زمین و هوا را به گند کشیدهایم. امراض و مصائب هر روز شدّت میگیرد. گرانی بیچارهیمان کرده است. فقر و بیعدالتی فریاد میکند. مثل انسانهای افلیج در جای خود ماندهایم و توان درست کردن هیچ کاری را نداریم. حتی اگر بخواهیم نیز هزاران مانع بر سر راهمان، ما را از خواستهیمان دور میکند.
در خیابان به اطراف نگاه میکردم. زنی ناتوان، در گوشهای کز کرده بود و گدایی میکرد. کودکش که به سختی ده ساله میزد، در سر چهارراه بین ماشینها میگشت تا متاعی را به آنها بفروشد. پیش ماشینهای گرانقیمت، مدّت بیشتری صبر میکرد. به ماشینی نزدیک شد که کودکی هم سن و سالش در آن نشسته بود و آرام بیرون را تماشا میکرد، اما راننده با پرخاشگری و با علامت دست، او را از خود دور کرد. تلاقی نگاه آن دو کودک، من را به فکر فرو برد. فکر کردم شاید هر دوی آنها دوست داشتند الآن در باغی یا پارکی، آزاد و امن در فضای سبزی بدوند و بین درختان بازی کنند. در حالی که ایستاده بودم و نگاه میکردم، غمی سنگین درونم احساس کردم. با خود گفتم کدام شخص میتواند به این تبعیضها پایان دهد و فریادرس زنان و کودکان مظلوم و بیسرپرست باشد. راه چاره چیست؟ بسیاری از مردم، مستأصل از شرایطشان، از دیار خود فرار کرده و آوارهی غربت شدهاند. پناه امن این مردم مستضعف کجاست؟
این افکار، همراه با غمی سنگین ذهنم را درگیر کرده بود. در این حین، ناخودآگاه یاد کاغذی افتادم که چندی پیش جوانی در یکی از این خیابانها به من داده بود. در آن حدیثی از پیامبر نوشته بود با این مضمون که وقتی جهان را ظلم و جور و بیعدالتی فرا بگیرد، مهدی از نسل او قیام میکند و عدالت را در جهان بر پا میدارد. با به یاد آوردن این حدیث، انگار دوباره خون ایستاده در وجودم به جریان افتاد و قلبم تپیدن گرفت. ترس و امید، وجودم را گرفت. به خانه برگشتم تا آن کاغذ را پیدا کنم؛ چون در خاطر داشتم که مطالب دیگری هم در آن قید شده بود. نمیدانم چرا دفعهی اول کاغذ را دقیق نخوانده بودم! در طول مسیر برگشت، به حدیث فکر میکردم و اینکه مهدی کی ظهور میکند؟ مگر امروز عدالتی در زمین باقی مانده است که این موعود پیامبران قیام نمیکند؟!
در قفسهی کتابها، آن کاغذ هدایتبخش را پیدا کردم! در آن نهضت «بازگشت به اسلام» و رهبرش «منصور» معرفی شده بود که برای ظهور مهدی زمینهسازی میکرد. همچنین حدیثی دیگر از بندهی محبوب خداوند، پیامبر بزرگ اسلام آمده بود که دلم را روشن کرد و امید بخشید. آن حضرت فرموده بود مردمی از مشرق زمین قیام میکنند و زمینهی دولت مهدی را میسازند، پرچم آنها پرچم حق است، بر هر مسلمانی واجب است ولو چهار دست و پا بر روی برف خود را به آنها ملحق کند. وارد سایتی شدم که آدرسش در کاغذ آمده بود. ساعتی در آن گشتم و سپس شروع به خواندن کتاب «هندسهی عدالت» کردم. سه ساعتی وقت برد تا کتاب را یک بار کامل مطالعه کردم. بعد از آن بود که واقف شدم گره ظهور، چطور باز میشود. نمیدانید چقدر برایم جالب و شگفتانگیز بود وقتی میدیدم که دانشجو، عیناً همان سؤالاتی که در ذهن من ایجاد شده بود را میپرسید و استاد چه دقیق پاسخ میداد! دربارهی اینکه تحقق حاکمیت انسان کامل ممکن نیست و نیازی به بررسی ندارد و چیزی است که همه قبولش دارند، استاد پاسخ داد که «چه طور نیازی به بررسی نداشته در حالی که کلید عدالت مطلق جهانی و مهمترین مسألهی بشر و زیربنای مشروعیت همهی حکومتهای جهان بوده است؟! اصلاً چه طور برای همگان مسلّم بوده در حالی که هنوز بررسی نشده است؟!!»[۱] وقتی کتاب را مطالعه کردم و تمام شد، از این غفلت عظیم و بزرگ خودمان مانند دانشجوی داستان متعجب بودم! چطور میشود که کسی به دلیل غیبت مهدی فکر نمیکند؟! اگر هم کسی فکر میکند، اسیر خیالات و توهّمات پوچ و بیاساسی است که معلوم نیست از کجا به جامعه و دین نفوذ کرده است. اگر آدم خوب بیندیشد، در پس این فکر پلید و این غفلت بزرگ بشر، دست مخفی ابلیس -این دشمن قسم خوردهی بشر- را میبیند که چطور در طول سالها و قرون متمادی روی فکر و ذهن بشر کار کرده است تا این اندیشهی شوم را در جامعه نهادینه کند که ظهور مهدی ربطی به ما ندارد و فقط کافی است که برای آن دعا کنیم. هر زمان به این نتیجه برسیم که ظهور مهدی در گرو انتخاب ماست، مانند دانشجوی داستان، مسئولیت سنگین آگاهسازی مردم و زمینهسازی برای ظهور را روی شانههای خود احساس میکنیم. مسئولیتی که استاد کتاب، علامه منصور هاشمی خراسانی دقیق تشریح کرده و فرموده است:
زمینهسازان حکومت انسان کامل، مانند دانههای تسبیح هستند که با رشتهی رهبر مشترک به یکدیگر وصل میشوند و به «هماهنگی» و «همکاری» در راستای هدف مشترک دست مییابند. پس از این همبستگی، رسالت بزرگ حقیقتخواهان، آگاه کردن امّتها از این واقعیّت تلخ است که در طول تاریخ، فریب حکومتهای گوناگون را خوردهاند و اکنون میتوانند و باید به همهی حکومتهای شرق و غرب «نه» بگویند و به هیچ رفاه و آسایش فریبندهای قانع نشوند و انقلاب مبارک مهدوی را آغاز نمایند. رسالت سنگین عدالتخواهان، راهاندازی یک بسیج عمومی در جهان برای تشکیل حکومت انسان کامل است و برای این کار، باید همهی فعالیتها و حرکتهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را به سوی این برنامهی متعالی جهت بدهند و در مقام اجرای آن، تا آخرین نفس پایداری کنند. این یک اصلاح اجتماعی و نهضت اصیل و ریشهدار است که میتواند تودههای مستضعف جامعه را حرکت دهد و به عصیان علیه ساختار ظالمانهی جهانی وادارد و بنیان حکومتهای شرق و غرب را سست کند و فرو ریزد. این تنها پرچمی است که میتواند همهی اقوام و امّتهای عدالتخواه را به گرد خود جمع کند و با هم متّحد سازد تا صف یکپارچهای را برای یاری مهدی به وجود آورند. در چنین بستر مناسبی، انسان کامل مجال ظهور مییابد و با حمایت همهجانبهی مردم، به قدرت میرسد. البته تردیدی نیست که این تفکّر انقلابی، دشمنان بسیاری خواهد داشت؛ دشمنانی که منافع خود را در خطر میبینند و سعی میکنند که با تبلیغات منفی و دور کردن ذهنها، جلوی این نهضت بیداری را بگیرند و با جوسازی و دروغپردازی آن را حرکتی در ردیف حرکتهای انحرافی جلوه دهند و نگذارند که ندای آن به گوش ملّتهای آزادیخواه برسد. حتّی چه بسا سعی میکنند که با قتل شخصیتهای بیدارگر و انقلابی یا حبس و تبعید آنها، این حرکت را متوقف و در نطفه خفه گردانند، امّا مردم باید هوشیار باشند و در این برههی حسّاس، تکلیف خود را به انجام رسانند و برای یاری نهضت زمینهسازی به میدان بیایند.[۲]
کاغذی که آن جوان مؤمن چند وقت پیش به من داده بود، باب توفیقی شد تا من با این حرکت اسلامی آشنا بشوم. خدا را بابت این نعمت هدایت شکر میکنم و از او میخواهم من را در مسیری که انتخاب کردهام، یاری فرماید.