به تازگی، حاکمان امارات متحدهی عربی با اسرائیل -این رژیم کافر و ظالم که بخش بسیار مهم و مقدّسی از جهان اسلام را اشغال کرده و دستش به خون مردان و زنان و کودکان مسلمان آلوده است- به «توافقی تاریخی»(!) دست یافتهاند؛ توافقی که سرآغاز روابط دوستانهی علنی کشورهای عربی با حاکمان یهود به میانجیگری آمریکا محسوب میشود!
شکی نیست که این توافق ننگین، بیش از پیش، نفاق حاکمان عرب و سرسپردگی آنان به کافران را آشکار کرد؛ چراکه هر چند آنها در گذشته با سران کفر میرقصیدند، ولی دست کم به صورت رسمی و علنی روابط دوستانه با اسرائیل نداشتند. اکنون این دنیاپرستان منافق که به چیزی جز منافع سیاسی کوتاهمدّت خود نمیاندیشند و هیچ اهمّیّتی به آرمانهای اسلامی و مصلحت امّت اسلام نمیدهند، نقاب از چهره برداشته و روابط سیاسی رسمی خود را با خبیثترین دشمن اسلام علنی ساختهاند.
در این واقعهی شرمآور نکاتی نهفته است که با مراجعه به کتاب شریف «بازگشت به اسلام» نوشتهی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی درک میشود:
۱ . هدف منافقان عرب از این قبیل اقدامات، تأمین و حفظ منافع اربابان کافرشان و همکاری با آنان در راستای نابودی اسلام و استیلاء کفر بر جهان است؛ چنانکه حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» به این نکته اشاره کرده و فرموده است:
گروهی از دشمنان اسلام، منافقانی هستند که مسلمان شمرده میشوند، در حالی که به آنچه خداوند بر پیامبرش نازل کرده است، کافرند و برای نابودی اسلام و استیلاء کفر بر جهان، با کافران همکاری میکنند و این در حالی است که مسلمانان، آنان را نمیشناسند و از کفر آنان، آگاهی ندارند؛ چنانکه خداوند از کفر آنان خبر داده و فرموده است: ﴿وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾[۱]؛ «اگر آنان به خدا و پیامبر و چیزی که به او نازل شده است ایمان داشتند، آنان را دوستان خود نمیگرفتند، ولی بسیاریشان فاسق هستند»! آنان در واقع، شماری از کافرانند که حاکمان مسلمان شمرده میشوند و از جانب کافران، برای حکومت بر مسلمانان حمایت میشوند، تا منافع کافران را در میان مسلمانان، تأمین کنند.[۲]
۲ . آنچه باعث رسیدن مسلمانان به این حد از ذلّت و مسکنت شده، فارغ از نفاق برخی حاکمان مسلمان، نیازهای اقتصادی و امنیتی کشورهای اسلامی از یک سو و اختلاف شدید آنها با یکدیگر از سوی دیگر است، در حالی که اگر آنها اختلاف خود با یکدیگر را حل میکردند و برای تأمین نیازهای اقتصادی و امنیتی خود به یکدیگر و نه به کافران متّکی بودند، هرگز کار به این ذلّت و مسکنت نمیکشید؛ چنانکه حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» به این نکته اشاره کرده و فرموده است:
در این میان، تنها راه نجات مسلمانان، قطع وابستگی به کافران و دستیابی به استقلال فرهنگی و اقتصادی است که جز از طریق برداشتن مرزهای ساختگی و متّحد شدن با یکدیگر در زیر پرچم گماشتهی خداوند در زمین ممکن نیست؛ زیرا هنگامی که کافران با یکدیگر متّحد شدهاند، مسلمانان پریشان و پراکنده، قادر به مقاومت در برابر آنان نیستند و این قانونی طبیعی از قوانین خداوند است. با این وصف، ایجاد یک کشور پهناور اسلامی با ادغام همهی سرزمینهای مسلمان در آن، زیر پرچم حاکمی که خداوند او را نام برده و تعیین کرده، تنها راه رستگاری مسلمانان و سیطرهی آنان بر جهان است. هر چند پیش از آن، میتوان به راههای کوتاهتری مانند ایجاد یک اتّحادیه از کشورهای اسلامی با پول و ارتش واحد، به عنوان مقدمهای برای ایجاد حکومت واحد اسلامی، اندیشید.[۳]
۳ . درس بزرگی که این ماجرا برای حکومتهای وابستهی دیگری مانند ایران دارد این است که اگر با اخلاص و هوشیاری به دعوت حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی لبّیک نگویند و دوستی با مسلمانان را بر دوستی با ملحدان کمونیست ترجیح ندهند، دیر یا زود به همین سرنوشت دچار خواهند شد و عاقبتی جز ذلّت و مسکنت کامل و پذیرش همهی خواستههای کافران در انتظارشان نیست.
اینجاست که حسرتی عمیق انسان را فرا میگیرد! به راستی مسلمانان را چه شده است؟! چرا دست از حماقت و لجاجت بر نمیدارند و نصیحت ناصحان را نمیشنوند؟! چرا این قدر از هم دور و به کافران نزدیک شدهاند؟! به خون یکدیگر تشنهاند، ولی دست و پای شرق و غرب را میبوسند! یکی سر خم میکند تا کمونیستهای چینی بر او سوار شوند و دیگری زانو میزند تا غاصبان یهودی بر گردهاش بنشینند! در حالی که میتوانند همه دست در دست هم با تعاون و همدلی کفّار را شکست دهند و با عقلانیّت و همافزایی بر مشکلات فایق آیند و زمینه را برای تحقّق حاکمیت خلیفهی خداوند و گسترش عدالت در زمین فراهم سازند. اما متأسّفانه آنچه در عالم واقع دیده میشود، دورویی، تکبّر و کوتهبینی حاکمان مسلمان از یک سو و جهل، بیتفاوتی و انفعال مردم مسلمان از سوی دیگر است که در کنار هم، به چیزی جز ذلّت و مسکنت بیشتر در دنیا و خشم و عذاب الهی در آخرت منتهی نخواهد شد.