جمعه ۳۱ فروردین (حمل) ۱۴۰۳ هجری شمسی برابر با ۱۰ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 نکته‌ی جدید: نکته‌ی «عید منتظران» نوشته‌ی «حسنا منتظر المهدی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً بفرمایید که «ترس از خداوند» به چه دلیل است؟ آیا ترس از ذات اوست یا از صفات او؟ با توجّه به اینکه او عادل است و ظلم نمی‌کند و حکیم است و کار عبث نمی‌کند و به عبارتی بدون حکمت ضرری از او به کسی نمی‌رسد. پس چرا باید از او ترسید؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر در این باره؛ حدیث ۲۱. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
نکته
 

دو سال است که ماه مبارک رمضان برای من حال و هوای متفاوتی دارد و یادآور خاطرات شیرینی است؛ به خصوص سه روز پایانی ماه. رمضان ۱۴۴۰ بود که با کتاب «بازگشت به اسلام» اثر علامه منصور هاشمی خراسانی آشنا شدم و مطالعه‌ی آن را شروع کردم. قصد داشتم به برکت این ماه عزیز که در آن سفره‌ی رحمت الهی برای همگان گشوده است، پرتویی از نور هدایت هم نصیب من شود تا به راه حق رهنمون شوم. در همان ایام، مطلع شدم که برای اعتکاف روزهای پایانی ماه رمضان در مسجد گوهرشاد که از قبل برای آن ثبت‌نام کرده بودم، انتخاب شده‌ام. این اتفاق را به فال نیک گرفتم و اعتکاف را فرصت مناسبی برای مطالعه‌ی دقیق‌تر و تفکر بیشتر در معارف کتاب قرار دادم. کمابیش با پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت علامه آشنا بودم و می‌دانستم که برای اصلاح عقاید نادرستم، باید با آن انس بگیرم. برای همین، در همان مدت کوتاه آشنایی‌ام، احکام مسائل مبتلا به را از پایگاه می‌خواندم. قبل از آشنایی‌ام با نهضت، روحیه‌ی تعصبی و تقلیدی داشتم، اما با این وجود، نظرات و فتواهای مختلف و بعضاً متضاد مراجع تقلید سردرگمم می‌کرد، تا حدّی که هیچ وقت توضیح قانع‌کننده‌ای برای این فتواها پیدا نکردم و نسبت به این افراد بی‌اعتماد شدم. با خود می‌گفتم مگر منبع برای استخراج و استنباط احکام یکی نیست؟! مگر دین، یک حقیقت واحد نیست؟! پس این همه اختلاف برای چیست؟!

بعد از افطار شب ۲۷ رمضان، آماده‌ی رفتن شدم. احکام اعتکاف را از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر علامه منصور هاشمی خراسانی مطالعه کردم و در کمال اطمینان و اعتماد، به خاطر سپردم. قبل از ورود به مسجد جامع گوهرشاد، جلسه‌ای توجیهی (شما بخوانید تقلیدی!) برای مرور احکام معتکفین طبق نظر مراجع مختلف تقلید گذاشته بودند! به ناچار در جلسه شرکت کردم. اما فارغ از هیاهوی آنجا، یک بار دیگر احکام را از پایگاه مرور کردم. در آن جلسه، به یک‌باره اعلام کردند که استفاده از تلفن همراه در روزهای اعتکاف مجاز نیست. خیلی ناراحت شدم؛ چراکه فایل pdf کتاب شریف را در تلفن همراهم ذخیره کرده بودم و قصد داشتم در مدت زمان اعتکاف، آن را مطالعه کنم. همسرم را از این قضیه مطلع کردم و با ناراحتی تلفنم را به ایشان تحویل دادم و همراه بقیه راهی مسجد شدم. اما صبح فردای آن روز، همسرم که فایل pdf کتاب را پرینت گرفته بود، به مسجد گوهرشاد آمد و کتاب را به من داد! خوشحالی آن لحظه هنوز از خاطرم نرفته است!

در ایام اعتکاف، مطالعه‌ی کتاب را آغاز کردم. جدا از ساعاتی در روز که به خودسازی و عبادت مشغول بودم، سعی داشتم زمان بیشتری را برای مطالعه در نظر بگیرم؛ چراکه واقف بودم اولویت آن از انجام مستحبات اعتکاف بسیار بیشتر است. هنوز هر وقت به مسجد گوهرشاد مشرّف می‌شوم، در گوشه گوشه‌ی صحن، خودم را می‌بینم که در حال خواندن کتاب هستم. دوستانم کنجکاو بودند که بدانند چه می‌خوانم. به برخی کمی توضیح دادم که چیست و نام کتاب را گفتم. هرچه بیشتر کتاب را مطالعه می‌کردم، بیشتر خوشحال می‌شدم از اینکه امروز با این عقاید آشنا شدم و همین امروز به نادرستی برخی عقاید گذشته‌ام پی بردم و این امر مهم را به فردا یا روزی دیگر موکول نکردم. همین امید و انگیزه برای اصلاح، به من قوّت می‌داد تا کتاب را دقیق‌تر مطالعه کنم. در سه روز اعتکاف، برنامه‌های متنوّعی برای معتکفین برگزار می‌کردند؛ اما من مطالعه‌ی کتاب را به شرکت در چنین محافلی ترجیح می‌دادم. در یکی از روزها، سخنران مشهوری در جمع ما حضور داشت که حول مسائل اخلاقی صحبت می‌کرد. چند دقیقه‌ای پای صحبتش نشستم، اما حرف‌هایش به دلم ننشست. شاید به این خاطر که حرف‌هایی را واگویه می‌کرد که از دلش برنمی‌آمد. دل انسان با نصایحی آرام می‌گیرد که از دل گوینده برمی‌خیزد و پیش از دیگران توسط خود گوینده به آن عمل می‌شود. در همان حین که در بین مستمعین نشسته بودم، کتاب را برداشتم و مشغول مطالعه شدم. کاملاً متوجه صحبت‌های سخنران نبودم، اما از آنجا که مدّتی بود نسبت به نام نهضت مقدس «بازگشت به اسلام» و نام شریف حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حساس شده بودم، به یک‌باره توجهم معطوف به او شد. سخنرانی که موضوع جلسه‌اش اندرز و نصیحت اخلاقی بود، به طرزی ماهرانه و شیادانه، بحث را به سمت مدعیان دروغین مهدویت سوق داد تا در کنار نام برخی از آن‌ها، از منصور هاشمی خراسانی نام ببرد! به جوانان هشدار می‌داد که مراقب باشید فریب تبلیغات این گروه را نخورید و گمراه نشوید! این جملات، جملات پایانی او بود. پس از آن اعلام کرد که اگر سؤالی دارید، در برگه بنویسید و به منشی جلسه بدهید تا پاسختان را بنویسم. برگه‌ای برداشتم و در آن نوشتم آیا شما اطلاعی راجع به منصور هاشمی خراسانی که در صحبت‌تان اشاره کردید، دارید یا صرفاً از روی شنیده‌ها، کپی‌برداری کرده‌اید و خودتان هم آگاهی چندانی ندارید؟ در پاسخ فقط برایم نوشت که به فلان سایت مراجعه کنم! سایتی که قبلاً دیده بودم و می‌دانستم که مملو از دروغ و تهمت است و توسط نیروهای جان بر کف طاغوت اداره می‌شود! پاسخ او برایم بسیار عجیب بود! من هم در پاسخ به او، آدرس پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر علامه را نوشتم و به او توصیه کردم که بهتر است به جای بازگو کردن دروغ‌ها و تهمت‌هایی که بطلانش اظهر من الشمس است، خودش برود و تحقیق کند تا ببیند حق چیست و با کیست! معلوم شد این نادان که اسم و رسمی در کرده بود و سخنران مراسم اعتکاف در حرم بود، بدون تحقیق درباره‌ی حضرت علامه و صرفاً بر اساس شایعات علیه ایشان سخنرانی کرده است! او هنوز نمی‌دانست قبل از حرف زدن باید فکر کند و قبل از حکم صادر کردن باید تحقیق کند! مبادا درستی را غلط بخواند و در دنیا روسیاه و در آخرت سرافکنده بشود. اینجا بود که فهمیدم چرا نصایح این فرد به دلم نمی‌نشست!

متأسفانه تجربه‌ی چند هزار سال تبلیغ انبیاء در جهان و چند سال تبلیغ مؤمنان در ایران نشان داده که امثال این سخنران نادان کم نبودند و نیستند؛ کسانی که در واقع دین ندارند و تهی از اخلاق‌اند، اما در محافل مذهبی تریبون دارند و استاد اخلاق شمرده می‌شوند و به مردم درس اخلاق می‌دهند! هر چند در نظام طاغوت، چنین چیزی دور از انتظار نیست؛ چراکه شیطان تنها به پلیدترین و خبیث‌ترین مردم اجازه می‌دهد تا در حکومتی که با نقشه‌های چند هزار ساله‌اش بر پا کرده، رشد کنند، به شهرت برسند و صاحب تریبون و رسانه شوند! چه سنجیده و دقیق، حضرت علامه حال این جماعت مزدور و ریاکار را وصف کرده، آنجا که فرموده است:

إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. همانا این دین، از عالمانِ خویش، بیش از جاهلانِ خویش لطمه دیده و از فقیهانِ خویش، بیش از سفیهانِ خویش ضربه خورده است؛ چراکه لغزشِ جاهل، لغزشِ جاهل است و لغزش عالِم، عالَمی را می‌لغزاند! همانا یک بدی فقیه، هزار خوبی او را از بین می‌برد و شرّ قلیلش، از خیر کثیرش بی‌نیاز می‌کند! وای بر عالمان بد که در پی جلب رضایت سلطان‌اند؛ پس حق را باطل و باطل را حق می‌نمایند و بر ضدّ مستضعفان و به سود مستکبران فتوا می‌دهند؛ همانان که اموال مهدی را می‌خورند و از راه او باز می‌دارند؛ هنگامی که دعوت من به سوی او را می‌شنوند و آن را در گمراهی می‌شمارند، تا مردم را از اجابت آن باز دارند و از حرکت به سوی مهدی مشغول سازند، تا حکومت‌شان در زمین جاودانه باشد و به جای او اطاعت شوند؛ مانند کاهنان بنی اسرائیل که پیامبران خدا را تکذیب کردند و از اقامه‌ی احکام او باز داشتند، تا تقالیدشان برای همیشه محفوظ باشد و از رزق‌شان در صبح و شام کاسته نشود!

وای بر آنان که تسمه از گُرده‌ی مستحب کشیده‌اند، امّا از اوجب واجبات غافل‌اند! نصاب طلا و نقره را می‌دانند، ولی از چون و چرای غیبت آگاهی ندارند! سهم امام از خمس را می‌شناسند، ولی سهم امام از حکومت را به یاد نمی‌آورند! نماز در جای دیگری را باطل می‌شمارند، ولی حکومت در جای دیگری را جایز می‌پندارند! خَس را در چشم مردم می‌بینند، ولی چنار را در آن نادیده می‌گیرند! مگس را از پشت مردم می‌پرانند، ولی شتر را بر آن باقی می‌گذارند! در حالی که هر کس پیشانی‌اش تبر خورده است، از خراش انگشتش پروا ندارد و هر کس در دریا غرق می‌شود، از خیس شدن لباسش اندیشناک نیست! آیا از آنان میثاق گرفته نشد و در کتاب خداوند نیاموختند که درباره‌ی او جز حق نگویند و از راه او باز ندارند و ستم‌پیشه را بر ضدّ ستم‌دیده یاری نرسانند؟! پس وای بر آنان از کیفری در زندگی دنیا و وای بر آنان از آتشی که برایشان افروخته شده است![۱]

به هر حال، اعتکاف آن سال، سهم بزرگی در آشنایی من با این نهضت مبارک داشت. در آن سه روز دلم آرام گرفت؛ آرامشی از روی شناخت؛ چراکه به شناخت اسلامی نائل شدم که پیامبر رحمت و جانشینانش تعلیم داده بودند. چه زحمت‌ها که در طول قرن‌ها کشیده شده تا صدای حق خاموش نشود و ما امروز بتوانیم حق را از ناحق تمییز دهیم و فریب القائات باطل شیطان را نخوریم. امروز هم نوبت ماست تا به این تکلیف دینی خویش عمل کنیم. با پیوستن به حزب مؤمنان و اقتدا به عالمی کامل، مردم را به سوی ولیّ خدا و حکومت او دعوت کنیم و از شیطان و حکومتش برحذر داریم؛ شیطانی که از نیاز فطری مردم به حکومت آگاه است و از این رو، افراد نااهلی را بر این مسند قرار داده تا زمام امور را به دست گیرند و مردم را بدبخت کنند؛ همچنانکه جناب منصور هاشمی خراسانی در این باره فرموده‌اند:

شیطان می‌داند که اگر شما را آشکارا به سوی باطل فرا خواند و به گمراهی فرمان دهد شما دعوت‌اش را اجابت نمی‌کنید و از فرمانش سر می‌پیچید؛ از این رو، شما را از یک سو به حق فرا می‌خواند و به هدایت فرمان می‌دهد و از سوی دیگر باطل را در نظر شما حق می‌آراید و گمراهی را برایتان هدایت جلوه می‌دهد! این‌جاست که شما دعوت او را اجابت و فرمان او را اطاعت می‌کنید و به شوق حق گرفتار باطل و به نام هدایت دچار گمراهی می‌شوید![۲]

به یقین در دوران سختی به سر می‌بریم که حق و باطل در هم آمیخته شده و جداکردنشان جز با تمسّک به معیار شناخت و دوری جستن از موانع شناخت در پرتو رهنمودهای راهنمایی شایسته و خیرخواه میسّر نیست.

حدود دو سوم کتاب را در ایام اعتکاف مطالعه کردم. پس از اتمام اعتکاف، هرکس خرسند از توشه‌ای که در این مدت کوتاه برای خویش اندوخته، با خوشحالی راهی خانه‌اش می‌شد. ولی حال و هوای من عجیب تر از هر کس دیگری بود؛ زیرا توشه‌ای که اندوختم بسی ارزشمندتر بود. در آن سه روز حقایقی را مطالعه کردم که دیدم را نسبت به همه چیز عوض کرد و آلوده‌ترین عقاید و بزرگ‌ترین گناهان را از دلم زدود. من که تا پیش از آن پیرو و گوش به فرمان ملّاها و مراجع تقلید بودم، بعد از آن برای شناخت عقاید و اعمال، به یقینی‌ترین منابع استناد می‌کردم و دیگر بی چون و چرا هر چیزی را قبول نمی‌کردم. خدا را بسیار شاکرم که حقیر را با این معارف آشنا کرد و من را به راه حق هدایت فرمود. خدا را شکر می‌کنم که همسرم واسطه‌ی این خیر شد و دعا می‌کنم اجر تلاش‌ها و زحماتی که در این راه به خاطر من متحمّل شد را تمام و کمال دریافت کند ان شاء الله.

﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ[۳]؛ «ستایش خدای را که ما را به این هدایت کرد و ما هدایت نمی‌یافتیم اگر خدا ما را هدایت نمی‌کرد».

مقاله‌ها و نکته‌های دیگر از این نویسنده:
هم‌رسانی
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک گذارید، تا به گسترش علم و معرفت دینی کمک کنید. شکرانه‌ی یاد گرفتن یک نکته‌ی جدید، یاد دادن آن به دیگران است‌.
رایانامه
تلگرام
فیسبوک
توییتر
اگر با زبان دیگری آشنایی دارید، می‌توانید این مطلب را به آن ترجمه کنید. [فرم ترجمه]
نوشتن مقاله یا نکته
کاربر گرامی! شما می‌توانید مقالات، نظرات، خاطرات و دل‌نوشته‌های خود را در فرم زیر بنویسید و برای ما ارسال کنید تا پس از ارزیابی و ویرایش، در این بخش منتشر شود.
توجّه: ممکن است که نام شما به عنوان نویسنده‌ی مقاله یا نکته، در پایگاه نمایش داده شود.
توجّه: از آنجا که پاسخ ما به پست الکترونیک شما ارسال می‌شود و لزوماً بر روی پایگاه قرار نمی‌گیرد، لازم است که آدرس خود را به درستی وارد کنید.
توجّه: شرایط لازم برای انتشار مقاله یا نکته در این پایگاه به قرار زیر است:
۱ . عدم انتشار در فضای مجازی یا حقیقی پیش از انتشار در این پایگاه
۲ . داشتن موضوع مرتبط با معارف اسلامی یا رویدادهای مهم و معضلات جهان اسلام
۳ . سازگاری با مبانی فکری علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و انعکاس دیدگاه‌های آن جناب درباره‌ی موضوع
۴ . خالی بودن از توهین یا حملات لفظی تند به شخصیت‌های علمی یا مذهبی یا سیاسی مورد احترام مردم
۵ . داشتن تحلیل منطقی، قابل فهم و شخصی از موضوع
۶ . داشتن یک پیام یا نتیجه‌ی علمی یا تربیتی مشخّص و درخور توجّه
۷ . بخش‌بندی مقاله یا نکته‌ی طولانی با رعایت یکپارچگی و انسجام مطلب
۸ . داشتن استنادات ضروری و عدم کپی‌برداری از مطالب دیگران بدون ارجاع صریح و دقیق به آن‌ها
۹ . معتبر و معروف بودن منابع در مواردی که به منابعی استناد شده است.
۱۰ . خالی بودن از نقل قول‌های متعدّد، طولانی و غیر ضروری از دیگران به نحوی که بیشتر حجم مقاله یا نکته را به خود اختصاص داشته باشد.
۱۱ . داشتن حجم مناسب و کمتر از ۶۰۰۰ کلمه
* در صورت تمایل، می‌توانید فایل Word مقاله یا نکته‌ی خود را به پست الکترونیکinfo@alkhorasani.com ارسال کنید.