منصور هاشمی خراسانی در کتاب خود هیچ گروه و فرقه و مذهب و کشوری را از انتقادات خود بینصیب نگذاشته و همه را از یک طرف زده است! نه شیعه نه سنّی، نه سلفی نه صوفی، نه اهل حدیث نه فیلسوف، نه شاعر نه عالم، نه ولایت فقیه نه دموکراسی، نه غرب نه داعش، هیچ یک مورد تأیید ایشان نیست و مطابق با اسلام به قول ایشان خالص و کامل محسوب نمیشود! با این حساب، ایشان هیچ کس را برای خودش نگاه نداشته و همه را از خودش رنجانده است! معلوم است که مسلمانان دنیا یا آن طرفی هستند و یا این طرفی و ایشان هر دو طرف را کوبیده است! با این حساب، دیگر کسی باقی نمانده است که از ایشان حمایت کند! همه دشمنشان شدهاند! ایشان اگر کمی سیاست میداشت لااقل در ابتدای حرکتش یک کس را برای خودش نگاه میداشت و همه را از خودش نمیراند! به هر حال، الآن هیچ کس ایشان را دوست خود نمیداند و همه در برابر ایشان موضع گرفتهاند و از ایران تا عربستان و از داعش تا آمریکا همه در یک جبهه قرار گرفتهاند و ایشان در یک جبهه! با این حساب، معلوم است که کار ایشان به نتیجه نمیرسد و شکستشان حتمی است! ایشان به نظر من هیچ سیاست ندارد!
برادر گرامی!
چیزی که شما آن را سیاست مینامید و معتقدید که منصور هاشمی خراسانی فاقد آن است، همان دروغ و فریب و دورویی است که در اسلام جایی ندارد و از این رو، در سیرت منصور هاشمی خراسانی نیز دیده نمیشود؛ همچنانکه برخی همفکران شما در زمان امیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب، آن حضرت را نیز با همین استدلال شما به بیسیاستی متّهم میکردند و به خاطر سازش نکردن با ظالمان و منحرفان، سادهلوح و بیتدبیر میپنداشتند، در حالی که آن حضرت از سیاست و تدبیر لازم برخوردار بود و تنها به سبب تقوا از دروغ و فریب و دورویی و سازش با ظالمان و منحرفان، اجتناب میکرد. منصور هاشمی خراسانی نیز در خطّ اسلام و در خطّ علیّ بن أبی طالب است و از خطّ آنها خارج نمیشود؛ به این معنا که برای خوشایند کسی حقّی را کتمان و باطلی را اظهار نمیکند و برای جلب حمایت کسی به تملّق و چاپلوسی متوسّل نمیشود، بلکه حق را آشکار میسازد اگر چه همهی جهان را در برابر ایشان قرار دهد و باطل را مردود میشمارد اگرچه همهی مردم را از پیرامون ایشان پراکنده نماید؛ چراکه خداوند و خلیفهی او در زمین برای او کفایت میکنند و با وجود آن دو از دشمنی جهان و اهلش نمیهراسد. ایشان دل از دنیای بیارزش شما گسسته است و به چیزهایی که برای شما بسیار مهم است اهمّیت نمیدهد؛ چراکه از افقی بسیار بالاتر از افق دید شما به جهان مینگرد و از معادلاتی بسیار والاتر از معادلات شما پیروی میکند. ایشان از هیچ گروه و فرقه و مذهب و کشوری به ناحق انتقاد نکرده، بلکه بر پایهی کتاب خدا و سنّت متواتر پیامبرش انتقاد کرده و با این وصف، ایشان بیخ همه را نزده، بلکه خدا بیخ همه را زده است! چنانکه فرموده است: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى﴾[۱]؛ «پس شما آنها را نکشتید، بلکه خدا آنها را کشت و تو نزدی هنگامی که زدی، بلکه خدا زد». با این وصف، تنها کسانی با ایشان میمانند و از ایشان حمایت میکنند که مانند ایشان دنیا را سه طلاقه کردهاند و به هیچ گروه و فرقه و مذهب و کشوری وابسته نیستند و آنان همان صدّیقین و شهدا و صالحین هستند که بهترین رفیقانند. شاید تعداد آنان در نظر شما اندک باشد، ولی در نظر خداوند بسیار زیاد است؛ چراکه هر یک از آنان مانند ابراهیم علیه السلام در زمان خود، امّتی محسوب میشود؛ چنانکه فرموده است: ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً﴾[۲]؛ «هرآینه ابراهیم امّتی بود».
به هر حال، منصور هاشمی خراسانی از اینکه انحراف همهی گروهها، فرقهها، مذهبها و کشورهای اسلامی را با تکیه بر یقینیّات اسلام و مشترکات مسلمانان و با بیانی علمی و دلسوزانه تذکّر داده و عموم آنان را بدون تبعیض و استثنا، به سوی اسلام خالص و کامل و زمینهسازی برای ظهور خلیفهی خداوند در زمین دعوت کرده، پشیمان و شرمسار نیست؛ زیرا پشیمانی و شرمساری شایستهی کسی است که بر خلاف کتاب خداوند و سنّت پیامبرش عمل کرده و چنین کسی است که در دنیا و آخرت پشیمان و شرمسار است. هر چند ایشان همهی گروهها، فرقهها، مذهبها و کشورهای اسلامی را به همراهی با خویش در راه مبارکی که در پیش گرفته است، دعوت میکند؛ با توجّه به اینکه انصافاً همراهی با ایشان در این راه، برای همهی آنها ممکن است و نهضت ایشان از چنان وسعتی برخوردار است که برای همهی آنها گنجایش دارد و حقیقتاً و نه ادّعائاً منحصر به هیچ یک از آنها نیست و اگر آنها نتوانند زیر پرچم ایشان با چنین سایهی پهناوری گرد هم آیند، هرگز زیر پرچم کسی گرد هم نخواهند آمد، ولی روشن است که اگر هیچ یک از آنها این کار را انجام ندهند و همگی بر ردّ ایشان اجتماع کنند، به ایشان زیانی نمیرسانند، بلکه به خود زیان میرسانند و ایشان در هر صورت، «منصور» و پیروز این میدان است؛ چراکه هدف ایشان انجام وظیفهی عقلی و شرعی با تبیین حقیقت اسلام است و این هدفی است که هماکنون نیز حاصل شده است؛ چراکه پیام ایشان با نشر کتاب «بازگشت به اسلام» به نیکی ابلاغ گردیده و مانند بذر مبارکی به هر گوشهی این زمین پهناور پاشیده شده است و طبیعتاً دیر یا زود، در سرزمینهای دور یا نزدیک، یکی یکی و دو تا دو تا و چندتا چندتا جوانه میزند و به رغم همهی دشمنیها و کژاندیشیها رشد میکند و تنومند میگردد تا جایی که به شجرهای طیّبه با اصلی ثابت و فرعی در آسمان تبدیل میشود و میوهی خود را میدهد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ﴾[۳]؛ «و مثل آنان در انجیل، مثل کِشتی است که جوانهی خود را بیرون آورد و سپس استوارش سازد و سپس تنومند گردد تا هنگامی که بر ساقهی خود راست ایستد و کشاورزان را خوش آید و کافران را به خشم آورد» و فرموده است: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۴]؛ «آیا ندیدی که خداوند چگونه مثل کلمهای طیّبه را به شجرهای طیّبه زد که اصل آن ثابت و فرع آن در آسمان است؟! هر زمانی میوهی خود را به اذن پروردگارش میدهد و خداوند مثالها را برای مردم میزند باشد که آنان متذکّر شوند».
آری، ای برادر! بذر مطهّری که منصور هاشمی خراسانی با دستان مبارک خود در هر گوشهی این زمین کاشت، دیر یا زود به رغم همهی گروهها و فرقهها و مذهبها و کشورها و با پاسداری مظلومان و یتیمان و آوارگان و پابرهنگان، به شجرهی طیّبهای مبدّل خواهد شد که میوهی آن عدالت جهانی در پرتو حاکمیّت مهدی خواهد بود و کودکان و زنان و مردان مستضعف را چنان سیر خواهد کرد که پس از آن هرگز گرسنه نخواهند شد إن شاء الله.