بنا بر تحقیقات ما، «منصور هاشمی خراسانی» یک نام مستعار است و حامیانی برای او در ایران وجود ندارد!
هر چند هویّت خود شما برای ما معلوم نیست و احتمال زیاد میدهیم که خودتان از نام مستعار استفاده میکنید و نمیدانیم که تحقیقات کذایی شما با چه انگیزه و بر پایهی کدام صلاحیت و با اتکا به چه منابع خبری انجام شده است، ولی به شما پیشنهاد میکنیم که چندان به این کشفیّات خود اعتماد نداشته باشید و همواره احتمال خطا و اشتباه را در آنها لحاظ نمایید، تا به جای کعبه سر از ترکستان در نیاورید؛ چنانکه گفتهاند: «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/ کاین ره که تو میروی به ترکستان است»!
در عین حال، این امکان نیز وجود دارد که حدس شما صحیح باشد؛ زیرا اولاً استفاده از نام مستعار در میان آزادگانی که با طواغیت و زورمندان جهان مبارزه میکنند و یارانی اندک و دشمنانی بسیار دارند، رایج است و کار غیر عادی و دور از انتظاری محسوب نمیشود؛ ثانیاً بسیاری از مردم در جهان دارای دو نام هستند که با یکی در میان نزدیکان و دوستان و با دیگری در میان دیگران شناخته میشوند، در حالی که شخصیّت، روش و اهداف آنان در هر صورت ثابت و مشخّص است؛ ثالثاً اتّخاذ القاب نیکو برای پیشوایان و عالمان دین، کاری معمول است، بل سنّتی اسلامی به شمار میرود که گاهی توسّط یاران و دوستدارانشان و با توجّه به خصال و صفات نیک آنان انجام میشود و حتّی بیشتر از نامهای خودشان شهرت مییابد؛ چنانکه به عنوان نمونه، لقب «مصطفی» برای پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و لقب «احمد» که در انجیل با آن معرّفی شده از این قبیل بوده و لقب «صدّیق» برای ابو بکر و لقب «فاروق» برای عمر و لقب «ذو النورین» برای عثمان و لقب «مرتضی» برای علی از این قبیل بوده و برای علی نام دیگری نیز بوده که گویا مادرش بر او نهاده بوده و به آن شهرت نداشته؛ چنانکه با اشاره به آن فرموده است: «أنا الّذي سمّتني أمّي حیدرة/ ضرغام آجام ولیث قسورة»؛ یعنی من کسی هستم که مادرم من را حیدر نامید و آن به معنای ببر بیشهها و شیر ژیان است. سایر پیشوایان اهل بیت نیز القاب مختلفی مانند «باقر»، «صادق»، «کاظم» و «رضا» داشتند که امروز به آنها شناختهتر هستند تا به نامهای خودشان، بل مهدی که منصور به سوی او دعوت میکند نیز نام دیگری دارد و «مهدی» لقب و شهرت اوست؛ فارغ از آنکه خداوند نام برخی از اولیائش را نیز پس از برگزیدن آنان تغییر داده؛ چنانکه در تورات آمده است که خطاب به ابراهیم علیه السلام که نامش «اَبرام» بود فرمود: «نام تو از این پس دیگر اَبرام خوانده نخواهد شد، بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود؛ زیرا که تو را پدر قومهای بسیار گردانیدهام»[۱] و خطاب به او فرمود: «و اما همسرت سارای، دیگر نام او را سارای مخوان، بلکه نام او سارا خواهد بود»[۲] و خطاب به یعقوب علیه السلام فرمود: «نام تو یعقوب است، ولی از این پس دیگر نام تو یعقوب خوانده نخواهد شد، بلکه نامت اسرائیل خواهد بود. پس او را اسرائیل نامید»[۳]، بلکه از آن به مثابهی سنّت خود خبر داد و خطاب به دشمنان خود فرمود: «خداوند شما را خواهد کشت و خادمان خویش را به اسم دیگر خواهد نامید»[۴]. با توجّه به این شواهد، ممکن است که حدس شما صحیح باشد؛ به این معنا که «منصور» نیز لقب و شهرت نویسندهی کتاب «بازگشت به اسلام» و زمینهساز ظهور مهدی باشد، ولی بدون شک این چیز مهمّی نیست که فکر شما و برخی کوتهفکران دیگر را به خود مشغول کرده و به دستآویز سستتان برای تبلیغ بر ضدّ این عالم بزرگ و مظلوم تبدیل شده است؛ چراکه مسلّماً از نظر عاقلان، تنها اندیشهها و آموزههای اسلامی و اصلاحگرانهی او اهمّیت دارد و نام و لقب و شهرت او تعیین کننده نیست؛ با توجّه به آنکه این اندیشهها و آموزهها متّکی بر نام و لقب و شهرت او نیست تا با تغییر آن تغییر یابد، بل متّکی بر کتاب خدا و سنّت متواتر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و احکام قطعی عقل است که در هر حال ثابت و قابل پیروی است. بنابراین، شما میتوانید تصوّر کنید که نام منصور هاشمی خراسانی، محمّد، یا علی، یا عمر، یا سعید، یا هاشم، یا جعفر، یا قاسم، یا قنبر، یا محمّد علی، یا محمّد جعفر، یا عبد الله، یا چیز دیگری از این قبیل است؛ چراکه او هر نامی داشته باشد، نویسندهی کتاب «بازگشت به اسلام» و رهبر نهضت مبارکی است که به کوری چشم منافقان و بیماردلان، برای اقامهی اسلام خالص و کامل در جهان و تحقّق حاکمیّت مهدی ظهور کرده است و با وجود همهی عداوتها و جوسازیها به حرکت خود تا رسیدن به آرمان متعالی و مقدّسش ادامه میدهد ان شاء الله.
اما اینکه ادّعا کردهاید بنا بر تحقیقات شما، حامیانی در ایران برای این عالم مسلمان وجود ندارد، از ادّعای دیگرتان سستتر است؛ زیرا بدیهی است که شما نمیتوانید همهی مسلمانان ایران را یک به یک تحت نظارت و مراقبت قرار دهید یا تفتیش عقاید کنید تا علم یابید که هیچ گروهی از آنان حامی اندیشهها و آموزههای اسلامی و اصلاحی او نیست. با این حال، اگر این ادّعای بیاساس شما را نیز مانند ادّعای دیگرتان صحیح فرض کنیم، روشن است که اهمّیتی ندارد؛ زیرا بسیاری از پیامبران و صدّیقان و صالحان پیش از منصور هاشمی خراسانی، با بیاعتنایی و تکذیب قومشان مواجه شدند، تا جایی که نوح علیه السلام پس از نهصد و پنجاه سال دعوت به سوی حق، فرمود: ﴿رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ﴾[۵]؛ «پروردگارا! قومم من را تکذیب کردند» و داستان تکذیب سایر پیامبران را نیز احتمالاً در قرآن خواندهاید. لذا چیزی که برای این عالم بزرگوار اهمّیت دارد، کثرت حامیانش نیست؛ زیرا چنین چیزی تنها برای جاهطلبان اهمّیت دارد، بلکه برای او تنها عمل به وظیفهی اسلامیاش از طریق دعوت به سوی حاکمیّت مهدی مهم است، خواه کسی با او همراه شود و خواه کسی با او همراه نشود. او حتّی اگر یک کس همراهش نباشد، همچنان به وظیفهی اسلامی خود عمل میکند و به سوی حاکمیّت مهدی فرا میخواند تا هنگامی که بالاخره شماری کافی از مسلمانان با او همراه شوند و تحت رهبری قرآنی، سنّتی و عقلانی او زمینهی حاکمیّت مهدی را فراهم سازند یا آنکه او در این راه بمیرد. ما از شما نیز میخواهیم که این فرضیهبافیها را کنار بگذارید و به جای حاشیهسازی و تلف کردن وقت و نیروی خود برای تحقیقاتی بیفایده، به این کاروان علم و معرفت ملحق شوید و با سنگاندازی در برابر آن، نام خود را در تاریخ به عنوان دشمنان مهدی و منصور ثبت نکنید و باب لعن آیندگان را به روی خود نگشایید.
کاش نصیحت ناصحان را میپذیرفتید و به جای ضدّیت با این مرد به دوستی با او روی میآوردید، ولی افسوس که چنان در غرور و تعصّب غوطهورید که گوشی برای شنیدن و عقلی برای فهمیدن باقی نگذاشتهاید! باری به هر جهت، تنها خداوند قادر است که شما را هدایت کند و وظیفهی ما تنها تذکّر است.
اخیراً دشمنان قسمخوردهی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی که به وضوح از مقابلهی علمی با اندیشههای متقن و مستدلّ این عالم فرزانه عاجز هستند و هیچ جایی برای خرده گرفتن بر مبانی، دیدگاهها و اهداف او نمییابند، همهی وقت و توان خود را صرف حاشیهسازی و شایعهپراکنی پیرامون نام، تصویر و سوابق علمی او کردهاند و امیدوارند که با این ترفند عوامفریبانه، مردم را از توجّه به گفتمان نورانی او بازدارند و به مسائلی سطحی و بیاهمّیّت مشغول کنند. در همین راستا، آنان از شخصی به نام «ع. ب» که دانشجوی دکترای یکی از دانشگاههای معتبر ایران بوده و دارای تألیفات متعدّدی در حوزهی علوم اسلامی است یاد میکنند و ادّعا میکنند که او همان علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است؛ با این توجیه عجیب و سادهلوحانه که او سالها پیش به عنوان وکیل و نمایندهی علامه در ایران دستگیر شده و سپس در مراحل بازجویی ادّعا کرده که علامه خود اوست! آنان نیز ادّعای او را پذیرفتهاند و در نهایت به اخراج او از دانشگاه و مجبور کردنش به ترک ایران بسنده کردهاند و حالا که دعوت علامه بیش از پیش بالا گرفته و در حال گسترش است، میخواهند به زعم خود نام او را فاش کنند تا با به خطر انداختن امنیّتش و تحریک عوام بر ضدّش از او انتقام بگیرند! تحلیل شما از این ادّعاها و اقدامات دشمنان چیست و چه توصیهای برای کسانی که با آنها مواجه میشوند دارید؟
بارها گفتهایم که نام، تصویر و سوابق علمی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، موضوعیّت و اهمّیّت ندارد؛ زیرا چیزی که معرّف و مبیّن حقّانیّت اوست، مبانی، دیدگاهها و اهداف معقول و مشروع اوست، نه نام، تصویر و سوابق علمیاش و با این وصف، مجادله دربارهی نام، تصویر و سوابق علمیاش، کار بیهودهای است و تنها به کمرنگ شدن مبانی، دیدگاهها و اهداف او از یک سو و به خطر افتادن امنیّتش از سوی دیگر میانجامد و این هر دو مفسدهای آشکار است که هر مؤمن عاقل، بصیر و خیرخواهی را از همراهی با مجادلهکنندگان باز میدارد. فرض کنید که این عالم بزرگ، چوپانی فاقد هر گونه مدرک تحصیلی در دهی بالای کوه است که مردم او را با نام «غضنفر ده بالا» میشناسند! این موضوع کدام واقعیّت را بر روی زمین تغییر میدهد؟! آیا دعوت او به سوی حق را باطل میکند، یا استدلال درستش به قرآن و سنّت و عقل را غلط میگرداند، یا از ارزش آموزههای ارزشمند علمی و اخلاقیاش میکاهد، یا شأن والای معنویاش را نفی مینماید؟! آیا ممکن نیست که خداوند چوپانی فاقد هر گونه مدرک تحصیلی را مورد عنایت خویش قرار دهد و به وسیلهای برای هدایت بندگانش تبدیل کند؟! آیا پیامبر خاتم، چوپانی فاقد هر گونه مدرک تحصیلی نبود که خداوند او را بر نامآوران زمانش ترجیح داد و به وسیلهای برای هدایت جهانیان تبدیل کرد؟! آیا «غضنفر ده بالا» نمیتواند ایمان و تقوایی بیشتر از «آیت الله فلانی» داشته باشد و در پیشگاه خداوند مقرّبتر و آبرومندتر باشد؟! در حالی که خداوند خود فرموده است: ﴿يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾[۱]؛ «هر کس را بخواهد به رحمت خود مخصوص میگرداند و خداوند دارای فضل عظیم است» و فرموده است: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[۲]؛ «خداوند بهتر میداند که رسالتش را در کجا قرار دهد». پس این چه جهالتی است که بر این مدّعیانِ علم حاکم است و چه ذهنیّت کج و آشفتهای است که آنان را به این کارهای جاهلانه واداشته است؟! آیا به راستی نمیدانند که نگاه و سخنشان بر خلاف قواعد و آموزههای دین است، یا میدانند ولی قصد فریب عوام برای حفظ نظام را دارند؟! بعید است که ندانند؛ چراکه هر کس از دین بویی برده باشد، این مقدار را از آن میداند و با این وصف، به نظر میرسد که قصد فریب عوام برای حفظ نظامشان را دارند و این عجیب نیست؛ چراکه آنان به پیروی از شیطانشان، معتقدند که حفظ نظامشان از عمل به احکام دین واجبتر است و تبعاً اگر برای آن لازم بدانند، میتوانند دروغ بگویند و تهمت بزنند و فریب بدهند و در ازای این همه گناه، ثواب هم ببرند! این به راستی ضلالت و شرارتی آشکار است! واضح است که از کسانی با این ضلالت و شرارت آگاهانه، نمیتوان توقّع داشت که پیرامون علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی حاشیهسازی و شایعهپراکنی نکنند، ولی از کسانی که با آنان مواجه میشوند میتوان توقّع داشت که به حاشیهسازی و شایعهپراکنی آنان فریفته نشوند و عقلانیّت، آزادگی و استقلال نظر خود را حفظ کنند و برای شناخت این عالم بزرگ، به مبانی، دیدگاهها و اهدافش بنگرند، بدون توجّه به حواشی و شایعات؛ چنانکه حکیمان گفتهاند: «انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ، وَلَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَالَ»؛ «به چیزی که میگوید نگاه کن و به کسی که میگوید نگاه نکن».
این مهمترین نکته دربارهی حواشی و شایعات موجود پیرامون نام، تصویر و سوابق علمی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است که برای صاحبان عقل و بصیرت کافی است، ولی برای دیگران نکتهای دیگر میافزاییم و آن اینکه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، دشمنان فراوانی دارد که برای دست یافتن و آسیب رساندن به او از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند، ولی بحمد الله دوستان مؤمن، شجاع و زیرکی نیز دارد که برای حفظ امنیّت او در برابر دشمنانش، همهی توان خود را به کار میبرند. در این راستا، آنان تدابیر هوشمندانهای را برای پنهان نگاه داشتن هویّت او از دشمنانش اندیشیدهاند که با هدایت و امداد الهی در حال اجراست. این تدابیر به گونهای است که دشمنان او را دربارهی هویّتش متحیّر ساخته و به غلط انداخته است، تا حدّی که بارها افراد مختلفی را با او اشتباه گرفتهاند. این نکتهی مهمّی است که در هنگام مواجهه با حاشیهسازیها و شایعهپراکنیهای آنان دربارهی نام، تصویر و سوابق علمی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، باید به آن توجّه داشت.
در خصوص حاشیهسازیها و شایعهپراکنیهای اخیر آنان نیز باید گفت: علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، وکلا و نمایندگانی در برخی کشورها دارد که تحت نظارت او، نهضت زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام را در آنها هدایت و مدیریت میکنند. حال اگر یکی از این وکلا و نمایندگان، پس از دستگیری توسّط آنان و تحت بازجویی، مدّعی شده که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی خود اوست، کار زیرکانه و شجاعانهای برای حفاظت از آن جناب انجام داده است؛ زیرا در غیر این صورت، طبیعتاً او را مجبور میکردند که جای آن جناب را نشانشان دهد! به همین دلیل، او از حماقت و سادهانگاری آنان بهره برده و مسؤولیّت همهی امور نهضت را بر عهده گرفته است تا آنان به محاکمه و مجازات او بسنده کنند و به جستجوی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی پایان دهند و البته به لطف تشابه اسمی یا عاملی دیگر، این کار را به قدری خوب و طبیعی انجام داده است که آنان پس از سالها، هنوز در همان خیال هستند و به اشتباه خود پی نبردهاند! بدون شک چنین فریب خوردنی از یک دستگاه امنیّتی ضعیف و بیکفایت که قادر به جلوگیری از تاخت و تاز اسرائیل در خیابانهای تهران برای ترور شخصیّتهای مهم و غارت اسناد محرمانهی کشورش نیست و از نفوذ جاسوسان موساد تا بالاترین سطوح نظامی و امنیّتی کشورش مطّلع نمیشود و فسادها و اختلاسهای نجومی در نظام مالی کشورش را نمیبیند و زورش تنها به چند جوان مؤمن و علاقمند به علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی که به زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام توصیه میکنند میرسد، به هیچ روی عجیب نیست! عناصر این دستگاه امنیّتیِ علیل که امروز جلودار دشمنی با علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی شدهاند، مشتی مزدور بدبختند که برای سیر کردن شکم زن و فرزند خود تن به این کار دادهاند و اگر پروندهای به آنان سپرده شود، میکوشند که هر چه زودتر آن را ببندند تا در نظر رئیسشان بهتر جلوه کنند، اگرچه با عجله، تسامح و تجاهلی عظیم! بنابراین، پیشنهاد ما به همهی مؤمنانی که در ایران فعّالیّت میکنند این است که در صورت دستگیری، خود را علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی معرّفی کنند؛ چراکه احتمالاً دستگاه امنیّتی ایران باور خواهد کرد و تا مدّتی از جستجوی آن جناب دست برخواهد داشت! از این بابت نیز نگران نباشند که ممکن است چند علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در بازداشت اینان وجود داشته باشند؛ زیرا خداوند عقل و تمییز را از اینان گرفته است، تا جایی که چه بسا همهی آنان را به عنوان علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی خواهند پذیرفت و با جزمیّت و اعتماد به نفس همیشگیشان که نشاندهندهی حماقتشان است خواهند گفت: «معلوم شد که منصور هاشمی خراسانی یک شخص نبوده، بل یک گروه بوده که با این عنوان فعّالیّت میکرده است!» و پس از آن، بوقچیهاشان نیز تیتر خواهند زد و فضای مجازی را پر خواهند کرد که «گروه منصور هاشمی خراسانی متلاشی شد!» و احتمالاً نامهایی را نیز ردیف خواهند کرد! همچنین، مؤمنان نگران نباشند از اینکه ممکن است با این کارشان برخی از مردم به فتنه بیفتند و گمان کنند که آنان واقعاً همان علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی بودهاند و از نهضت زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام رویگردان شوند؛ زیرا کسانی که تا این اندازه به نام، تصویر و سوابق علمی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی اهمّیّت میدهند و به دعاوی دشمنان گمراه و شرورش که به وضوح وابسته به دستگاه امنیّتیِ ضعیف و بیکفایتِ ایران هستند، اعتنا و اعتماد میکنند و در صورت نپسندیدن نام، تصویر و سوابق علمی کسی که او را علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی معرّفی کردهاند، از نهضت زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام رویگردان میشوند، سزاوار آنند که به فتنه بیفتند؛ چراکه آنان با این همه بیعقلی، بیبصیرتی و بیاحتیاطی، استحقاق هدایت و سعادت را ندارند، بلکه شایستهی دوزخ هستند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۳]؛ «و هرآینه بسیاری از جنّ و انس را برای دوزخ به عمل آوردهایم، برایشان عقلهایی است که با آن نمیفهمند و برایشان چشمهایی است که با آن نمیبینند و برایشان گوشهایی است که با آن نمیشنوند، آنان مانند چهارپایانند، بلکه گمراهتر، آنان همانا غافلانند».
در پایان، یک بار دیگر به کسانی که نمیخواهند به فتنه بیفتند میگوییم که دست از کنجکاوی دربارهی نام، تصویر و سوابق علمی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی بردارید و بدون پیشذهنیّتهای القاء شده توسّط دشمنان او، به بررسی مبانی، آراء و اهدافش بر بنیاد عقل و شرع بپردازید؛ چراکه این کنجکاوی بیهوده، دیر یا زود به فتنهای برای شما و دستاویزی برای شبههافکنان تبدیل خواهد شد؛ همان شیاطین انسی و جنّی که میکوشند شما را از متن به حاشیه و از محکمات به متشابهات مشغول سازند تا بدین حیله، ذهنتان را مغشوش و قلبتان را بیمار گردانند تا در هجوم بدبینیها و بدگمانیها، سپر عقلانیّت را بر زمین بیندازید. آنان میدانند که در مصاف حجّتها و براهین قاطع علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، مانند طفلی عاجز و درماندهاند. از این رو، برای مقابله با او، چارهای جز جوسازی و حاشیهپردازی ندارند و چیزی که به آنان مجال این شرارت و شیطنت را میدهد، حسّاسیّت و اهتمام شما به نام، تصویر و سوابق علمی این بزرگوار است؛ زیرا اگر شما به این قبیل حواشی و فروع، اهمّیّت چندانی نمیدادید، اینان تا این اندازه بر روی آن تأکید نمیکردند، ولی واقع آن است که شما به این قبیل حواشی و فروع، اهمّیت فراوانی میدهید و این فرصتی برای این دشمنان خدا و دشمنان خلیفهی او در زمین محسوب میشود. اینان مانند سایر شیاطین انسی و جنّی، از نقطهی ضعف شما سوء استفاده میکنند و نقطهی ضعف شما، اهمّیّت دادن به ظواهر اشخاص به جای اندیشهها، آموزهها و آرمانهای آنان است؛ چنانکه به عنوان نمونه، برخی توقّع دارند که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، دارای ظاهری خاص و فوق العاده باشد و از این رو، هنگامی که او را بشری مانند خود مییابند، اندیشهها، آموزهها و آرمانهای او را فراموش میکنند و از او روی بر میگردانند؛ غافل از آنکه پیامبران نیز بشری مانند آنان بودند، جز آنکه خداوند با توفیق علم و عمل صالح، بر آنان منّت نهاده بود؛ چنانکه فرموده است: ﴿قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۴]؛ «پیامبرانشان به آنان گفتند که ما جز بشری مانند شما نیستیم، ولی خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت میگذارد و ما را نمیرسد که برای شما معجزهای بیاوریم مگر با اذن خداوند و مؤمنان باید بر خداوند توکّل داشته باشند». این است که اغواگرانِ شیطانصفت میکوشند که چونان کشفی مهم یا افشای گناهی بزرگ، علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را از حیث نام، تصویر و سوابق علمی، مانند دیگران معرّفی کنند تا به زعم خود، عدم حقّانیّت او را به اثبات رسانند؛ غافل از آنکه حقّانیّت این بزرگوار، به نام، تصویر و سوابق علمی او نیست، بلکه به اندیشهها، آموزهها و آرمانهای خالص و کامل اوست و همینهاست که او را از دیگران متمایز میسازد؛ وگرنه این بزرگوار مدّعی نیست که فرشته است و مدّعی نیست که با دیگران تفاوت دارد، بلکه تنها دعوتکنندهای به سوی آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام است و اگر کسی از او پیروی میکند باید با نظر به این واقعیّت باشد، نه با نظر به نام، تصویر و سوابق علمی او؛ چنانکه خود به صراحت فرموده است:
به سخنم گوش بسپارید و نپرسید که کیستم؛ چراکه کیستیِ انسان در سخن او آشکار میشود و عاقل به سخن مینگرد نه به گویندهی آن! چه بسیار سخنِ راستی که کودکی گوید و چه بسیار سخنِ دروغی که بزرگان گویند! سخنِ راست، راست است اگر چه کودکی گوید و سخنِ دروغ، دروغ است اگر چه بزرگان گویند! از این رو، اگر سخنی را بشناسید، نشناختن گویندهی آن به شما زیانی نمیرساند، همچنانکه اگر سخنی را نشناسید شناختن گویندهی آن به شما سودی نمیرساند! پس به سخنم گوش بسپارید تا من را بشناسید؛ چراکه انسان در زیر زبانِ خویش پنهان است و کسی شناخته نمیشود تا آنگاه که به سخن در آید. شما گوش داده نشدهاید مگر برای شنیدن و چشم داده نشدهاید مگر برای دیدن و عقل داده نشدهاید مگر برای تمییزِ آنچه میشنوید و میبینید که کدامین راست و کدامین ناراست است. پس سخنم را با گوش خود بشنوید و با عقل خود بررسید تا اگر راست بود بپذیرید و اگر ناراست بود نپذیرید. خداوند به شما توفیق دهد؛ چراکه شیطان میخواهد شما نشنوید تا ندانید و ندانید تا بدبخت شوید و آیا بدبختی جز در پیِ نادانی است؟![۵]
این سخن عالم خیرخواهی است که بر خلاف دیگران، مردم را به سوی خود فرا نمیخواند، بلکه به سوی خداوند و خلیفهی او در زمین فرا میخواند و با این وصف، کسانی که دربارهی مشخّصات ظاهری و اعتباری او مجادله میکنند، فراخوان او را نمیشنوند، یا میشنوند و نشنیده میگیرند! ناگزیر عاقبت این ناشنوایان، جز حیرت و گمراهی نخواهد بود؛ چراکه فتنهها دیر یا زود دامن آنان را خواهد گرفت و شبههها از رو به رو یا پشت سر به آنان خواهد رسید و هر کس به جای عقل از هوای نفس خود پیروی کند، از شک یا انکار رهایی نخواهد یافت، ﴿وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۶]؛ «و جز صاحبان عقل پند نمیگیرند».