پاپ فرانسیس -رهبر کلیساهای کاتولیک جهان- در آخرین کتاب خود[۲] به دفاع از مسلمانان اویغور چین پرداخته و آنان را «ستمکشیده» خوانده است. پیش از او نیز نزدیک به چهل کشور عمدتاً غیر مسلمان (از جمله آمریکا، ژاپن، کانادا، استرالیا و کشورهای عضو اتحادیهی اروپا) علیه رفتار دولت چین در زندانی کردن و آزار دادن بیش از یک میلیون مسلمانان اویغور موضع گرفتند. این در حالیست که بزرگترین کشورهای مدّعی مسلمانی در دنیا (مانند عربستان و ایران) نه تنها کوچکترین کلامی در زبان و رفتاری در عمل نشان ندادند، بلکه در کنار بیش از بیست کشور دیگر مسلمان، از چین کمونیست علیه مسلمانان کشورش حمایت کردند و برخیشان علیه اویغورها با چین همکاری اطّلاعاتی و سیاسی کردند!
اما حکومت ایران که موجودیّت خود را مدیون شعار «دفاع از مستضعفان» است، نه تنها هیچ اقدام لسانی و عملی در محکوم کردن دولت پکن به خاطر این ظلم آشکار به مسلمانان بیدفاع نکرد، بلکه محکوم کردن رفتار چین توسّط آمریکا را رسماً محکوم کرد و به جامعهی جهانی هشدار داد تا نسبت به رفتار آمریکا در محکوم کردن چین و دخالت در امور داخلی این کشور واکنش نشان دهد![۳] حکومت ایران که خودش را نمایندهی مظلومان جهان میداند[۴]، کمترین کلامی علیه رفتار کفّار چینی با مسلمانان اویغور نگفته است؛ به طوری که سکوت او دستمایهی تمسخر وزیر امور خارجهی آمریکا گردید[۵] و از رهبر ایران خواست که برخورد وحشتناک چین با مسلمانان این کشور را محکوم کند[۶]. آری، حکومت ایران نمیتواند کلمهای علیه چین بگوید؛ چرا که این کشورِ دوست، بزرگترین خریدار نفت اوست و در صورت آزردن او، فروش نفت مختلّ شده، بودجهی نهادهای امنیّتی و اطّلاعاتی تأمین نخواهد شد و اقتدار و عزّت پوشالی حکومت (که در سایهی ارعاب و سرکوب مردم معترض و ایجاد خفقان در کشور حاصل شده است) از بین خواهد رفت. آیا این چیزی جز ذلّت و حقارت برای یک حکومت است؟ این وعدهی محتوم خدا به کسانیست که به امر او عمل نکرده و از نهی او اجتناب نکردهاند، به طوری که به بخشی از قرآن ایمان آورده و به بخشی دیگر ایمان نیاوردهاند، زمانی که فرمود: ﴿أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ ۚ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾[۷]؛ «آیا به بخشی از کتاب ایمان میآورید و به بخشی دیگر کافر میشوید؟! سزای کسی از شما که چنین کاری میکند چیست جز خواری در زندگی دنیا و این که در روز قیامت به اشدّ مجازات بازگردانده شوند و خداوند از آنچه میکنید بیخبر نیست». این آیه وضع فعلی حکومت ایران را به روشنی بیان میکند. آنان که قرآن را بخشبخش کردند[۸]، به برخی از آن عمل کردند و به برخی دیگر عمل نکردند و گرفتار چنین ذلّت و خفّتی شدند؛ و البته عذاب سختتر در قیامت در انتظارشان است.
آن چه حاکمان ایران باید از عمل به قرآن بدانند، عمل به کلّ قرآن است، مانند این که از دوستی با کفّار و ملحدین حذر کنند؛ چرا که خدا از دوستیِ با کفّار حذر داده و فرموده است: ﴿بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۚ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ﴾[۹]؛ «بشارت بده به منافقان که برایشان عذابی دردناک است. همانانی که به جای مؤمنین، کافران را دوستان خود گرفتند؛ آیا عزّت را نزد آنان میخواهند؟» و از دوستی با دشمنان خدا و مؤمنین نهی کرده و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ﴾[۱۰]؛ «ای کسانی ایمان آوردید دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید» و کفّار را دشمن معرّفی کرده و فرموده است: ﴿فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ ذَلِكَ جَزَاءُ أَعْدَاءِ اللَّهِ النَّارُ ۖ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ ۖ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ﴾[۱۱]؛ «پس به یقین به کسانی که کافر شدند عذابی شدید میچشانیم و به یقین آنان را بر پایهی بدترین کارهایی که انجام میدادند کیفر میدهیم. آن کیفر دشمنان خداست که آتش است. در آن همیشه باقی خواهند ماند؛ کیفری بابت انکار آیات ما»؛ همچنین از دوستی با یهود و نصارا نهی کرده و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ﴾[۱۲]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید از یهود و نصارا دوست نگیرید» و تصوّر باطلشان در دوستی با کافران را ردّ کرده و بهروشنی فرموده است: ﴿إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ﴾[۱۳]؛ «اگر بر شما دست يابند، دشمنى مىكنند و به آزارتان دست و زبان مىگشايند و دوست دارند كه شما نيز كافر گرديد». آری، مسلمانانی که با دشمنان خدا طرح دوستی ریختهاند و با دوستان خدا طرح دشمنی، منافقانیاند که در پایینترین طبقهی جهنّم قرار دارند، همانطور که خدا وعده داده و فرموده است: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا﴾[۱۴]؛ «هرآینه منافقان در پایینترین طبقهی آتشاند و هرگز برایشان یاوری نمییابی». نتیجهی محتومِ عمل کردنِ گزینشی به قرآن همان چیزیست که این حکومت را به خذلان در دنیا و عذاب در آخرت گرفتار کرده و آن را در بنبست و وضعیّت بغرنجی قرار داده که با ارتکاب به جنایت و کشتار معترضان و ظلم کردن و پایمال کردن حقوق محرومان و قدرت دادن به فاسدان و عدم حمایت از مستضعفان، در مسیر مخالف با آرمانهای اولیّهی خود در حرکت است و این چیزی نیست جز پیامد قهری رفتارش در مواجههی با قرآن.
حکومت ایران که با شعارهای آزادی و استقلال و خودمتناقض جمهوری اسلامی شکل گرفت، عملکردش در تناقض کامل با شعارها و اهداف اولیهی خود قرار دارد؛ به طوری که از شعار آزادی، به سرکوب کمترین اعتراضات و برنتافتن کوچکترین مخالفتها رسید، تا جایی که پستوی خانهها را میکاود تا مخالفانش را دستگیر و نابود کند؛ و از شعار استقلال به حمایت از ملحدان چینی رسیده است و هر گونه خفّتی را به ناچار تحمّل میکند و نامش را نرمش و رفتار حسنی میگذارد؛ در حالی که نه هیچگونه سنخیّتی با خلیفهی منصوب خدا دارد و نه رفتارش کمترین شباهتی به رفتار امام حسن. «خداوند لعنت کند مسبّبان این وضع را که شومترین حاکمان در تاریخ اسلام بعد از بنی امیّه بودهاند»[۱۵].
وجود امنیّت، بزرگترین ادّعای این حکومت است؛ آن هم نه برای مردم، بلکه برای خود؛ زیرا مهمّترین چیزی که برای این حکومت وجود دارد، حفظ و بقای خودش است؛ امّا نصیبشان از امنیّت هم چیزی جز حقارت و زبونی نبوده است، به طوری که دشمنانش هر کس از آنان (از بزرگترین فرماندهان تا مخفیترین افرادشان در خارج و داخل خاک) را که اراده کند میکُشد و هر کس از آنان را که اراده کند مهلت میدهد و آنها نه میدانند از کجا خوردهاند و نه میتوانند انتقام بگیرند؛ جز آنکه انتقام را از شهروندان خودشان میگیرند و این حقارتیست روی حقارت[۱۶].
اگر روزی شنیدید که اسرائیل در اطراف تهران شهرکسازی کرده است، تعجّب نکنید؛ چراکه در این حکومت هیچ خفّتی بعید نیست. «هیچگاه در طول تاریخ، این همه تناقض در یک حکومت جمع نشده است»[۱۷].
شد غلامی به جوی کآب آورَد آبِ جوی آمد و غلام ببُرد!
حاکمان ایران با چه توجیهی با کفّار -بلکه با بدتر از کفّار[۱۸]- طرح دوستی و رابطه میریزند و قراردادهای طولانیمدت با آنان میبندند؟ آیا توجیهی جز این دارند که برای بقای خود و رفع نیازهاشان و پرهیز از انزوا و برای عزّت اسلام(!) به این ارتباطات نیاز دارند؟ چه کسی به این ازخدابیخبران اجازه داده است تا در برابر ملحدان و بیدینان اینگونه ذلیلانه زانو بزنند؟ آیا خدا به رفع این نیازها واقف نبوده که دوستی با کفّار و ملحدین را ممنوع کرده است؟ اشکال کار در کجاست که نمیتوانند عزّتمندانه زندگی کنند؟ راه چاره چیست که هم نیاز برطرف شود و هم به حکم قرآن عمل شود؟
تنها چارهی ممکن، اجرای کامل و خالص اسلام و قرآن است و آن جز با حاکمیّت خداوند محقّق نمیشود؛ چراکه حکومت مطلقاً متعلّق به اوست؛ همچنانکه فرموده: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[۱۹]؛ «حکمرانی جز برای خداوند نیست» و او حکومتش را به خلفای برگزیدهی خود واگذار کرده و فرموده: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۲۰]؛ «همانا من در زمین خلیفهای را قراردهندهام» و به کس دیگری واگذار نکرده و هر کس خود را بدون انتصابی از جانب خدا، صاحب ولایت بر مردم بداند، طاغوتیست که به جای خدا پرستش میشود و مردمی که آنان را به جای خلفای خدا اطاعت میکنند، آلوده به شرکاند، اگرچه بر آنها پوشیده باشد و خود به آن ملتفت نباشند؛ همچنانکه خدا فرمود: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾[۲۱]؛ «عالمان و راهبانشان را خداوندگارانی جز خداوند گرفتند». خلیفهی برگزیدهی خدا مهدیست که از ترس حاکمان روی زمین در خوف و خفا زندگی میکند و این تنها دلیل غیبت اوست و دلیلی جز این برای غیبتش نیست. آیا حکومت ایران نباید با خود بیندیشد که چرا مهدی حاضر نیست ظاهر شود و ادامهی حکمرانی را در این کشور اسلامی به دست گیرد و یا -صرف نظر از حکمرانی- مانند یک فرد عادّی در جامعه زندگی کند و مردم را راهنمایی و هدایت کند؟ برای این پرسش، پاسخی جز این وجود ندارد که مهدی به محض ظهور، با تمام حاکمیّتهای روی زمین (از جمله حکومت ایران) به مخالفت برخواهد خاست و به دست همین حاکمیّتها کشته خواهد شد[۲۲].
باری؛ چارهی کار، فقط مهدیست و تنها راه نجات فقط مهدی و رجوع به او و واگذاری حکومت به اوست؛ چراکه مهدی از هر کس دیگری به حکومتداری عالمتر است، بلکه تنها عالم به حکومتداری اوست و دیگران نیستند.
توبه به سوی خدا و واگذاری قدرت به مهدی، تنها راه ممکن برای حکومت ایران است تا از خذلان در دنیا و عذاب در عقبا نجات یابد و این کاری ضروری و حیاتی است که چگونگی آن در پایگاه اطلاعرسانی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به تفصیل تبیین شده است[۲۳]. حکومت ایران باید به سرگذشت دیکتاتورهای گذشته و سرنوشت آنان نظر کند و بداند که آنها نیز هر یک خود را بر مبنای اعتقادات باطلشان حقّ میدانستند و حکومت خود را مشروع تلقّی میکردند؛ همچنانکه این نظام نیز حکومت باطل خود را حقّ میداند و مشروع تلقّی میکند و اگر تا پیش از این عذری برای او به جهت عدم علم به بطلان اعتقاداتش بود، اکنون آموزههای حضرت علّامه منصور هاشمی خراسانی راه را بر چنین معاذیری بسته است. این سخن حقّی برای حاکمان ایران است، اگر گوشی برای شنیدن و عقلی برای تعقّل برایشان مانده باشد و بدترین جنبندگان نزد خدا، کران و گنگهاییاند که تعقّل نمیکنند؛ همانطور که فرموده: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۲۴]؛ «همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و گنگهاییاند که عقل را به کار نمیبندند».