التفات است، در حالی که در سهو، خطا و نسیان، قصد و التفاتی وجود ندارد و از این رو، مؤاخذه در ازای آن شایسته نیست؛ چنانکه فرموده است: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا﴾؛ «پروردگارا! ما را مؤاخذه نکن اگر فراموش کردیم یا خطا کردیم»؛ مانند فراموش کردن کارهای شخصی یا اشتباه کردن در کارهای مباح یا عجله کردن در کارهای جایز یا عاجز شدن از کارهای عادی یا بیخبر ماندن از چیزهای غیر ضروری یا قصور نمودن در کارهای غیر ارادی از قبیل خواب ماندن در اوقات بیداری که در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» از باب إحصا یا نمونه ذکر شده است. آری، پیامبران از سهو، خطا و نسیان در دریافت و ابلاغ وحی و نیز بقاء بر آنها در اجرای وحی معصوم هستند؛ چراکه سهو، خطا و نسیان در دریافت و ابلاغ وحی، ناقض غرض خداوند از فرستادن آنهاست؛ چنانکه فرموده است: ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ﴾؛ «بر تو خواهیم خواند، پس فراموش نمیکنی، مگر چیزی را که خداوند بخواهد» و سهو، خطا و نسیان در اجرای وحی، در نزدیکترین زمان ممکن با یادآوری خداوند برطرف میشود؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾؛ «و اگر شیطان از یادت برد پس از یادآوری با گروه ستمکاران ننشین» و فرموده است: ﴿وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا﴾؛ «و پروردگارت را چون فراموش کردی به یاد آور و بگو شاید پروردگارم مرا به چیزی نزدیکتر از این به هدایت رهنمون شود» و فرموده است: ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا﴾؛ «(موسی) گفت: من را به خاطر چیزی که فراموش کردم مؤاخذه نکن و در کارم بر من سخت نگیر». از این رو، امکان سهو، خطا و نسیان پیامبران، مانع از اطمینان به آنان در اقوال و افعالشان نمیشود؛ چراکه اگر اقوال و افعالشان ناشی از سهو، خطا و نسیان آنان باشد، قطعاً خود پیش از وقت حاجت از آن خبر میدهند و در صورتی که خود از آن خبر ندهند، اقوال و افعالشان حجّت است.
۲ . «نعجه» در زبان عرب، از کنایههای شایع برای اشاره به زن بوده است و با این وصف، ظهور آیه در این معنا قابل انکار نیست و ظاهر قرآن چنانکه در کتاب «بازگشت به اسلام» تبیین شده، حجّت است و دست برداشتن از آن با تمسّک به خبر واحد امکان ندارد؛ خصوصاً اگر خبری ضعیف و متناقض مانند خبر مورد اشارهی شما باشد؛ چراکه خبر مورد اشارهی شما، با تکلّفی آشکار و منافی با سبک و سیاق قرآن، در صدد گریز از محذوری برآمده، ولی به محذوری بزرگتر از آن دچار شده است! با توجّه به اینکه صدور حکم پیش از شنیدن دفاعیّات متّهم، ظلمی آشکار و حرام است، در حالی که پیشنهاد طلاق همسر به یک دوست برای نکاح با او پس از پایان عدّهاش، حرام نیست، اگرچه مکروه باشد؛ چراکه طلاق یک زن و نکاح با او پس از پایان عدّهاش، هر دو جایز است و پیشنهاد کاری جایز، حرام شمرده نمیشود؛ خصوصاً با توجّه به اینکه ممکن است داوود علیه السّلام مصلحتی در این کار دیده باشد؛ چراکه در گذشته، نکاح با نظر به برخی مصالح سیاسی از قبیل پیوند با یک قوم یا جلوگیری از یک جنگ یا دست یافتن به یک صلح، خصوصاً در میان حاکمان شایع بوده است، تا حدّی که بعید نیست برخی نکاحهای رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز از همین قبیل بوده باشد. از اینجا دانسته میشود که تفاسیر شیعه در این باره، افتادن در چاه از بیم چاله است و تفسیر علامه، در غایت متانت است.
پایگاه اطّلاعرسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
بخش بررسی نقدها