در مقالهی قبل گفتیم که اخیراً یکی از محقّقان حوزهی علمیه، مطالبی را تحت عنوان نقد علیه کتاب شریف «بازگشت به اسلام» و حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به رشتهی تحریر درآورده و با تلاشی غیر علمی و بیان انبوهی از اکاذیب و تحریفات آشکار، سعی در تخریب و تلویث گفتمان ایشان نموده است. در مقالهی قبل به ردّ سخنان منتقد مذکور پیرامون هویّت، مشخّصات و ادّعای حضرت علامه پرداختیم و در مقالهی حاضر، به بررسی ابهامات منتقد و پاسخگویی به سخنان او دربارهی سازماندهی، اهداف و روشهای تبلیغی نهضت بازگشت به اسلام میپردازیم و به شبههای در باب تألیفات این عالم ربّانی پاسخ میدهیم.
۳) سازماندهی، اهداف و روشهای تبلیغی نهضت بازگشت به اسلام
* نقد:
نقد کننده ساختار تشکیلاتی نهضت بازگشت به اسلام را مرموز و طبقاتی توصیف میکند و احتمال حمایت سرویسهای اطّلاعاتی غرب از آن را قوی میداند! او به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میکند:
۱ . او معتقد است حضرت علامه در اندیشهی تشکیل حکومت است و در همین ابتدای امر وزرا و مسؤولینی مانند وزیر اطّلاعات، جنگ، آموزش و پرورش یا مسؤول تبلیغات و برخی والیان برای مناطق و محلّات تعیین کرده است.
۲ . هر فردی که به این جریان ملحق میشود باید ابتدا تأیید صلاحیت شود، سپس از طریق نرم افزار wire، ارتباطات خود را شروع میکند. افراد موظّفند روزانه در زمان مشخّصی وضعیت امنیتی خود را اطّلاع بدهند و در غیر این صورت، بلافاصله یوزر و پسورد آنها غیر فعال میشود. همچنین موظّفند به صورت هفتگی گزارش بدهند. هر یک از اعضای این جریان شرح وظایفی دارند که جداگانه به آنها ابلاغ میشود؛ مانند فعالیت در شبکههای اجتماعی. همچنین جزوات آموزشی برای اعضای فعال این جریان ارسال میشود؛ مانند جزواتی برای چگونگی برخورد با مشکلات امنیتی، دستگیری، حفاظت از اطّلاعات و...
۳ . این جریان از نام مستعار تشکیلاتی، خصوصاً نامهایی که الهام بخش و مربوط به صدر اسلام است، استفاده میکند «تا بتواند از این طریق برداشت روانی خود را بر پیروانش داشته باشد.»[۱]
* پاسخ:
نقدکنندهی مزبور که بیاخلاقی و تحریفات آشکار او در قسمت قبل آشکار شد، کماکان سعی دارد با جوسازی ناشیانه و تحریک مخاطب به صورت غیر مستقیم، او را به نهضت شریف «بازگشت به اسلام» بدبین نماید و احتمالات منفی و اتّهامات واهی را در ذهن او پدید آورد. این در حالی است که وجود یک ساختار منسجم و سازماندهی منظّم برای چنین نهضت عظیمی که کلّ امّت اسلام را تحت پوشش قرار داده و هم اکنون به ۴ زبان مختلف در حال تبلیغ و فعّالیت فرهنگی است، امری کاملاً طبیعی و عقلایی، بلکه نشان از حسن تدبیر و مدیریت حکیمانهی رهبر بزرگوار آن است؛ لذا دستاویز قرار دادن آن نشانهی سفاهت و غرضورزی است؛ همچنانکه طرح اتّهام حمایت سرویسهای غربی از آن با توجّه به وجود نظم و ترتیب، افترایی مضحک و عجیب است. پرسش ما این است که آیا سازماندهی مخوف و تو در تو، تشکیلات عریض و طویل و بالأخره تجهیزات مرموز و زیرزمینی نهادهایی چون سپاه پاسداران که ارباب منتقد محترم نیز شمرده میشود، امارهای بر ارتباط سازمانیافتهی آن با سازمانهای اطّلاعاتی و جاسوسی روسیه و چین یا حتّی کشورهای غربی نیست؟! اما پاسخ تفصیلی به موارد فوق:
۱ . اولاً نقد کننده از کجا دانسته که حضرت علامه در سودای تشکیل حکومت است؟! آیا مدّعی غیبدانی، نیّتخوانی و «جایگاه الهی» است؟! حضرت علامه تنها به دنبال تشکیل حکومت امام مهدی علیه السلام است و لزوم تشکیل حکومتی دیگر برای این کار را مستلزم تسلسل میداند که ممکن نیست[۲]. ثانیاً حضرت علامه کی و کجا برای خود وزیر یا والی تعیین کرده است؟! آن وزرا و والیان چه کسانی هستند؟! سند این دروغ شاخدار کجاست؟! به نظر میرسد که منتقد مزبور با این دروغپردازی وقیحانه درصدد تشبیه و القای همسانی میان این نهضت پاک اسلامی با گروهکهای افراطی مانند طالبان و داعش است!
۲ . فارغ از آنکه سخنان این منتقد تا چه اندازه صحیح و دقیق است، اوّلاً بررسی و تأیید صداقت و صلاحیت افرادی که خود را علاقهمند به این نهضت معرّفی میکنند، امری کاملاً منطقی و متعارف است؛ زیرا از ورود منافقان به جمع یاران حضرت علامه جلوگیری میکند و این حاکی از هوشیاری و دشمنشناسی این نهضت است. ثانیاً منتقد محترم که قویّاً دچار توهّم و خیالپردازی است، ادّعا میکند نرم افزار wire «توسّط جریان برنامهنویسی شده است»[۳]، در حالی که با یک جستجوی ساده در اینترنت دانسته میشود که wire یک پیامرسان سوییسی است که در اواخر سال ۲۰۱۴ توسّط جمعی از توسعه دهندگان سابق اسکایپ راهاندازی شده است.[۴] به علاوه، اموری مانند نظارت امنیتی، گزارشدهی و ابلاغ شرح وظایف، حتّی در کوچکترین ادارات دولتی یا مجموعههای تجاری، امری رایج و متعارف است و بر خلاف القائات ناشیانهی مزبور، مسألهی شگرف و مرموزی شمرده نمیشود! همچنانکه ارسال جزوات آموزشی دربارهی مسائل علمی، معرفتی و امنیتی برای اعضا مسألهی خاص و غیر متعارفی نیست.
۳ . استفاده از نام مستعار برای حفظ امنیت و مصونیت مؤمنان و مستضعفان از شرارت دشمنان، امری عقلایی و مشروع است و تبعاً ممکن است یاران حضرت علامه نیز از آن استفاده کنند؛ همچنانکه سربازان گمنام طاغوت[۵]، علی رغم آنکه تا دندان مسلّح و دارای قدرت نظامی هستند، از ترس افشا شدن هویّتشان، از نام مستعار استفاده میکنند!! اما اینکه نامهای مستعار به شکل هدفمند و به هدف تأثیرگذاری روانی و عاطفی بر افراد انتخاب میشود، از همان توهّمات شایع و گمانهای باطل منتقد است و دلیلی برای آن وجود ندارد، ضمن آنکه عبارت «تا بتواند از این طریق برداشت روانی خود را بر پیروانش داشته باشد»[۶] عبارتی بی سر و ته و بیمعناست!! بهتر است ایشان به جای اختراع عبارات مهمل، حرف دل خود را سادهتر بزند!
اما پرسش ما این است که کدام یک از اینها، مستلزم وجود تشکیلاتی مخوف، زیرزمینی و غیر عادی برای این نهضت اسلامی است؟! باری، اگر بنا بر افشاگری و طرح احتمالات قوی باشد، بهتر است در مورد وابستگی حاکمان کنونی ایران به نهادهای جاسوسی و سرویسهای امنیتی روسیه و ارتباط رهبران فقید ایران با نهادهای جاسوسی و سرویسهای امنیتی آمریکا صحبت کنیم که البته تا کنون برایش اسنادی هم منتشر شده است، لکن بنای ما بر طرح چنین احتمالاتی نیست!
* نقد:
منتقد به سه نمونه از ظرفیتهای تبلیغی نهضت مقدّس بازگشت به اسلام اشاره میکند:
- تبلیغ محیطی: توزیع بروشور، دیوارنویسی، نصب بنر در اماکن عمومی و امثال آن
- تبلیغ چهره به چهره: وی ادّعا میکند پیروان حضرت علامه با حضور در تجمّعات سیاسی و «محاکم عمومی»[۷](!) وجههی نظام ایران را تخریب میکنند و «منصور هاشمی خراسانی» را به عنوان «منجی بشریت»[۸] معرّفی مینمایند!
- تبلیغ در فضای مجازی: منتقد اذعان میکند که بیشتر فعّالیتهای تبلیغی این نهضت اسلامی، از طریق فضای حقیقی و بیرونی انجام شده است و فضای مجازی سهم بسیار ناچیزی در این امر داشته است.
* پاسخ:
جای بسی تأسّف است که این منتقد بیاخلاق هیچ ابایی از دروغگویی و قصّهپردازی ندارد! زیرا بهرهبرداری تبلیغی طرفداران حضرت علامه از میتینگهای سیاسی منتقدان نظام ایران یا معرّفی حضرت علامه به عنوان «منجی بشریت»(!) کذب محض و بهتان آشکار است و ساخته و پرداختهی ذهن بیمار منتقد محسوب میشود و لذا امکان ندارد بتواند آن را ثابت کند! ضمناً مشخّص نشد که منظور ایشان از عبارت عجیب «محاکم عمومی» چیست!! پیروان حضرت علامه در کدام محکمهی عمومی تبلیغ کردهاند؟![۹]
اما اعتراف منتقد مبنی بر آنکه تبلیغات حقیقی و میدانی، سهم اصلی تبلیغات این نهضت مبارک را به خود اختصاص میدهد، اعتراف بسیار جالب و شایان تأمّلی است و افترای واهی «مجازی بودن» این نهضت را که توسّط گروهی مغرض مطرح میشود، در هم میشکند و نشان میدهد که این نهضت عظیم -حتّی در نگاه دشمنان بدخواهش- به صورت زنده و پویا در حال فعّالیت مؤثّر اجتماعی است و دقیقاً همین امر است که اسباب نگرانی آقایان شده و آنان را به بیان این اکاذیب وادار کرده است. البته قابل درک است که اگر این دروغها را نمیگفتند، دیگر چیزی برای نوشتن بر ضدّ این نهضت پاک اسلامی باقی نمیماند!
* نقد:
منتقد کما فی السابق بدون ذکر هیچ گونه سندی به برخی روشهای تبلیغی این نهضت اسلامی اشاره میکند:
۱ . مبلّغان این جریان دست بر روی خلأها و نقاط ضعف مخاطب میگذارند و ضمن بزرگنمایی آنها، تنها راه نجات را پیوستن به این نهضت معرّفی میکنند. آنها از مفاهیم زیبا و دلنشین مانند آمادگی برای ظهور، مبارزه با علمای فاسد، آزادی (!)، عدالت و ... استفاده میکنند و به بیان نارضایتیهای مردم میپردازند تا این گونه به مخاطب خود نزدیکتر شوند.
۲ . با استفاده از برخوردهای عاطفی و محبّت آمیز، افراد را به خود جذب میکند و رابطهی آنها را با خانواده و سایر بستگان قطع مینماید و آنها را تحت سلطهی خود قرار میدهد!
۳ . شخصیتهای دینی یا حقوقی جامعه را بزرگترین مانع ظهور امام مهدی معرّفی میکند تا از این طریق مخاطبانی را از میان همفکران سیاسی خود جذب کند.
۴ . هر کس را که با این جریان مخالفت کند به بلاهای آسمانی تهدید میکند و به این وسیله فضای ارعاب ایجاد مینماید.
۵ . این جریان برای جذب مخاطب، انبوهی از واژگان و اصطلاحات جذّاب همچون بازگشت به اسلام و «تشکیل سازمان مخفی»[۱۰] به کار میگیرد! همچنین مبلّغان این جریان به سراغ افراد ساده لوح و مشکل دار میروند، دربارهی قدرتهای درونی خود صحبتهای غیر واقعی میکنند، خوابهای مریدان را به شکل دلخواه تعبیر میکنند و مخالفان خویش را تکفیر مینمایند.
* پاسخ:
منتقد که پیداست نه از خداوند میترسد و نه از خوانندهی آگاه شرم میکند، همچنان به دروغگویی، داستانسرایی و القاء برداشتهای مغرضانه و غیر منصفانهی خود به مخاطب ادامه داده است. در ذیل به صورت جداگانه در این باره توضیح میدهیم:
۱ . بدون شک تنها راه نجات در آخر الزمان پیوستن به نهضت زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام است، ولی سوء استفاده از ضعفهای مخاطبان یا نارضایتیهای آنان نه تنها تهمت بیپایهای به این نهضت بزرگ، بل کاری است که خود این منتقد در حال انجام آن است؛ زیرا از بدبینی و نگرانی مردم نسبت به فتنهی مدّعیان دروغین نهایت سوء استفاده را میکند و با سمپاشی و دروغپراکنی دربارهی این عالم صدّیق و وارسته، از آب گل آلود ماهی میگیرد! وانگهی استفاده از مفاهیم زیبا و دلنشین برای دعوت به سوی حق ایرادی ندارد؛ آنچه ایراد دارد دستمالی کردن این مفاهیم و ملوّث کردن آن برای دعوت به سوی خود و رسیدن به قدرت سیاسی است! مانند کسانی که با سوء استفاده از مفاهیم عالی و رفیعی مانند «ولایت و امامت» خود را «امام» و «صاحب ولایت مطلقه» نامیدند! کسانی که با ابراهیم بت شکن مقایسه شدند و نامشان در کنار خدا و قرآن قرار گرفت![۱۱]
۲ . برخورد نرم و محبّتآمیز، روشی حسنه و مطابق با سیرهی پیشوایان اسلامی است، اما قطع نمودن رابطهی افراد با ارحام و خویشاوندانشان، تهمت واهی دیگری است که منتقد یکی پس از دیگری روی هم میانبارد و نامهی سیاه اعمالش را سیاهتر میکند! در حالی که یکی از دستورات مؤکّد حضرت علامه، رعایت صلهی رحم است؛ تا جایی که میفرمایند: «رَحِم خویش را قطع نکن، اگرچه به تار مویی آویخته باشد»[۱۲] و پایگاه ایشان نیز ضرورت صلهی رحم و احکامش را تبیین نموده است[۱۳].
۳ . آری، طواغیت جائر و کسانی که به دروغ خود را نایب امام مهدی میخوانند، از بزرگترین موانع ظهور هستند، لکن بیان مستدل و عالمانهی این امر، افشای ضروری یک حقیقت بزرگ شمرده میشود و از مبانی برهانی و قرآنی این عالم فرزانه نشأت میگیرد و مطلقاً جنبهی سیاسی یا جناحی ندارد؛ لذا طبق معمول فرضیهپردازی این فرد، باطل و بیاساس است.
۴ . این عالم ربّانی -همان طور که بارها گفته شده- دربارهی خود ادّعایی ندارد و به سوی امامت یا ولایت یا نیابت یا حکومت خود دعوت نمیکند، بلکه مردم را به سوی حمایت از امام مهدی و تأمین مقدّمات لازم برای تحقّق حاکمیّت او دعوت میکند و با این وصف، تردیدی نیست که خذلان و ترک پذیرش چنین دعوت شفّاف، بیشائبه و بیحاشیهای، خشم الهی و نزول عذاب را در پی دارد؛ زیرا به معنای ترک حمایت از خلیفهی خداوند و ادامهی حمایت از کسانی غیر اوست؛ همچنانکه آن جناب در فرازی از نامهی خویش میفرماید: «وای بر کسانی که به جای خلیفهی خداوند خلیفهای و به جای ولیّ خداوند ولیّی گرفتهاند و از کسی اطاعت میکنند که خداوند به اطاعت از او امر نکرده است؛ چراکه به زودی پوست از سرشان بر میکَند و استخوانشان را در هم میشکند و آنان را در آتش میافکند، در حالی که فریادرسی برایشان نیست!»[۱۴] و پایگاه اطّلاع رسانی ایشان ارشاد میفرماید: «مردم تا وقتی خلیفهی خداوند را در میان خود حاضر نساختهاند یا از واداشتن او به غیبت استغفار و توبه نکردهاند، از عذاب خداوند در امان نیستند و با این وصف، نباید خود را از آن ایمن پندارند و از عالمان شیطانصفتی پیروی کنند که آنان را از آن ایمن میشمارند تا در نفاق و ظلم و فسق نگاه دارند، بل باید از عالمان صدّیقی مانند منصور هاشمی خراسانی پیروی کنند که آنان را از عذاب خداوند بیم میدهند، بدون اینکه آنان را از رحمت او ناامید گردانند»[۱۵].
۵ . منتقد تلویحاً به فصاحت و شیوایی کلام علامه و قلم رسای یاران ایشان اعتراف میکند، اما از فرط خشم و حسادت نمیتواند آن را تحمّل کند؛ لذا آن را امری منفی و گمراه کننده جلوه میدهد! ضمن اینکه ممکن است منظور منتقد از «تشکیل سازمان مخفی» (!) بیانات صریح و افشاگرانهی حضرت علامه دربارهی رویارویی آشکار سازمان الهی و سازمان شیطانی در عصر حاضر باشد[۱۶] که البته مبتنی بر نصوص قرآن کریم و حقایق اثبات شدهی موجود است و اشکالتراشی در مورد آن بیمعناست. همچنین «ساده لوح و مشکل دار» خطاب کردن یاران آزاده و فرهیختهی حضرت علامه، توهینی آشکار و وقاحتبار به همهی خواهران و برادران مؤمن و فرهیختهی ما در این نهضت شریف است و ماهیت اخلاقی این منتقد را بیش از پیش برملا میکند.[۱۷] سایر اتّهامات وارده در زمینهی تعبیر خواب و قدرتهای درونی و تکفیر مخالفان نیز آن قدر سخیف، بیپایه و واضح البطلان است که حتّی ارزش رد کردن را ندارد!
نکتهی آخر آنکه اگر منتقد این ناسزاگوییها و تهمتپراکنیها را برای مخاطب عام نوشته، طبعاً موظّف است که برای اثبات این اتّهامات، دلایل قاطع و محکمه پسند ارائه کند که نکرده است! اما اگر برای مخاطب خاص یعنی یاران و پیروان حضرت علامه و تلاش برای اغوا و اغفال آنان نوشته است، باید بداند که آنان به این بهتانهای خیالپردازانه و سخنان موهوم و غیر واقعی میخندند و در سلامت عقل یا اخلاق منتقد جدّاً تردید میکنند؛ زیرا مطلقاً چنین اموری را در این نهضت وزین و پاک اسلامی نمیبینند و جز علم و حکمت و متانت و اعتدال در آموزههای رهبر خویش سراغ ندارند، لذا یکی از این سه احتمال را میدهند: یا منتقد حالش خوب نیست یا از دروغ گفتن شرم ندارد یا به اشتباه دربارهی جریان دیگری صحبت میکند!
* نقد:
منتقد در ادامه به ذکر نکاتی میپردازد و آنها را «اهداف رفتاری» حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی مینامد:
۱ . وی ادّعا میکند حضرت علامه خود را در محور توجّهات قرار داده و همه را به سوی خود میخواند و «هیچ عبارتی در راستای معرفتافزایی مردم در موضوع مهدویت مطرح نکرده است»![۱۸]
۲ . رمز موفّقیت خود را در مبارزه با علمای شیعه میداند و اولین شعار او نفی حاکمیّت دینی علما است.
۳ . «با بهانهی اینکه روایات ظنّی الدلاله هستند، تمامی آنها را به سویی نهاده و عقل را تنها معیار شناخت معرّفی میکند.»[۱۹]
* پاسخ:
در پاسخ به این اشعار بیوزن و قافیه باید گفت:
۱ . سخن وارونه و دروغ بیشرمانهی منتقد در حالی است که شاه بیت گفتمان این عالم وارسته و بیادّعا و سراسر گفتارها و نامههای ایشان آکنده از دعوتی صریح و شفّاف به سوی امام مهدی و تلاش برای گردهمایی شماری کافی از مردم برای حمایت و حفاظت و تأمین امنیت اوست.[۲۰] لذا اتّفاقاً بلندترین و مهمترین گامی که حضرت علامه تا کنون برداشته، معرفتافزایی در باب مهدویت و اصلاح رویکرد خرافی و القائات شیطانی طواغیت در مورد امام مهدی علیه السلام بوده است؛ زیرا آنان القاء کردهاند که ظهور مهدی در اختیار مردم نیست و آنان هیچ نقشی در آن ندارند، اما آموزههای نورانی حضرت علامه آشکار کرده که غیبت مهدی به خاطر خوف از ظالمان و دقیقاً به خاطر کوتاهی مردم در حمایت از اوست؛ لذا مردم در تحقّق ظهور و حاکمیّت آن حضرت نقش محوری دارند و باید به جای این و آن از مهدی حمایت کنند و با همیاری خویش او را به حکومت برسانند. این مهدویّت پویا، اصیل، عقلانی و تأثیرگذاری است که حضرت علامه تعلیم و ترویج داده است، اما باید پرسید مهدویّتی که از تریبون مسجد جمکران و منبرهای حکومتی یا صدا و سیما تبلیغ میشود، جز آگاهی دربارهی تاریخ ولادت و غیبت و دعا برای تعجیل ظهور امام مهدی، چیست و چه چیزی به مردم افزوده است؟! آیا این مهدویت راکد و منفعل که بیشتر با مسلک ابو موسی أشعری و حزب قاعدین سازگار است، جز به سود حکومتها و تأمینکنندهی منافع آنها بوده است؟!
شاید امثال این منتقد کذّاب (بسیار دروغگو) گمان میکنند اکاذیب آنها زحمت یا هزینهای ندارد، در حالی که اشتباه میکنند؛ زیرا هزینهی گزافی برای آن میپردازند و آن رسوایی در دنیا و شقاوت در آخرت است؛ هنگامی که دروغهایشان آشکار شود و دربارهی آن بازخواست گردند.
۲ . رمز موفّقیت حضرت علامه، اخلاص، صداقت و وفاداری به یقینیات و مسلّمات اسلامی و پایبندی به قرآن و سنت و عقل است و همین امر موجب شده با عالمان فاسد و اغواگر -خواه شیعه باشند و خواه سنّی- مخالفت کند. وانگهی اگر منظور از «حاکمیّت دینی» قدرت سیاسی باشد، عالمان دینی با وجود امام مهدی علیه السلام شرعاً حقّ تصاحب قدرت و ادّعای ولایت را ندارند و اگر منظور مرجعیت فقهی باشد، تقلید به معنای پیروی بدون دلیل از آنان، جایز نیست و این در جای خود توسّط علامه اثبات و تبیین شده است.[۲۱]
۳ . ظاهراً منتقد اساساً کتاب «بازگشت به اسلام» را نخوانده یا اگر خوانده، اصلاً نفهمیده است!
اوّلاً: دیدگاه حضرت علامه دربارهی خبر واحد، به خاطر ظنّی الدلاله بودن آن نیست، بلکه به خاطر ظنّی الصدور بودن آن است؛ توضیح آنکه خبر واحد از گذشتگان، در بهترین حالت[۲۲] مفید ظن است و ظن طبق کتاب خداوند چیزی را از حق بینیاز نمیکند؛ لذا یقین به صدور چنین خبری از معصوم حاصل نمیشود و از همین رو حجّت نیست.
ثانیاً: ایشان همهی اخبار را به سویی ننهاده، بلکه حجّیت اخبار یقینآور مانند خبر متواتر یا خبر محفوف به قرائن قطعی را میپذیرد و این به کرّات در پایگاه ایشان تبیین شده است و با این وصف، جهل یا تجاهل منتقد دربارهی آن عجیب است!
ثالثاً: در نگاه حضرت علامه اثبات عقل به عنوان معیار شناخت به معنای نفی شرع به عنوان معیار شناخت نیست؛ همچنانکه میفرمایند: <شرع برای آنکه بتواند حجّیت عقل را اثبات کند، نخست باید حجّیت خودش اثبات شود؛ چراکه حجّیت آن از حجّیت عقل روشنتر نیست، در حالی که برای اثبات حجّیت آن ابزاری جز عقل وجود ندارد و اثبات حجّیت آن با خودش نیز بیمعناست. آری، عقل حجّیت شرع را اثبات میکند و از این رو، هنگامی که معیار شناخت شمرده میشود، طبیعتاً شرع را در بر میگیرد و با این وصف، نام بردن از شرع در کنار آن به عنوان معیار شناخت، ضروری نیست و تنها نام بردن از خاص در کنار عام یا لازم در کنار ملزوم برای تأکید است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ ۚ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ ۖ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾[۲۳]؛ «یا میپنداری که بیشتر آنان گوش میسپارند یا عقل را به کار میبرند؟! آنان جز مانند چهارپایان نیستند، بلکه آنان گمراهترند...»>.[۲۴]
۴ . منشورات و تألیفات حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی
* نقد:
منتقد ادّعا میکند نویسندگان متعدّدی در نوشتن کتاب شریف «بازگشت به اسلام» نقش داشتهاند و «چند قلم بودن» متن کتاب را مشهود و محسوس میانگارد! او برای این برداشت خود به سخن حضرت علامه استناد میکند که در انتهای کتاب میفرماید: «...و از او میخواهم که این عمل صالح را از من و همهی کسانی که من را در آن اعانت کردند، بپذیرد.»[۲۵]
* پاسخ:
روشن است که منظور حضرت علامه از «همهی کسانی که من را در این عمل صالح اعانت کردند»، شاگردان و یاران ایشان است که او را در پیادهسازی، ترجمه و انتشار این اثر ارزشمند یاری کردهاند؛ چنانکه پایگاه اطّلاع رسانی ایشان در این باره توضیح داده است: «اصل این کتاب تقریر درسهای علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به فارسی و عربی بوده که توسّط شاگردان ایشان پیاده و ترجمه و سپس توسّط ایشان بازبینی و تکمیل شده و برای انتشار به صورت کتاب در اختیار دفتر ایشان قرار گرفته است»[۲۶]. خوب است وقتی منتقد معنای جملهای را نمیفهمد، به تحقیق یا دست کم پرسش دربارهی آن روی آورد تا به واسطهی کجفهمی و شتابزدگی خویش رسوا نشود.
ادامه دارد...