جمعه ۱۴ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۳ هجری شمسی برابر با ۲۴ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 نکته‌ی جدید: نکته‌ی «عید منتظران» نوشته‌ی «حسنا منتظر المهدی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً بفرمایید که «ترس از خداوند» به چه دلیل است؟ آیا ترس از ذات اوست یا از صفات او؟ با توجّه به اینکه او عادل است و ظلم نمی‌کند و حکیم است و کار عبث نمی‌کند و به عبارتی بدون حکمت ضرری از او به کسی نمی‌رسد. پس چرا باید از او ترسید؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر در این باره؛ حدیث ۲۱. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading

چراکه اگر در دهه‌های نخستین اسلامی، این مصیبت عظمی، در قالب حکومتی واحد تجلّی یافته بود، دیری است در قالب ده‌ها حکومت تجلّی یافته که هر یک به نوبه‌ی خود، مصیبتی عظمی است!

پس از بنی امیه، عباسیان راه آنان را ادامه دادند و به صورت مشخص از زمان متوکّل (د.۲۴۷ق)، مبارزه‌ی همه‌جانبه‌ای را بر ضدّ اصول و مقوّمات اسلام به راه انداختند و از یک سو با حمایت متقابل از محدّثان منفعل و قتل و حبس عالمان مستقل و از سوی دیگر با دامن زدن به اختلافات کلامی و فقهی میان آنان، زمینه‌ی شکل‌گیری مذاهب در میان مسلمانان را فراهم ساختند و عقاید و اعمال مورد پسند خود را با عنوان عقاید و اعمال اهل سنّت و جماعت، به آنان تحمیل نمودند. پس از عباسیان، عثمانیان راه آنان را ادامه دادند، تا آنکه به دنبال شکست آنان در جنگ جهانی یکم، حکومت متمرکز مسلمانان که تا آن گاه «خلافت» نامیده می‌شد، از هم پاشید و به حکومت‌های متعدّد و متخاصمی تبدیل شد.

در این میان امّا مهم‌ترین عنصر از عناصر فرهنگ اموی و عبّاسی که در تضادّ آشکار با فرهنگ اسلامی است و با این وصف، در اثر تبلیغات امویان و عبّاسیان، به باوری شایع در میان مسلمانان تبدیل شده، تحقّق حکومت اسلامی بدون نصّی از جانب خداوند است؛ چراکه بیشتر مسلمانان، با تقلید کورکورانه از امویان و جریانی که پس از رسول خدا قدرت را به دست گرفت، انعقاد حکومت اسلامی را مبتنی بر نصّ خداوند ندانسته‌اند، بلکه تنها مبتنی بر بیعت اهل حلّ و عقد یا وصیّت حاکم پیشین یا تغلّب بر دیگران پنداشته‌اند[۱]؛ به این معنا که هرگاه یک یا چند نفر از مسلمانان صاحب‌نظر، با کسی به عنوان حاکم بر مسلمانان بیعت کنند، چنانکه مثلاً در سقیفه با ابو بکر بیعت کردند، یا کسی توسّط حاکم قبل از خود به عنوان حاکم بر مسلمانان تعیین شود، چنانکه مثلاً عمر توسّط ابو بکر تعیین شد، یا کسی از طریق قهر و غلبه، رقیبان خود را کنار بزند و حکومت بر مسلمانان را تصاحب کند، چنانکه مثلاً مأمون عباسی (د.۲۱۸ق) با کشتن برادرش به قدرت رسید، بیعت با او بر همه‌ی مسلمانان واجب می‌شود! کاملاً واضح و مسلّم است که منشأ این عقیده، کتاب خدا و سنّت پیامبر نبوده است و در این باره میان مسلمانان اختلافی نیست؛ زیرا آنان می‌پندارند که خدا و پیامبرش، درباره‌ی حکومت بر مسلمانان چیزی نفرموده‌اند و آنان را در سرگردانی و اختلاف درباره‌ی آن رها کرده‌اند و بر این اساس کسی از آنان نیز، مدّعی استنباط این عقیده از قرآن یا سنّت نشده است؛

↑[۱] . نگاه کن به: نووی، روضة الطالبین، ج۷، ص۲۶۳؛ نووی، المجموع، ج۱۹، ص۱۹۲؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۲، ص۲۷۲؛ ابن نجیم، البحر الرائق، ج۶، ص۴۶۲؛ ابن حجر هیتمی، الصّواعق المحرقة، ص۸؛ شربینی، مغني المحتاج، ج۴، ص۱۳۰؛ بهوتی، کشّاف القناع، ج۶، ص۲۰۲؛ دسوقی، حاشیة الدّسوقي، ج۴، ص۲۹۸؛ ابن عابدین، حاشیة ردّ المحتار علی الدّر المختار، ج۱، ص۵۹۱ و منابع فراوان دیگر.