این جانب کتاب «بازگشت به اسلام» را مطالعه کردم و باید اعتراف کنم نکات جدید و عمیقی در آن یافتم که تاکنون در کتاب دیگری نیافته بودم و از دیگران نشنیده بودم، ولی نکات بسیاری هم در آن یافتم که نکات تازهای نبود و به حرفهای برخی جریانها و گروههای دیگر شباهت داشت؛ مثل دیدگاه ایشان دربارهی تقلید و ولایت مطلقهی فقیه و طاغوت بودن حکومت غیر مهدی و اصل گرایش به مهدویّت و مقابله با استکبار جهانی و دعوت به وحدت اسلامی و شعار البیعة لله و ... که در برخی جریانها و گروههای دیگر هم مشاهده میشود و عامل مهمّی برای بدبینی به نهضت شماست؛ چون کسانی که این شباهتها را مشاهده میکنند با خود میگویند که لابد این جریان هم مثل همان جریانهاست! مایل بودم بدانم توجیه شما دربارهی این مشابهتها چیست؟!
برادر گرامی!
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
اولاً حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی یک مسلمان است و طبیعی است که میان مسلمانان -از آن حیث که مسلمان هستند- دیدگاههای مشابهی وجود دارد؛ مانند اعتقاد به یگانگی خداوند و نبوّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و وجود آخرت و حجّیّت قرآن و وجوب نماز و زکات و حج و جهاد و روزهی ماه رمضان و امر به معروف و نهی از منکر و مودّت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولایت مؤمنین و برائت از مشرکین و رعایت تقوا و عدل و إحسان و اجتناب از ظلم و کذب و خوردن اموال مردم به باطل و قتل نفس مگر به حق و مانند آن، با توجّه به اینکه اعتقاد به آن ناشی از اعتقاد به اسلام است و با این وصف، نمیتوان همهی شباهتهای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان با یکدیگر را به فال بد گرفت و به معنای باطل بودن آنها دانست؛ زیرا چیزی که باطل بودن آنها را تعیین میکند، شباهتهای آنها با یکدیگر نیست، بلکه تفاوتهای آنها با یکدیگر است و از این رو، برای شناخت حق بودن یا باطل بودن یک مذهب، جریان و گروه باید تفاوتهای آن را در نظر گرفت و تفاوتهای مذهب، جریان و گروه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، همان «نکات جدید و عمیقی» است که شما در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» یافتهاید و تاکنون در کتاب دیگری نیافتهاید و از دیگران نشنیدهاید.
ثانیاً بسیاری از دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان که مشابه با دیدگاههای حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی پنداشته میشود، در واقع مشابه با دیدگاههای این بزرگوار نیست؛ مانند اعتقاد برخی از آنها به عدم جواز تقلید که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به وجوب اجتهاد مصطلح در حوزههای علمیّه است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به عدم امکان ولایت مطلقهی فقیه که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به جمهوریّت و حکومت بر بنیاد رأی مردم است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به طاغوت بودن حکومت غیر مهدی که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به وجوب قعود و توقّف تا زمان ظهور آن حضرت است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به اهمیّت مهدویّت که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به اهمیّت مهدویّت بدون اعتقاد به اهمّیت زمینهسازی است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به مقابله با استکبار جهانی که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به وجوب حمایت از استکبار داخلی است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به ضرورت وحدت اسلامی که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به ضرورت وحدت سیاسی و مصلحتاندیشانه به گرد غیر خلیفهی خداوند در زمین است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است و مانند اعتقاد برخی از آنها به شعار «البیعة لله» که مشابه دیدگاه این بزرگوار پنداشته میشود، در حالی که از باب اعتقاد به وجوب بیعت با کسی جز خلیفهی خداوند در زمین است که بر خلاف دیدگاه این بزرگوار است. بنابراین، کسانی که برخی دیدگاههای این بزرگوار را با برخی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان مشابه میپندارند، از تفاوتهای آنها غفلت یا تغافل میکنند.
ثالثاً کتاب شریف «بازگشت به اسلام» با اتّکاء کامل بر آیات کتاب خداوند، احادیث متواتر پیامبر و احکام مسلّم عقل و بدون توجّه به دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان نوشته شده است و از این رو، میتوان آن را ترازویی برای سنجش این دیدگاهها دانست؛ به این معنا که هر دیدگاهی واقعاً با این کتاب مطابقت دارد، درست است، اگرچه توسّط مذهب یا جریان یا گروهی إظهار شده باشد که دیدگاههای نادرستی نیز دارد؛ زیرا روشن است که همهی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان نادرست نیست، بلکه برخی دیدگاههای آنها درست و برخی دیگر نادرست است و با این وصف، باید هر یک از دیدگاههای آنها را به صورت جداگانه ارزیابی کرد. این به معنای آن است که مشابهت برخی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان با دیدگاههای حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی -هرگاه واقعیّت داشته باشد- به معنای نادرستی دیدگاههای این بزرگوار نیست، بلکه به معنای درستی برخی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان است.
رابعاً درستی برخی دیدگاههای مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان، به معنای حقّانیّت آنها نیست؛ زیرا هیچ مذهب، جریان و گروهی در جهان وجود ندارد مگر اینکه برای جذب مردم به سوی خود، دیدگاههای درستی را در میان دیدگاههای نادرست خود میگنجاند، تا جایی که حتّی مذاهب، جریانها و گروههای غیر مسلمان نیز در میان دیدگاههای نادرست خود، دیدگاههای درستی را إظهار میدارند و با این وصف، نمیتوان برخی مذاهب، جریانها و گروههای مسلمان را صرفاً به خاطر اعتقادشان به خلافت اهل بیت یا عدم جواز تقلید یا عدم امکان ولایت مطلقهی فقیه یا طاغوت بودن حکومت غیر مهدی یا اهمّیت مهدویّت یا مقابله با استکبار جهانی یا ضرورت وحدت اسلامی یا شعار البیعة لله، حق و شایستهی حمایت دانست، بل حقّانیّت تنها برای مذهب، جریان و گروهی است که همهی دیدگاههای آن درست است و آن همانا مذهب، جریان و گروه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است که همهی دیدگاههای آن متّکی بر آیات کتاب خداوند، احادیث متواتر پیامبر و احکام مسلّم عقل است و بدون هیچ انحراف و اعوجاجی به سوی خلیفهی خداوند در زمین دعوت میکند و تنها آن است که شایستهی حمایت است؛ چنانکه حافظ با بیانی شاعرانه گفته است: «بندهی پیر خراباتم که لطفش دائم است * ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست!».