آیا جناب منصور هاشمی خراسانی امیدی به عملی شدن نهضت خود دارد؟ نزدیکترین دولت به عقاید و باورهای وی، همین ایران است که به قول شما حاکمانش سخن جناب منصور را شنیده، منتهی وقعی به آن نمینهند! حال در مقام بعد از عدم تأثیر کلام، ایشان قائل به جهاد با آنها است، در حالی که چه بسیار اعتراضاتی که در مورد امور مختلف به حکومت شده و همه آنها شکست خوردهاند. حال این وضع ایران است، سایر کشورها من جمله عربستان که دشمنترین حکومتها است و ظهور باید آنجا اتفاق بیفتد بماند. سؤال اینکه آیا خدا و امام راهی بهتر و آسانتر برای ظهور متصور نیستند؟ ما تازه به حکومت ایران در حفظ امنیت امام، حسن ظن داریم، شما که ندارید چگونه در مقابل این همه حکومت، میتوانید امیدی داشته باشید؟ به نظر اگر امداد غیبی خدا و کمک او برای ظهور نباشد، امیدی به نهضت نیست؛ چون کاری از این نهضت بر نمیآید. کدام کار؟
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
۱ . نخستین نکتهای که باید به آن توجّه داشته باشید، عدم امکان عملی ظهور امام مهدی علیه السلام پیش از آمادگی و پذیرش عدّهای کافی از مردم است؛ زیرا ظهور آن حضرت در میان مردمی که او را نمیخواهند و پیروی نمیکنند و یاری نمیرسانند، به شکست آن حضرت در نیل به اهدافش و چه بسا اسارت و شهادتش میانجامد و این بر خلاف غرض خداوند و وعدهی اوست. هر چند خداوند قادر است که آن حضرت را بر خلاف اراده و اقدام مردم و از طریق اجبار به اهدافش برساند، ولی این با سنّت و حکمت او سازگار نیست؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَـآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا ۚ أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۱]؛ «و اگر پروردگارت میخواست همهی کسانی که در زمینند ایمان میآوردند، آیا پس تو مردم را اکراه میکنی تا مؤمن باشند؟!» و فرموده است: ﴿وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ﴾[۲]؛ «و تو اجبار کنندهی آنان نیستی». از این رو، ناگزیر ظهور آن حضرت تا هنگام آمادگی و پذیرش عدّهای کافی از مردم به تأخیر خواهد افتاد و این نکتهی کلیدی و بسیار مهمّی است که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را به تلاش برای ایجاد آمادگی و پذیرش در مردم به رغم همهی دشواریهایش وا داشته است.
۲ . دومین نکتهای که باید به آن توجّه داشته باشید، وجوب عمل به تکلیف شرعی است، صرف نظر از اینکه به نتیجهی دلخواه میانجامد یا نه؛ چراکه وجوب عمل به تکلیف شرعی، تابع امر خداوند به عنوان مولا و ربّ است، نه تابع حصول نتیجهی دلخواه و امر خداوند گاهی برای آزمایش یا تربیت یا پاداش اخروی یا تحصیل نتایج دیگری است که بر انسان پوشیده است. بیگمان این بزرگترین درس امام حسین علیه السلام در کربلا بود؛ زیرا آن حضرت در حالی برای اصلاح امّت جدّش قیام کرد که بسیاری از صحابه امیدی به حصول نتیجهی دلخواه نداشتند و به همین دلیل، با او در این کار همراهی نکردند، بلکه او را از آن باز داشتند؛ همچنانکه یاران اندک او در روز عاشورا تنها با انگیزهی عمل به تکلیف شرعی به حمایت از او پرداختند، وگرنه معلوم بود که با وجود آن تعداد دشمن خونخوار، امیدی به پیروزی وجود ندارد. امروز نیز علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با اقتدا به سیّد جوانان اهل بهشت، برای اصلاح امّت و بازگرداندن آنان به اسلام حقیقی و فراهم ساختن زمینهی ظهور امام مهدی علیه السلام در پرتو کتاب خداوند و سنّت یقینی پیامبرش قیام کرده است، در حالی که بسیاری از مردم امیدی به حصول نتیجهی دلخواه ندارند و به همین دلیل، با او در این کار همراهی نمیکنند، بلکه او را از آن باز میدارند؛ غافل از اینکه انگیزهی او از این کار حصول نتیجهی دلخواه نیست، بلکه عمل به تکلیف شرعی است؛ چراکه در جهانبینی توحیدی، ملاک امر خداوند است و عبودیّت انسان در اطاعت از این امر تجلّی پیدا میکند و با این وصف، جایی برای «نتیجهگرایی» باقی نمیماند. نتیجهگرایی در واقع انعکاس «سودجویی» انسان است که از «خودخواهی» او بر میخیزد و تنها در جهانبینی مادّی و الحادی جای دارد؛ زیرا تنها در این نوع از جهانبینی است که انسان دست به کاری نمیزند مگر اینکه برای او نفعی در دنیا داشته باشد و خوی حسابگری او را إرضاء کند، در حالی که چنین رویکردی، آزادگی، شرافت و کرامت او را سلب میکند و او را به موجودی ضعیف، ترسو و کوتهفکر مبدّل میسازد و نسلی را پدید میآورد که به هر ذلّت و مسکنتی تن میدهد و همواره از ورود به سرزمین مقدّس سر باز میزند، با این منطق بنی اسرائیلی که ﴿إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ﴾[۳]؛ «در آن قوم جبّاری هستند و ما هرگز به آن داخل نمیشویم تا هنگامی که آنها از آن خارج شوند، پس هرگاه آنها از آن خارج شدند ما داخل میشویم».
۳ . سومین نکتهای که باید به آن توجّه داشته باشید، وجود نتیجهای قطعی برای عمل به تکلیف شرعی است و آن همانا خشنودی خداوند و رستگاری از آتش دوزخ است که بهترین نتیجه محسوب میشود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ﴾[۴]؛ «برای چنین چیزی باید عمل کنندگان عمل کنند». با این وصف، عمل به تکلیف شرعی هرگز کاری بیهوده و احمقانه محسوب نمیشود؛ زیرا حتّی اگر نتیجهای در دنیا نداشته باشد، به سعادت در آخرت و آسایش و رفاه ابدی میانجامد و این بزرگترین نتیجهای است که یک عمل میتواند داشته باشد؛ با توجّه به اینکه در محکمهی عدل الهی، هیچ گاه عمل به تکلیف شرعی با ترک آن برابر نیست و کسی که در راه او تلاش میکند با کسی که به بهانههای مختلف از تلاش در راه او میپرهیزد، یکسان محسوب نمیشود؛ چنانکه بارها و با تأکید فرموده است: ﴿قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ ۚ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۵]؛ «بگو آلوده با پاکیزه برابر نیست، اگرچه کثرت آلوده تو را به شگفت آورد، پس از خداوند بترسید ای خردمندان باشد که رستگار شوید» و فرموده است: ﴿مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ ۚ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾[۶]؛ «مثل دو دسته مانند کور و کر و بینا و شنوا است، آیا در مثل برابرند؟! آیا پس متذکّر نمیشوید؟!» و فرموده است: ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ ۚ قَلِيلًا مَا تَتَذَكَّرُونَ﴾[۷]؛ «و کور و بینا برابر نیستند و نه کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و بدکاران، اندکی متذکّر میشوید» و فرموده است: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۸]؛ «بگو آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند برابرند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند» و فرموده است: ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ ۚ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[۹]؛ «آیا کسانی که بدیها را مرتکب شدند پنداشتند که آنان را مانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند؟! زندگیشان و مرگشان یکسان است؟! بد قضاوت میکنند» و فرموده است: ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴾[۱۰]؛ «آیا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند را مانند فساد کنندگان در زمین قرار میدهیم یا پرهیزکاران را مانند گناهکاران قرار میدهیم؟!». با این وصف، یاران علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی که در راه تحقّق حکومت خداوند از طریق تحقّق حکومت خلیفهی او تلاش میکنند و مردم را به بیعت با خدای یگانه به جای بیعت با خدایان گوناگون فرا میخوانند، باید به پاداش خداوند در آخرت چشم داشته باشند، نه به نتیجهای در زندگی دنیا و باید بدانند که بهشت نتیجهای کافی برای تلاشهای آنان خواهد بود[۱۱]. هر چند این نتیجه برای کسانی که به زندگی دنیا دل بستهاند و به زندگی آخرت اعتقاد یا اعتنایی ندارند، جذّاب نیست و از این رو، آنان را به میدان عمل نمیکشاند، ولی آنان با این روحیه و انگیزه صلاحیّت پیوستن به این نهضت مقدّس را هم ندارند و اگر به آن بپیوندند هم سودی به آن نمیرسانند؛ چنانکه خداوند دربارهی امثال آنان فرموده است: ﴿لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾[۱۲]؛ «اگر در میان شما خارج شوند جز سستی بر شما نمیافزایند و شما را به فتنه میاندازند و در میانتان خبرچینانی برای آنان هستند و خداوند به ظالمان آگاه است».
۴ . چهارمین نکتهای که باید به آن توجّه داشته باشید، وجود نتیجهای قطعی برای نهضت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در دنیا -علاوه بر آخرت- است و آن همانا یکی از دو چیز خواهد بود: بازگشت عدّهای کافی از مردم به اسلام و اجتماع و آمادگی آنان برای حمایت از امام مهدی علیه السلام که بنا بر سنّتی از خداوند به ظهور آن حضرت منتهی خواهد شد یا استنکاف آنان از این کار پس از اتمام حجّت بر آنان که بنا بر سنّتی دیگر از خداوند به هلاکت آنان و پیدایش قومی دیگر خواهد انجامید که البته آن نیز در نهایت به ظهور آن حضرت منتهی خواهد شد[۱۳]. با این وصف، کسانی که میپندارند نهضت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به هیچ نتیجهای در دنیا نخواهد انجامید، در غفلت و اشتباهی عظیم به سر میبرند؛ چراکه این نهضت در حال اتمام حجّت بر اهل دنیا از طریق حکمت، موعظهی حسنه و جدال به أحسن است و با این وصف، اگر به یک نتیجه در آن نینجامد، ناگزیر به نتیجهای دیگر در آن خواهد انجامید!
۵ . پنجمین نکتهای که باید به آن توجّه داشته باشید این است که خداوند به نابود کردن ظالمان اگرچه تا دندان مسلّح باشند و «کران تا کران این بیکران را پر کرده باشند» و پیروز کردن مستضعفان بر آنان قادر است؛ چراکه در گذشته بارها این کار را انجام داده و قادر است که یک بار دیگر آن را انجام دهد و برای آن شیوهها و ابزارهای فراوانی دارد؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ﴾[۱۴]؛ «و اراده داریم بر کسانی که در زمین ضعیف شمرده شدند منّت نهیم و آنان را پیشوایانی قرار دهیم و آنان را وارثان قرار دهیم و آنان را در زمین مکنت دهیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان از آنان چیزی را نشان دهیم که از آن میترسیدند»، ولی او تنها هنگامی این کار را انجام میدهد که مستضعفان از صفوف ظالمان جدا شده و وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده باشند؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۗ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۵]؛ «و اگر نبود بنای بر جدایی حتماً میان آنان فیصله میشد و هرآینه ظالمان برایشان عذابی دردناک است» و فرموده است: ﴿لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۱۶]؛ «اگر از یکدیگر جدا میشدند حتماً کسانی از آنان که کافر شدند را عذابی دردناک میرساندیم» و فرموده است: ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾[۱۷]؛ «پس چون چیزی که یادآوری شدند را از یاد بردند، کسانی که از بدی نهی میکردند را نجات دادیم و کسانی که ظلم کردند را به عذابی ناگوار گرفتیم به سبب اینکه فسق میورزیدند». این به معنای آن است که نابود کنندهی ظالمان در واقع مستضعفان نیستند تا این سؤال پیش آید که چگونه از عهدهی آن بر خواهند آمد، بل خداوند خواهد بود که بر هر کاری تواناست و مستضعفان تنها زمینهی آن را فراهم میسازند؛ به این ترتیب که با اجابت دعوت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به سوی امام مهدی علیه السلام، از صفوف ظالمان جدا میشوند و با گسترش دعوت او در جهان حجّت را بر همگان تمام میکنند و این به خداوند اجازه میدهد که عذاب خود را با هر شکل و شیوهای که میخواهد بر ظالمان نازل کند. بنابراین، تأکید علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی بر ضرورت اجتماع مؤمنان و فراهم ساختن امکانات لازم برای حمایت از امام مهدی علیه السلام در واقع از آن روست که این کار، کلید دروازهی بستهی نصرت الهی است؛ زیرا نصرت الهی تنها هنگامی نازل میشود که مؤمنان وظیفهی خود را با حدّ اکثر توانشان انجام داده باشند؛ چنانکه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[۱۸]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! اگر خداوند را یاری کنید او شما را یاری میکند و گامهاتان را استوار میدارد» و فرموده است: ﴿بَلَى ۚ إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ﴾[۱۹]؛ «آری، اگر پایداری کنید و تقوا پیش گیرید و با این خروش خود بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار تن از فرشتگان نشاندار امداد میکند» و فرموده است: ﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۲۰]؛ «و هرآینه خداوند کسی که او را یاری کند را یاری میکند، هرآینه خداوند نیرومندی عزیز است» و فرموده است: ﴿إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ ۖ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۲۱]؛ «اگر خداوند شما را یاری کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر شما را خوار دارد چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد کرد؟! و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» و فرموده است: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ﴾[۲۲]؛ «آیا پنداشتید که به بهشت داخل میشوید در حالی که هنوز مثل چیزی که به گذشتگانتان رسید به شما نرسیده است؟! گرفتاری و آسیب به آنان رسید و به لرزه درآمدند تا آن گاه که پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردند گفتند: یاری خداوند کی است؟! آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است». بنابراین، رمز ظهور و پیروزی امام مهدی علیه السلام، یاری خداوند است و رمز یاری خداوند، اجتماع، آمادگی و تلاش حدّ اکثری مؤمنان برای یاری اوست، اگرچه از منظر معادلات مادّی و سطحی، ناچیز و بیفایده به نظر برسد[۲۳].
بیگمان مجموع این نکات، جایی برای ناامیدی مؤمنان و تعلّل آنان در پیوستن به نهضت زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام باقی نمیگذارد؛ ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۲۴]؛ «و عاقبت برای پرهیزکاران است».
این روزها شاهد حوادث عجیبی در جهان هستیم که میتواند به منزلهی هشداری مبنی بر اتمام وقت و تحقّق وعدهی خداوند باشد. این در حالی است که متأسفانه مردم به دعوت حضرت منصور حفظه الله تعالی وقعی نمینهند و مقدّمات ظهور، یعنی نفر و مال و سلاح، فراهم نشده است؛ بلکه امثال حقیر نیز که به یاری این بزرگوار برآمدهایم، بسنده کردهایم به اینکه خود را «یار خراسانی» بنامیم و در عمل آن چنان که باید و شاید، به ایشان اقتدا نمیکنیم؛ چنانکه ایشان خود به این واقعیت اشاره نمودهاند. با این وصف، آیا ممکن است آنچه که از طریق اخبار گذشتگان در خصوص حوادث آخرالزمان به ما رسیده -برای نمونه چگونگی فراهم آمدن عِدّه و عُدّهی کافی برای ظهور امام مهدی علیه السلام- عملی نشود؟ یا خداوند، با توجه به اینکه قادر است از ریگ بیابان برای یاری دین و خلیفهاش لشکر فراهم آورد، طریقی دیگر را برای تحقّق وعدهاش اختیار کند؟ بندهی نوعی، اگر خداوند رحم کند و از عذابهایی که خوب و بد را با هم هلاک میکنند نجات یابم، چگونه میتوانم مطمئن شوم که عاقبت به خیر خواهم شد یعنی از زمینهسازان ظهور و یاران امام مهدی علیه السلام خواهم بود، آن چنان که در ابتدا عهد کردم؟ آیا صرف پذیرفتن حق و اندک اقداماتم در جهت یاری آن که چه بسا کمتر از آنچه که در توانم است باشد، حقیر را از اینکه از زیانکاران باشم نجات میدهد؟ خداوند ما را با اماممان مهدی محشور گرداند.
برادر مؤمن!
دغدغهی شما برای رستگاری، نشانهی ایمان شماست و کسی که ایمان دارد در پیشگاه خداوند با کسی که ایمان ندارد برابر نیست. کسی که ایمان دارد، اگر بمیرد به منزلهی شهید است و جایگاهی نیکو در آخرت دارد و اگر زنده بماند، تحقّق وعدههای خداوند را خواهد دید. بدون شک خداوند وعدههای خود را محقّق خواهد کرد؛ چراکه از یک سو عادل و راستگوست و از سوی دیگر بر هر کاری تواناست، ولی هر کاری نزد او زمانی معلوم دارد که از آن پیشی نمیگیرد و عقب نمیافتد. زمینهی ظهور امام مهدی علیه السلام همان طور که وعده داده شده است، فراهم خواهد شد، ولی زمان آن برای ما و شما معلوم نیست و همین است که به ایمان و صبر ما و شما ارزش میدهد. اگر ما و شما میدانستیم که زمان آن کی است، امتحان نمیشدیم، در حالی که باید امتحان شویم تا معلوم شود کدام یک از ما اهل ایمان و صبر است و کدام یک بیایمان و بیصبر.
هنگامی که لوط علیه السلام خود را در محاصرهی قومی خبیث یافت و از فرط درماندگی گفت: ﴿لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ﴾[۱]؛ «ای کاش در برابر شما نیرویی داشتم یا پشتیبان محکمی مییافتم»، نمیدانست که فرشتگان خداوند پشت سرش ایستادهاند و تا ساعاتی دیگر همهی آنان را نابود خواهند کرد؛ همچنانکه برادران یوسف علیه السلام، وقتی او را در چاه میانداختند، تصوّر نمیکردند که او روزی عزیز مصر خواهد شد و آنان باید برای گرفتن قدری گندم، در برابرش زانو بزنند و التماس کنند؛ همچنانکه مسلمانان در مکّه، وقتی زیر شکنجه و فشار مشرکان بودند و از بیم آنها در کوهها و درّهها نماز میگزاردند، هرگز گمان نمیکردند که چند سال دیگر، بر سراسر جزیرة العرب حاکم خواهند شد و آنها را از آن بیرون خواهند راند؛ همچنانکه در جنگ احزاب، وقتی از بیم سپاه کافران پیرامون مدینه خندق میکندند، پیامبر به آنان وعدهی پیروزی بر کسرا و قیصر را داد. پس برخی از آنان با استبعاد گفتند: «يَعِدُنَا بِكُنُوزِ كِسْرَى وَقَيْصَرَ وَمَا يَقْدِرُ أَحَدُنَا أَنْ يَخْرُجَ يَتَخَلَّى»[۲]؛ «به ما وعدهی گنجهای کسرا و قیصر را میدهد، در حالی که کسی از ما نمیتواند برای قضای حاجت برود!». با این حال، همهی این وقایع روی داد، تا وعدههای خداوند محقّق شود و مؤمنان بدانند که او بر هر کاری تواناست؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا﴾[۳]؛ «وعدهی خداوند حقّ است و چه کسی از خداوند راستگوتر است» و فرموده است: ﴿لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۴]؛ «خداوند وعدهاش را خلاف نمیکند، ولی بیشتر مردم نمیدانند» و فرموده است: ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ﴾[۵]؛ «پس صبر داشته باش؛ چراکه وعدهی خداوند حقّ است و کسانی که یقین نمیکنند، تو را بیتاب نسازند».
بنابراین، مؤمنان باید به صدق وعدههای خداوند یقین داشته باشند و صبر پیش گیرند تا زمان تحقّق آنها برسد و تا آن زمان، باید با حدّ اکثر توان خود تلاش کنند؛ چراکه اگر با حدّ اکثر توان خود تلاش نکنند، در معاملهی خود با خداوند و خلیفهاش کمفروشی کردهاند و کسانی که در معاملهی خود با خداوند و خلیفهاش کمفروشی میکنند، از کسانی که در معاملهی خود با مردم کمفروشی میکنند، بدترند؛ با توجّه به اینکه آنان از خیار و بادنجان کم میگذارند و اینان از تلاش برای نجات انسان، در حالی که خداوند دربارهی آنان فرموده است: ﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ﴾[۶]؛ «وای بر کمفروشان» و با این وصف، بر اینان چه خواهد بود که از آنان بدترند؟!