نویسنده‌ی نقد: محمّد صادقیان تاریخ نقد: ۱۳۹۳/۱۰/۱۳

چطور ممکن است که این همه مسائل درباره‌ی عقاید و احکام اسلام را این همه عالم و فقیه و مجتهد در طول قرون و اعصار نفهمیده باشند و در این زمان منصور هاشمی خراسانی فهمیده باشد؟!!

پاسخ به نقد شماره: ۱ تاریخ پاسخ به نقد: ۱۳۹۳/۱۰/۱۳

شما بفرمایید که چطور ممکن نیست، تا ما بگوییم که چطور ممکن است! وانگهی این طور نبوده است که هیچ یک از این عقاید و احکام را هیچ یک از علما و فقها و مجتهدین در طول قرون و اعصار نفهمیده باشند، بلکه برخی از آنان خصوصاً از متقدّمین به بسیاری از این عقاید و احکام تفطّن داشته‌اند، ولی پس از آنان در گذر قرون و اعصار بر متأخرین پوشیده شده است؛ چنانکه به عنوان مثال، از میان اهل تشیّع، علما و فقها و مجتهدینی چون شریف مرتضی (د.۴۳۶ق) و شیخ طوسی (د.۴۶۰ق) در کتب و رسائل خود، به برخی تذکّرات حضرت منصور مانند عدم حجّیت خبر واحد و نقش مردم در ظاهر نبودن مهدی اشاره کرده‌اند و علما و فقها و مجتهدینی دیگر حتّی در دهه‌های اخیر، به اشکالات وارد بر ولایت مطلقه‌ی فقیه اذعان نموده‌اند و بسیاری از علما و فقها و مجتهدین اهل سنّت و جماعت، با حضرت منصور درباره‌ی عدم جواز تقلید از عالمان هم‌نظر بوده‌اند. از این رو، حضرت منصور هاشمی خراسانی مدّعی نیست که چیز جدیدی را آورده، بلکه در واقع عقاید و احکامی اصیل و ریشه‌دار را یادآوری کرده و به إحیاء معالم و معارف نخستین اسلام پرداخته که در گذر قرون و اعصار مندرس شده و از یادها رفته است. بنابراین، ایشان تنها یک یادآوری کننده است و یک بدعت‌گذار در حوزه‌ی عقاید و احکام اسلام نیست.