در روایت مشهوری از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده است: «يَقْتَتِلُ عِنْدَ كَنْزِكُمْ هَذِهِ ثَلَاثَةٌ، كُلُّهُمْ وَلَدُ خَلِيفَةٍ، لَا يَصِيرُ إِلَى وَاحِدٍ مِنْهُمْ، ثُمَّ تُقْبِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ، فَيَقْتُلُونَهُمْ مَقْتَلَةً لَمْ يَرَوْا مِثْلَهَا، ثُمَّ يَجِيءُ خَلِيفَةُ اللَّهِ الْمَهْدِيُّ»[۱]؛ «نزد گنج (معنوی) شما بین سه شاهزاده نبرد رخ میدهد، ولی (حکومت) به هیچکدامشان نمیرسد. سپس پرچمهای سیاه (زمینهسازان ظهور مهدی) از خراسان روی میآورند، پس با آنان چنان میجنگند که مثل آن را ندیده باشند. سپس خلیفهی خدا مهدی میآید».
در زیر به بررسی سندی و دلالی این حدیث مشهور میپردازیم:
بررسی سندی
این خبر از ۶ طریق یعنی به تواتر از عبدالرّزّاق بن همام بن نافع نقل شده است[۲]. عبدالرّزّاق[۳] آن را از استاد خود سفیان ثوري[۴] و وی آن را از استاد خود خالد الحذّاء[۵] و وی آن را از استاد خود أبي قلابة[۶] و وی آن را از استاد خود أبي أسماء الرّحبي[۷] و وی آن را از ثوبان خادم پیامبر[۸] و وی آن را از پیامبر نقل کرده است که همهی راویان از ثقات مشهور و برجستهاند. به جز این طریق، حاکم نیشابوري نیز در کتاب خود[۹] با ذکر صحیح بودن خبر نزد شیخین یعنی بخاري و مسلم، آن را از طریق أبو عبد اللّه الصّفّار، از محمّد بن إبراهیم بن أرومة، از حسین بن حفص، از سفیان ثوري، از خالد الحذّاء، از أبي قلابة، از أبي أسماء الرّحبي، از ثوبان، از پیامبر نقل کرده است. علاوه بر اینها، أحمد بن محمّد بن عليّ العاصمي[۱۰] و ابن منادي[۱۱] نیز آن را با اختلاف اندکی در لفظ و به صورت مرسل، از هارون بن عليّ بن الحکم، از حمّاد بن المؤمّل الضّریر، از محمّد بن أبي سمینة البغدادي، از أبي قلابة، از أبی أسماء الرّحبي از ثوبان، از پیامبر نقل کردهاند که با توجه به نبودن سفیان ثوري در این سلسله، احتمال تدلیسِ وی در این خبر منتفی میشود.
ابن کثیر[۱۲] این خبر را صحیح دانسته و ظاهر از «کنز» را کعبه تلقی کرده است[۱۳]. وی همچنین ابن ماجة را در نقل این خبر تنها دانسته[۱۴]، در صورتی که چنین نیست و افراد دیگری غیر از ابن ماجة مانند حاکم نیشابوري نیز خبر را نقل کردهاند. بوصیري نیز سند خبر را صحیح و رجال آن را ثقه دانسته است[۱۵]. تنها اشکالی که برخی بر این خبر و برخی اخبار مشابه در این باب وارد کردهاند، مربوط به لقب «خلیفة اللّه» برای مهدی علیه السّلام است که آن را نپسندیدهاند[۱۶]، در حالی که برداشت آنان صحیح نیست و دادن این لقب به مهدی علیه السّلام هیچ اشکالی ندارد[۱۷].
بررسی دلالی
صدور برخی اخبار از آینده و حوادث پیش از ظهور از پیامبر قطعیست، چراکه اخبار متواتری در این باره وجود دارد و از آنجا که کلام پیامبر لغو و بیهوده نیست[۱۸]، از بیانِ «اخبار آینده» منظوری عقلایی داشته است. بنابراین، اخباری که از آینده خبر میدهند، نباید به صورت مطلق دور از نظر و بررسی قرار گیرند؛ جز آنکه بیشترشان روایات واحدند و متواتر نیستند و افادهی قطعیّت نمیکنند و کفایتکننده از حقّ نیستند[۱۹]؛ به این معنا که با این گونه روایات نمیتوان اطلاع دقیقی از حوادث آینده ارائه کرد؛ امّا این به معنای نادیده گرفتن همهی آنها نیز نیست؛ چراکه احتمال وقوع برخی از آنها که راویانش از وثاقت برخوردارند، از احتمال عدم وقوعشان بیشتر است. پس بررسی آنها به منظور ایجاد آمادگی در زمان وقوع احتمالیشان نسبت به کنار گذاشتن و عدم بررسیشان عاقلانهتر است.
اخبار واحد بسیاری از پیامبر و امامان اهل بیت دربارهی اوضاع جهان پیش از زمان ظهور مهدی رسیده است، مانند اخبار یمن، عراق، حاکم مصر، بازی کودکان در سوریه، فتنههای دوازدهسالهی شام، وقایع عربستان و آذربایجان. اما در میان این اخبار، خبر «فرزندان پادشاه» از دو وجه اهمّیّت دارد: نخست آنکه وجود اختلافات سیاسی و امنیّتی در خاندان حاکم بر عربستانِ پیش از ظهور اجتنابناپذیر است؛ چراکه «مکّه، بنا بر اخبار متواتر، پناهگاه مهدی پیش از ظهور اوست و با این وصف، استیلاء ظالمان بر آن، خطری جدّی برای او شمرده میشود»[۲۰] و از این رو، دکتر ذاکر معروف در تحلیلی که از اوضاع عربستانِ پیش از ظهور ارائه کرده، فرموده است: «موجودیّت آل سعود، از بزرگترین موانع موجود بر سر راه ظهور مهدی است و تا هنگامی که این جبّاران بر مکّه و مدینه حکم میرانند، امکانی برای ظهور آن حضرت وجود ندارد»[۲۱]. دیگر آنکه سند این خبر از قوّت زیادی برخوردار است و راویان آن از ثقات مسلمین شمرده میشوند.
علاوه بر این، روایت امّ سلمه از پیامبر[۲۲] نیز گمانِ بروز اختلاف در خاندان حاکم بر عربستان در زمان مرگ پادشاه این کشور را تقویت میکند؛ بل روایات دیگری منسوب به امامان اهل بیت هست که بعید نیست با همین قرینه ناظر به همین معنا باشد[۲۳]؛ وانگهی نهضت بازگشت به اسلام به رهبری علامه منصور هاشمی خراسانی که با پرچمهای سیاه از منطقهی خراسان ظهور کرده و به سوی حکومت خلیفهی خدا مهدی دعوت میکند نیز میتواند قرینهای بر بروز قریبالوقوع اختلافاتِ منجر به ایجاد هرج و مرج در خاندان سلطنتی عربستان باشد؛ چراکه این نهضت در انطباق کامل با نشانههای نهضت زمینهساز موعود در روایات اسلامی است و از این رو، به باور بسیاری از اهل علم و انصاف، همان نهضت موعود و زمینهساز ظهور مهدی است که از ناحیهی خراسان به پا میخیزد[۲۴]. با این وصف و با نظر به قراین متعدّد عقلی و نقلی، خبرِ رسیده دربارهی نزاع فرزندان پادشاه را میتوان قطعی دانست. با این مقدمه، به بررسیِ وضعیت قدرت در حال حاضر در خاندان سعودی میپردازیم.
* * *
از فرزندان ملک عبدالعزیز (سرسلسلهی پادشاهی نوین عربستان) فقط شش فرزند باقی مانده است که عبارتند از: ملک سلمان (متولد ۱۹۳۵[۲۵]) که در حال حاضر پادشاه عربستان است، مُقرِن (متولد ۱۹۴۵)، احمد (متولد ۱۹۴۲)، ممدوح (متولد ۱۹۳۹)، عبدالإله (متولد ۱۹۴۰) و مشهور (متولد ۱۹۴۲) که این آخری فعّالیّت سیاسی ندارد. طبق وصیّتِ ملک عبدالعزیز، سلسلهی پادشاهی نه به صورت طولی (از طریق پدر به فرزند)، بل به صورت عرضی (از طریق برادر بزرگتر به برادر کوچکتر) منتقل میشود و در صورت عدم تمایلِ برادر بزرگتر، پادشاهی به برادر بعدی میرسد. با این وصف، پادشاه آینده همیشه از پیش تعیین و به عنوان ولیعهد منصوب میگردد. اما اختلاف در خاندان سعودی زمانی ایجاد شد که ملک عبداللّه بن عبدالعزیز با مرگ ولیعهدش سلطان بن عبدالعزیز در سال ۲۰۱۱ از سه برادر دیگر خود (عبدالرّحمان متولّد ۱۹۳۱ و متوفّی در ۲۰۱۷، طلال متولّد ۱۹۳۱ و متوفّی در ۲۰۱۸ و تُرکی متولّد ۱۹۳۲ و متوفّی در ۲۰۱۶، که با اختلاف اندکی در سنّ در نوبت ولایتعهدی بودند) عبور کرد و برادر کوچک خود یعنی نایف (متولّد ۱۹۳۴) را به عنوان ولیعهد معرّفی کرد. پس از این انتصاب، طلال به نشانهی اعتراض از شورای بیعت استعفا داد. عبدالرّحمان نیز با سر باز زدن از بیعت با ولیعهد جدید، مغضوب پادشاه شد. پادشاه در سال ۲۰۱۲ و با مرگ ولیعهد، مجدداً از وصیتِ بزرگ خاندان تخطّی و برادر دیگر خود سلمان (پادشاه کنونی) را ولیعهد ساخت. هر سه برادرِ ناکام پس از مرگ عبداللّه در سال ۲۰۱۵ زنده بودند و پادشاهی برادر کوچکتر (سلمان) را درک کردند، امّا در حال حاضر هیچ یک از این سه برادر زنده نیستند.
ملک سلمان نیز پس از مرگ عبداللّه و با به قدرت رسیدن در سال ۲۰۱۵، بر خلاف وصیّت ملک عبدالعزیز، کوچکترین برادر خود (مقرن) را ولیعهد معرّفی کرد و چهار ماه بعد او را با خفّت عزل و پسر برادر خود محمّد بن نایف (متولّد ۱۹۵۹) را ولیعهد معرّفی کرد. در حکم انتصاب ولایتعهدی ولیعهد جدید آمده بود که خلع مقرن به درخواست خود او انجام شده است، ولی طبق اظهارات ولیعهد مخلوع، او به اجبار کنار گذاشته شد[۲۶]. ولیعهد جدید نیز در سال ۲۰۱۷ خلع و بزرگترین فرزند پادشاه از سومین همسرش (محمّد، متولّد ۱۹۸۵) ولیعهد گردید.
ولیعهد جدید با رسیدن به قدرت، پسرعمویش محمّد بن نایف را در حصر خانگی قرار داد[۲۷] و عمویش احمد بن عبدالعزیز را به اتهام خیانت در سال ۲۰۲۰ دستگیر کرد. احمد بن عبدالعزیز (که تنها برادرِ تنیِ سلمان از فرزندان عبدالعزیز است) با محمّد بن سلمان میانهی خوشی ندارد و با ولایتعهدی وی نیز موافق نبود و پادشاه و ولیعهدش را مسؤول جنگ در بحرین و یمن معرّفی کرده است. او عضو شورای بیعت است و از بیعت با محمّد خودداری کرده است و از پشتوانه و مقبولیّت مردمیِ بالایی هم برخوردار است. شاهزاده خالد بن فرحان -که یکی از مخالفان سرسخت پادشاه و ولیعهد و از بیعتکنندگان با شاهزاده احمد و مشوّق وی برای مبارزه با قدرت حاکم و در دست گرفتن سلطنت است- شاه و ولیعهد را خائن میداند و اختلافات در حاکمیّت فعلی عربستان را به «آتشفشانی در آستانهی فوران»[۲۸] تشبیه میکند و معتقد است که ۹۹٪ خاندان سلطنتی، نیروهای امنیّتی و ارتش پشت احمد و مقرن قرار دارند. این بدان معناست که این دو شاهزاده از عِدّه و عُدّهی زیادی برخوردارند.
محمّد بن سلمان (با نام اختصاری MBS) در مقام ولایتعهدی دست به اقداماتی زد که روحیهی خشن، جنگطلبانه و «همین است که هست»ش را برملا کرد: از جمله جنگ یمن، بازداشت محمّد بن نایف بن عبدالعزیز و احمد بن عبدالعزیز در سال ۲۰۲۰ به اتهام خیانت و کودتا و حصر خانگیِ مقرن بن عبدالعزیز، قتل فجیع خاشقچی و بازداشت تعداد زیادی از شاهزادگان سعودی در سال ۲۰۱۷، گروگان گرفتن سعد حریری و گروگان گرفتن فرزندان سعد الجبری برای مجبور کردن پدرشان به بازگشت به عربستان. او بعد از روی کار آمدنش تغییرات زیادی در ساختار قدرت ایجاد کرد که نارضایتی شمار زیادی از صاحبمنصبان و شاهزادگان سعودی را به همراه داشت. وی سِمَتهای کلیدی قدرت را از پیشکسوتان گرفت و به نزدیکان خود داد. سعود الفیصل که ۴۰ سال وزیر خارجهی عربستان بود، توسّط پادشاه عزل شد. محمّد بن نایف که ۲۰ سال در مناصب عالی وزارت کشور قرار داشت، کنار زده شد و پسرعموی ۳۳ سالهی وی جای او را گرفت. همچنین متعب بن عبداللّه که از سال ۱۹۹۶ فرماندهی گارد ملّی بود، کنار گذاشته شد و عبداللّه بن بندر بن عبدالعزیزِ ۳۲ ساله جای او را گرفت.
در حال حاضر ملک سلمانِ ۸۶ سالهی بیمار که گمانهزمانیهایی برای عزم او در به قدرت رساندن فرزندش محمّد (به عنوان پادشاه) در زمان حیاتش وجود دارد، پایش لب گور است و به نظر نمیرسد عمرش چندان به دنیا باشد. چه محمّد در زمان حیات پدرش به پادشاهی برسد و چه پس از آن، درگیری بین بازیگران اصلی حکومت (محمّد بن سلمان بن عبدالعزیز، احمد بن عبدالعزیز، مقرن بن عبدالعزیز و محمّد بن نایف بن عبدالعزیز) که -دو به یک- به خون هم تشنهاند و همگیشان فرزندان پادشاهان عربستاناند، دور از انتظار نیست.
از طرف دیگر، نقش مؤثّر آمریکا در تحوّلات قدرت در عربستان را نباید نادیده گرفت. تغییر قدرت در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا تأثیرش را بر روابط با عربستان خواهد گذاشت. قدرت حاکم در عربستان در زمان ریاست جمهوری ترامپ از بابت همراهی آمریکا با خود نگرانی نداشت، امّا با کنار رفتن ترامپ و روی کار آمدن بایدن شرایط دگرگون شده است. او در وعدههای انتخاباتیاش مستقیماً به سیاستهای عربستان و مشخصاً ولیعهد حمله کرده و وعدهی منزوی کردن و عدم ارائهی کمک و تسلیحات و بازخواست کردن حاکمان عربستان را داده است. ارادهی آمریکا در تعیین قدرت در عربستان مؤثّر است. ناهمسو بودن قدرت حاکم در عربستان با خواست رئیس جمهور آمریکا، خود عامل بروز اختلاف خواهد بود.
این، وضعیت فعلی قدرت در خاندان سعودیست. بعید نیست که آتش زیر خاکسترِ قدرت با مرگ پادشاه شعلهور شود؛ زیرا آنچه تاکنون مانع از فوران آن شده، حضور پرقدرت ملک سلمان بوده که از دو برادر دیگر خود (احمد و مقرن) بزرگتر است و خدشهای به قانونی بودن سلطنتش وارد نیست. اما با مرگ وی چه خواهد شد؟ آنچه ملک سلمان برای آینده چیده است، پادشاهیِ فرزندش محمّد است، درحالی که چهار عموی وی (مقرن، احمد، ممدوح و عبدالإله) هنوز زندهاند و طبق وصیّتِ ملک عبد العزیز از او به پادشاهی سزاوارتر. تغییر ولایتعهدی از برادر به فرزند (آن هم با اختلاف سنّ بسیار زیاد و بیشتر از چهل سال)، بدعتیست که ملک سلمان آن را ایجاد کرد و روشن است که هر بدعتی ظرفیّت ایجاد اختلاف را داراست.
چه محمّد در زمان حیات پدرش به پادشاهی برسد و چه بعد از مرگ او، این خطرِ بالقوّه برای او وجود دارد که مدّعیان اصلیِ پادشاهی علیه او برآشوبند؛ مگر آنکه از روحیّهی خشن خود کمک گرفته، پیشدستی کند و آنها را در حصر قرار دهد یا به فکر قتل آنان برآید که در این صورت هم نمیتوان آیندهی قرص و محکمی برای او متصوّر شد؛ چراکه هر یک از این شاهزادگان طرفداران زیادی در خاندان بزرگ سلطنتی و بین مردم دارد.
در هر حال، امید است که اولاً جنگ قدرت در خاندان سعودی بهزودی آغاز شود و ثانیاً آن نزاع، همان وعدهی موعود و محتوم روایت باشد.
- السّنن الواردة، الدّاني، أبو عمرو، ناشر: دار العاصمة، ۱۴۱۶ ه.ق، ج۵، ص۱۰۳۲: از حمزة بن علي، از عبد اللّه بن محمّد، از عثمان بن اسماعیل السّکري، از أحمد بن منصور الرّمادي، از عبد الرّزّاق.
- دلائل النّبوّة، بیهقي، أبوبکر، ناشر: دار الکتب العلمیّة، ۱۴۰۸ ه.ق، ج۶، ص۵۱۵: از أبو عبد اللّه الحافظ، از أبو عبد اللّه بن محمّد بن مخلد بن أبان الجوهري، از عبد اللّه بن أحمد بن إبراهیم الدّورقي، از یعقوب بن حُمید بن کاسب، از عبد الرّزّاق.
- کفایة الطّالب في مناقب عليّ بن أبيطالب (ویلیه البیان في أخبار صاحب الزّمان)، الگنجي الشّافعي، محمّد بن یوسف، ناشر: دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السّلام، ۱۴۰۴ ه.ق، تکجلدیِ ۵۸۴ صفحهای، ص۵۲۰: از ألحافظ أبو الحسن محمّد بن أبي جعفر أحمد بن علي والسّيّد الوزير الحسن بن سالم ويحيى ابن عبد الرّزّاق، از أبو الفرج يحيى بن محمود ابن سعد الثّقفي، از أبو عليّ الحسن بن أحمد بن الحسن، از أبو نعيم أحمد بن عبد اللّه الحافظ، از سليمان بن أحمد، از إبراهیم بن سويد الشّامي، از عبد الرّزّاق.
- البیان في أخبار صاحب الزّمان، الگنجي الشّافعي، محمّد بن یوسف، تکجلدی، ص۴۸۹: از الحافظ یوسف، از أبو عبد اللّه الکرّاني، از فاطمة، از ابن ریدة، از الحافظ الطّبراني، از إبراهیم بن سوید الشّامي، از عبد الرّزّاق.
- المسند، الرّویاني، أبو بکر محمّد بن هارون، محقّق: أیمن علي أبو یماني، ناشر: مؤسسة قرطبة، ۱۴۱۶ ه.ق، ج۱، ص۴۱۷: از ابن اسحاق، از یحیی بن معین، از عبد الرّزّاق.
- السّنن، ابن ماجة، محقّق: شعیب الأرنؤوط، عادل مرشد ومحمّد کامل قره بللي، ناشر: دار الرّسالة العالمیّة، ۱۴۳۰ ه.ق، ج۵، ص۲۱۱: از محمّد بن یحیی وأحمد بن یوسف، از عبد الرّزّاق.
علاوه بر اینها، خبر مذکور در کتب زیر نیز نقل شده است:
- تاریخ دمشق، ابن عساکر، ناشر: دار الفکر للطّباعة والنّشر والتّوزیع، ۱۴۱۵ ه.ق، ج۳۲، ص۲۸۱.
- التّذکرة بأحوال الموتی، قرطبي، شمس الدّین، ناشر: مکتبة دار المنهاج للنّشر والتّوزیع، ۱۴۲۵ ه.ق، تکجلدی، ص۱۲۰۱.
- کشف الغمّة، ابن أبی الفتح الإربلي، ناشر: دار الأضواء، ج۳، ص۲۷۳، ۲۷۸ و ۲۹۰.
- عقد الدّرر في أخبار المنتظر، سلمي، یوسف بن یحیی، ناشر: مکتبة المنار، ۱۴۱۰ ه.ق، ج۱، ص۱۲۷ و ۱۹۴.
- البدایة والنّهایة، ابن کثیر، دار هجر للطّباعة والنّشر والتّوزیع والإعلان، ۱۴۱۸ ه.ق، ج۹، ص۲۷۸، ج۱۳، ص۲۷۳، ج۱۹، ص۶۱.
- النّهایة فی الفتن والملاحم، ابن کثیر، ناشر: دار الجیل، ۱۴۰۸ ه.ق، ج۱، ص۵۵.
- إمتاع الأسماء، المقریزي، تقي الدّین، ناشر: دار الکتب العلمیّة، ۱۴۲۰ ه.ق، ج۱۲، ص۲۹۶.
- العرف الوردي في أخبار المهدي، سیوطي، جلال الدّین، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۴۲۷ ه.ق، تکجلدی، ص۹۴.
- الأربعون حدیثاً في المهدي، الحافظ أبو نعیم الإصبهاني، محقّق: علی جلال باقر، تکجلدی، ص۹۲.
- الدّرّ المنثور، سیوطي، جلال الدّین، ناشر: دار الفکر، ج۷، ص۴۸۵.
- قول المختصر في علامات المهدي المنتظر، أحمد بن حجر الهیتمي، ناشر: دار التّقوی للطّباعة والنّشر والتّوزیع، ۱۴۲۸ ه.ق، تکجلدی، ص۴۴، ۷۲ و ۱۲۰.
- کنز العمّال، المتّقي الهندي، ناشر: مؤسسة الرّسالة، ۱۴۰۱ ه.ق، ج۱۴، ص۲۶۳.
- مصباح الزّجاجة فی زوائد ابن ماجه، البوصیري، ناشر: دار العربیّة، ۱۴۰۳ ه.ق، ج۴، ص۲۰۳.