جمعه ۲۸ شهریور (سنبله) ۱۴۰۴ هجری شمسی برابر با ۲۶ ربیع الأوّل ۱۴۴۷ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ آیاتی از قرآن در این باره؛ آیه‌ی ۱۱. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: آیا قضاء حاجت به سمت قبله حرام است؟ من در کار ساخت و ساز هستم و گاهی چاره‌ای نمی‌بینم جز اینکه در ساخت مستراح جهت آن را مراعات نکنم. تکلیف چیست؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. گفتار جدید: چهار گفتار از آن جناب در بیان اینکه علم حروف و حساب جمّل، اعتباری ندارد، بلکه کهانت محسوب می‌شود. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نکته‌ی جدید: شعر «افتاده یوغ ستم بر گردن جهان...» سروده‌ی «مهدی رضوی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading

چنانکه در میان عاقلان، حکمی که توسّط مقامی تعیین شده، تنها توسّط همان مقام قابل تخصیص است و تخصیص آن توسّط مقامی دیگر، قابل قبول نیست. این در حالی است که رفع حجّیت ظن به نحو مطلق، توسّط عقل انجام شده؛ زیرا عدم حجّیت آن، به معنای عدم کاشفیّت آن از واقع است که از مقولات عقلی و حقیقی است و قابلیّت اعتبار ندارد تا در دسترس شرع قرار داشته باشد و از این رو، شرع قادر به دخل و تصرّف در آن نیست. از اینجا دانسته می‌شود که اعتقاد برخی مسلمانان به حجّیت شرعی ظنّ خاص به معنای ظنّ حاصل از اخبار آحاد، بی‌پایه است؛ چراکه حجّیت از مقولات شرعی نیست، بلکه به ادراکات طبیعی انسان از واقع باز می‌گردد و با این وصف، نمی‌توان با یک حکم، برای ظن حجّیت ساخت، همچنانکه نمی‌توان با یک حکم، حجّیت قطع را برداشت. فارغ از آنکه حکم شرع به حجّیت برخی ظنون، ثابت نیست؛ چراکه آیات و روایات فراوانی در نفی حجّیت ظن به نحو عام موجود است و با وجود آن‌ها، قطع به حجّیت برخی ظنون در شرع، حاصل نمی‌شود؛ بل انصافاً صراحت برخی آیات و روایات در عدم حجّیت مطلق ظن به قدری است که نسبت دادن تخصیص آن به شرع، مانند دروغ بستن بر خداوند و پیامبر اوست.

حاصل آنکه تخصیص شرعی عدم حجّیت ظن، نه امکان دارد و نه واقع شده است و با این وصف، ظن به طور کلّی، قطع نظر از آنکه با چه طریقی حاصل شده باشد، معتبر نیست. از این رو، مسلمانان نخستین، در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگز به روایات ظنّی از آن حضرت، تکیه نمی‌کردند و البته نیازی به آن نیز نداشتند؛ چراکه غالباً به آن حضرت دسترسی داشتند و هنگامی که به آن حضرت دسترسی نداشتند نیز، روایاتی که از او می‌رسید، متواتر یا محفوف به قرائن قطعی بود. پس از آن حضرت نیز، مسلمانان درباره‌ی مبنای عقاید و اعمال خود، به دو دسته تقسیم شدند: دسته‌ای که با توجه به وصایای آن حضرت در عرفه، غدیر خم، طائف و بستر مرگ، کتاب خدا و عترت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را مبنای عقاید و اعمال خود می‌دانستند، مانند سلمان، ابو ذر، مقداد، عمار، حذیفه و برخی دیگر و دسته‌ای که با توجّه به اجتهادشان در برابر نص و عدم اعتقادشان به الزام‌آور بودن وصایای سیاسی آن حضرت، کتاب خدا را مبنایی کافی برای عقاید و اعمال خود می‌دانستند و نقش عترت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کنار آن را نمی‌پذیرفتند و مانند عمر ندا می‌دادند: «حسبنا کتاب الله»؛ «کتاب خدا ما را بس است»، به این معنا که ما را در کنار آن به عترت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حاجت نیست[۱].

↑[۱] . نگاه کن به: عبد الرزاق، المصنّف، ج۵، ص۴۳۶، ج۶، ص۵۷، ج۱۰، ص۳۶۱؛ احمد بن حنبل، المسند، ج۱، ص۲۹۳، ۳۲۴ و ۳۳۶؛ بخاری، صحیح البخاري، ج۱، ص۳۷، ج۴، ص۳۱، ج۷، ص۹؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۵، ص۷۶؛ نسائی، السنن، ج۳، ص۴۳۳، ج۴، ص۳۶۰؛ ابن حبان، صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۵۶۲ و منابع فراوان دیگر.