مقدّمه
«آخر الزمان» در نگاه عموم موحّدان و علی الخصوص مسلمانان به عنوان مفهومی دینی و در عین حال آیندهنگرانه، همواره از حسّاسیت و جذّابیت ویژهای برخوردار بوده است؛ چراکه در نگاه آنان، آخر الزمان برههای خطیر، پر التهاب و سرنوشتساز است که با تحوّلات بیسابقه و رویدادهای شگرفی چون رویارویی آشکار خیر و شر و صفآرایی جنود خدا در مقابل جنود شیطان همراه است و با گذاری نفسگیر از فتنهها و فراز و نشیبها و بحرانهای گوناگون، نهایتاً به روشن شدن عاقبت امور و پیروزی حق بر باطل میانجامد. روشن است که در میان این تقابل برهنه میان حق و باطل، هر موحّد و مسلمانی دوست میدارد که در حزب خدا و همراه با حق باشد و در بحبوحهی بحرانها و فتنههای آخر الزمان به هلاکت نرسد. همین امر است که گروهی از آنان را به هوشیاری در مورد رویدادها و رصد تحوّلات آخر الزمانی واداشته است، اگرچه متأسفانه بسیاری از آنان نیز در غفلتند!
واژهی «آخر الزمان» -خواسته یا ناخواسته- دو رویداد مهم را در ذهن مسلمانان تداعی میکند که یکی مثبت و دیگری منفی است: اوّلی ظهور منجی آخر الزمان حضرت مهدی علیه السلام و برقراری حاکمیّت عدالتگستر او و دیگری ظهور مدّعیان دروغین، دجّالان لعین و راهزنان دین. بیتردید ظهور امام مهدی علیه السلام و به دست گرفتن قدرت سیاسی توسّط ایشان، استراتژی الهی برای انتشار پیام توحید در اقصی نقاط جهان و برقراری عدالت مطلقه است. اما در نقطهی مقابل، جبههی شیطان و ایادی او بیکار ننشستهاند و با گونهای مهندسی معکوس، راهبرد خطرناکی اتّخاذ نمودهاند و آن همانا تربیت، تجهیز و ارسال دجّالان دینفروش و مدّعیان کذّاب به عنوان نسخههایی بدلی و تقلّبی است. به عبارت دیگر، شیطان و حزب او به دنبال آن هستند که از طریق جعل، تزویر و تدلیس، گفتمان وزین مهدویت را لوث نمایند و آن را تحت تأثیر گزافهگوییها و مهملات مدّعیان دروغین قرار دهند تا از این طریق، در صفوف مسلمانان راستین و معتقدان به مهدی رخنه کنند و اعتقاد آنان به گفتمان مهدویت و حتی اصل اسلام را سست سازند و اذهان آنان را مشوّش و مغشوش یا آکنده از انحراف و شبهه و بدبینی نمایند. این نقشهی شرورانه، از پیش طرّاحی شده است تا از یک سو، یاوری بصیر و خردمند برای مهدی باقی نماند و در چنین خلأی دست او از رسیدن به حکومت کوتاه شود و از سوی دیگر، زمینه برای ظهور دجّال و حاکمیّت جهانی شیطان فراهم گردد.
به وضوح میبینیم که در دوران ما، این نقشهی موذیانه با جدّیت تمام در حال پیگیری است؛ چراکه هر از چند گاهی در گوشهای از جهان اسلام، کذّابی سر بر میآورد و با استناد به وهمیّات و ترّهات احمقانه، خود را مهدی یا سفیر و فرستادهی او میشمارد و با جزمیّت و جاهطلبی فراوان، گروهی را به گرد خود جمع میکند و به بیراههی ضلالت و ارتداد میکشاند و از همراهی با مهدی علیه السلام و زمینهسازان واقعی ظهورش باز میدارد.
نهضت «بازگشت به اسلام»
در چنین هنگامهی پر فتنهای که شیاطین جولان میدهند و فرزندان شوم خویش را به جان مردم انداختهاند، نهضت مقدّس «بازگشت به اسلام» به رهبری مدبّرانهی عالم ربّانی، حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی ظهور کرده است و با عقلانیت و متانت تمام و با رویکردی علمی، مستدل و متّکی بر یقینیّات و مسلّمات مورد توافق مسلمانان جهان به سوی اسلام نخستین و گفتمان اصیل مهدویت فرا میخواند؛ نهضتی انقلابی و تاریخساز که وارسته از هر گونه حاشیهسازی، ادّعاپردازی و خرافهگرایی، با شفّافیت کامل به سوی امام مهدی علیه السلام فرا میخواند و به صورت عینی و مشهود، زمینه را برای ظهور و برقراری حاکمیّت آن حضرت فراهم میکند و عرصه را بر مدّعیان دروغین تنگ میسازد.
این رویداد فرخنده، مژدهای امیدبخش برای منتظران واقعی و مؤمنان با بصیرتی است که از یک سو، خواهان مهدی و برقراری حاکمیّت او هستند و از سوی دیگر به جریانهای ادّعامحور اعتمادی ندارند؛ چراکه نهضت مبارک «بازگشت به اسلام» از یک سو با روشنگریها، فعالیتهای تبلیغی مؤثّر و تزریق عقلانیت و واقعگرایی به عرصهی مهدویت و دوری جستن از هر گونه ادّعای خرافی و وهمآلود، رفته رفته ذهنیّتهای بیپایه و تصوّرات غلط دربارهی امام مهدی را کنار میزند و زمینههای فرهنگی و اجتماعی لازم برای ظهور آن حضرت را فراهم میکند و از سوی دیگر با «برهان قاطع و نور ساطع»[۱] خویش، بازار مدّعیان فریبکار و دجّال صفت را کساد میکند و با حجّتهای آشکار عقلی و شرعی، طومار اکاذیب آنان را در هم میپیچد تا آنان که عقلی در سر دارند و جویای هدایت هستند، فریفتهی راهزنان راه خدا نشوند و به سوی جبههی مهدی و زمینهسازان واقعی ظهورش بشتابند.
رهبر فرزانه و معلّم وارستهی ما حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، با بصیرت و فراست خدادادی خویش، مدّعیان دروغین را به خوبی شناخته و رسوا نموده است؛ چنانکه در یکی از گفتارهای خویش آنان را معرّفی کرده و فرموده است:
از بالای آسمان هفتم و زیر زمین چهارم خبر میدهند، ولی از عقاید اسلام آگاهی درستی ندارند و از حلال و حرام آن چیز درخوری نمیدانند و کلمات قصارشان چون غار غار کلاغان بیمعنا و نامفهوم است! نه در زمین علم ریشهای دارند و نه در آسمان تقوا ستارهای! یکی را با خوابی نادیده از راه به در میکنند، دیگری را با ندایی ناشنیده! یکی را با آیتی نازلنشده در چاه میاندازند، دیگری را با روایتی نارسیده! یکی را با گفتاری بیهوده میفریبند، دیگری را با طلسمی پیچیده! پس بدین سان هیچ درِ گشودهای را به سوی مهدی نمیگذارند مگر آنکه میبندند و هیچ راه کوتاهی را به روی یارانش نمیگذارند مگر آنکه سد میکنند و هیچ منزلگاه بکر و پاکیزهای را برای دوستدارانش نمیگذارند مگر آنکه به گند میکشند! هر روز به رنگی در میآیند و دربارهی خود ادّعای جدیدی میکنند و به کشف تازهای نائل میشوند؛ چراکه جاهطلبیها و گزافهگوییهاشان را پایانی نیست. حق را به باطل میآمیزند و راست را به دروغ میآلایند، تا جایی که نه برای حقّ حرمتی میماند و نه برای راست قیمتی! هنگامی که پرچم حق برافراشته میشود کیست که آن را بشناسد و هنگامی که سخن راست گفته میشود کیست که آن را بپذیرد؟! چشمها کور و گوشها کر و دستها خسته شده است و دیگر حوصلهای برای سنجش و بررسی نیست؛ چراکه مدّعیان، تخم بدگمانی را در هر جا پاشیدهاند و غبار بدبینی را در زمین و زمان برانگیختهاند و جان را به گلو و کارد را به استخوان رساندهاند.[۲]
روشهای رایج میان مدّعیان دروغین
برای مبارزه با مدّعیان دروغین و افشای انحرافات آنان، پیش از هر چیز باید با نگرشی آسیبشناسانه، روحیات، رویکردها و شگردهای آنان برای گمراه نمودن مردم را بشناسیم. برای این منظور باید بدانیم که مدّعیان دروغین به لحاظ متدولوژی (روششناسی) وجوه تمایز و مشخّصاتی دارند که با آنها شناخته میشوند و آگاهی از این مشخّصات برای شناخت آنها بسیار مفید و ضروری است. از این رو، رهبر فرزانهی ما حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با آگاهی کامل از ترفندها و بازیگریهای این دجّالان، این مشخّصات را در یکی از گفتارهای نورانی خویش بیان فرمودهاند که ترجمهی فارسی آن به قرار زیر است:
محمّد بن عبد الرّحمن هروی ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور هاشمی خراسانی میفرماید: کذّاب با شش ویژگی شناخته میشود: [۱] چیزی را ادّعا میکند که نمیتواند آن را اثبات کند [۲] و ادّعای خود را تغییر میدهد [۳] و از آسمان خبر میدهد در حالی که از آنچه در زمین است خبر ندارد [۴] و به مردم چیزهایی (عجیب و غریب) میگوید که برایشان شناخته نیست [۵] و قرآن را به رأی خود تفسیر میکند، با این ادّعا که باطن آن است [۶] و به خبر واحد استناد میکند.[۳]
بر این اساس و در راستای شرح گفتار نورانی این عالم صدّیق، مشخّصات بارز مدّعیان دروغین را میتوان در چند عنوان احصاء نمود:
۱ . طرح ادّعاهایی که قابل اثبات نیستند.
یکی از لوازم عقلی ادّعا در نگاه خردمندان، اثباتپذیری و قابلیت ارزیابی برای تصدیق یا تکذیب است، اما مدّعیان دروغین که از عقل سلیم بیبهرهاند و التزامی به سیرهی عقلا ندارند، ادّعاهایی را مطرح میکنند که اثباتپذیر نیستند و قابلیّت راستیآزمایی ندارند تا با این شیوه، افراد کمعقل و ساده لوح را فریفته و مجذوب سازند و به پذیرش سخن خویش وادارند. اما واضح است که طرح چنین ادّعاهایی نه تنها حقّانیت آنان را اثبات نمیکند، بلکه دروغبافی و فریبکاری آنان را آشکارتر میسازد؛ چنانکه به عنوان نمونه، یکی از این مدّعیان دروغین برای اثبات ادّعای خود ادّعا میکند که مکان واقعی دفن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را میداند یا ظاهری شبیه به ظاهر حضرت عیسی علیه السلام دارد، در حالی که هیچ یک از این دو ادّعا قابل اثبات نیستند و به همین دلیل، از درجهی اعتبار ساقطند و تنها سفاهت ادّعا کننده را به اثبات میرسانند.
۲ . انفعال و عدم ثبات در ادّعاپردازی
یکی دیگر از ویژگیهای مدّعیان دروغین، دگردیسی یا تغییر شکل مداوم در کمّیت و کیفیّت ادّعاهاست؛ چراکه آنان از یک سو بسیار متکبّر، جاهطلب و دوستدار القاب و عناوین مختلف هستند و از سوی دیگر برای جذب هر یک از اقشار و گروههای مردم، به رنگ آن در میآیند و مانند موم تغییر شکل میدهند. به عبارت دیگر، مدّعیان دروغین تنها تابع اهواء و سلایق مخاطبان خود هستند و چون اهواء مردم متغیّر است، تبعاً ادّعاهای آنان نیز تغییر میکند. این از آن روست که مدّعیان دروغین، ریشهای در علم و بنیادی بر تقوا ندارند و شدیداً دچار فقر دلیل برای اثبات ادّعاهای گزافشان هستند، لذا برای کتمان این رسوایی و تحت الشعاع قرار دادن آن، «هر روز به رنگی در میآیند و دربارهی خود ادّعای جدیدی میکنند و به کشف تازهای نائل میشوند»[۴] و با این ترفند، هر روز موضوع بحث را عوض میکنند و بازی را به سمت دیگری میکشانند! لذا میبینیم که ادّعاهای این کذّابان، به صورت پلّکانی افزایش مییابد و هر چه میگذرد مقامات دینی و آخر الزمانی بیشتر و متنوّعتری را شامل میشود، تا جایی که برخی از آنان مقامات ذکر شده در اسلام را برای خود کافی نمییابند و پس از ادّعای همهی آنها یکی بعد از دیگری، به سراغ کتابهای یهودیان و مسیحیان میروند و میکوشند که پیشگوییهای آنها را نیز با خود تطبیق دهند و خود را همان شخصیتهای موعودی معرّفی کنند که یهودیان و مسیحیان منتظر آنان هستند!
۳ . ادّعای علم غیب در عین ابتلا به خطاهای فاحش علمی
مدّعیان دروغین، عموماً مدّعی علم به غیب هستند و به گمان باطل خویش از اسرار و رموز پنهان در گذشته و حال و آینده خبر میدهند و این در حالی است که بسیاری از امور آشکار و واضحات عقلی را در نمییابند و از همه مهمتر، عقاید و احکام اسلام را نمیشناسند و به حلال و حرام خداوند -آن طور که از شخصیتهای موعود انتظار میرود- واقف نیستند. همچنانکه برخی از آنها سواد و معلومات ابتدایی برای گفتن و نوشتن ندارند و قواعد مقدّماتی دستور زبان را نمیدانند و در نوشتن یا سخن گفتن اغلاط فضاحتبار دارند یا مانند برخی دیگر از آنان که قادر به تلاوت صحیح قرآن نیستند و در صدور فتاوای فقهی دچار تناقضات و انحرافات فاحش هستند یا ضروریّات اسلام مانند ختم نبوّت را زیر پا میگذارند.
۴ . طرح مهملات بیپایه و سخنان نامتعارف و علم شمردن آنها
مدّعیان دروغین به دنبال جلب توجّه و ایجاد شگفتی در مخاطب خود هستند و معمولاً این کار را از طریق یاوهسرایی، طرح سخنان غیر متعارف و تشبّث به اموری انجام میدهند که برای عوام کمسواد و خرافاتی جذّابیت دارد، اگرچه در نظر خردمندان و اهل علم، مضحک و بیارزش است. از همین رو، مخاطبان اصلی مدّعیان دروغین، قشر ناآگاه، کمسواد و احساساتی هستند که به راحتی فریفتهی اباطیل آنان میشوند. غرض اصلی مدّعیان کذّاب از این روش حیلهگرانه آن است که خود را عالمتر از دیگران معرّفی کنند و القا نمایند که به اسرار خفیه و حقایق مکتومی دسترسی دارند که دیگران ندارند! به عنوان نمونه، تشبّث به علوم غریبه و خصوصاً محاسبات جفری، ابجدی و نجومی در میان آنها رواج بسیاری دارد. همچنانکه اغلب آنان کلمات قصاری (!) بر زبان میرانند که مغشوش و نامفهوم است و بیش از هر چیز، مایهی خندهی عاقلان میشود؛ مانند یکی از آنان که میگفت: «من غرق کنندهی قوم نوح و هلاک کنندهی قوم عاد و ثمود هستم» و یکی دیگر از آنان که میگوید: «من همان سنگی در دستان علی بن أبی طالب هستم که آن را انداخت تا کشتی نوح را با آن نجات دهد»!
۵ . ارائهی تفاسیر باطنی و تأویلات بیپایه از آیات قرآن کریم
مدّعیان دروغین از آنجا که برای اثبات دعاوی گزافه و جاهطلبانهی خویش دلیلی در قرآن و روایات نمییابند، عموماً التزامی به ظواهر شریعت ندارند، بل ناگزیر تلاش میکنند که با تفسیر به رأی، تحریف عبارات و بازگرداندن آن به مقصود خویش، مستنداتی برای خود دست و پا کنند و با این روش، عوام کم سوادی که دین را نمیشناسند و ضرورت پایبندی به ظواهر قرآن و سنّت را نمیدانند، بفریبند. توجیه سخیف و عوام فریبانهی مدّعیان دروغین برای این کار، آن است که بطن قرآن و روایات را بهتر از دیگران میدانند و تبعاً بهتر از دیگران قادر به تأویل آن هستند. از همین رو، به جرأت میتوان گفت که باطنیگری، تأویلگرایی و بازی با الفاظ قرآن و روایات، ویژگی مشترک همهی دجّالها و مدّعیان دروغین است.
۶ . تشبّث به اخبار ضعیف، جعلی و نامربوط یا تحریف و تقطیع روایات صحیح
یکی دیگر از شگردهای رایج مدّعیان دروغین، چنگ انداختن به اخبار واحد، ضعیف و ساختگی یا حتّی روایات پرت و نامربوط با مدّعای آنان است؛ چنانکه اگر نیک بنگریم، هر یک از آنان روایتی غریب و منکر را از زیر سنگ پیدا میکند و برای تأیید خویش عَلم مینماید! در حالی که روایات مورد نظر آنان یا ضعف جدّی و فاحش سندی دارند و چه بسا جعلی هستند و یا کمترین ارتباطی به آنان و ادّعایشان ندارند! در حالی که عوام بیخبر و ساده اندیش نام همهی این موارد را «حدیث» میگذارند و از صحت و سقم و میزان اعتبار آن آگاهی چندانی ندارند و به خاطر همین ناآگاهی و فقدان قوّهی تحلیل، فریب جعلیّات و مغالطات مدّعیان دروغین را میخورند. همین جهل مخاطب است که مدّعیان دروغین را به طمع میاندازد و آنان را به حدّی از وقاحت و گستاخی میرساند که گاه برای اغوای مردم، روایات صحیح و معتبر را دستکاری میکنند و بخشی از عبارات آن را حذف مینمایند یا به سود خود تغییر میدهند تا با خودشان مطابقت کند!
۷ . تحکّم، تلقین و جوسازی
علاوه بر ویژگیهای ششگانهی فوق که در کلام نورانی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از باب نمونه ذکر شده است، از مجموع گفتهها و نوشتههای مدّعیان دروغین دانسته میشود که آنان اهل اقامهی دلیل قانعکننده و اثبات عقلی و شرعی ادّعای خود نیستند، بلکه با تحکّم و گردنفرازی، مخاطب را موظّف به تصدیق بیچون و چرای ادّعای خود میشمارند و چنان طلبکارانه و از موضع بالا سخن میگویند که مخاطب ضعیف را به انفعال میکشانند. آنان با انواع مغالطه و خصوصاً مصادره به مطلوب، صحّت ادّعای خود را فرض میگیرند و با گرفتن دست پیش، خود را بینیاز از ارائهی دلیل، بلکه مخاطب را موظّف به ارائهی دلیل میشمارند! به علاوه، مدّعیان دروغین، فقدان دلیل و خلأ جدّی آن در گفتمان خویش را با تحریک احساسات مذهبی مخاطب و ترساندن او از تبعات انکار خود پر میکنند و به راهکارهایی چون رجزخوانی و خودستایی و تحقیر منکران و بیاهمّیّت جلوه دادن نقدهای آنان و دست و پا کردن معجزه و کرامت برای خود و ارجاع مردم به استخاره و خواب دیدن و دعوت به مباهله در پاسخ به درخواست دلیل و ... تشبّث میجویند، تا حدّی که میتوان گفت آنان، ید طولایی در جوسازی، شلوغکاری و مظلومنمایی دارند و در حالی که آشکارا یاوه میسرایند، چنان جزمیّت و اعتماد به نفسی از خود نشان میدهند که افراد ضعیف النّفس، عامّی و کم سواد را به شک میاندازند و تحت تأثیر قرار میدهند!
این در حالی است که صدّیقان و ابرار، فارغ از هیاهو و تحمیل خویش به مخاطب، با روشی متین، عقلانی و عالمانه به تبیین حق و اقامهی دلیل میپردازند و هیچ گاه برای اثبات نظر خود، به این روشهای رندانه و سخیف متوسّل نمیشوند و از این رو، تفاوت و تمایز آشکاری با مدّعیان دروغین دارند و با اندکی توجّه و انصاف میتوان آنان را از دجّالان یاوهگو تشخیص داد.
در قسمت بعد، به معرّفی برخی از مدّعیان دروغین در دوران اخیر میپردازیم و مصداق آنچه تا کنون به صورت کلّی گفتیم را مشاهده و بررسی میکنیم ان شاء الله.
با ما همراه باشید.