برادر مؤمن و خیرخواه!
اینکه نهضت مبارک زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام لرزه بر اندام طواغیت انداخته و ارتشهاشان را به هوشیاری و آمادهباش واداشته باشد، عجیب نیست؛ چراکه این نهضت مبارک به ظهور امام مهدی علیه السلام میانجامد و ظهور امام مهدی علیه السلام به سلطهی آنان پایان میدهد، در حالی که آنان شیفته و دلباختهی سلطهاند و پایان آن را تاب نمیآورند، تا جایی که حاضرند برای حفظ آن جان امام مهدی علیه السلام را نیز فدا کنند؛ چنانکه بت بزرگشان گفته است: «حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر باشد اهمّیّتش بیشتر است»، ولی چیزی که عجیب است هذیانگوییها و دروغپردازیهای آنان دربارهی این نهضت مبارک به دور از هر گونه شرم و بیم رسوایی است؛ چنانکه گویی مخاطبانشان گلّهی گوسفندانند یا قبیلهای بدوی در جزیرهای دورافتاده که به هیچ رسانهای دسترسی ندارند و از هر چه در دنیا میگذرد بیخبرند و هرگز نمیتوانند راست و دروغ ادّعاهای آنان را دریابند!
در ذیل به سه نمونه از هذیانگوییها و دروغپردازیهای آنان میپردازیم:
۱ . یکی از هذیانگوییها و دروغپردازیهای آنان که معلوم نیست از کجا برخاسته و از کدامین ذهن آشفته و بیمار تراوش کرده، مرتبط شمردن علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با «یکی از فرقههای انحرافی به نام یمانی» است که معلوم نیست چیست و کجاست؛ زیرا اگر مراد از آن همان فرقهی انحرافی منسوب به یک عراقی کذّاب و غالی به نام احمد الحسن است که خود را با استناد به مشتی خرافات و موهومات و تأویل چند خبر واحد ضعیف، امام، مهدی، قائم آل محمّد، وصیّ پیامبر، فرستادهی امام مهدی و عالم به غیب میشمارد، انکار علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی بر او پوشیده نیست و برائتش از اباطیل و اکاذیب او نقل کوچه و بازار است؛ همچنانکه اطّلاع و اشراف آن جناب بر اباطیل و اکاذیب او و سایر مدّعیان دروغین، نتیجهی ارتباطش با آنها در گذشته یا حال نبوده، بل نتیجهی هوشیاری و بصیرت منحصر به فرد آن جناب و تابعی از اطّلاع و اشرافش بر همهی معضلات و بحرانهای موجود در جهان اسلام است که خداوند از فضل خود به او ارزانی داشته است تا او را وسیلهای برای هدایت بندگانش قرار دهد؛ چنانکه فرموده است: ﴿نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ ۗ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ﴾؛ «درجات هر کسی را بخواهیم بالا میبریم و بالای هر دارای علمی عالمی است». به راستی پرچمدار نهضت «بازگشت به اسلام» در پرتو یقینیترین و عقلانیترین حجّتها و به دور از هر گونه ادّعای باطل را چه نسبت با مدّعیان یاوهگو و مهملباف؟! «ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا»! اگر رهبری اصلی فرقهی مسیلمهی کذّاب در مدینه به عهدهی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بود، رهبری اصلی فرقهی احمد الحسن کذّاب در خراسان نیز به عهدهی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است! بیگمان هذیانگویی هم حدّی دارد و دروغپردازی هم اندازهای! آیا صرف اینکه آن جناب از امام مهدی علیه السلام سخن میگوید، دلیل بر این است که با مدّعیان دروغین در حوزهی مهدویّت ارتباطی دارد؟! در این صورت، چرا آقای خامنهای که مانند ابو بکر بغدادی خود را ولیّ امر مسلمانان جهان میشمارد، رهبری اصلی داعش در ایران را به عهده نداشته باشد؟! بیگمان شباهت برخی دیدگاههای مدّعیان دروغین با دیدگاههای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، برای این است که برخی از آنان دیدگاههای آن جناب را به سرقت میبرند و برخی دیگر دیدگاههای حق را به دیدگاههای باطل میآمیزند تا مردم را فریفته و سرگشته سازند؛ چنانکه آن جناب خود در این باره فرموده است:
«دَعْنِي مِنْ هَؤُلَاءِ السَّفَلَةِ الْمَرَدَةِ الْقَائِلِينَ عَلَى اللَّهِ بِمَا لَا يَعْلَمُونَ، أَلَا تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْعِلْمَ كَنْزٌ مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ هَبَطَ مِنْهَا مَعَ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، ثُمَّ انْتَقَلَ مِنْهُ إِلَى النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ، حَتَّى يَرْجِعَ مَعَ آخِرِهِمْ إِلَى الْجَنَّةِ؟! أَفَتُرِيدُ أَنْ تَجْعَلَ مِثْلَ هَذَا الْكَنْزِ فِي أَيْدِي الصِّبْيَانِ وَالْمَجَانِينِ وَالْمُدْمِنِينَ عَلَى الْمُخَدِّرَاتِ؟! لَا وَاللَّهِ لَيْسَ هَؤُلَاءِ بِمَأْمُونِينَ عَلَيْهِ وَلَا مِنْ أَهْلِهِ، وَإِنَّ فِيهِمْ سَارِقِينَ يَسْرُقُونَهُ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا وَيَسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى حُجَجِ اللَّهِ وَأَوْلِيَائِهِ، ﴿فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ﴾»؛ «من را واگذار از این فرومایگان خودبزرگبین که بر خداوند چیزهایی میبندند که به آن علمی ندارند. آیا نمیدانی که این علم گنجی از گنجهای بهشت است که به همراه آدم علیه السّلام از آن فرود آمد و سپس به پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان از فرزندان او انتقال یافت تا آن گاه که به همراه آخرینشان به بهشت بازگردد؟! آیا پس میخواهی که چنین گنجی را در دستان کودکان و دیوانگان و افیونیان قرار دهی؟! نه به خدا سوگند اینان بر آن امین شمرده نمیشوند و از اهل آن نیستند و در میان آنان دزدانی هستند که آن را به سرقت میبرند تا به بهایی اندک بفروشند و بر ضدّ حجّتها و اولیاء خداوند به کار گیرند، ”پس آنان را در سرگردانیشان رها کن تا زمانی“».
و فرموده است:
دروغ را با راست میآمیزند تا باور آن آسانتر افتد و باطل را با حق میپوشانند تا تمییز آن دشوارتر گردد!
و فرموده است:
حق را به باطل میآمیزند و راست را به دروغ میآلایند، تا جایی که نه برای حقّ حرمتی میماند و نه برای راست قیمتی! هنگامی که پرچم حق برافراشته میشود کیست که آن را بشناسد و هنگامی که سخن راست گفته میشود کیست که آن را بپذیرد؟! چشمها کور و گوشها کر و دستها خسته شده است و دیگر حوصلهای برای سنجش و بررسی نیست؛ چراکه مدّعیان، تخم بدگمانی را در هر جا پاشیدهاند و غبار بدبینی را در زمین و زمان برانگیختهاند و جان را به گلو و کارد را به استخوان رساندهاند.
بنابراین، آن جناب نه در گذشته و نه در حال هیچ ارتباطی با هیچ یک از مدّعیان دروغین نداشته و هر گونه ادّعای خلاف این، محض توهّم و بهتان است.
۲ . یکی دیگر از هذیانگوییها و دروغپردازیهای آنان، ادّعای مشابهت تفکّرات علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با «فرقهی حجّتیّه» است، در حالی که هر کس با تفکّرات علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و فرقهی موسوم به «حجّتیّه» آشناست، میداند که تفاوت عظیمی میان آن دو وجود دارد؛ چراکه هر چند هر دو هر حکومتی بجز حکومت مهدی را طاغوت میدانند، ولی یکی حکومت مهدی را در اختیار مردم میداند و برای تشکیل آن تلاش میکند و دیگری حکومت او را در اختیار مردم نمیداند و به انتظار او دست از تلاش کشیده است.
۳ . یکی دیگر از هذیانگوییها و دروغپردازیهای آنان که مادر فرزندمرده را میخنداند، ادّعای ارتباط علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با «صادق شیرازی» است که عالمی ناراضی در ایران است و مهمترین ویژگیاش جانبداری از مذهب شیعه و اشاعهی سبّ و لعن صحابه و همسران پیامبر و تأکید بر عزاداریهای بدعتآمیز شیعی است، در حالی که یکی از مهمترین ویژگیهای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، آزادی از قید مذاهب و تأکید بر لزوم احترام به صحابه و همسران پیامبر و استغفار برای آنان و مخالفت با عزاداریهای بدعتآمیز شیعی است. از این رو، یکی از گروههایی که بیشترین دشمنی را با آن جناب دارند، تا حدّی که بیشرمانه زبان به سبّ و لعن این ولیّ خدا میگشایند، دوستداران همین صادق شیرازی و امثال او هستند که «برائتیّه» نامیده میشوند و آشکارا از او و کسانی چون وحید خراسانی خط میگیرند.
از اینجا دانسته میشود که ادّعاهای مسؤولان جمهوری اسلامی ایران دربارهی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، تا چه اندازه واهی و بیپایه است! اما به راستی انگیزهی آنان از این هذیانگوییها و دروغپردازیها چیست؟! آیا به راستی این عالم صدّیق را نمیشناسند و از اندیشههای او آگاهی ندارند و از روی جهالت و بیخبری دچار چنین اشتباهات فاحشی شدهاند یا کاملاً با او و اندیشههایش آشنایند و از روی شیطنت و شرارت و تنها به منظور جوسازی چنین ادّعاهای سخیفی را مطرح میکنند تا به خیال خود مردم را از او گریزان سازند؟! به نظر میرسد که حالت دوم به واقع نزدیکتر است؛ چراکه بدون شک آنان کتاب «بازگشت به اسلام» را خواندهاند و مطالب این پایگاه اسلامی را دنبال کردهاند و با این وصف، باورکردنی نیست که هنوز فرق میان علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و مدّعیان دروغین را درک نکرده باشند و به عدم ارتباط او با فرقههایی چون حجّتیّه و اشخاصی چون صادق شیرازی پی نبرده باشند؛ مگر اینکه سفاهت را به نهایت رسانده باشند یا عقل خود را به کلّی از دست داده باشند. آری، حق آن است که هدف اینان از مرتبط شمردن علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با مدّعیان دروغین و فرقهها و اشخاص بدنام، صرفاً تخریب وجههی این عالم صدّیق و ایجاد بدبینی و بدگمانی نسبت به او در میان مردم است و این نیست مگر به سبب آنکه توان رویارویی با اندیشههای او را ندارند و ترجیح میدهند که به جای اندیشههای او با اندیشههای یمانی و شیرازی و انجمن حجّتیّه رویارو شوند و وانمود کنند که با اندیشههای او رویارو شدهاند! این شارلاتانبازی، گونهای مغالطهی عوامفریبانه است که در منطق، مغالطهی «پهلوانپنبه» یا «حمله به مرد پوشالی» نامیده میشود. در این نوع مغالطه، هیچگاه دلیلی بر ضدّ مدّعای اصلی مطرح نمیشود، بلکه نقد کننده مدّعایی را که قدرت نقد آن را ندارد، کنار میگذارد و یک مدّعای سست و ضعیف را که توانایی نقد آن را دارد، به طرف مقابل نسبت میدهد و به جای رد کردن مدّعای اصلی، به رد کردن این مدّعای سست و ضعیف میپردازد و سپس تظاهر میکند که مدّعای طرف مقابل را رد کرده است! علت نامگذاری این مغالطه به پهلوانپنبه یا حمله به مرد پوشالی این است که نقد کننده به جای مبارزه با پهلوان اصلی، پهلوانی پنبهای و پوشالی میسازد و آن را بر زمین میزند! این دقیقاً همان کاری است که مسؤولان نظام جمهوری اسلامی ایران و مقامات نظامی و امنیّتی آن، در رابطه با علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی انجام میدهند؛ چراکه آشکارا از نقد اندیشههای ممتاز و مستدلّ او عاجزند و از این رو، با کلّیگویی، تحکّم و تغافلی رندانه، اندیشههای او را مشابه اندیشههای مدّعیان دروغین و فرقههای انحرافی مانند یمانی و حجّتیّه و صادق شیرازی میشمارند و سپس با نقد اندیشههای سست و ضعیف آنها وانمود میکنند که اندیشههای او را نقد کردهاند!
در این میان، مردم باید هوشیار باشند و یکدیگر را هوشیار سازند، تا به دام این خنّاسان نیفتند؛ زیرا با وجود آثار منتشر شده از علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در این پایگاه اسلامی که روشن کنندهی راه، روش، آرمان و اندیشههای اوست، هیچ عذری برای کسی در افتادن به دام تهمت زنندگان نیست و اگر کسی با وجود آنها همچنان این عالم صدّیق را از مدّعیان دروغین تمییز ندهد یا با فرقههای انحرافی در ارتباط بپندارد، سبکمغزی فرو مایه یا کوردلی بیانصاف است.
پایگاه اطّلاعرسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
بخش بررسی نقدها